آینده بشریت از دیدگاه شهید مطهری رحمة الله علیه(قسمت اول)

آینده بشریت ازمنظر شهیدمطهری

«مدینــــه هــــای فاضله»
مقدمـــه
انسان، همواره در طول تاریخ در اندیشه بهتر زیستن و یافتن آینده ای بهتر بوده است. یکی از بارزترین نمودهای این اندیشه، آرمان شهر و مدینه فاضله می باشد.
از طرف دیگر بحث آینده بشریت، ارتباط زیادی با مهدویت (عج) و جامعه ایده آل اسلامی دارد، پس از باب مدخل و مقدمه آن بحث، لازم است مدینه فاضله به اختصار بحث شود. گفتنی است استاد مطهری معتقد است یکی از مباحث لازم که باید در موضوع موعود اسلام مطرح شود، بحثی درباره جامعه ایده آل و حکومت و دولت ایده آل در قدیم و جدید می باشد.
در میان کهن ترین معماران جامعه آرمانی نام افلاطون از همه مشهورتر است، او در سرتاسر رساله جمهوری و بخش هایی از رساله های تیمائوس و کریتاس، طرح مدینه فاضله خود را عرضه کرده است. بعد از او، در جهان اسلام دانش وران و دانشمندان بسیاری از جمله فارابی در آراء اهل المدینة الفاضلة، ابوالحسن عامری در السعادة و الاسعاد، نظامی گنجه ای در اسکندر نامه به تصویر جامعه های آرمانی خود پرداختند. در دنیای مسیحیت بسیاری از نویسندگان به این کار اقدام کردند؛ از جمله آگوستین قدیس در شهر خدا، توماس مور در لامکان (یا نا کجا آباد،) فرانسیس بیکن در آتلانتیس نو، تومّاسو کامپلانلا در شهر آفتاب و برتراند راسل در جهان بینی علمی.
برخی متفکران اجتماعی مانند کارل رایموند پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان آن سخن گفتن درباره جامعه آرمانی را نه فقط لغو؛ بلکه مضر می دانند؛ زیرا اول آن گونه که به تصور آمده اند به حقیقت نخواهند پیوست؛ دوم از واقع بینی انسان هایی که به آنها باور دارند می کاهند.
در مقابل به عقیده برخی صاحب نظران، طرح جامعه آرمانی که دارای سه ویژگی زیر باشد نه تنها مضر و بیهوده نیست؛ بلکه فایده ها و منفعت های زیادی خواهد داشت:
اول: کاملا واقع بینانه باشد و حقایق زیست شناختی، روان شناختی و جامعه شناختی را به دست فراموشی نسپارد؛
دوم: همراه با ارائه طریق باشد؛ یعنی فقط جامعه آرمانی را تصویر نکند؛ بلکه راه و روش رسیدن به آن را نیز نشان دهد؛
سوم: اهدافی را، اعم از هدف اصلی، نهایی و هدف های متوسط برای جامعه آرامی تعیین کند که دارای مراتب باشند تا سهل الحصول تر بودن برخی مراتب آن ها، مردم را برای تغییر اوضاع موجود راغب گرداند.
اما این که آیا طرح های اندیشمندان سابق الذکر این ویژگی ها را داراست یا خیر مطلب دیگر است، پس می توان نتیجه گرفت اصل طرح جامعه آرمانی مضر و لغو نیست.
اگر مقطع رنسانس را به دلیل آن که نقطه عطفی در دفتر تاریخی اروپا محسوب می گردد، معیار تقسیم در نظر بگیریم، با دو نگاه قدیم و جدید می توانیم مدینه فاضله را بررسی کنیم.
رنساس دو ارمغان به همراه آورد:
1. تفکر انسان محوری
2. استغنای از مذهب و دین داری
اندیشه مدینه فاضله در ظرف تفکر گذشتگان، انسان گرایانه نبوده است؛ یعنی انسان مرکز ثقل و توجه اندیشه آنان نبوده است. بنابراین در دید آنان مدینه فاضله بیش از آن که صبغه ای انسانی داشته باشد، چهره ای سیاسی، اخلاقی و یا فلسفی داشته است؛ ولی در قرائت عصر جدید (از رنساس به بعد) تفاسیر نوینی از آرمان شهر با محوریت فلسفه انسان گرا و با اندیشه مذهب پیرایی ارائه می گردد.
از آنجا که خود استاد مطهری نیز بحث فوق را به شکل جامعه ایده آل قدیم و جدید توصیه کرده اند؛ بنابراین بحث مدینه فاضله در قالب نگاه قدیم، و عصر جدید و سوسیالیسم تخیلی بیان می شود.

