جایگاه وَحی و نبوت

استاد اصغر طاهرزاده
وَحی و نبوت

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 وقتی متوجه شدیم؛

1- خداوند حتماً بشریت را هدایت می‌ کند.

2- این هدایت با بعثت انسانی بسیار بیدار عملی می‌ شود.

3- روح نبی نه‌ تنها حقایق آسمانی را فهمید، که همه را شنید، و نه‌ تنها همه را شنید که همه را بدون کم و کاست به مردم رساند؛ در این حالت است که تعجب می‌ کنیم قلب مبارک آن حضرت از طریق بعثت به چه ظرفیتی نایل شده!

حالا می‌ گوییم:

خداوند با بعثت پیامبر«صلواة‌ الله‌ علیه‌ وآله» ؛ وجود مبارک آن حضرت را به عنوان دریچه‌ ی ظهور رحمت پروردگاری‌ اش قرار داد. پیامبر«صلواة‌ الله‌ علیه‌ وآله» در مقابل انبوه ظلمات زمانه، ظلمتی که می‌ خواست خود را به عنوان واقعیتی پایدار به بشریت تحمیل کند - یک تنه ایستاد و امیدوار بود که موفق می‌ شود-و بزرگی وَحی و روح بزرگ پیامبر«صلواة‌ الله‌ علیه‌ وآله» باعث شد که امروز بشر راه حقیقت را بشناسد، هرچند در پیمودن آن بعضاً کاهلی می‌ کند. مهم این است که راه گم نشده.

سلام بر پیامبری که دغدغه‌ ی هدایت مردم، سراسروجود مبارکش را فرا گرفت و شایسته‌  شد تا هدایت الهی به‌ دست او انجام گیرد.

راند حق آن آب را در جوی تو آفرین بر دست و بر بازوی تو

بازگو تا غصه درمان‌ ها شود بازگو تا مرهم جان‌ ها شود

محمد«صلواة‌ الله‌ علیه‌ وآله» در ابتدا خود را پرورید تا دریچه‌ ی هدایت خداوند برای بشریت شد. راستی چقدر در پروریدن خود جهت این امر مهم زحمت کشید و راستی چقدر لطف بزرگی بود بعثت نبی برای بشریت.، مگر لطفی بزرگ‌ تر از هدایت برای بشر هست، وگرنه خداوند آن را منّت نمی‌ نامید، آن‌ جایی که فرمود:

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ »؛[1] به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه]پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.

او نشان داد که چگونه می‌ شود هدایت الهی را در خود و جامعه پیاده کرد تا بشر در برهوت دنیا، بی‌ کس و بی‌ جهت و تنها نماند.

خاتمیت را خبر داد که مردم منتظر دین دیگری نباشید، یعنی با آنچه دارید در همه‌ ی عرصه‌ ها می‌ توانید به نتیجه برسید، اگر در عمل موفق نشدید، باز خود را تنظیم کنید تا موفق شوید، راه دیگری نیست، جهان با این دین باید تغذیه شود و ما امیدوار و خوشحال از این هدیه هستیم.

دین اسلام نشان می‌ دهد توان بالغ‌ کردن بشر را دارد و این به شرطی است که بشر امروز با اندیشه‌ های واهی، خود را بالغ نپندارد.

دین اسلام نشان می‌ دهد که راه نهایی را بر بشر گشوده داشت تا در این زندگی کوتاه دنیایی، حرکت در این راه بلند را آغاز کنیم.

پیامبر خود راه بود و راه‌ رو، چه کسی می‌ تواند راه و راه‌ رو ای بهتر از او بیابد تا بخواهد از او بگذرد و به راه دیگری قدم نهد.

پیامبر با بعثت الهی خود، خود را تا ابد در بین ما آورد و زندگی ما را گرم وجود خود کرد تا ما در این زندگی، سرد و سست نمانیم.

ما امروز که گوش بشر نسبت به حقیقت کر شده و قلب بشر از گرمای عشق الهی محروم گشته بیش از همیشه به او نیاز داریم و بیش از همیشه باید او را در بین خود جای دهیم.

ای پیامبر خدا! با آن قلب سرشار و آن لبان پر بار، در گوش جان ما سخن بگو که سخت به تو محتاج و محتاج‌ تریم. احساس نیاز به نبی شرط اساسی جای‌ دادن نبی در زندگی است.

ای پیامبر خدا! به سکوت عظیم دل‌ های ما منگر؛ باز به سوی دل‌ های ما بیا و در عمق اندیشه‌ ی ما بنشین تا زندگی را بیهوده نپیماییم.

فقط آنچه تو گفتی حقیقت است، و رسائی صدای تو هشدارباشی است برای بشرِ بریده از آسمان، پس هرگز جای تو در جان ما خالی مباد.

