شرح کتاب الحجه کافی جلسه 106 | معتبره ابن ابی لیلی و ورود به بیت هدایت از باب امام - کیفیت اتصال اطاعت ولی و خدا - آیت الله میرباقری

شرح و بررسی کتاب الحجه کافی توسط آیت الله سید محمدمهدی میرباقری به همراه متن سخنرانی ؛ این بخش : معتبره ابن ابی لیلی و ورود به بیت هدایت از باب امام - کیفیت اتصال اطاعت ولی و خدا

شرح کتاب الحجه کافی جلسه 106 | معتبره ابن ابی لیلی و ورود به بیت هدایت از باب امام - کیفیت اتصال اطاعت ولی و خدا - آیت الله میرباقری

در این بخش از ضیاءالصالحین، صد و ششمین قسمت از سلسله مباحث شرح و بررسی کتاب «الحجه کافی» آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «معتبره ابن ابی لیلی و ورود به بیت هدایت از باب امام - کیفیت اتصال اطاعت ولی و خدا» را به مدت 46 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

معتبره ابن ابی لیلی؛ شرک من حیث لایعلم

بحث در روایات باب معرفت الامام بود و به بررسی معتبره ابن ابی لیلی پرداختیم؛(1) عرض کردیم که نکته اصلی روایت این است که اعمال صالح بدون رسیدن به وادی صلاح و اهتداء و تقوی، مقبول نمی شود؛ کسانیکه به این هدایت نرسیدند و به امام راه نیافتند، مشرک از دنیا رفتند درحالیکه خود نمی دانستند.

تعبیر «من حیث لایعلم» ناظر به این است که امر شرک پیچیده و دقیق می شود و اینکه اراده الهی را انسان انکار می کند، از شرک در مقام پرستش به شرک در مقام طاعت رسیده است. و این می تواند دقیق تر شود. عده ای اصل خدا را منکر بودند. عده ای انبیاء را منکر شدند. عده ای با انبیاء هم حرکت کردند ولی اوصیاء آنها را منکر شدند. اینها سطوح مختلف انکار است. این تعبیر «من حیث لایعلم» این را می رساند گاهی شرک به نحوی است که انسان خیال می کند خدا پرست است ولی واقعاً از وادی توحید و امر الهی بیرون است. این خفاء جریان توحید در امر ولایت است. اگر اینجا کسی انکار کند ولو ظاهرا موّحد است ولی در حقیقت مشرک شده است.

در روایت فرمود وادی توحید بیتی است که اگر کسی از باب آن وارد نشود این به توحید نمی رسد. ممکن است در ظاهر وارد خانه هم بشود ولی از ارزاق این بیت بهره مند نمی شود. سارق هم وارد خانه می شود ولی رزق این خانه برای او نیست و چیزی حقیقتاً به او نمی رسد. «انا مدینه العلم و الحکمه و علی بابها» همین نکته را بیان می کند. کسی از باب نیاید چیزی بدست نمی آورد ولو در ظاهر وارد بیت هم شده است. بنی امیه و جریان صدر و ذیل آنها ظاهرا وارد بیت حضرت شدند و منبر و مقام حضرت را بدست گرفتند ولی واقعاً راه نیافتند و چیزی دست شان نبود. مهتدی نبودن همین است. اینکه در روایت می گوید «شرک من حیث لایعلم» همین است. نماز می خواند و روزه می گیرد و... ولی چیزی گیرش نیامده است.

یکی از تعابیری که در باب ولایت امام شده است نعمت باطنی است. در آیه شریفه سوره مبارکه لقمان فرموده: «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنير» (لقمان/20) خداوند متعال هم نعمت ظاهری قرار داده است و هم نعمت باطنی.

