احادیث ادب - حدیث درباره ادب

احادیث ادب - حدیث درباره ادب
در این بخش منتخبی از احادیث گهربار پیامبر اکرم و سایر امامان معصوم علیهم السلام تحت عنوان " حدیث درباره ادب - احادیث ادب" تقدیم حضورتان می گردد

احادیث ادب - حدیث درباره ادب

در این بخش منتخبی از احادیث گهربار پیامبر اکرم و سایر امامان معصوم علیهم السلام تحت عنوان " احادیث ادب - حدیث درباره ادب " تقدیم حضورتان می گردد. (اللهم عجل لولیک الفرج).

حدیث درباره ادب - احادیث ادب

احادیث ادب از رسول اكرم صلی الله علیه و آله

1. اَنـَا اَديبُ اللّه وَ عَلىٌّ اَديبى، اَمَرَنى رَبّى بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانى عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَىءٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّه عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ ليُفْسِدُ العَمَلَ كَما يُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛ [1] من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست. بد اخلاقى، عمل را ضايع مى كند، آنسان كه سركه عسل را.

2. ايّاكَ اَنْ تَضْحَكَ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ، اَوْ تَمْشىَ و تَتَـكَلَّمَ فى غَيْرِ اَدَبٍ؛ [2] از خنديدنِ بى تعجّب [و بى جا] يا راه رفتن و سخن گفتنِ بى ادبانه بپرهيز.

3. ادّبوا اولادكم على ثلث خصال حبّ نبيّكم و حبّ اهل بيته و تلاوة القرآن؛ [3]  فرزندانتان را به سه چيز ادب كنيد: عشق به پيامبرتان، عشق به خاندان او و قرآن خواندن.

حدیث ادب-احادیث درباره ادب

احادیث ادب از امام على عليه السلام

1. عَلَى الْعاقِلِ اَنْ يُحْصى عَلى نَفْسِهِ مَساويَها فِى الدّينِ وَ الرَّأىِ وَ الاَخْلاقِ وَ الاَدَبِ، فَيَجْمَعُ ذلِكَ فى صَدْرِهِ اَوْ فى كِتابٍ وَ يَعْمَلُ فى اِزالَتِها؛ [4] بر عاقل است كه بدى هايش را در دين، انديشه، اخلاق و ادب يادداشت كند و به خاطرش بسپارد و براى از بين بردن آنها بكوشد.

2. كَفى بِالتَّجارِبِ مُؤَدِّبا؛ [5] براى ادب آموزى، تجربه ها كافى اند.

3. اَحْسَنُ الآْدابِ ما كَفَّكَ عَنِ الْمَحارِمِ؛ [6] بهترينِ ادب ها آن است كه تو را از حرام ها باز دارد.

4. مَنْ عَطَفَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ و َالنَّهارُ اَدَّباهُ وَ اَبلَياهُ وَ اِلَى الْمَنايا اَدْنَياهُ؛ [7] شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى كند، فرسوده اش مى نمايد و به مرگ نزديكش مى سازد.

5. لا تَصْفُو الْخِلَّةُ مَعَ غَيْرِ اَديبٍ؛ [8] دوستى با شخص بى ادب، صميمانه نخواهد شد.

6. فَكونوا اَقَلَّ ما يَكونونَ فِى الْباطِنِ اَمْوالاً، اَحْسَنَ ما يَكونونَ فِى الظّاهِرِ اَحْوالاً فَاِنَّ اللّه تَعالى اَدَّبَ عِبادَهُ الْمُؤمِنينَ الْعارِفينَ اَدَبا حَسَنا، فَقالَ جَلَّ مِن قائِلٍ: يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ اَغْنياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسيماهُمْ لاَ يَسْئَلونَ النَّاسَ اِلْحافا؛ [9]

در حالى كه در واقع از كمترين مال برخوردار هستيد، در ظاهر بهترين حال را از خود نشان دهيد؛ زيرا خداوند متعال، بندگان با ايمان با معرفتش را اين گونه نيكو ادب نموده كه [در وصف فقيران پارسا] فرموده است: شخص بى خبر آنان را از شدّت خويشتندارى توانگر مى پندارد. ايشان را از نشانه هايشان مى شناسى، با اصرار (چيزى) از مردم نمى خواهند .

