ماجرای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری در حالی که بیش از پنج بهار از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود، فصل بهره مندی انسان ها از امام ظاهر به پایان رسید. و در پی آن دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت پیش آمد.

ماجرای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و اثبات امامت امام زمان علیه السلام

یکی از مسائلی که میتوان از طریق آن وجود مقدس امام زمان علیه السلام را اثبات کرد ماجرای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و اتفاقات همراه آن است؛

همانطور که میدانیم و از روایت ها و حکایت های تاریخی به روشنی به دست می آید، سال ها پیش از آن که هشتم ربیع الاول سال260 هجری فرا رسد، پیشوایان معصوم و به ویژه واپسین فرستاده خداوند، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، امامت آخرین حجّت الهی، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نوید داده بودند.

با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری[شیخ کلینی، کافی، ج1، ص503] در حالی که بیش از پنج بهار[شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص339] از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود، فصل بهره مندی انسان ها از امام ظاهر به پایان رسید. و در پی آن دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت پیش آمد. این دوران هم زمان با دو رخداد مهمّ آغاز شد.

نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛

دیگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان زیستی.

اگر چه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند، اما می بایست هر دو رخداد (امامت و غیبت(، برای عموم شیعیان به اثبات برسد، چرا که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد، که جز افرادی اندک، ـ که پیش از آن، در دوره امام حسن عسکری علیه السلام ایشان را دیده بودند.[ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، صص 384 و 457]

کسی او را ندیده بود او باید حاضر میشد وامامت خود را به اثبات می رساند اما چگونه؟!! آیا کسی حرف کودکی 5 ساله را قبول دارد؟

پیشتر امام حسن عسکری علیه السلام این روز را پیش بینی کرده بود و تدابیری برای آن اندیشیده بود: مثلا طبق گفته تاریخ امام حسن عسکری علیه السلام قبل از شهادت خود سه نشانه وعلامت را برای یار دیرینه خود ابوالادیان بیان میکند که هرکس هنگام شهادتش آن نشانه ها را داشته باشد او امام و جانشین وی خواهد بودآن سه نشانه از این قرار بودند:

1- کسی که بر پیکر امام نماز بخواند
2- کسی که جواب نامه ها را از ابوالادیان طلب کند
3- کسی که از اموال وهمیان خبر دهد

همانگونه که شاهد خواهیم بودزمان شهادت امام حسن عسکری علیه السلام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نشانه ها یی از خود نشان میدهد...ماجرایی که ده ها تن شاهد وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند و نشانهای بارز امامت ایشان را دیدند و آن را قبول داشتند.

ماجرای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و اثبات امامت امام زمان علیه السلام

پیشنهادی: ویژه شهادت امـام حسـن عسکری علیه السلام / ویژه نامه زکی

چگونگی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

معتمد در ربیع الاول سال 260 هجری قمری بوسیله یکی از نزدیکانش امام حسن عسکری علیه السلام را با زهر مسموم نمود. امام در اثر آن، چند روز در بستر بیماری قرار گرفتند و در این ایام معتمد پیوسته پزشکان درباری را بر بالین امام می فرستاد تا مردم گمان کنند که حضرت از بیماری طبیعی رنج می برد.از طرفی ضمن مداواى حضرت و کسب وجهه عمومى اوضاع و شرایط را زیر نظر بگیرند و رفت و آمدها را به کنترل در بیاورند اگر صحنه مشکوکى در رابطه با جانشینى و امامت پس از امام حسن عسکری علیه السلام دیدند آن را گزارش کنند.[بحارالأنوار ج50/328]

امام پس از مدت کوتاهی بیماری شدید، در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری هنگام نماز صبح به شهادت می رسد.

ایشان در بیست و هشت سالگى از دنیا رفتند و دوره امامتشان فقط شش سال طول کشید. بنابر تواریخ، تمام این مدت شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشر و ممنوع الملاقات بودند. از نظر معاشرت آزادى نداشتند.