در روایت لطیفی ذیل این آیه در تفسیر قمی آمده: «حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ شَرِيكٍ عَنْ جَابِرٍ قَالَ  قَرَأَ رَجُلٌ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً قَالَ أَمَّا النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ فَهُوَ النَّبِيُّ وَ مَا جَاءَ بِهِ مِنْ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَوْحِيدِهِ وَ أَمَّا النِّعْمَةُ الْبَاطِنَةُ فَوَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ عَقْدُ مَوَدَّتِنَا فَاعْتَقَدَ وَ اللَّهِ قَوْمٌ هَذِهِ النِّعْمَةَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ. وَ اعْتَقَدَهَا قَوْمٌ ظَاهِرَهُ وَ لَمْ يَعْتَقِدُوا بَاطِنَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لايَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ  فَفَرِحَ رَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ نُزُولِهَا إِذْ لَمْ يَتَقَبَّلِ اللَّهُ تَعَالَى إِيمَانَهُمْ إِلَّا بِعَقْدِ وَلَايَتِنَا وَ مَحَبَّتِنَا»(2) در این روایت نعمت ظاهری که قابل فهم است و کسی که آن را داشته باشد موحد است نبوت نبی اکرم است. ولی این حقیقت یک باطنی دارد که اگر تا آنجا کسی همراه نشود از این حقیقت توحید واقعاً بهره مند نشده است. لذا نعمت باطنی به امام و ولایت اهل بیت نبی اکرم تفسیر شده است.

این نکته ای است که سبب می شود کسی متوجه نشود که موحد نیست و شرک دارد ولی لایعلم است. این نعمت توحید و نبوت باطنی دارد که تا آنجا انسان اگر نرود، وارد بیت هدایت نشده و مهتدی نیست. نبوت نعمتی بود که واقعاً هم نعمت بود و عده ای از آن بهره مند شدند ولی حقیقت آن ولایت الله است که تا انسان به آن وادی مهتدی نشود، به باطن نعمت نبوت و توحید نرسیده است. بارها گفته ایم که این تعبیر به معنای افضلیت امامت بر نبوت نیست بلکه باطن و ادامه و رسیدن به کنه همان توحید و نبوت است.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

ولایت باب هدایت الهی

اما تعبیر دیگری که جلسه قبل مفصل بررسی کردیم مسئله باب و بیت بود. حضرت فرمودند «إِنَّهُ مَنْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا اهْتَدَى وَ مَنْ أَخَذَ فِي غَيْرِهَا سَلَكَ طَرِيقَ الرَّدَى» کسی که از راه و باب این بیت وارد نشود به این بیت راهی ندارد. این بیت نبوت نبی اکرم و حقیقت وحی و هدایتی است که با ایشان نازل شده است. ولی ورود به این وادی یک بابی دارد که اگر کسی از اینجا ورود نکند راهی به این حقیقت ندارد. روایاتی ذیل این آیه شریفه «لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى  وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون» (بقره/189) بیان کرده بود که امام بابی است که برای ورود به بیت گذاشته شده است. تقوی داشته باشید و راهش و جهتش وارد شوید.

در روایتی ذیل این آیه شریفه در کتاب شریف محاسن فرموده: «عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي قَوْلِ اللَّهِ  وَ أْتُوا الْبُيُوتَ  مِنْ  أَبْوابِها قَالَ يَعْنِي أَنْ يَأْتِيَ الْأَمْرَ مِنْ وَجْهِهِ أَيِّ الْأُمُورِ كَانَ» یعنی برای ورود به هر کاری باید از جهت و مدخلی که برایش قرار داده شده است ورود کنید. هرکاری بابی دارد که باید از طریق آن وارد شد و الا رزق و حظی که خداوند در این کار قرار داده است بدست نمی آید. نبوت نبی اکرم هم بابی دارد که آن ولایت امام است. جهت ورود همین است.

باید توجه کرد که «باب» برای «بیت» یک امر اعتباری نیست که هرجایی را بشود باب قرار داد و هر نقب و سوراخی را بشود راه ورود تلقی کرد. ورودی هر مسئله و امری متناسب با آن حقیقت در دستگاه الهی طراحی شده است. اینطور نیست که خداوند یک امر تعبدی برای ورود به بیت نبی اکرم قرار داده است که باید ولایت امام داشته باشید. واقعاً این ورود و باب است که امکان دسترسی را فراهم می کند. مانند دربی که متناسب با استفاده از خانه طراحی شده است. و الا سوراخی که در سقف خانه ایجاد شود این باب بیت نیست. کسانیکه از طریق بنی امیه می خواهند به نبی اکرم برسند قطعاً نخواهند رسید. آنها تناسبی با ماموریت نبی اکرم نداشتند.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

اتصال اطاعت خدا و رسول و امام

اما بحث بعدی اتصال اطاعت خدا و رسول و امام است. حضرت فرمودند: «وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِيِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَكَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَه» این عبارت در ادامه بحث های سابق و مسئله باب و بیت آمده است که نشان می دهد که باب ورود به بیت النبی، ولایت امام است. مسیر توحید و اطاعت از خدا با اطاعت از امام بیان شده است و اگر کسی از امام جدا شود، از وادی توحید و ایمان بیرون است.