 مدینه فاضله در نگاه قدیم
 مدینه فاضله افلاطون
(649) (347 - 427 ق.م):
استاد مطهری در جلد نهم یادداشت ها، ص 400، یکی از مباحث لازم درباره موعود اسلام را بحث از مدینه فاضله افلاطون می داند. زیربنای فکری افلاطون در طراحی مدینه فاضله تا حدودی متاثر از ناکامی حکومت های سیاسی معاصر او بوده است. افلاطون در کتاب جمهوری از چهار نظام سیاسی تمدن یونان آن عصر نام می برد:
1. تیمارشی (یا تیموکراسی یا حکومت امتیازی) 2. الیگارشی 3. دموکراسی 4. تورانی
حکومت تیمارش، آمیزه ای از پادشاهی موروثی، انتخابات عمومی و شورای ریش سفیدان بود. دو طبقه عمده این نظام سیاسی، یکی سپاهیان اسپارت بود که طبقه حاکم بود و دیگری هلوت ها که اکثریت جامعه را تشکیل می دادند. هلوت ها کشاورزانی بودند که از حقوق اجتماعی محروم بودند. سپاهیان اسپارت، جنگ جویانی بودند که از کودکی تحت مراقبت و پرورش ویژه قرار می گرفتند، از تجمل و زر اندوزی ممنوع بودند و مصالح اجتماعی را بر فردی ترجیح می دادند.
افلاطون، نظام طبقاتی و شیوه های تربیت و پرورش حاکم این نظام سیاسی را مورد ستایش قرار می دهد؛ ولی توجه به سلحشوری به جای خردمندی و حکمت، بهره کشی اسپارت ها از هلوت ها و روی آوردن به تکاثر و جاه طلبی به دلیل دوری حاکمان از حکمت و فضیلت را نقاط ضعف این نظام می داند. در تیموکراسی، به جای عقل و حکمت، و هم و جاه طلبی حکم می راند.
حکومت الیگارشی، حکومت ثروتمندان، متنفذین و توانگران بر جامعه بود در الیگارشی، اقتدار بر پایه صلاحیت مادی سازمان می یافت. افلاطون معتقد بود این نظام به ستمگری و فروپاشی نظام اجتماعی می انجامد.
نظام دموکراسی از منفورترین حکومت ها نزد افلاطون بود که به عقیده او زمینه ساز حکومت تورانی است. افلاطون معتقد بود تسلط توده مردم بر سرنوشت خود، با توجه به فقدان قدرت اندیشه و قضاوت در ارتباط با زندگی صحیح، منجر به تصمیم گیری بر اساس هوا و هوس و احساسات می شود.
تصمیمات زمامداران نیز به خاطر حفظ محبوبیت خود بر خلاف مصالح حقیقی جامعه خواهد شد. آزادی های به ارمغان آورده شده توسط نظام دموکراسی، منجر به از هم گسیختگی روابط اجتماعی، اشاعه هرج و مرج فکری، اجتماعی و سرانجام حکومت استبدادی تورانی می شود.
نظام های گذشته همگی بی ثبات بودند؛ بنابراین نمی توانستند نظام سیاسی ایده آل افلاطون باشند، به خصوص با توجه به نظریه مُثُل که حقیقت، لزوما دارای ثبات و کلیت است.
به طور خلاصه، سازمان مدینه فاضله افلاطون چنین است:
فیلسوف به عنوان فرمانروا در رأس هرم تصمیم گیری قرار دارد. طبقه حاکم، طبقه با فضیلت تر و به یک معنی اشراف جامعه اند که تفاوت گروهی با سایر طبقات جامعه دارند و برای بهتر اداره کردن جامعه در یک نظام اشتراکی به سر می برند و از همان نخست، تحت مراقبت های ویژه قرار می گیرند.
مقوله عدالت و اعتدال در سرتاسر کتاب جمهوری افلاطون به عنوان محور اساسی اندیشه مدینه فاضله او به چشم می خورد؛ ولی عدالت را به بهتر زیستن و عدم دخالت هر کس در کار دیگران و تبعیت لازم فرمان بردار از فرمانروا تفسیر می کند.او سعادت را در به کار بردن فضیلت، و فضیلت را در دانایی و اعتدال جستجو می کند.
افلاطون در چند جا از رساله خویش مایوسانه از عدم امکان تحقق چنین جامعه ای سخن می داند؛ زیرا شرط اساسی به وجود آمدن چنین جامعه ای را حاکم شدن فلاسفه و یا فیلسوف و حکیم شدن فرمانروایان می داند؛ که آن هم در نظر وی وجود نخواهد یافت.
استاد مطهری در توضیح نظریه مدینه فاضله افلاطون آورده است:
می گوید دنیا آن روزی که به سعادت نائل خواهد شد که حکیمان زمامداران باشند و زمامداران حکیمان، تا وقتی که حکیمان طبقه ای هستند و زمامداران طبقه ای دیگر، دنیا روی سعادت نخواهد دید.
استاد در پاسخ این سوال که حق حاکمیت از کیست، نظرات متعددی ارائه نموده و نظر افلاطون را چنین بیان می کند:
حاکمیت حق طبقه برگیرنده و اشراف است نه به ملاک این که حکومت فن است و تخصص و مهارت می خواهد. و تخصص و مهارت ناشی از دو چیز است یکی استعداد و دیگری اکتساب، از این جهت، مانند پزشک است، مانند استادی است، مانند قضاوت است که فقط حق متخصصان است و دیگران نه حق اشتغال به این ها را و نه حق انتخاب آن ها را دارند. (نظریه افلاطون).
وی معتقد است افلاطون و ابو نصر فارابی که تابع افلاطون است در مدینه فاضله، اساس نظر خود را صلاحیت افراد قرار داده و اصالت فردی اندیشه اند:
تمام توجه خود را به این نکته معطوف کرده اند که زمام امور اجتماعی را چه افرادی باید در دست گیرند، آن افراد باید دارای چه فضائل علمی و عملی بوده باشند؛ اما این که تشکیلات و نظامات اجتماعی باید چگونه بوده باشد و آن افراد ایده آل در چه نظاماتی زمام امور را در دست بگیرند چندان مورد توجه این دو حکیم واقع نشده است.
به نظر استاد مطهری زعیمان صالح اگر نتوانند سازمان های اجتماعی را تغییر دهند و تنها از لحاظ شخصی و اخلاقی با زعیمان ناصالح تفاوت داشته باشند، نمی توانند منشأ تحولات اجتماعی قابل توجه باشند:
اگر فرض کنیم زعیمان صالحی در رأس سازمان هایی قرار بگیرند که دارای نواقصی می باشند، حدود تفاوت کار آن ها با دیگران همان اندازه است که یک نفر بخواهد از میان خیابان های پر پیچ و خم نامنظم و کوچه و پس کوچه های بی ترتیب، بهترین و نزدیکترین راه ها را انتخاب کند.
استاد معتقد است اگر بخواهیم نظر افلاطون و فارابی را توجیه کنیم باید بگوییم: آنها به آن افراد صالح اهمیت داده اند که حاکم بر سازمان های اجتماعی باشند، نه محکوم آن ها.
و در مورد پایان نظریه مدینه فاضله افلاطون می گوید:
افلاطون معتقد بوده است که اداره اجتماع باید به وسیله حکما باشد و خودش برای عملی کردن این منظور به جزیره سیسیل مسافرت کرد و لکن نتیجه نگرفت و در آنجا وی را گرفته و به عنوان بردگی (برده) فروختند تا آن که یکی از دوستانش پیدا شد و وی را آزاد ساخت و دوبار دیگر به همین منظور مسافرت کرد و نتوانست نتیجه بگیرد.