لحظه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام:

مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان، به نقل از قول اسماعیل بن علی - معروف به ابوسهل نوبختی حکایت میکنند: در آن روزهائی که امام حسن عسکری علیه السلام در بستر بیماری قرار گرفته بود - که در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد - به ملاقات و دیدار حضرت رفتم . پس از آن که لحظه ای در کنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارک حضرتش می نگریستم . ناگاه دیدم حضرت، خادم خود را (که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کرد و به او فرمود: ای عقید! مقداری آب - به همراه داروی مصطکی - بجوشان و بگذار سرد شود. همین که آب، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام آورد تا بیاشامد. موقعی که حضرت ظرف آب را با دست های مبارک خود گرفت، لرزه و رعشه بر دست های حضرت عارض شد، به طوری که ظرف آب بر دندان های حضرت می خورد و نمی توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا کودکی خردسالی را می بینی که در حال سجده و عبادت می باشد، بگو نزد من بیاید. خادمِ حضرت گفت: چون داخل اتاقی که امام علیه السلام اشاره نمود، رفتم کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است، بر او سلام کردم، آن حضرت نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من می فرماید شما نزد او بروید. در همین لحظه، کنیزی صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش ‍برد. ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی که کودک - که بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است. - نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: ای سید اهل بیت خود مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می روم. آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه فرمود: مرا آماده کنید که می خواهم نماز بخوانم، پس آن کودک حوله ای را که در کنار پدر بود، روی دامان امام علیه السلام انداخت و سپس پدرش را وضوء داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کرد و فرمود: پسرم بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی (م ح م د) بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسول خداص و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است و این عهدی است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید و در همان هنگام به شهادت رسید.[رجوع شود به غیبت، ص165؛ منتهی الآمال، ص 1038]

سیمای سامراء و شهادت امام حسن عسکری علیه السلام:

روز هشتم ربیع الاول سال 260 هجری، روز دردآلودی در شهر سامراء بود خبر شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در عنفوان شباب همه جا را فراگرفت.

بازارها تعطیل شدند و مردم شتابان و گریان به سوی خانه امام رفتند. مورخان این روز غمبار را به روز قیامت تشبیه کرده اند، چرا که توده های محرومی که مهر و محبت خود را نسبت به امام، از ترس سرکوب نظام همیشه در خود نهان می داشتند، آنروز عنان عواطف خروشان خویش را از کف دادند.

احمد بن عبیدالله بن خاقان مى گوید: ...چون خبر وفات آن حضرت در شهر سامره پخش شد، رستاخیزى در شهر پدید آمد و ازهمه مردم صداى ناله و شیون برخاست. خلیفه در پى فرزند نیکبخت آن حضرت برآمد و گروهى از ماموران را به خانه امام گسیل داشت تا وى را بیابند. خلیفه حتى زنان قابله را فرستاد تا ازباردارى احتمالى کنیزان حضرت آگاه شوند ...

آه که اهل بیت نبوت در راه تحکیم شالوده های دین و نشر ارزشهای توحید چه رنجها که متحمل نشدند...

چه خونها که از آنان نریختند و چه حرمتها که ندریدند و حقوق و قرابت آنان را به رسول خدا رعایت نکردند...

براستی محنت اولیای خدا در طول اعصار چه بی شمار بوده و پایگاه و پاداش آنان در پیشگاه پروردگار چه بزرگ است!

این امام بزرگواری که اینک از دنیای آنان رخت برمی بندد در حالی که هنوز از عمر مبارکش 28 سال نگذشته، با انواع محنتها دست و پنجه نرم کرد

یک شبهه:

آیا امام به مرگ طبیعی وفات یافت؟ یا آنکه توسط زهر به شهادت رسید؟

برای اثبات شهادت ایشان همین یک روایت کافی است که:
امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرمایند: جدم رسول خدا به من فرمودند: دوازده امام از اهل بیت آن حضرت و برگزیدگان خالصش، صاحب امر(خلافت وامامت ) گردند هیچیک از ما خاندان نیست مگرآنکه کشته شده یا مسموم می گردد.[کفایه الاثر صفحه 162]