7. اِنَّ النّاسَ اِلى صالِحِ الاَدَبِ اَحْوَجُ مِنْهُمْ اِلَى الْفِضَّةِ وَ الذَّهَبِ؛ [10] مردم، به ادب (فرهنگ و تربيتِ) درست، نيازمندترند، تا به طلا و نقره.

8. اَلنَّفْسُ مَجْبولَةٌ عَلى سوءِ الاَدَبِ وَ الْعَبْدُ مَأمورٌ بَمُلازَمَةِ حُسْنِ الاَدَبِ وَ النَّفْسُ تَجرى [بِطَبعِها] فى مَيَدانِ المُخالَفَةِ وَ الْعَبْدُ يَجْهَدُ بِرَدِّها عَنْ سوءِ الْمُطالَبَةِ فَمتى اَطْلَقَ عِنانَها فَهُوَ شَريكٌ فى فَسادِها وَ مَنْ اَعانَ نَفْسَهُ فى هَوى نَفسِهِ فَقَدْ اَشْرَكَ نَفْسَهُ فى قَتْلِ نَفْسِهِ؛ [11] نفس آدمى بر بى ادبى سرشته شده است و بنده فرمان دارد كه پايبند ادب نيكو باشد. نفس آدمى با طينت خود در ميدان مخالفت مى تازد و بنده مى كوشد آن را از خواسته ناروايش برگرداند، پس هرگاه عنان نفس را رها سازد، شريك تبهكارى اوست و هر كس نفس خود را در خواهش هايش يارى رساند، در قتل خود همدستِ نفس شده است.

9. عَلَيْكُمْ بِالاَدَبِ، فَاِنْ كُنْتُمْ مُلوكا بَرَزْتُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ وَسَطا فُقْتُمْ، وَ اِنْ اَعْوَزَتْكُمُ الْمَعيشَةُ عِشْتُمْ بِاَدَبِكُم؛ [12] ادب بياموزيد، زيرا كه [در اين صورت] اگر پادشاه باشيد، برجسته مى شويد، اگر ميانه باشيد، سرآمد مى شويد و اگر تنگ دست باشيد، با ادبتان گذران زندگى مى كنيد.

10. كَفاكَ مُؤَدِّبا لِنَفْسِكَ تَجَنُّبُ ما كَرِهْتَهُ مِنْ غَيْرِكَ؛ [13] براى ادب آموزى ات همين بس كه از آنچه از ديگران نمى پسندى، دورى كنى.

11. لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛ [14] هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.

12. لا يَرْاَسُ مَنْ خَلا عَنِ الاَدَبِ وَ صَبا اِلَى اللَّعِبِ؛ [15] كسى كه از ادب بى بهره باشد و شيفته بازى شود، به رياست نمى رسد.

13. عَلَيكَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِكْرامِ الْعُلَماءِ وَ الصَّفْحِ عَنْ زَلاّتِ الاِخْوانِ فَقَدْ اَدَّبَكَ سَيِّدُ الاَوَّلينَ وَ الآْخِرينَ بِقَولِهِ صلى الله عليه و آله: اُعْفُ عَمَّنْ ظَـلَمَكَ وَ صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وَ اَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ؛ [16] تو را سفارش مى كنم به مداراى با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دينى)؛ چرا كه سرور اولين و آخرين، تو را چنين ادب آموخته و فرموده است: «گذشت كن از كسى كه به تو ظلم كرده، رابطه برقرار كن با كسى كه با تو قطع رابطه كرده و عطا كن به كسى كه از تو دريغ نموده است.

14. جالِسِ الْعُلَماءَ يَزْدَدْ عِلْمُكَ وَ يَحْسُنْ اَدَبُكَ وتَزكُ نَفسُكَ؛ [17] با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.

15. اَدَّبْتُ نَفْسى فَما وَجَدْتُ لَها    بِغَيرِ تَقْوَى الاْلهِ مِنْ اَدَبِ
فى كُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَتْ    اَفْضَلَ مِنْ صَمْتِها عَنِ الْكَذِبِ
وَ غيبَةِ النّاسِ اَن غيبَتَهُم    حَرَّمَها ذُوالْجَلالِ فِى الْكُتُبِ
اِن كانَ مِن فِضَّةٍ كَلامُكِ يا     نَفْسُ فَاِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبِ؛
[18]

 به ادب و تربيت نفس خود پرداختم و براى آن  /  ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نيافتم
و اگر از پس اين امر برنيامد  /  براى آن چيزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نيافتم
و از غيبت مردمان، همانا غيبت آنان را  /  خداوند با عظمت در كتاب ها حرام كرده است
اى نفس، اگر سخن تو  /  نقره است، سكوت طلاست.

