در فضای مجازی دوست خوبی پیدا نمی شود

تعداد کلمات: 1600/ تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
تکنولوژی یک تقویت‌کننده است که خصلت‌های خوب ما را پررنگ و خصلت‌های بد ما را بدتر می‌کند.

در فضای مجازی دوست خوبی پیدا نمی شود

در فضای مجازی دوست خوبی پیدا نمی شود عنوان نوشتاری است که به بررسی مسئله ارتباط و دوستی در فضای مجازی و رویکرد اصلی برخی شبکه های اجتماعی می پردازد... با ما همراه باشید.

در فضای مجازی دوست خوبی پیدا نمی شود

رسالت اجتماعی فیس بوک

روز یکشنبه، عید پاک، مردی در شهر کلیولند حین کشتن فردی ۷۴ ساله که بصورت اتفاقی انتخاب کرده بود از خودش فیلم گرفت و ویدئوِ آن را در فیس بوک منتشر کرد. در عرض دو یا سه ساعت، شبکه اجتماعی فیس بوک این فیلم هولناک را پاک کرد، اما تا آن زمان کاربران آن را بر روی وب سایت های دیگر به اشتراک گذاشته بودند و مردم در سراسر دنیا هنوز می توانستند آن را مشاهده کنند.

قطعاً آنچه مارک زاکربرگ در سر داشت، حادثه هایی از این دست نبودند. بنیانگذار فیس بوک، در سال ۲۰۱۲، زمانی که کمپانی او برای جهانی شدن آماده می شد، نامه ای پرشور به سهام داران آینده نوشت و در آن توضیح داد که کمپانی او چیزی بیش از یک کسب و کار است. این کمپانی «رسالتی اجتماعی» برعهده دارد تا جهان را از راه ابراز عقیده و گفت وگو بجای بهتری بدل کند. این کارآفرین جوان نوشت: «ارتباط بیشتر مردم با یکدیگر فرهنگ بازتری را بوجود می آورد و منجر به درکی بهتر از زندگی و دیدگاه های دیگران می گردد».

یک اجتماع جهانی برای همه

اوایل امسال زاکربرگ نامه سرگشادۀ دیگری نوشت و در آن به اهدافی به مراتب بزرگ تر اشاره کرد. وی اعلام کرد که فیس بوک رسالتش را از «ارتباط بین دوستان و خانواده» به ساختن «یک اجتماع جهانی برای همه» گسترش داده است. هدف نهایی تبدیل این شبکه اجتماعیِ وسیع به نوعی دولت فراملیتی است که «تمام فرهنگ ها، ملیت ها و مناطق» را شامل می شود.

اما قتل کلیولند و حوادث مشابهی که به دنبال آن رخ داد، پوچیِ وعده های سیلیکون ولی را آشکار ساخت، وعده هایی که می گفت شبکه های دیجیتال ما را در جهانی دوستانه تر به هم نزدیک خواهد ساخت.

غرب و ارتباطات اجتماعی

زاکربرگ، چه بداند چه نه، بخشی از سنت دیرپای تفکر غربی است. حتی در زمان بنانهادن سیستم تلگراف در قرن نوزدهم نیز مردم بر این باور بودند که پیشرفت در تکنولوژیِ ارتباطات سازگاری اجتماعی را ارتقا می بخشد. هرچه بیشتر دربارۀ یکدیگر بدانیم، زودتر به این شبکه های بزرگ قرن بیستم -رادیو، تلفن، تلویزیون- این تصور را تقویت نمودند. آنها با گستردن مرزها و پاک کردن فاصله ها این سیاره را کوچک کردند.
 
گولیلمو مارکونی در سال ۱۹۱۲ گفت اختراع رادیو «جنگ را غیرممکن خواهد ساخت، چراکه رادیو جنگ را بی معنی خواهد کرد». جان کارتی مهندسِ رده بالای شرکتِ اِی. تی.اند.تی در مصاحبه ای در سال ۱۹۲۳ پیش بینی کرد که سیستم تلفن «تمام مردم کرۀ زمین را در فضایی برادرانه به هم متصل خواهد کرد». مارشال مک لوهان نظریه پرداز رسانه، در کتابش با عنوان کهکشان گوتنبرگ۱ که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد، برای توصیف «وابستگی متقابل و جدید جهان الکترونیک» از اصطلاح به یادماندنی «دهکدۀ جهانی» استفاده کرد. بیشتر مردم این عبارت را به منزله پیشگویی ظهور نوعی پیشرفت اجتماعی اجتناب ناپذیر به فال نیک گرفتند.
 