دانشمند نامدار جهان تشیع، طبرسی ، می نویسد: بسیاری از دانشمندان ما گفته اند: امام عسکری-علیه السلام-بر اثر مسمومیت به شهادت رسید، چنانکه پدرش و جدش و همه امامان، با شهادت از دنیا رفته اند. کفعمی ، دانشمند معروف شیعه، می گوید: او را معتمد مسموم ساخت و محمد بن جریر بن رستم ، از دانشمندان شیعی در قرن چهارم، معتقد است که: امام عسکری-علیه السلام-در اثر مسمومیت به درجه شهادت رسید.

معتمد، که امام عسکرى(علیه السلام) را در برابر دستگاه ستم پیشه عباسیان سدى نفوذناپذیر مى دید، بر آن شد آخرین ضربه را بر حضرت وارد آورد و راه را براى تحقق آرمانهاى پلیدش هموار کند. او امام را با زهر مسموم ساخت و چنان نمایاند که حضرت به مرگ طبیعى از دنیا رفته است؛ ولى این توطئه نیز ناکام ماند و چهره واقعى وى بر همگان آشکار شد.

زهر یکی از مشهورترین ابزارهای ترور در نزد زمامداران آن عهد بوده و ترس آنان نسبت به وجود رهبران دینی محبوبی مثل امام آنها را وا می داشته که با اتخاذ این روش ایشان را تصفیه کنند.

دلیل دیگر ما بر اتخاذ این شیوه از سوی خلیفه، طرز برخورد آنان با امام به هنگام بیماری اش می باشد. ابن صباغ مالکی، یکی از دانشمندان اهل سنت، از قول عبید الله بن خاقان ، یکی از درباریان عباسی می نویسد:

«... هنگام در گذشت ابو محمد حسن بن علی عسکری-علیه السلام-معتمد، خلیفه عباسی حال مخصوصی پیدا کرد که ما از آن شگفت زده شدیم و فکر نمی کردیم چنین حالی در او (که خلیفه وقت بود و قدرت را در دست داشت) دیده شود. وقتی «ابو محمد» (امام عسکری) رنجور شد، پنج نفر از اطرافیان خاص خلیفه که همه از فقیهان درباری بودند، به خانه او گسیل شدند. معتمد به آنان دستور داد در خانه ابو محمد بمانند و هر چه روی می دهد به او گزارش کنند، نیز عده ای را به عنوان پرستاروپزشک فرستاد تا ملازم او باشند، و همچنین به قاضی بن بختیار فرمان داد ده نفر از معتمدین را انتخاب کند و به خانه ابو محمد بفرستد و آنان هر صبح و شام نزد او بروند و حال او را زیر نظر بگیرند. دو یا سه روز بعد به خلیفه خبر دادند حال ابو محمد سخت تر شده و بعید است بهتر شود. خلیفه دستور داد شب و روز ملازم خانه او باشند و آنان پیوسته ملازم خانه آن بزرگوار بودند تا پس از چند روزی رحلت فرمود. وقتی جنازه آماده دفن شد، خلیفه برادر خود، عیسی بن متوکل ، را فرستاد تا بر جنازه آن حضرت نماز بگزارد. هنگامی که جنازه را برای نماز روی زمین گذاشتند، عیسی نزدیک رفت و صورت آن حضرت را باز کرد. و به علویان و عباسیان و قاضیان و نویسندگان و شهود نشان داد و گفت: این ابو محمد عسکری است که به مرگ طبیعی درگذشته است و فلان و فلان از خدمتگزاران خلیفه نیز شاهد بوده اند!!!![حیاة الامام العسکری، ص267، به نقل از ارشاد، شیخ مفید، ص383.* الفصول المهمة، چاپ قدیم، ص 307-308*اعلام الوری، الطبعة الثالثة، دار الکتب الاسلامیة، ص 367.* حاج شیخ عباس قمی، الانوار البهیة، مشهد، کتابفروشی جعفری، ص 162.* دلائل الامامة، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1383 ه.ق، ص 223]

علت این امر چه بود؟ دو علت می توان برای چنین رفتار شگفت آوری پیدا کرد:

نخست:  برائت جستن از مسئولیت ترور امام در برابر توده ها بر حسب ضرب المثلی که در میان سیاستمداران معروف است: او را بکش و زیر جنازش اش گریه کن...