16. اَللّهُمَّ ارْزُقنى عَقْلاً كامِلاً وَ عَزْما ثاقِبا وَ لُبّا راجِحا وَ قَلْبا زَكيّا وَ عِلْما كَثيرا وَ اَدَبا بارِعا وَ اجْعَلْ ذلِكَ كُلَّهُ لى و َلا تَجْعَلْهُ عَلَىَّ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ؛ [19] خدايا مرا عقلى كامل، تصميمى نافذ، خردى برتر، دلى پاك، دانشى فراوان و ادبى والا روزى كن و تمام اينها را به سود من قرار ده نه به زيانم، اى مهربان ترين مهربانان.

17. يا مُؤمِنُ اِنَّ هذَا العِلمَ و َالاَدَبَ ثَمَنُ نَفْسِكَ فَاجْتَهِد فى تَعَلُّمِهِما ، فَما يَزيدُ مِنْ عِلْمِكَ وَ اَدَبِكَ يَزيدُ فى ثَمَنِكَ وَ قَدْرِكَ ، فَاِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدى اِلى رَبِّكَ وَ بِالاَدَبِ تَحْسِنُ خِدْمَةَ رَبِّكَ وَ بِأَدَبِ الْخِدْمَةِ يَسْتَوجِبُ الْعَبْدُ وَلايَتَهُ و َقُرْبَهُ ، فَاقْبَلِ النَّصيحَةَ كى تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ؛ [20] اى مؤمن! به تحقيق اين دانش و ادب بهاى جان توست پس در آموختن آن دو بكوش كه هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود بر قيمت و قَدْرت افزوده مى شود؛ زيرا با دانش به پروردگارت راه مى يابى و با ادب به پروردگارت خوش خدمتى مى كنى و با ادب در خدمت  گزارى، بنده سزاوار دوستى و نزديكى به او مى شود. پس [اين] نصيحت را بپذير تا از عذاب بِرَهى.

18. تَحَرِّى الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْكَذِبِ اَجْمَلُ شيمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَبٍ؛ [21] راستگو بودن و پرهيز نمودن از دروغ، زيباترين اخلاق و بهترين ادب است.

19. مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَليَبْدَأ بِتَعْليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِهِ وَلْيَكُنْ تَاْديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبْلَ تَأْديبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ بِالاِجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤَدِّبِهِمْ؛[22] كسى كه خود را پيشواى مردم قرار داده، بايد پيش از آموزش ديگران، خود را آموزش دهد و پيش از آن  كه ديگران را با زبان، ادب بياموزد، با كردارش ادب آموزد و البته آموزش دهنده و ادب آموز خود بيش از آموزگار و ادب آموز مردم، شايسته تجليل است.

20. مَنْ قَعَدَ بِهِ حَسَبُهُ، نَهَضَ بِهِ اَدَبُهُ؛ [23] هر كس اصل و نسبش او را [سُست گرداند و] بنشاند، ادبش او را [حركت بخشد و] برخيزاند.

21. كُلُّ شَىْ ءٍ يَحتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ يَحْتاجُ اِلَى الاَدَبِ؛ [24] هر چيزى به عقل نياز دارد و عقل به ادب نيازمند است.

22. اِنَّكَ مُقَوَّمٌ بِاَدَبِكَ فَزَيِّنْهُ بِالْحِلْمِ؛ [25] تو با ادبت ارزش گذارى مى شوى، پس آن را با بردبارى زينت بخش.

23. العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ، وَ الفِکرُ مِرآهٌ صافِیَهٌ؛ [26] علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.

