کلیپ حدیث كساء با نوای مهدی سلحشور + متن و ترجمه

دریافت ویدئو
دانلود فایلاندازه
فایل دانلود کلیپ حدیث كساء با نوای مهدی سلحشور51.84 مگابایت
حضرت آیت الله بهجت قدس سره مانند دیگر علمای بزرگ شیعه توجه بخصوصی به این حدیث داشت. شاید چشم گیرترین امری که در این باره از ایشان مشهود بود، قرائت دائمی حدیث کساء بود.

دانلود کلیپ حدیث کساء با نوای حاج مهدی سلحشور + متن و ترجمه

در آخرین مطلب از ملحقات مفاتیح الجنان حدیث شریف کسا به سند صحیح از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است. حضرت آیت الله بهجت قدس سره مانند دیگر علمای بزرگ شیعه توجه بخصوصی به این حدیث داشت. شاید چشم گیرترین امری که در این باره از ایشان مشهود بود، قرائت دائمی حدیث کساء بود. در این پست کلیپ حدیث کساء را با نوای حاج مهدی سلحشور خدمت شما عزیزان تقدیم می کنیم:

پیشنهادی: کلیپ حدیث کساء با نوای استاد فرهمند

دانلود کلیپ حدیث کساء با حاج مهدی سلحشور

متن و ترجمه حدیث کساء :

بسم الله الرحمن الرحیم 

به نام خداوند بخشنده مهربان

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ - قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَیّامِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله - جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در بعضى از روزها

فَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیْكَ السَّلامُ - قالَ : اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُكَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم : بر تو باد سلام - فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم ، گفتم : پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف

فَقَالَ یا فاطِمَةُ ایتینى بِالْكِساَّءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ فَاَتَیْتُهُ بِالْكِساَّءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ - وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلَالَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ

فرمود: اى فاطمه بیاور برایم كساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء یمانى را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم - و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه شب چهارده

فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ - وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ

پس ساعتى نگذشت كه دیدم فرزندم حسن وارد شد - و گفت سلام بر تو اى مادر گفتم : بر تو باد سلام

یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤ ادى فَقالَ یا اُمّاهُ - اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ

اى نور دیده ام و میوه دلم گفت : مادرجان - من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا است

فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساَّءِ - وَ قالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ

گفتم : آرى همانا جد تو در زیر كساء است پس حسن بطرف كساء رفت - و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا

اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ - فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا صاحِبَ حَوْضى

آیا به من اذن مى دهى كه وارد شوم با تو در زیر كساء؟ - فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض

قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساَّءِ - فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ

من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر كساء رفت - ساعتى نگذشت كه فرزندم حسین وارد شد

وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ - یا وَلَدى وَیا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى فَقالَ لى یا اُمّاهُ

و گفت : سلام بر تو اى مادر گفتم : بر تو باد سلام - اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم فرمود: مادر جان

اِنّىَّ اَشَمُّ عِنْدَكِ راَّئِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ - فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ

من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)است - گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر كساء هستند

فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ - اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساَّءِ

حسین نزدیك كساء رفته گفت : سلام بر تو اى جد بزرگوار، - سلام بر تو اى كسى كه خدا او را برگزید آیا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زیر كساء

فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى - قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساَّءِ

فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم - به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر كساء وارد شد

فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ - وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ

در این هنگام ابوالحسن على بن ابیطالب وارد شد - و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا گفتم : و بر تو باد سلام

یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً - كَاَنَّها راَّئِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْكَ تَحْتَ الْكِساَّءِ

اى ابا الحسن و اى امیر مؤ منان فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم - گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است ؟ گفتم : آرى این او است كه با دو فرزندت در زیر كساء هستند

فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ - اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ

پس على نیز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو اى رسول خدا - آیا اذن مى دهى كه من نیز با شما در زیر كساء باشم

قالَ لَهُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِواَّئى - قَدْ اَذِنْتُ لَكَ  فَدَخَلَ عَلِىُّ تَحْتَ الْكِساَّءِ

رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار - من به تو اذن دادم پس على نیز وارد در زیر كساء شد،

ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْكِساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ - اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ

در این هنگام من نیز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام بر تو اى پدرجان اى رسول خدا - آیا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زیر كساء باشم؟

قالَ وَعَلَیْكِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْكِساَّءِ - فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْكِساَّءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساَّءِ

فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم ، پس من نیز به زیر كساء رفتم، - و چون همگى در زیر كساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف كساء را گرفت

وَاَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماَّءِ وَقالَ : اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى وَخَاصَّتى وَحَامَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى

و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود: خدایا اینانند خاندان من و خواص ونزدیكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ - اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ

مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه مى اندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد - من در جنگم با هر كه با ایشان بجنگد و در صلحم با هر كه با ایشان در صلح است و دشمنم با هركس كه با ایشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ایشان را دوست دارد

اِنَّهُمْ مِنّى وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ وَرِضْوانَكَ - عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً

اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را - بر من و بر ایشان و دور كن از ایشان پلیدى را و پاكیزه شان كن بخوبى

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِكَتى وَ یا سُكّانَ سَمواتى - اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَةً

پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهایم - براستى كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان

وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ - الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْكِساَّءِ فَقالَ الاَمینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِساَّءِ

و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این پنج تن - اینان كه در زیر كسایند پس جبرئیل امین عرض كرد: پروردگارا كیانند در زیر كساء؟

فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها - فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَرْضِ لاَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً

خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و كان رسالتند: آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش - جبرئیل عرض كرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى كه به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم

فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَهَبَطَ الاْمینُ جِبْراَّئیلُ - وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الاْعْلى یُقْرِئُكَ السَّلامَ

خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم پس جبرئیل امین به زمین آمد - و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ اعلى سلامت مى رساند

وَیَخُصُّكَ بِالتَّحِیَّةِ وَالاِكْرامِ وَیَقُولُ لَكَ وَعِزَّتى وَجَلالى - اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَةً

و تو را به تحیت و اكرام مخصوص داشته و مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند - كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان

وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلاّ لاَجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ - وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ

و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما - و به من نیز اذن داده است كه با شما در زیر كساء باشم پس آیا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى؟

فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ - اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِساَّءِ

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود و بر تو باد سلام اى امین وحى خدا - آرى به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر كساء شد

فَقالَ لاَبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْكُمْ - یَقُولُ (اِنَّما یُریدُ اللَّهُ  لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً)[1]

و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوى شما وحى كرده - و مى فرماید: «حقیقت این است كه خدا مى خواهد پلیدى (و ناپاكى) را از شما خاندان ببرد و پاكیزه كند شما را پاكیزگى كامل»

فَقالَ عَلِىُّ لاَبى یا رَسُولَ اللَّهِ - اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ

على علیه السلام به پدرم گفت: اى رسول خدا - به من بگو این جلوس (و نشستن ) ما در زیر كساء چه فضیلتى (و چه شرافتى ) نزد خدا دارد؟

فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً - ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ

پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سوگند بدان خدائى كه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) - برگزید كه ذكر نشود این خبر (و سرگذشت) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین

وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَةُ - وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِكَةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا

كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنكه نازل شود بر ایشان رحمت (حق) - و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه كه از دور هم پراكنده شوند،

فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْكَعْبَةِ - فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً

على (كه این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار كعبه كه شیعیان ما نیز رستگار شدند، - دوباره پیغمبر فرمود: اى على سوگند بدانكه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزید

ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ - وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ

ذكر نشود این خبر (و سرگذشت) ما درانجمن ومحفلى از محافل مردم زمین - كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناكى باشد جز آنكه خدا اندوهش را برطرف كند

وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ - فَقالَ عَلِىُّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَكَذلِكَ شیعَتُنا

و نه غمناكى جز آنكه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهى باشد جز آنكه خدا حاجتش را برآورد، - على گفت : بدین ترتیب به خدا سوگند ما كامیاب و سعادتمند شدیم

فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْكَعْبَة

و هم چنین سوگند به خدای کعبه که شیعیان ما نیز در دنیا و آخرت رستگار و سعادتمند شدند.

 

Share