دوم:  همه مردم و به ویژه زمامداران می دانستند که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) همواره از احترام بسیار توده های مردم برخوردارند و شیعه بر این باور است که امامت در میان آنان یکی پس از دیگری منتقل می شود. و اینک این امام یازدهم است که می خواهد از دنیا رخت بربندد. بنابراین باید حتماً او را جانشینی باشد، اما این جانشین چه کسی است؟

خلفای عباسی پیوسته می کوشیدند به هنگام شهادت یکی از ائمه پی ببرند که جانشین او کیست؟ به همین علت ائمه (علیهم السلام) نیز به هنگام احساس خطر بر جانشین خود او را پنهان می کردند تا وقتی که خطر از بین برود.

از دیگر سو احادیثی که درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وارد شده، از خاور تا باختر را فراگرفته است و دانشمندان می دانند که مهدی دوازدهمین جانشین است و اگر بگوییم که زمامداران عباسی چیزی از این احادیث نمی دانستند، نامعقول می نماید. از همین روست که می بینیم آنان پیوسته و با هر وسیله ای می کوشند تا نورالهی را فرو نشانند اما هیهات...

به این دلیل است که معتمد عباسی، به هنگام شدت گرفتن بیماری امام تدابیری استثنایی می اندیشد.

پس از آنکه امام چشم از جهان فرو می بندد، معتمد دستور می دهد خانه او را بازرسی کنند و کنیزانش را زیر نظر بگیرند. او نمی دانست خداوند خود رساننده فرمان و کار خویش است و امام منتظر بیشتر از پنج سال است که به دنیا آمده و از دید جاسوسان مخفی شده است و برگزیدگان شیعه با وی بیعت کرده اند...

بدین گونه امام بواسطه زهر معتمد شهید شد.[حیاة الامام العسکری، ص 267، به نقل از ارشاد، ص 383]

اما همانگونه که میدانیم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حاضر شده وخود بر پیکر پدر نماز میگذارد

آخرین وصیت امام حسن عسکری علیه السلام:

آفتاب امامت غروب می کرد، زیرا خداوند این گونه مقدّر کرده بود که این آفتاب از پس پرده غیبت صغرا و سپس غیبت کبرا پرتو افشانی کند. از این رو امام حسن عسکری علیه السلام بر دو بینش بسیار مهم تأکید کرد:

نخست:  تأکید بر شناخت غیبت و گرفتن بیعت برای ولی الله اعظم امام منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف.
دوم:  تحکیم شالوده های مرجعیت دینی

 ماجرای نماز گزاردن حضرت حجة عجل الله تعالی فرجه الشریف بر جنازه پدر بزرگوارش:

نخستین اقدام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آغاز امامت:

روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت ایشان، فرا رسید. وآن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد. این رخداد به گونه هایی چند روایت شده است. که در یک روایت شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالادیان» یکی از خدمت کاران خانه و متصدی امور نامه های امام عسکری (علیه السلام) گزارش کرده است.[شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101] و دیگران هم به این روایت را از زبان دیگران روایت کرده اند ...

شیخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسی در کتاب فرج کبیرش نقل کرده، و به سند خود از ابی الادیان که یکی از چاکران حضرت امام (علیه السلام) بود، روایت کرده که او گفت: به خدمت حضرت امام عسکری (علیه السلام) شتافتم. آن حضرت را ناتوان و بیمار یافتم. آن جناب چند نامه ای نوشته و به من داد و فرمود که این ها را به مداین برسان و به فلان و فلان از دوستان ما بسپار، و بدان که بعد از پانزده روز دیگر به این بلده خواهی رسید و آواز نوحه از خانه خواهی شنید و مرا در غسل گاه خواهی دید. ابوالادیان می گوید: گفتم ای مولای من! چون این واقعه روی دهد، حجت خدا و راهنمای ما که خواهد بود؟ فرمود: «آن کسی که جواب نامه های مرا از تو طلب کند.» گفتم: زیاده از این هم نشانی بفرمایید. فرمود: «آن شخصی که بر من نماز گزارد، او حجت خدا و امام و راهنما و قائم به امر است بعد از من.» پس نشانی زیاده بر آن از آن حضرت طلب نمودم، فرمود: «آن شخصی که خبر دهد به آنچه در همیان است.» پس هیبت آن حضرت مرا مانع شد که بپرسم که چه همیان و کدام همیان و چه چیز است در همیان...

پس از سامرا بیرون آمده، نامه ها را به مداین رساندم و جواب آنها را گرفته و بازگشتم. روز پانزدهم بود که داخل سر من رای (سامرا) شدم بر وجهی که آن حضرت به اعجاز آن خبر داده بود، آواز نوحه از خانه آن حضرت شنیدم و نعش آن امام بزرگوار را در غسل گاه دیدم. برادرش، جعفر، را بر در خانه آن حضرت دیدم که مردم دورش جمع شده بودند و او را تعزیت می نمودندوجانشینی اورا تبریک!!! با خود گفتم که اگر امام بعد از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام او باشد، پس امر امامت باطل خواهد بود، زیرا می دانستم که شراب می آشامد و طنبور می زند و قمار می بازد. پس او را تعزیت نمودم. هیچ چیزی از من نپرسید و جواب نامه را نطلبید. بعد از آن عقید خادم بیرون آمد و خطاب به جعفر گفت: ای خواجه! برادرت را کفن کردند، برخیز و بر او نماز بگزار. جعفر برخاست و داخل آن خانه شد و شیعیان گریان وارد خانه شدند. در آن حال امام (علیه السلام) را کفن کرده بودند. جعفر پیش رفت که نماز بگزارد. با خود گفتم: عجبا! اگر امام مردم بی دین بشود، معلوم می شود که همواره دین از اول سست بوده است!!! من هم دنبال جعفر به راه افتادم تا ببینم جریان به کجا منتهی می شود!

کنار جنازه امام عسکری (علیه السلام) رسیدیم، جعفر پیش ایستاده و همراهان پشت سرش، با خود گفتم: دیگر کار از کار گذشت.

جعفر چون قصد آن کرد که تکبیر بگوید، ناگهان پرده سفیدی که در حجره آویزان بود بلند شد، دیدم کودکی نورانی پیدا شد گندمگون و مجعد موی (صلوات الله علیه) و ردای جعفررا گرفته و کشید، و فرمود: «ای عمو! دور شو که من به نماز گزاردن بر پدر خود از تو سزاوارترم.» جعفر رنگ پریده کنار رفت و نمی دانست چه بگوید و شوکه شده بود و آن برگزیده خداوند غفار بر پدر عالی مقامش نماز گزارد. و امام عسکری (علیه السلام) را در کنار مرقد پدر بزرگوارش، امام علی النقی (علیه السلام)، دفن کردند. سپس آن کودک خردسال و آن ولی ایزد متعال به من خطاب کرد که: «ای بصری! جوابهای نامه ها را بیاور.» جوابها را به او تقدیم کردم ایشان رفتند به حجره و با خود گفتم: حمد و سپاس خدا را که دو علامت از علاماتی که امام حسن عسکری علیه السلام به من فرموده بودند، ظاهر شد، فقط علامت همیان مانده است!! نزد جعفر آمدم و گفتم: این طفل که بود؟ گفت: من اصلا چنین کودکی را ندیده ام و نمی شناسم!!![رجوع شود به شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475، باب 43، ح 25. هم چنین ر.ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101. و شیخ ابوعبدالله محمدبن هبه الله طرابلسی در کتاب فرج کبیر و بحارالانوار ج 52 ص 67،منتخب الاثر ص 367،الزام الناصب ض 108، وفاة العسکری ص 39، ینابیع المودة ج 3 ص 124]