24. رَاَيْتُ أميرَ المُؤمِنينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مُوَلِّيا مُبادِرا، فَقُلْتُ: اَيْنَ تُريدُ يا مَولاىَ؟ فَقالَ: دَعنى يا نَوفُ، اِنَّ آمالى تُقَدِّمُنى فِى المحبوب. فَقُلتُ: يا مَولاىَ وَ ما آمالُكَ؟ قالَ: قَدْ عَلِمَهَا الْمَأمولُ وَ اسْتَغنَيتُ عَنْ تَبيينِها لِغَيْرِهِ، وَ كَفى بِالْعَبْدِ اَدَبا اَلاّ يُشْرِكَ فى نِعَمِهِ و اِرْبِهِ غَيْرَ رَبِّهِ؛ [27] امير المؤمنين صلوات الله علیه را ديدم كه شتابان مى رود. عرض كردم: مولاى من كجا مى روى؟ فرمودند: «اى نوف رهايم كن! آرزوهايم مرا به پيشگاه محبوب مى كشانَد». عرض كردم: مولاى من! آرزوهايتان چيست؟ فرمودند: «آن كس كه مورد آرزوست، خود آنها را مى داند و نيازى نيست به غير او بگويم. بنده را همين ادب بس كه در نعمت ها و نيازش، غير پروردگارش را شريك نگردانَد» .

حدیث ادب-احادیث درباره ادب

حدیث درباره ادب از امام حسن علیه السلام

1. حَيَّتْ جاريَةٌ لِلْحَسَنِ بْنِ عَلىٍّ عليه السلام بِطاقَةِ رَيْحانٍ، فَقالَ لَها: اَنـْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللّه، فَقُلْتُ لَهُ فى ذلِكَ، فَقالَ: اَدَّبَنَا اللّه تَعالى فَقالَ: «و إِذا حُيّيتُم بِتَحيَّةٍ فَحَيُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها» الآيَةِ، وَ كانَ اَحْسَنُ مِنْها اِعْتاقَها؛ [28] يكى از كنيزان امام حسن عليه السلام دسته گلى به ايشان تقديم كرد. امام به او فرمود: تو در راه خدا آزادى! دليل اين كارشان را پرسيدم. فرمود: خداوند، ما را [اين گونه] ادب آموخته است، آن  جا كه {در قرآن كريم} مى گويد: «و چون احترام شُديد، به بهتر از آن، پاسخ گوييد» و بهتر از هديه او، آزادى او بود!

حدیث ادب-احادیث درباره ادب

حدیث درباره ادب از امام حسین عليه السلام

1. اَللّهُمَّ لا تَسْتَدْرِجنى بِالاِحسانِ وَ لا تُؤَدِّبْنى بِالْبَلاءِ؛ [29] خدايا! با غرق كردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خويش مَكشان و با بلايا (گرفتارى ها) ادبم مكن.

حدیث ادب-احادیث درباره ادب

حدیث درباره ادب از امام سجاد عليه السلام

1. اِعْتَبِروا يا اُولىِ الاَبْصارِ وَ احْمَدُوا اللّه عَلى ما هَداكُمْ، وَ اعْلَموا اَنَّـكُمْ لا تَخْرُجونَ مِنْ قُدْرَةِ اللّه اِلى غَيْرِ قُدْرَتِهِ، و َسَيَرَى اللّه عَمَلَكُمْ وَ رَسولُهُ ثُمَّ اِلَيْهِ تُحْشَرونَ، فَانْتَفِعوا بِالْعِظَةِ وَ تَأَدَّبوا بِآدابِ الصّالِحينَ؛ [30] شما اى اهل بصيرت! پند گيريد و خدا را براى اين كه هدايتتان كرد، سپاس گوييد و بدانيد كه از قبضه قدرت خداوند، به سوى قدرتى ديگر بيرون نتوانيد رفت، و خدا و فرستاده اش، به زودى كردار شما را مى بينند و آن گاه، در پيشگاه او، گرد آورده مى شويد. پس از اندرزها بهره گيريد و ادب شايستگان را داشته باشيد.