به هر حال چه چیزی می توانست زیباتر از یک دهکده باشد؟

واقعیت ارتباطات

اگر فرضیۀ ما مبنی بر اینکه ارتباطاتْ مردم را به یکدیگر نزدیک می کند حقیقت داشت، امروز باید شاهد غلبه صلح و عشق و درک متقابل در کل سیاره می بودیم. به لطف اینترنت و شبکۀ تلفن همراه اکنون انسان ها بیشتر از همیشه با هم در ارتباط هستند. از ۷ میلیارد جمعیت جهان، ۶ میلیارد نفر تلفن همراه دارند، یعنی یک میلیارد و پانصد میلیون نفر بیشتر از کسانی که، براساس گزارش های سازمان ملل، به دستشوییِ قابل استفاده دسترسی دارند. نزدیک به ۲ میلیارد نفر در فیس بوک عضو هستند، بیش از یک میلیارد نفر از یوتیوب ویدئو دانلود کرده یا در آن ویدئو به اشتراک می گذارند، و چندین میلیارد دیگر از طریق اپلیکیشن هایی نظیر واتس اپ و وی چت با یکدیگر صحبت می کنند. هر انسانی با یک گوشی هوشمند در دست به قطبی رسانه ای بدل شده است که بی وقفه اطلاعات را دریافت و ارسال می کند.

اما ما در زمانه ای عبوس زندگی می کنیم که نه با سازگاری و هماهنگی بلکه با تضاد و تعارض تعریف شده است. بیگانه هراسی افزایش پیدا کرده است. شکاف های سیاسی و اجتماعی درحال عمیق تر شدن هستند. از کاخ سفید گرفته تا سطوح پایین، لحن خصمانه و توهینْ مشخصه تمام گفتمان های عمومی است. احتمالاً نباید متعجب شویم.

دوری و دوستی

اکنون چند سالی است که تحقیقات روان شناختی و جامعه شناختی این تفکر که ارتباط تفاوت ها را محو می کند را مورد تردید قرار داده اند. این تحقیقات عکسِ این قضیه را درست می داند: جریان آزاد اطلاعات، تفاوت های فردی و فرهنگی را برجسته تر می سازد، و بجای نزدیک کردن مردم به یکدیگر، آنها را برعلیه هم تحریک می کند. «دوری و دوستی» یکی از غم انگیزترین ضرب المثل هاست. اما براساس شواهد یکی از درست ترین ها نیز هست.

در مجموعه گزارش هایی که در ژورنال آو پرسونالیتی اند سوشیال سایکولوژی۳ در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، مایکل نورتون و دو تن از همکارانش متوجه شدند که برخلاف تصورات ما، هرچه بیشتر کسی را بشناسیم، تمایلمان به تحقیر او بیشتر می شود. این محققان می نویسند: «اگرچه مردم معتقدند دانستن به دوست داشتن منجر می شود، بیشتر دانستن به معنای کمتر دوست داشتن است». بدتر اینکه آنها شواهدی یافتند که نشان دهنده غلبه تفاوت ها بود. همزمان که دربارۀ دیگران اطلاعات بیشتری دستگیرمان می شود، به تفاوت هایی که با ما دارند اهمیت بیشتری می دهیم تا شباهت هایشان، و زمانی که حجم اطلاعات بر روی هم انباشته شود، این گرایش به تأکید بر تفاوت ها (در مقایسه با شباهت ها) شدت می یابد.

به طور معمول، وقتی دربارۀ غریبه ها کمتر بدانیم آنها را بیشتر دوست خواهیم داشت.
در فضای مجازی دوست خوبی پیدا نمی شود

فساد محیطی

تحقیقی که پیش از این در سال ۱۹۷۶ به چاپ رسید، الگوی مشابهی را در اجتماعات آشکار ساخت. سه استادِ دانشگاه کالیفرنیا در شهر سن دیگو گسترشِ [محدودۀ] مالکیتِ مشاع در جایی نزدیک لس آنجلس را مطالعه کردند و نمودار روابط میان همسایگان را ترسیم نمودند. آنها متوجه شدند که احتمال دوست شدن مردم زمانی که نزدیک به هم زندگی می کنند بالاست، اما احتمال دشمنی بین آنها حتی بالاتر خواهد بود. دانشمندان منشأ این پدیده را «فساد محیطی» می نامند. هرچه به دیگران نزدیک تر می شویم، نادیده گرفتن عادت های آزاردهنده آنها سخت تر می شود. همجواری و نزدیک بودن تفاوت ها را برجسته می سازد.

این حالت در فضای مجازی که در آن همه در کار هم سرک می کشند تشدید می شود. شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و اپلیکیشن های مخصوص گفت وگو مانند اسنپ چت به خودافشایی مداوم میدان می دهند. ازآنجاکه وضعیت کاربر به لحاظ کمی و از نظر تعداد فالوور، دوستان و لایک ها بصورت آنلاین ارزیابی می شود، مردم به پخش جزییات بی پایان در مورد زندگی و افکارشان از طریق پیامک ها و عکس ها تشویق می شوند. ساکت ماندن، حتی برای مدتی اندک، به معنای ناپدیدشدن است. نتیجه مطالعه ای دیگر نشان می دهد مردم زمانی که از طریق کامپیوتر گفت وگو می کنند چهار برابر بیشتر از زمانی که رودررو حرف می زنند اطلاعات خودشان را با دیگران به اشترک می گذارند.