عرض شد این تعبیر ناظر به آیه شریفه: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ  وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء/59) است که در آن هر سه اطاعت را بیان کرده است. این آیه از سه سطح از اوامر بحث کرده است. اوامر الهی. اوامر نبوی. اوامر ولایی. جاهایی رسول خدا امر الهی را ابلاغ می کند و جاهایی ذیل دستور خدا، خودش امر می کند که این حیطه تفویض شده به اوست. نیز امام جاهایی دستور خدا و رسول را ابلاغ می کند و جاهایی ذیل امر الهی و نبوی، خودش امر می کند که این هم حیطه امر ولایی است که به او تفویض شده است. این بحثی است که در روایات تفویض باید دنبال شود و آثار مهمی هم در بحث تصویر از دین و نزول امر الهی دارد. تفصیل بحث در باب تفویض ان شاء الله.

اما سوال این است که این اتصالی که در روایت بیان شده است چه معنایی دارد؟ برای توضیح این اتصال وجوهی بیان شده است. وجه اول این است که اوامر نبوی و ولایی را خداوند دستور داده است که اطاعت کنید. مستظهر به امر خداست. لذا اگر کسی امر نبوی و ولایی را اطاعت نکند از دستور خدا تخطی کرده است. و نیز دستور به اطاعت از امام، از جانب رسول هم آمده و اگر کسی امر ولایی امام را گوش نکند، این فرد هم تخطی از رسول کرده است و هم تخطی از خدا.

وجه دیگر بحث اتصال این است که خداوند متعال شرط کرده است که اطاعت از خدا را وقتی قبول می کند که اطاعت از رسول همراه آن باشد. این مثل یک شرط خارجی است که خداوند برای صحت یا قبولی از اطاعت خود قرار داده است. البته شرط قبولی عمل به معنای یک امر تعبدی صرف لزوماً نیست بلکه یک حقیقتی را فرد ندارد که در قبولی عمل دیگر اثر می گذارد. مثل اینکه گفته می شود اگر کسی حرماتی مثل غیبت انجام می دهد این ولو فقیها روزه اش صحیح است ولی قبول نیست. واقعاً کسی که غیبت می کند مشکلی دارد که روزه حقیقی از او صادر نمی شود. نه اینکه روزه اش مشکلی ندارد ولی خداوند تعبداً قبول نمی کند.

فرق این وجه با قبلی این است که در وجه قبلی مخالف با اوامر نبوی مخالفت با امر الهی هم هست ولی خروج کلیه از اوامر الهیه نیست. بالاخره فرد دستور به نماز را از جانب خدا اطاعت کرده است. ولی در وجه دوم اصل اطاعت الهی به اطاعت از رسول پیوند خورده است و اگر کسی اطاعت از رسول نکند، مطلقاً مطیع خداوند نیست.

وجه دیگر که بنظر ما از وجه دوم بهتر است اینکه ولو قبول داریم سه ساحت از امر وجود دارد و امر نبوی و ولایی ذیل امر خداست، لکن این اتصال به نحوی است که طریق اطاعت خدا اصلاً همین امر نبوی و ولایی است. حتی در اوامری امر الهی و فریضه الله است، اینطور نیست که رسول یک ابلاغ عرفی از آن دستور می کند بلکه فرمان خدا از طریق آنها اظهار می شود. حقیقتاً این امر از وجود امام صادر می شود ولی امر خداست. «المظهرین لامرالله و نهیه» معنایش همین است. اگر کسی در مقام طوع نسبت به امام و ولی الامر نباشد، اصلاً طوع نسبت به امر الهی ندارد. اصلاً معنای ولی الامر همین است که او امر الهی را دنبال می کند و ولایت و تدبیر آن امر بدست اوست. ذیل ولایت او امر الهی بدست می آید. اگر کسی امام را ولی الامر نداند، دستش به فرمان خدا هم نمی رسد. این توضیح دقیق تری از شرطیت طوع نسبت امام برای اطاعت خداست. حقیقتاً طوع نسبت به خدا با طوع نسبت به رسول و امام بدست می آید. با سجده در مقابل باب الله است که انسان موحد می شود. خضوع و سجده در مقابل او سجده در مقابل خداست.