حدیث ادب-احادیث درباره ادب

احادیث ادب از امام صادق عليه السلام

1. مَنْ عَرَفَ اللّه خافَهُ، وَ مَنْ خافَ اللّه حَثَّهُ الْخَوفُ مِنَ اللّه عَلَى الْعَمَلِ بِطاعَتِهِ و َالاَخْذِ بِتَأديبِهِ، فَبَشِّرِ الْمُطيعينَ المُتَأَدِّبينَ بِاَدَبِ اللّه وَ الاْآخِذينَ عَنِ اللّه اَنَّهُ حَقٌّ عَلَى اللّه اَنْ يُنْجيَهُ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ؛ [31] آن كه خدا را شناخت، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد، ترس از خدا او را به عمل به فرمان او و در پيش گرفتن ادبش واداشت. پس فرمان بردارانِ ادب شده به ادب خدا و اطاعت كنندگان دستورهاى او را بشارت ده كه بر خداست كه آنها را از فتنه هاى گمراه كننده برهاند.

2. ما خَسِرَ وَ اللّه مَنْ اَتى بِحَقيقَةِ السُّجودِ ... وَ لَا بَعُدَ أَبَداً عَنِ اللَّهِ مَنْ أَحْسَنَ تَقَرُّبَهُ فِي السُّجُودِ وَ لَا قَرُبَ إِلَيْهِ أَبَداً مَنْ أَسَاءَ أَدَبَهُ وَ ضَيَّعَ حُرْمَتَهُ بِتَعْلِيقِ قَلْبِهِ بِسِوَاهُ؛ [32] سوگند به خدا، هر كس كه حقيقت سجده را به جاى آورد، زيان نكرد و كسى كه در سجده، به خوبى به خداوند نزديك شد، هرگز از خداوند دور نيست. و آن  كه به {ساحت مقدس} او بى ادبى كرد و حرمتش را زير پا گذاشت، و به غير او دل بست، هرگز به او نزديك نشد.

3. اِنَّ الشَّيْطانَ لَيَطْمَعُ فى عالِمٍ بِغَيْرِ اَدَبٍ اَكْثَرُ مِنْ طَمَعِهِ فى عالِمٍ بِاَدَبٍ ، فَتَاَدَّبوا وَ اِلاّ فَاَنْتُمْ اَعرابٌ؛ [33] شيطان، در عالِمِ بى بهره از ادب بيشتر طمع مى كند تا عالِمِ برخوردار از ادب. پس ادب داشته باشيد و گرنه شما، بي ابانى (فاقد تمدّن) هستيد.

4. اَدَّبَنى اَبى عليه السلام بِثَلاثٍ ... و نَهانى عَنْ ثَلاثٍ: قالَ لى: يا بُنَىَّ مَنْ يَصْحَبْ صاحِبَ السّوءِ لا يَسْلَمْ وَ مَن لا يُقَـيِّد اَ لْفاظَهُ يَنْدَم، وَ مَنْ يَدْخُل مَداخِلَ السَّوءِ يُتَّهَمْ ... وَ نَهانى اَنْ اُصاحِبَ حِاسِدَ نِعْمَةٍ وَ شامِتا بِمُصيبَةٍ، اَو حامِلَ نَميمَةٍ؛ [34] پدرم عليه السلام مرا به سه چيز ادب آموخت و از سه چيز نهى ام فرمود. سه نكته ادب اين بود كه فرمود: فرزندم! هركس با دوست بد بنشيند، سالم نمى ماند و هر كس گفتارش را كنترل نكند، پشيمان مى شود، و هر كس به جايگاه هاى بد وارد شود، مورد بدگمانى قرار مى گيرد (زير سؤال مى رود) و آن سه چيز كه مرا از آن نهى فرمود: دوستى با كسى كه چشم ديدن نعمت كسى را ندارد، و با كسى كه از مصيبت ديگران شاد مى شود و با سخن چين.

5. اِنْ اُجِّلْتَ فى عُمُرِكَ يَومَيْنِ فَاجْعَلْ اَحَدَهُما لاِدَبِكَ لِتَسْتَعينَ بِهِ عَلى يَومِ مَوتِكَ. فَقيلَ لَهُ: وَ ما تِلْكَ الاِسْتِعانَةُ؟ قالَ: تُحْسِنُ تَدبيرَ ما تُخَلِّفُ وَ تُحْكِمُهُ؛ [35] اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى يك روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن براى روز مُردنت كمك بگيرى. به امام گفته شد: اين كمك گرفتن چگونه است؟ فرمودند: به اين كه آنچه را از خود برجا مى گذارى، خوب برنامه ريزى كنى و محكم كارى نمايى.