نفرت در سایه شناخت

گروهی از دانشمندان انگلیسی در مقاله ای که در سال ۲۰۱۱ به چاپ رسید نوشتند که قرار گرفتن در معرض سیل اطلاعات شخصی می تواند حسی غیرقابل تحمّل از «ازدحام دیجیتال» بوجود آورد و این موضوع به  نوبه  خود می تواند موجب بروز استرس، اضطراب و واکنش های جامعه ستیزانه شود. آنها به این نتیجه رسیدند که «با ظهور رسانه های اجتماعی شناخت بیشتر ما از دیگران اجتناب ناپذیر و به همین دلیل احتمال نفرت از یکدیگر نیز حتمی خواهد بود.

اگر رسانه اجتماعی مردم گریزی را در ما تقویت می کند، پس قابلیت این را دارد که امیال تاریک تر وجود ما را نیز رها سازد. در سال ۲۰۱۴ سه روان شناس کانادایی در مقاله ای در پرسونالیتی اند ایندیویژوال دیفرنس۵ نوشتند که در بحث و تبادل نظرهای آنلاین، افرادی که تمایلات دیگرآزارانه دارند گرایش بیشتری به قرار گرفتن در صف نظردهندگان فعال دارند. این مطالعه نشان داد که ترول ها نیز مانند دیگر افرادِ دیگرآزار، با تدارک دیدن لذت برانگیخته می شوند؛ آنها از تحمیل آزار روانی به دیگران لذت می برند.
 
اگرچه هنوز مشخص نیست که اینترنت خود عامل قساوت و بی رحمی است یا تنها به آن دامن می زند، این یافته ها «بر انبوه شواهدِ دال بر استفادۀ بیش ازحدِ افرادِ جامعه گریز از تکنولوژی می افزاید». این پژوهشگران می افزایند «افرادِ دیگرآزار فقط می خواهند خوش بگذرانند و اینترنت تفریح گاه آنهاست»!

دهکده جهانی

مارشال مک لوهان، علی رغم بیان گهگاه آرمان گرایانه اش، خود نیز پندارهایی دربارۀ زندگی در دهکدۀ جهانی در سر دارد. او دهکده را ذاتاً قبیله ای و شاخصه اصلی آن را بی اعتمادی و اختلافی می داند که مستعدِ وحشیگری و خشونت است. او در مصاحبه ای تلویزیونی در سال ۱۹۷۷ گفت: «زمانی که افراد به یکدیگر نزدیک می شوند، نسبت به هم بیشتر و بیشتر وحشی و ناشکیبا می شوند». «دهکدۀ جهانی مکانی است با روابط دشوار و موقعیت هایی زمخت و خشن». این توصیف بسیار خوبی از وضعیت کنونی ماست.

در نامه ماه فوریه خود می گوید، اشتیاق به اینکه تکنولوژیِ ارتباطات را درمانی برای بیماری های اجتماعی بدانیم همچنان به قوت خود باقی است. علی رغم دردسرهای اخیر فیس بوک در کنترل سخنان نفرت آمیز، پروپاگاندا و اخبار جعلی، به نظر می رسد زاکربرگ مطمئن تر از همیشه معتقد است که می توان از نرم افزار یک «جامعۀ جهانی» ساخت. سنگ بنایِ پروژه جدید او «زیرساخت اجتماعیِ» کامپیوترمحوری است که از فرایند هوش مصنوعی برای به جریان انداختن اطلاعات به شکلی که همه راضی و خشنود باشند استفاده خواهد کرد. این سیستم شیوه ابراز عقاید شخصی در جهان را ارتقا بخشیده و همزمان از افراد در برابر«محتویات زشت و زننده» محافظت می کند.

توهم تکنولوژی و سعادت

مشکل این بزرگ نماییِ نابجا فراتر از انکار طبیعت بشری است. و این ایده رایج و قدیمی فرهنگ آمریکایی را تقویت می کند که رسیدن به پیشرفت تکنولوژیک برای اطمینان یافتن از پیشرفت اجتماعی کافی است. اگر مهندسی را به درستی درک کنیم، به سعادت خواهیم رسید. این تفکر هرچند دلپذیر است، توهمی بیش نیست. پیشرفت بسوی جهانی مسالمت آمیزتر نیازمند معیارهای انضمامی، دقیق و درکل انسانی است نه جادوی تکنولوژی، مثل معیارهایی نظیر مذاکره و مصالحه، تأکید دوباره بر آموزش های شهروندی و گفت وگوی منطقی و درنهایت شهروندی که قابلیت درک دیدگاه های مخالف را دارد. از لحاظ شخصی ممکن است، بیشتر از ابراز عقاید، نیازمند خودآزمایی باشیم.

تکنولوژی یک تقویت کننده است که خصلت های خوب ما را پُررنگ و خصلت های بد ما را بدتر می کند. آنچه تکنولوژی انجام نمی دهد تبدیل کردن ما به آدم هایی بهتر است. این وظیفه ای است که نمی توانیم به ماشین محول کنیم.

 
نویسنده: نیکلاس کار، بوستون گلوب 

Share