شیخ طوسی هم پس از روایت بالا روایت دیگری را نیز نقل کرده که بیانگر آن است که حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف خود آغاز به نماز کرد و گروهی از شیعیان (تعدادآنها 39 نفر ذکر شده است) در این مراسم حضور داشتند؛ از کسانی که در این مراسم حضور داشت، ابراهیم پسر محمّد تبریزی بود. وی در این باره می گوید: «روز رحلت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا وارد خانه امام شدم، جنازه آن حضرت را آوردند، و ما 39 نفر بودیم که یک کودک به ظاهر ده ساله بیرون آمد، عبای خود را بر سر مبارکش کشیده بود، و هنگامی که در صحن خانه ظاهر شد، همه ما پیش از آن که او را بشناسیم، در مقابل شکوه، هیبت، عظمت و وقار او بی اختیار برخاستیم. در برابر جنازه ایستاد و همگی پشت سرش صف کشیدیم و به امامت او بر پدر بزرگوارش نماز خواندیم. چون از نماز فارق شد به یکی از اتاق های منزل وارد شد که از غیر آن بیرون آمده بود».[شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص257]

ذکر این نکته لازم است که امام حسن عسکری علیه السلام عین همین مطلب از زبان یکی دیگر از حاضران به نام احمدبن عبدالله هاشمی نیز نقل شده است.[الزام الناصب ص 94 وروزگار رهایی ص 164]

لازم به ذکر است که امام حسن عسکری علیه السلام را فرزند بزرگوارشان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف غسل و کفن کردند.

اما سئوالی که پیش می آید چرا امام حسن عسکری علیه السلام این علامات را نشانه جانشینش معرفی می کند؟

آغاز پیشوایی در خردسالی در این رخ داد آنچه از همه شگفتی آورتر بود این که آنها با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که می گفت جانشین امام حسن عسکری علیه السلام است. امامت در دوران کودکی فقط مختص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نبود بلکه امامان دیگری همچون امام جواد (علیه السلام) هم این شرایط را دارا بودند اما شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف این روند را به گونه ای دیگر رقم زد، تردیدهای شکننده ای را در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری(علیه السلام) را مشکل ساخت.

ایشان نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه به خاطر مصالحی ولادتش نیز پنهانی بود. و تا زمان امامت ایشان، جز اندکی، جمال دل آرای او را ندیده بودند...او چگونه می توانست خود را به اثبات برساند؟!!

پس می بینیم که امام حسن عسکری علیه السلام بی جهت نشانه دانش و آگاهی زیاد را برای فرزندش انتخاب نکرده بود چون فقط از این طریق مردم می توانستند گفته کودک 5 ساله را باور کنند و این نشانه هایی بود که کسی جز امام دارای آن نبود.

همان گونه که یاد شد پیش از آن با هدایت های پیوسته پیامبر و ائمه نور(علیهم السلام) شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت های ذاتی به افرادی خاصّ عطا فرموده و فقط از طرف اوست که امام بر جامعه نصب می گردد. و نیز این که، این قابلیت هیچ گونه ارتباطی به کمی و یا زیادی سن و سال ندارد جالب این که، این گونه پیشوایی پیش از آن نیز، هم در بین ائمه(علیهم السلام) و هم در زنجیرة پیامبران(علیهم السلام) دارای سابقه بود. یکی از دانشوران معاصر امامت در سنین کم را پدیده ای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است: زیرا امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده، و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر، باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید، و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهره ای آشکار و چشمگیر داشته باشد. چون در غیر این صورت نمی توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد... به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟ اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب می توانستند جنجال به پا کنند، امّا سکوت آنها و سکوت تاریخ گواه است که امامت در سنین کم پدیده ای حقیقی بوده نه ساختگی»[صدر، سیّد محمد باقر، جست و جو و گفت و گو پیرامون امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ص47ـ48].

 

Share