در روایت مهمی که در بصائر از مفضل بن عمر نقل شده است حضرت در توضیح این مسئله که همه اعمال نیک فرع وجود نبی اکرم و اهل بیت هستند فرمودند: «إِنَّمَا أَحَبَّ أَنْ يُعْرَفَ بِالرِّجَالِ وَ أَنْ يُطَاعَ  بِطَاعَتِهِمْ  فَجَعَلَهُمْ سَبِيلَهُ وَ وَجْهَهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرَ ذَلِكَ  لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ  فَقَالَ فِيمَنْ أَوْجَبَ مِنْ مَحَبَّتِهِ لِذَلِكَ  مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً فَمَنْ قَالَ لَكَ إِنَّ هَذِهِ الْفَرِيضَةَ كُلَّهَا إِنَّمَا هِيَ رَجُلٌ وَ هُوَ يَعْرِفُ حَدَّ مَا يَتَكَلَّمُ بِهِ فَقَدْ صَدَق»(3) یعنی معرفت الله با معرفت اولیاء الهی حاصل می شود. و طاعت خداوند هم با طاعت آنها. این است که آنها را سبیل و وجهی قرار داده است که خدا امر کرده است از این جهت وارد شوید. شاید این تعبیر به وجه و جهت ماموربه، همان بابی باشد که قرآن فرموده از آنجا به سمت بیت بیایید. «وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها» امام فقط طریق طاعت الهی در اوامر نبوی و ولایی نیست بلکه حقیقتاً طریق طاعت اوامر الهی و فرائض هم هست. همین مضمون در روایت ابن کواء در باب خواهد آمد. فانتظر.(4)

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

حقیقت امر الهی و تنزل آن و مسیر طاعت

حقیقت امر الهی است که عالم را تدبیر و ربوبیت می کند. این امر وقتی به موجود مختار می خورد می تواند عصیان کند ولی حقیقت نور الهی و وحی با همین امر الهی نازل می شود. این حقیقت و نور الهی با امام در عالم جاری می شود. اگر کسی در محیط ولایت امام نبود از این نور بهره ای ندارد. آیه شریفه سوره نور که از تنزل نور بحث کرده است همین را می گوید که اگر کسی به «فی بیوت اذن الله» رسید این بهره مند از این نور می شود و الا دستش نخواهد رسید و در ظلمات خواهد ماند. بنظر ما این معنای اتصال طاعت درست است و تناسب با بحث «مهتدون» در صدر روایت دارد. کسی که ذیل ولایت امام نیست حقیقتاً مهتدی به هدایت الهی نیست.

امر الهی یک امر اعتباری نیست که خدا اعتبار فرموده است ما نماز بخوانیم! ما هم باید نسبت به اعتبارات او مطیع باشیم! این چه تحلیل از امر خداست! امر الهی یک حقیقت تکوینی صاحب آثار است که عالم خلق با او حرکت می کند. «مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ  الْخَلْقُ  وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ» (اعراف/54) عالم خلقت با امر الهی مسخر اوست. بله موجود مختار می تواند مسخر الهی نشود و ذیل امر خدا قرار نگیرد و ایجاد فساد در خلق کند. این امر در همه عالم تنزل می کند و همه با تنظیم می شوند. «اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ  الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى  كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عِلْما» (طلاق/12) و این امر به صاحب امری می رسد که ولو خودش ذیل این اوامر، امری هم دارد ولی این فرمان به او داده شده است؛ «صاحب الامر» و «ولی الامر» همین است. با طوع نسبت به اوست که امر الهی به انسان می رسد و انسان را ذیل ربوبیت الهی سیر می دهد. مهتدی کسی است که با این نور و امر حرکت می کند.