عهد با تو، عهدی است سخت شورانگیز ؛همراه با پایداری در عشقی مقدس، برما مباد که از چنین عهدی شانه خالی کنیم.

نیازهای ما دگرگون شده و می‌ شوند ولی عهد با تو تغییرپذیر نیست، با عهد با تو زندگی به آرامش می‌ نشیند و نیازهای حقیقی‌ اش برآورده می‌ شود.

در این‌ همه دنیای سرد و ساکت، ای مبعوث‌ شده برای این‌ که با بشریت حرف بزنی، با ما حرف بزن، گوش‌ ها که نه، بل جان‌ هایمان در اختیار تو است تا به آسمان در آییم و با لطافت وَحی زنده و بیدار شویم.

به خلوت و سکوت زندگی ما پا بگذار، کوچه‌ های زندگی‌ مان میهمان‌ خانه‌ ی حکم تو است، هُرم نفس‌ های حیات‌ بخشت چه غوغایی با جان ما خواهد کرد، تپش قلبی که تو بر او فرود آیی از زمزمه‌ ی ملائکه روحانی‌ تر است.

ما بی‌ تو مرثیه‌ ی مرگ خود را می‌ خوانیم و مرغ دلمان را فقط با وحی تو می‌ توانیم از این مرگ برهانیم و بر دشت‌ های ناگشوده پرواز دهیم و از رخوت و خواب رهایش کنیم.

ای رسول خدا! تودر زندگی ما چون زلالِ نهری هستی که زندگی را به طراوت می‌ کشد و چه آمال‌ های بزرگی را در مسیر جویبار زندگیِ ما به حرکت در می‌ آوری.

چون به اعماق درونمان راه بردی، جانمان به خروش حقیقی نشست و در وسعت بی‌ منتهای خویش سیر خود را آغاز کرد.

انسان موجودی است لایتناهی، ولی با سرود آسمانی تو به فعلیت خود می‌ رسد، وگرنه استخوانی است سست و پوسیده.

در شکوه وَحی تو، خودِ گم‌ شدمان را یافتیم، با هیمنه‌ ی عظیم پیام تو در افق‌ های بزرگ می‌ رویم و گسترده می‌ شویم.

ما فقط در تماشای وَحی آسمانی تو امیدواریم تا از ‌ همه تنگناها بیرون آییم.

کدام آرزو است که دروغ نباشد، مگر آرزویی که تو به ما نشان دادی.

زندگیِ بی‌ مرزی که قامت شگرف انسانی را سرشار از امید و حیات می‌ کند فقط در وحی‌ ای که تو آوردی جاری است.

کلام تو است که ریشه‌ هامان را محکم و به آسمان دعوت‌ مان می‌ کند و به تداوم زندگیِ بی‌ مرگ رهسپارمان می‌ گرداند.

وَحی تو بود که به ما کمک کرد تا در اندازه‌ گیری خود راه افراط و تفریط نپیماییم.

راستی اگر تو نبودی، انسان در چه مقیاسی می‌ خواست خود را بسنجد و سکون خود را تقبیح کند؟

انسان‌ ها چون فصول متفاوت روزگار‌ اند، و باید در هر شرایطی به نوعی باشند، وَحی نمی‌ گذارد در زمستان از بهارشدن ناامید شویم و در بهارِ غرور سبز بودنمان از پاییز غافلمان نماید.

وَحیِ الهی؛ عامل به صدادرآوردن صدای خدای درونی است ، حقیقتِ دانشی که در جان ما انسان‌ ها نهفته است.

وَحی الهی؛ نجات انسان است از روزمرّگی، دیروز را زنده نگه می‌ دارد و فردا را بستر پرواز قرار می‌ دهد تا به وسعت تاریخِ همه‌ ی انبیاء گسترده شویم.

وقتی پیامبر«صلواة‌ الله‌ علیه‌ وآله» از کوه فرود می‌ آمد تا یک دنیا امید به بشریت عرضه کند، همه در ناامیدی به‌ سر می‌ بردند، و او با کوله‌ باری از امید آمد تا بشر را به آسمان، که معنی امید است متصل نماید.

وَحی؛ شعله‌ ی جان بود و آتش فروزان روان، تا انسانیت را به قامت بلند انسانیت بر افروزد.

هیچ‌ کس و هیچ ملتی نمی‌ تواند با همه‌ ی لایه‌ های روح انسان سخن بگوید مگر وَحی الهی، و هیچ مکتبی جز چند صباحی نمی‌ ماند، مگر وَحی الهی که ماندگارترین حرف است برای بشر.

عمده آن است که با پایداری در نور وحی الهی از هیچ‌ شدن، خود را برهانیم.

«انشاء الله»

 

منبع: لب المیزان

..............................................

پی نوشت ها:

[1] - سوره آل عمران، آیه 164

Share