آموزه های تربیت کودک در اشعار سعدی/بخش دوم

مونا ولیپور
سعدی

۸. پرهیز از موقعیت های تهمت زا: حضرت علی (ع) فرموده اند: «اتقو مواضع التُّهَم» از قرار گرفتن در جاهايی كه متهم شويد، بپرهيزيد. (بحارالانوار، ج۳۳: ص۵۱۰). سعدی نیز به همین نکته در گلستان اشاره کرده است: «هر که با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نکند، به فعل ایشان متهم گردد تا اگر به خراباتی رود به نماز کردن منسوب شود به خمرخوردن.»

رقم بر خود به نادانی کشیدی / که نادان را به صحبت برگزیدی

طلب کردم ز دانایان یکی پند / مرا گفتند: با نادان مپیوند

که گر دانای دهری خر بباشی / وگر نادانی، ابله تر بباشی» (گلستان، ص۱۸۵).

۹. لزوم پرداختن به تربیت در دوران کودکی: همان طور که روان شناسان امروز معتقدند سعدی نیز بر این بوده که انسان هرچقدر کم سن وسال تر باشد، تربیت پذیرتر است. به اعتقاد سعدی اگر در تربیت کودک کوتاهی شود، در بزرگی، تربیت در او مؤثر نخواهد بود:

            هر که در خردیش ادب نکنند / در بزرگی فلاح از او برخاست

چوب تر را چنان که خواهی پیچ / نشود خشک جز به آتش راست (گلستان، ص۱۵۵).

۱۰. تأکید بر تأثیر پند و اندرز در تربیت:

            به نزد من آن کس نکوخواه تست / که گوید فلان خار در راه تست

به گمراه گفتن نکو می روی / جفایی تمام است و جوری قوی

هر آنگه که عیبت نگویند پیش / هنر دانی از جاهلی عیب خویش (بوستان، بیت ۹۲۱تا۹۲۳).

ولی کسی که پند می دهد و نصیحت می کند، لزوماً خود نیز باید به آنچه دیگران را بدان امر می کند، عمل کند؛ هرچند که به قول سعدی می توان از عالم بی عمل هم چیزهایی آموخت. حکایتی از گلستان را در این زمینه بخوانیم: «فقیهی پدر را گفت: هیچ از این سخنانِ رنگینِ دلاویزِ متکلمان در من اثر نمی کند. سبب آنکه نمی بینم از ایشان کرداری موافق گفتار»

ترک دنیا به مردم آموزند / خویشتن سیم و غلّه اندوزند

عالِمی را که گفت باشد و بس / هرچه گوید نگیرد اندر کس

عالِم آن کس بود که بد نکند / نه بگوید به خلق و خود نکند

أتأمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ و تَنْسَونَ اَنفُسَکُم؟: آيا مردم را به خير و نيكى فرمان میدهيد و خود را فراموش می‏كنيد؟ (سوره بقره، آیه ۲۴).

عالِم که کامرانی و تن پروری کند / او خویشتن گم است، که را رهبری کند؟

پدر گفت: ای پسر، به مجرد این خیال باطل نشاید روی از تربیت ناصحان بگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب کردن و در طلب عالِم معصوم از فواید علم محروم ماندن... مجلس واعظ چو کلبۀ بزّاز است، آنجا تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاوری سعادتی نبری.

گفتِ عالِم به گوش جان بشنو / ور نماند به گفتنش کردار

باطلست آنچه مدعی گوید / خفته را خفته کی کند بیدار؟

مرد باید که گیرد اندر گوش / ور نبشته است پند بر دیوار» (گلستان، ص۱۰۴).

۱۱. توصیۀ فرزندان به اطاعت از خدا و انجام فریضه های دینی و پرهیز از ریاکاری: تشویق فرزندان به انجام فرایض دینی و شناخت خداوند، همواره یکی از وظایف والدین است. سعدی نیز بر همین نکته تأکید کرده است: «یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت: ای پسر، چندان که تعلق خاطر آدمیزاد به روزی است اگر به روزی ده بودی، به مقام از ملائکه درگذشتی».

همان طور که می دانیم یکی از آموزه های مهم دیوان حافظ «پرهیز از ریاکاری» است. هیچ چیز به اندازۀ ریاکاری به ویژه در امور مذهبی برای او ناخوشایند نبوده است. سعدی نیز به این نکته پرداخته است؛ به نظر او نمازی که از سر ریا باشد، کلیدِ درِ دوزخ است. او حکایت کودک نابالغی را در بوستان ذکر می کند که برای خوشایند دیگران تظاهر به روزه داری می کند:

           شنیدم که نابالغی روزه داشت / به صد محنت آورد روزی به چاشت

به کتّابش آن روز سائق نبرد / بزرگ آمدش طاعت از طفل خُرد

پدر دیده بوسید و مادر سرش / نشاندند بادام و زر بر سرش

چو بر وی گذر کرد یک نیمه روز / فتاد اندر او زآتش معده سوز

به دل گفت اگر لقمه چندی خورم / چه داند پدر غیب یا مادرم؟

چو روی پسر در پدر بود و قوم / نهان خورد و پیدا به سر برد صوم

که داند چو در بند حق نیستی / اگر بی وضو در نماز ایستی؟...