6. كَمالُ الاَدَبِ و َالْمُروءَةِ سَبْعُ خِصالٍ: اَلْعَقلُ وَ الْحِلْمُ، و َالصَّبْرُ، وَ الرِّفْقُ، و َالصَّمْتُ، وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمُداراةُ؛ [36] كمال ادب و مروت در هفت چيز است: عقل، بردبارى، صبر، ملايمت، سكوت، خوش اخلاقى و مدارا.

7. لَا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ يُورِثُ أَهْلَ بَيْتِهِ الْعِلْمَ وَ الْأَدَبَ الصَّالِحَ حَتَّى يُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ [جَمِيعاً]؛ [37] مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت كند.

حدیث ادب-احادیث درباره ادب

احادیث ادب از امام رضا عليه السلام

1. اَروى اَنَّ جَبْرَئيلَ عليه السلام اُهْبِطَ اِلى رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّه، اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ يَقْرَاُ عَلَيْكَ السَّلامَ وَ يَقولُ لَكَ: اِقْرَأ: بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحيمِ «لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ اَزْو جا مِنْهُمْ» الآيَةَ. فَاَمَرَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله مُناديا يُنادى: مَنْ لَمْ يَتَاَدَّبْ بِاَدَبِ اللّه تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَى الدُّنْيا حَسَراتٍ؛ [38]  روايت مى كنم كه جبرئيل عليه السلام به نزد پيامبر خدا فرود آمد و گفت: اى پيامبر خدا! خداوند تو را سلام مى رساند و به تو مى فرمايد: بخوان به نام خداى مهر گسترِ مهربان، هرگز به آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرده ايم، چشم مدوز كه زيور زندگى دنياست تا ايشان را بيازماييم و بدان كه روزىِ پروردگار تو بهتر و پايدارتر است، پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به كسى فرمود تا جار بزند: هر كس [با عمل به اين آيه] به ادب خدا آراسته نگردد، روحش با حسرت از دنيا جدا مى شود.

2.... فَاِن قالَ قائِلٌ: فَلِمَ وَجَبَ عَلَيْهِمْ مَعْرِفَةُ الرُّسُلِ و َالاِقْرارُ بِهِم و َالاِذعانُ لَهُم بِالطّاعَةِ؟ قيلَ: لاِنـَّهُ لَمّا اَنْ لَمْ يَكُنْ فى خَلْقِهِمْ وَ قُواهُم ما يُكْمِلونَ بِهِ مَصالِحَهُم وَ كانَ الصّانِعُ مُتَعاليا عَنْ اَنْ يُرى وَ كانَ ضَعْفُهُمْ وَ عَجْزُهُمْ عَنْ اِدْراكِهِ ظاهِرا، لَمْ يَكُنْ بُدٌّ لَهُمْ مِنْ رَسولٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُمْ مَعْصومٍ، يُؤَدّى اِلَيْهِم اَمْرَهُ وَ نَهْيَهُ وَ اَدَبَهُ، و يَقِفُهُمْ عَلى ما يَكونُ بِهِ اجْتِرارُ مَنافِعِهِمْ وَ مَضارِّهِم؛ [39] اگر كسى بگويد : چرا شناخت پيامبران و اعتراف به آنها و اقرار به (لزوم) اطاعت از آنان، بر مردم واجب است؟ در پاسخ گفته شود: چون در وجود مردم و قواى آنان، چيزى نيست كه با آن، مصالحشان را كامل سازند و آفريدگار نيز برتر از آن است كه ديده شود، سستى و ناتوانى آنان از ادراك او آشكار است، پس چاره  اى جز اين نيست كه ميان خداوند و مردم، پيام آورى معصوم باشد كه اوامر و نواهى و ادب (و آموزه هاى) او را به ايشان برساند و آنها را به آنچه مايه سود و زيانشان است، آگاه سازد.