 مدینه فاضله فارابی(663) (256 - 339. ه ق):
از نظر فارابی رسیدن به کمال بدون تشکیل جامعه ممکن نیست. فارابی به پیروی از افلاطون مدینه را با بدن انسان مقایسه می کند که یک عضو رییس دارد که تمام اعضاء از آن دستور می گیرند. فارابی معتقد است کسی می تواند رییس مدینه فاضله باشد که به مرحله عقل فعال برسد؛ تا از راه دریافت وحی و الهام، مصالح اجتماع را از افقی بالاتر دریافت کند. سعادت عبارت از رسیدن به خیر مطلق و راه رسیدن به آن زدودن کلیه بدی های ارادی و غیر ارادی از بین ملت ها و مدینه هاست. رییس مدینه فاضله افزون بر اتصال با علم علوی، نقش انسجام بخشی بین افراد زیر مجموعه را بر عهده دارد.
از نظر فارابی چند مدینه متضاد با مدینه فاضله اند: مدینه جاهله، مدیه فاسقه، مدینه متبدله و مدینه ضاله.
اهل مدینه جاهله سعادت را سلامتی، رفاه، خوش گذرانی با لذات و آزادی در خواسته ها می دانند و اضداد این امور را شقاوت می دانند. مدینه جاهله به شش مدینه زیر تقسیم می شود:
1. مدینه ضروریه: قصد اهالی آن اقتصار بر امور ضروری است که قوام بدن هایشان به آن هاست.
2. مدینه نذاله: هدف اصلی اهالی آن رسیدن به رفاه و ثروت است.
3. مدینه خسّه و سقوط: هدف اهالی آن خوش گذرانی است.
4. مدینه کرامت: هدف اهالی آن این است که در بین ملل، بزرگ و مشهور باشند.
5. مدینه تغلبیه: هدف اهل آن این است که قاهر و غالب بر دیگران باشند.
6. مدینه جماعیه: هدف اهل آن این است که هر چه خواستند انجام دهند، همه مردم آن در همه اعمال خود از تساوی کامل برخوردار باشند.
اهل مدینه فاسقه هم عقیده با مدینه فاضله اند ولی کارهایشان مانند اهالی مدینه جاهله است.
اهل مدینه متبدله در اعتقادات و کارها با اهل مدینه فاضله متفاوتند.
اهل مدینه ضاله سعادت را به صورت ظنی شناختند ولی آن را تغییر دادند، درباره خدا، عقول و عقل فعال اعتقادهای ناصحیح دارند و رییس آن به غلط گمان می کند که بر او وحی نازل می شود.
نقد استاد مطهری بر نظریه فارابی همراه با مدینه افلاطون ارائه شد که هر دو به اصالت فردی اندیشیده و از نظام های اجتماعی غفلت کرده اند.

