کلیپ مناجات صدایم کن نگاهم کن + متن

دریافت ویدئو
دانلود فایلاندازه
فایل کلیپ مناجات صدایم کن نگاهم کن44.12 مگابایت
گوینده: حمید علیزاده| نویسنده: وحید بابایی | صدابردار، صداگذار، تنظیم، میکس و مسترینگ: حامد ملکی | تدوین: علی عبداله زاده| کاور: سجاد مهدوی| تهیه شده در استودیو موسیقی حامد ملکی| مدیر تولید: حامد پاسبان طوس

کلیپ مناجات صدایم کن نگاهم کن + متن

گوینده: حمید علیزاده | نویسنده: وحید بابایی | صدابردار، صداگذار، تنظیم، میکس و مسترینگ: حامد ملکی | تدوین: علی عبداله زاده | کاور: سجاد مهدوی | تهیه شده در استودیو موسیقی حامد ملکی | مدیر تولید: حامد پاسبان طوس

کلیپ مناجات صدایم کن نگاهم کن + متن

سالی دگر، قرنی دگر بگذشت جهان بر عمر خود افزود. طبیعت رخت خود برکند و رختی نو به تن پوشید، چهارده بسته صد ساله را پیموده اما حال و روز ساکنانش قصه تکراری شبهای ظلمانی ست، نگاهش کن، ببینش سپیده پیرسالی بر سرش بنشسته اما خامی و جهل جوانی، حکایت های پراندوه دنیا همچنان باقیست...

چپاول، جنگ، دزدی، غارت، دروغ و دل شکستن، سر بریدن، تعهد واژه ی فرسوده ایی در فرهنگنامه است، کجی بر تخت و نیکی زیر پای است هزاران سال هرآن کردیم نیفزودیم...

بشر با تجربه، دانش، هر آن چیزی که بر عمر گرانش سود به زحمت گشت و آخر سر نیاسود

نه قدرتمند، نه ثروتمند

یکی با قدرتی افزون تر و آن دیگری با پشه ایی کوچک به زانو شد و حالا هم که ویروسی به تاراج جهان مشغول و ما عاجز زدست خاموش و پنهان و مرموزش

ولی، اما...

نصیب ما از این دنیا فقط رنج است؟! نباید راه نو رفتن؟! از این تکرار بی حاصل نشاید جان به در بردن؟!

کدامین نغمه خوش بعد از این های و هوی و قال و بده بستان پی در پی؛ در آن یک لحظه آخر تواند دستمان گیرد؟!

همان یک سال پایانی پر از حرف است؛

برادر از برادر، کودک از مادر؛ هراسان است، به رستاخیز می ماند...

یکایک دوستان راهی و دستانمان تابوتشان را هم نمیگیرد؟ همین یک سال پیش آیا که می دانست؟

که ممنوع می شود شبها به دور هم نشستن، تمام چهره ها پوشیده خواهد شد...

فاصله، قانون...

که می دانست نه در خانه، نه در کوچه، که حتی فرصت دیدار آخر در اتاق سرد غسالان نمی یابیم مجالی بهر بدرود و تمنای حلالم کن نمی یابیم...

نه اما؛ پا به پای آن همه گشتن، نجستن ها نوای خوش صدای سینه مان بوده، ندایی از درون گفته که می مانی اگر بسپاری و تسلیم او باشی، پناهنده به زیر سایه اش باشی، به حُرم آتشش آتش بگیری، جان بسوزانی که برخیزی از این خاک اختری بر آسمان باشی والبته بدانی
حلقه مفقوده این نردبان عشق است؛ اگر یک لحظه کم آوردی، صدایم کن، نگاهم کن من اینجایم تو میدانی تو میبینی کنار سفره نوروز...

سرت سبز احسن الحال، حضرت دریا! بخوان حول به حالم جنت الماوا
سرت سبز آیینه، باران، شکوفه، دلیل رضایت هر سفره، سلامی بر جمال بی مثالت جای هر سینی
سلامی از عمق این سینه، دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی و در بگشای...

Share