3. عَنْ دِعْبِلِ بنِ علىّ : اَنَّهُ دَخَلَ عَلى اَبِى الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام وَ اَمَرَ لَهُ بِشَىْ ءٍ، فَاَخَذَهُ وَ لَمْ يَحْمَدِ اللّه. قالَ: فَقالَ لَهُ: لِمَ لَمْ تَحْمَدِ اللّه؟! قالَ: ثُمَّ دَخَلْتُ بَعْدُ عَلى اَبى جَعفَرٍ عليه السلام وَ اَمَرَ لى بِشَىْ ءٍ، فَقُلْتُ: اَلْحَمدُ لِلّهِ. فَقالَ لى: تَاَدَّبْتَ؛ [40] دعبل بن على به خدمت امام رضا عليه السلام رسيد و امام امر فرمودند انعامى به او بدهند. دعبل آن را گرفت، اما خدا را سپاس نگفت. امام به او فرمودند: چرا خداوند را سپاس نگفتى؟! دعبل گفت: پس از مدّتى بار ديگر خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم و ايشان فرمودند انعامى به من بدهند. من گفتم: خدا را سپاسگزارم. امام به من فرمودند: ادب را به جا آوردى.

حدیث ادب-احادیث درباره ادب

احادیث ادب از امام حسن عسکری عليه السلام

1. کَفاکَ ادباً تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ؛ [41] در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، خود از آن دوری کنی.

2. لَيْسَ مِنَ الاَدَبِ اِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزونِ؛[42] شادى كردن در حضور غمگين، از ادب به دور است.

3. لَیسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارِ الفَرَح عِندَ المَحزونِ؛ [43] اظهار شادی نزد غمدیده، از بی ادبی است.

احادیث ادب - حدیث درباره ادب

پی نوشت:
[1]  مكارم الاخلاق ص 17.
[2]   أعلام الدين في صفات المؤمنين ص 273.
[3]  قاموس قرآن مقدمه ص2.
[4]  بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 6، ح 58.
[5]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص444، ح10155.
[6]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247، ح5079.
[7]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص133، ح2282.
[8]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص434، ح9912.
[9]  بحار الانوار(ط-بیروت) ج75 ، ص8 ، ح63.
[10]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247 ، ح5080.
[11]  مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج11، ص 138 - مشکاه الانوار فی غرر الاخبار ص247.
[12]  شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20، ص304،ح483.
[13]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247، ح5089.
[14]  نهج البلاغه(صبحی صالح) ص478.
[15]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247، ح5096.
[16]  بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص 71، ح 34.
[17]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص430، ح9791.
[18]  دیوان امیرالمومنین ص 69.
[19]  بحار الانوار(ط-بیروت)ج 84، ص325،ح14.
[20]  مشکاة الانوار ص135.
[21]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص217، ح4294.
[22]  نهج البلاغه(صبحی صالح) ص480،ح 73.
[23]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص248،ح 5116.
[24]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص248، ح5102.
[25]  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص247، ح 5082.
[26]  نهج البلاغه(صبحی صالح) ص469.
[27]  بحارالانوار(ط-بیروت) ج91، ص94، ح12.
[28]  تحف العقول ص489.
[29]  نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص83، ح10.
[30]  کافی(ط-الاسلامیه) ج8، ص17.
[31]  اصول الستة عشر (ط - دار الشبستري) ص 50.
[32]  بحار الأنوار(ط-بیروت) ج 82، ص 136، ح 16.
[33]  اعلام الدین فی صفات المومنین ص96.
[34]  تحف العقول ص376.
[35]  کافی(ط-الاسلامیه) ج8، ص150، ح132.
[36]  معدن الجواهر ص 59.
[37]  مستدرك الوسايل و مستنبط المسایل ج12، ص201، ح13881.
[38]  فقه الرضا علیه السلام ص364.
[39]  عیون اخبار الرضا ج2، ص100 ،ح34.
[40]  کافی(ط-الاسلامیه) ج1، ص496، ح8.
[41]  دره الباهره ص45 - بحارالانوار(ط-بیروت)ج66، ص407، ح115.
[42]  تحف العقول ص489.
[43]  مناقب(ابن شهر آشوب) ج4، ص18.

منبع: پایگاه شهید آوینی، حدیث درباره ادب - احادیث ادب

کاربران عزیز، چنانچه شما هم روایاتی غیر از این « احادیث ادب »، از منابع معتبر دیگری درباره ادب، سراغ داشتید می توانید از بخش ارسال نظرات ذیل همین پست ( احادیث ادب - حدیث درباره ادب ) با سایر کاربران سایت ضیاءالصالحین به اشتراک بگذارید.

Share