 

 مدینه فاضله در عصر جدید
در بحث کرامت انسان گفته شد که استاد مطهری نظریه کسانی که مانند اگوست کنت به تدریج خدا را از صحنه زندگی کنار گذاشته و مذهب انسانیت را تاسیس کردند، رد می کند و کرامت انسان را در داشتن روح الهی می داند. همان طور که هر چند تقسیم اگوست کنت درباره ادوار زندگی را به ربانی، فلسفی و علمی با کمال تاسف کم و بیش پذیرفته است؛ ولی استاد آن را سخنی کاملا بچه گانه می داند.
طلیعه این تفکر انسان مدار در آثار توماس مور و فرانسیس بیکن مشاهده می شود.
یوتو پیای توماس مور، شهری است انسانی که انسان، رفاه، آسایش و به زیستی او، محور توجه است و برجسته ترین و پررنگترین بخش این داستان را آرامش، آسایش و آسودگی او تشکیل می دهد.
مدینه فاضله فرانسیس بیکن چهره کاملا انسانی دارد وظیفه عالمان، که حاکمان جامعه اند، تامین آسایش و رفاه مادی بیشتر است، به همین دلیل علم از نظر او علم تجربی و طبیعی است.
استاد مطهری معتقد است نظریه بیکن - که می گوید علم را باید در خدمت زندگی و تسلط بر طبیعت و توانایی قرار داد نه این که خود کشف حقیقت مقدس باشد - گر چه منشأ ترقی علوم و تسلط فوق العاده انسان بر طبیعت شد؛ ولی منشأ فاسد شدن انسان ها نیز گردید. به طوری که در تحصیلات جدید، مسأله تعلیم و تعلم قداست خود را به کلی از دست داده است.
بیکن در نیو آتلانتیس خود اگر چه از مذهب یادی به میان آورده است؛ ولی دین را در حاشیه قرار می دهد و مرکز ثقل مدینه فاضله اش علم جویی انسان مدارانه است.