بنظر می رسد این ارتباطی است بین بحث بیت و باب و مسئله اتصال طاعت. اینکه ابتدا فرموده باید از باب وارد بیت شوید و بعد فرموده اینگونه سه اطاعت را بهم متصل کرده است، همین نکته را می رساند که بدون اطاعت امام انسان در مقام اطاعت خدا نیست. بدون رسیدن به امام وارد بیت هدایت انسان اصلاً نشده است. بیت الامر همان بیات الهدایه است. همان وادی تقوی است. کسانیکه در مقابل این جریان امر خاضع هستند تقوی در مواجهه با امر الهی داشته اند.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

بررسی بیان مرحوم مجلسی ذیل اتصال طاعت

مرحوم مجلسی این اتصال را اینطور بیان کردند که وقتی که تعبیر اطیعوا در آیه شریفه سوره نساء تکرار نشده است این یعنی اتصال امر بیان رسول و امام. عبارت ایشان این است: «وصل الله: إشارة إلى قوله تعالى  أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  حيث لم يفصل و لم يقل: و أطيعوا أولي الأمر منكم؛ مع تكراره في السابق للدلالة على أنهما تكليف واحد، متعلق بأحدهما، ففي زمان الرسول يتعلق بالرسول، و بعده يتعلق بولي الأمر»(5) کانه این آیه فقط از اتصال رسول و امام صحبت کرده است.

ما عرض کردیم این فرمایش ولو روح بیان ایشان تمام است ولی دو ملاحظه دارد. اولاً این آیه شریفه صرفاً اتصال رسول و امام نیست بلکه اتصال هر سه با هم است. اینکه اطیعوا بعد از خداوند تکرار شده است از عدم اتصال خبر نمی دهد بلکه شاید از تفاوت اطاعت خدا و اطاعت رسول و امام خبر می دهد که ایندو طریق هستند. ثانیاً اینکه فرمودند امر رسول و امام یکی است و تفصیل زمانی داده اند که در زمانی از رسول باید اطاعت می شد و در زمان بعد از امام؛ بنظر ما این فرمایش دقیق نیست. واقعاً اطاعت از ولی الامر اطاعت از خود رسول الله است. نسبت بین رسول و امام عرضی نیست. در زمان ائمه هم باز اطاعت از رسول الله واجب است. لکن طریق آن اطاعت از امام است.

بعد ایشان در ادامه فرمودند: «و طاعة رسوله بطاعته على الوجه السابق في قوله تعالى أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و قوله سبحانه مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ  أو مطلقا في آية أولي الأمر أيضا، فلا يكون عدم تكرار أطيعوا منظورا في الأول أيضا» یعنی اتصال اطاعت خدا و رسول در آیاتی مثل سوره انفال آمده است که لفظ اطیعوا تکرار نشده است. و دلالت بر این مطلب می کند آیه سوره مبارکه نساء که فرموده «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» اگر کسی رسول را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است. البته ایشان فرموده شاید هم کسی بگوید خود آیه اولی الامر هم همین اتصال سه گانه را می رساند.

ما عرض می کنیم همین فرمایش ذیل ایشان حرف بهتری است که آیه اولی الامر اتصال تمام را بیان کرده است و نیاز به ضمیمه کردن آیات دیگر نیست. و اصل بحث در کیفیت تبیین این اتصال امر و اطاعت است. در عین اینکه دستور  و امر الهی به رسول داده می شود و رسول و امام هم در ساحتی امری دارند ولی اتصالی بین آنهاست که تبعیت نکردن از امام انسان را وادی امر نبوی و الهی هم بیرون می کند و اطاعت از امام همه اطاعت از رسول و خداست. این بحث مهم و نیازمند تبیین بود. والحمدلله...

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

پی نوشت ها
.............................................................................
(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 182.
(2) تفسير القمي، ج 2، ص: 165
(3) بصائر الدرجات، ج 1، ص: 531
(4) استاد می فرمودند اینکه در روایت ذیل بحث فطرت فرموده است توحید و نبوت و ولایت است و توحید تا این لایه است. «الی هاهنا التوحید» یعنی حقیقت توحید تا اینجاست. کسی اگر از امام تحطی کند واقعا موحد نیست و اطاعت از خدا ندارد. این بحث شرط صرفاً نیست بلکه مجرای خضوع در مقابل امر الهی است.
(5) مرآة العقول، ج 2، ص: 308

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

جهت دسترسی به مجموعه بیانات آیت الله میرباقری کلیک کنید. 

جهت دسترسی به مجموعه مباحث «شرح کتاب الحجه کافی» کلیک کنید

Share