کلید در دوزخ است آن نماز / که در چشم مردم گزاری دراز

اگر جز به حق می رود جاده ات / در آتش فشانند سجاده ات (بوستان، بیت ۲۶۶۰تا۲۶۶۹).

او همچنین عبادت و طاعت خدا از سر تقلید را بی ارزش می داند:

            عبادت به تقلید گمراهی است / خُنُک رهروی را که آگاهی است (بوستان، بیت ۳۵۰۰).

 ۱۲. توصیۀ فرزندان به پرهیز از عیب جویی: سعدی حکایت بسیار زیبایی در گلستان دارد که در ضمن آن پدری لزوم پرهیز از غیبت را به زیباترین نحو به فرزندش یادآور می شود: «یاد دارم که در ایام طفلی متعبّد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز. شبی در خدمت پدر، علیه الرَحْمَه، نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز در کنار گرفته و طایفه ای گِرد ما خفته. پدر را گفتم: یکی از اینان سر برنمی دارد که دوگانه ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند. گفت:  جانِ پدر، تو نیز اگر بخفتی بِهْ که در پوستین مردم افتی». (گلستان، ص۸۹)

از طرف دیگر، هیچ گاه نمی توان به آدم عیب جو اعتماد کرد، زیرا:

         هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد / بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد (گلستان، ص۸۷)

۱۳. توصیۀ فرزندان به پیروی نکردن از هواهای نفسانی: یکی از پند و اندرزهای مهم پیران جهان دیده به جوانان، پرهیز از هوا و هوس است. غلبه بر هواهای نفسانی در جوانی بسیار ستوده شده است. به نظر سعدی مهم ترین نشانۀ بلوغ این است که «در بند رضای حق بیش از آن باشی که در بند حظّ نفس خویش». (گلستان، ص۱۵۹)

            پدر چون دور عمرش منقضی گشت / مرا این یک نصیحت کرد و بگذشت

که شهوت آتش است از وی بپرهیز / به خود بر آتش دوزخ مکن تیز

در آن آتش نداری طاقت سوز / به صبر آبی بر این آتش زن امروز (گلستان، ص۱۷۶)

از نفس پرور هنروری نیاید و بی هنر سروری را نشاید.

۱۴. توصیه به اغتنام فرصت و قدر جوانی را دانستن:

           جوانا رهِ طاعت امروز گیر / که فردا جوانی نیاید ز پیر

فراغ دلت هست و نیروی تن / چو میدان فراخ است گویی بزن

من این روز را قدر نشناختم / بدانستم اکنون که در باختم

قضا روزگاری ز من درربود / که هر روزی از وی شبی قدر بود (بوستان، بیت ۳۶۲۹تا۳۶۳۲)

           مکن عمر ضایع به افسوس و حیف / که فرصت عزیزست و الوقتُ سیف (بوستان، بیت ۳۶۶۳)

علاوه بر آنچه گفتیم، سعدی به آموزه های دیگری هم اشاره می کند که منحصر به کودکان نیست؛ مانند نکوهش ناپرهیزکاری و ترجیح نازیستن بر بدزیستن، تشویق به فراگیری دیگر ویژگی های نیک انسانی مانند پرهیز از حسادت، نوع دوستی، سعۀ صدر، خدمت به خلق، راستگویی، عفو، جوانمردی، قناعت، تواضع و... .

در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که سخنان سعدی خالی از تناقض نیست. اگر سخنان او را از بستر حکایت ها جدا کرده و نقل کنیم، این تناقض ها بیشتر رخ می نمایند. برای مثال، سعدی هم به لزوم داشتن اصل و نسب و استعداد ذاتی اشاره کرده و هم تأثیر محیط و تربیت را بسیار پررنگ دانسته است؛ اما وقتی جداگانه به هر کدام از این دو مقوله می پردازد، راه افراط را پیش می  گیرد. برای مثال جایی سگ را برای ذاتش یعنی «سگ بودن» تربیت پذیر نمی داند و می گوید:

          سگ به دریای هفت گانه بشوی / که چو تر شد پلیدتر باشد (گلستان، ص۱۵۴).

اما جای دیگری تأثیر تربیت و هم نشینی با نیکان را تا جایی مؤثر می داند که می گوید:

         سگ اصحاب کهف روزی چند / پی نیکان گرفت و مردم شد (گلستان، ص۶۲)

امثال این تناقضات در آثار سعدی کم نیستند؛ اما اگر هر کدام از آن ها را در بستر داستانی اش بررسی کنیم، توجیه پذیرند. به سخن دیگر، سخن سعدی بازتاب دهندۀ ارزش های جامعۀ اوست و چندان نمی توان بر او خرده گرفت؛ چراکه حتی جوامع پیشرفتۀ امروزی هم به همان اندازه دچار این تناقض هاست.

کتابنامه
سعدی، مصلح بن عبدالله، بوستان، به تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۸
نرم افزار جامع الاحادیث نور

Share