 مدینه فاضله سوسیالیسم تخیّلی
در این قسمت از سخن، بهتر است این سوال مطرح شود که آیا مرحله کمون نهایی مارکسیسم را می توان مدینه فاضله آنان نامید یا خیر؟
به نظر استاد مطهری کسانی که انسان را ذاتا شرور می دانند و به طبیعت او بدبین هستند، انسان را قابل اصلاح نمی دانند و نمی توانند برای او طرح مدینه فاضله داشته باشند. مارکسیسم هم قائل بر تز اصلاحی بر دو پایه استوار است: یکی آن که طبیعت بشر را شریر ندانیم و دیگر آن که برای او آزادی و اختیار قائل شویم که بتواند بر اوضاع اجتماعی خود مسلط شود و جامعه خود را هر طور که می خواهد بسازد، در حالی که مارکسیسم برای بشر اختیار نمی شناسد، او را تابع جامعه و ابزار تولید اقتصادی می دانند که محکوم به جبر تاریخ است. جامعه جبرا باید مراحلی را طی کند، از دوره اشتراک اولیه به برده داری، و از آن به فئودالیسم و از آن به بورژوازی و کاپیتالیسم برسد و از این مراحل بگذرد تا به سوسیالیسم و کمونیسم نهایی برسد.
استاد در عبارت دیگری، عملی نبودن ایده آل را بیان میکند:
مارکسیسم بهشت موعودی دارد و آن را نه از خدا می خواهد و نه از فطرت انسان، آن را از جبر ماشینیسم می خواهد که او انسان ها را اجبارا به سوی سوسیالیسم سوق دهد و امتیاز طبقاتی را از میان ببرد، عملا دیدیم که نکرد و ظلم تنها از ناحیه مالکیت نیست که با محو مالکیت ثروت، همه مظالم از میان برود.

 آثار آرمان گرایی ها
می توان موارد زیر را از آثار طرح های مدینه فاضله و جامعه آرمانی بر شمرد:
یک: معایب جوامع موجود را روشن می سازد.
دو: برای مصلحان اجتماعی می تواند سازنده باشد.
سه: چشم انداز روشن برای آینده بشریت ترسیم میکند.
چهار: همت انسان را برای اصلاح وضع موجود جوامع، افزایش میدهد.
در کنار آثار مثبت بیان شده باید گفت، از یک طرف هر چه انسان از خداوند عالم و تعالیم انبیا فاصله گیرد، به جای آن که وضعیت او سامان یابد، بر مشکلات او افزوده می شود. به فرموده استاد مطهری مشکل بشر فقط نادانی او نیست که پیشرفت های علمی بتواند آن ها را حل کند. از طرف دیگر ظهور ایسمهای پی در پی و ناتوانی آنها در عمل، گواه صادقی بر ناکارآمدی این نظریات است.
اگر چه بعد از جنگ جهانی سازمان ملل متحد تأسیس شد؛ اما وجود حق وتو و عضویت دائم در شورای امنیت دو تبعیض نارواست و عینا مشاهده کرده ایم که آنجا که قدرت های جهانی منافعشان اقتضاء کند، برای حمله به یک کشور نیازی به مجوز سازمان ملل متحد ندارند، و اگر اجماع جهانی هم علیه یک مطلب باشد، قادرند آن را وتو کنند، به علاوه که با صدای برتر خود باطل را حق و حق را باطل جلوه می دهند.
بنابراین بشریت بریده از دین در عین شوق وصول به جامعه آرمانی، حقیقت زیر را با تلخی اذعان کرد:
1. دوری از تعلیم انبیا، رسیدن انسان به جامعه آرمانی را با مشکلات عدیده رو به رو می سازد.
2. بشر از اصلاح کامل جامعه عاجز است.
اینجاست که در سرگردانی بشر امروز یک نقطه امید، دل های مشتاق اصلاح را به سوی خود جلب می کند، و آن طرح جامعه آرمانی اسلام است که اول: واقع بینانه است، دوم: همراه با ارائه طریق است. سوم: تحقق آن وعده تخلف ناپذیر الهی است، چهارم: هدف نهایی آن استکمال حقیقی انسان هاست که از راه اطاعت کامل از اوامر و نواهی الهی حاصل می شود و این هدفداری مراتب است. و پنجم: تحقق بخش این طرح، یک انسان معصوم است که با قیام الهی اش، آرمان همه انبیا، اولیا و مصلحان را محقق خواهد کرد.

✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺ ✺
منبـــــع : کتاب آینده بشریت از دیدگاه شهید مطهری( نویسنده : سید سعید حسینی)

 

 

 

Share