شرح کتاب الحجه کافی جلسه 107 | معتبره ابن ابی لیلی و آیه اخذ زینت برای عبادت و آیه بیت النور - آیت الله میرباقری

شرح و بررسی کتاب الحجه کافی توسط آیت الله سید محمدمهدی میرباقری به همراه متن سخنرانی ؛ این بخش : معتبره ابن ابی لیلی و آیه اخذ زینت برای عبادت و آیه بیت النور

شرح کتاب الحجه کافی جلسه 107 | معتبره ابن ابی لیلی و آیه اخذ زینت برای عبادت و آیه بیت النور - آیت الله میرباقری

در این بخش از ضیاءالصالحین، صد و هفتمین قسمت از سلسله مباحث شرح و بررسی کتاب «الحجه کافی» آیت الله سید محمدمهدی میرباقری با موضوع «معتبره ابن ابی لیلی و آیه اخذ زینت برای عبادت و آیه بیت النور» را به مدت 50 دقیقه با مخاطبان عزیز به اشتراک می گذاریم.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

معتبره ابن ابی لیلی؛ خلاصه بحث و توضیح اقرار بما انزل

بحث در روایات باب معرفت الامام بود و به بررسی معتبره ابن ابی لیلی پرداختیم؛(1) عرض کردیم که نکته اصلی روایت این است که سیر ایمانی انسان باید به اهتداء برسد. هدایت خاصی با نبی اکرم آمده است که فرد باید آن را بپذیرد که آن بحث ولایت امام و ولی امر بود. ایمان به کسیکه باب ورود به بیت النبی است و الا همه اعمال انسان با نبی اکرم حبط خواهد شد. این حقیقتی بود که دین با او کامل و مرضی می شد و اگر ایشان ابلاغ نمی کرد رسالتش تمام نبود. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه» (مائده/67)

در مورد آیات مورد اشاره حضرت در روایت بحث کردیم که بحث آیه اهتداء سوره طه بود و بعد از آن تقوی در سوره مائده که شرط قبولی عمل انسان است. حضرت در ادامه به آیه ورود به بیت از مدخل و باب آن اشاره فرمودند و اینکه خداوند اطاعت ولی الامر را از ما خواسته است. اطاعتی است که اگر باشد اطاعت رسول و خدا هم هست و الا خیر. این مقام طوع و تقوی و هدایت به امام است که مورد بحث روایت است. تا اینجا را در جلسات قبل اشاره کردیم.

در ادامه فرموده: «وَ هُوَ الْإِقْرَارُ بِمَا أُنْزِلَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ  خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» مرجع ضمیر «هو» در عبارت، اطاعت ولی الامری است که در عبارت قبلی بحث شده است. یا همان تقوی و هدایت و متصل شدن به باب بیت النبی که در آیات قبل بیان شده بود. یعنی این امر ولایت و اطاعت ولی، در واقع اقرار حقیقی انسان نسبت به چیزی است که خدا نازل کرده است. حال آنچه خدا نازل کرده است یا آیه بعدی است که بحث زینت و آیه «خذوا زینتکم» است؛ یا مقصود همان آیاتی که سابقاً بحث کردیم.(2)

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

امر ولایت و دستور به اخذ زینت برای مسجد

اما بهرحال روشن است که آیه زینت مرتبط با همین بحث بوده است و در مورد بحث ولایت بحث کرده است. آیه شریفه مقصود در بحث در سوره مبارکه اعراف است که فرموده: «يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين» (اعراف/31) در این دستور داده شده است که در نزد هر مسجدی زینت های خود را همراه داشته باشیم. یعنی آنچه زینت انسان در مسجد و عبادت است، ولایت و معرفت امام می باشد.

مرحوم مجلسی فرمودند: «أن المراد بالزينة معرفة الإمام و ولايته، و بالمسجد الصلاة أو مطلق العبادة، و قد ورد في بعض الروايات تأويل الزينة باللباس و بثياب التجمل و بالسواك، و الجمع بينها بأن الزينة شاملة لكل ما يزين به الإنسان روحه و بدنه، لقبول العبادة و كمالها، فزينة الروح و النفس بالعقائد و الأخلاق الحسنة، و البدن بما ذكر»(3) یعنی فرمودند عبادات و یا حداقل نمازتان باید مزین به ولایت امام باشد و الا خدا قبول نمی کند. بعد هم فرمودند باتوجه به روایات ذیل آیه بدست می آید که معنای زینت عام است و هر آنچه در ساحات مختلف انسان را مزین می کند مقصود آیه است. زینت های اعتقادی و اخلاقی و ظاهری. این معنای ایشان وجیه است.

روایاتی ذیل آیه زینت آمده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم. در روایت زراره در تفسیر العیاشی فرموده: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى  خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قَالَ عَشِيَّةَ عَرَفَة»(4) که در این روایت زینت بیان نشده است بلکه مسجد را به شب عرفه تفسیر کرده است که حاجی ها به سمت عرفات راه می افتند تا فردا آنجا وقوف کنند.

در صحیحه عبدالله بن المغیره در کافی فرموده: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ  فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلّ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قَالَ مِنْ ذَلِكَ التَّمَشُّطُ عِنْدَ كُلِّ صَلَاةٍ»(5) که در این روایت مسجد را به نماز تفسیر کرده است و زینت را به شانه کردن موی سر و صورت.

در روایت دیگری در تفسیر عیاشی فرموده: «عَنِ الْمَحَامِلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قَالَ الْأَرْدِيَةُ فِي الْعِيدَيْنِ وَ الْجُمُعَة»(6) که به پوشش مزین و آراسته اشاره کرده است در وقتی که انسان در روز جمعه و عیدین است. شاید هم ناظر به نماز این روزها باشد.

در روایت دیگری باز در تفسیر عیاشی فرموده: «عَنْ خَيْثَمَةَ بْنِ أَبِي خَيْثَمَةَ قَالَ: كَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ إِذَا قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ لَبِسَ أَجْوَدَ ثِيَابِهِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ تَلْبَسُ أَجْوَدَ ثِيَابِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّي وَ هُوَ يَقُولُ  خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ فَأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْوَدَ ثِيَابِي»(7) یعنی مسجد به نماز تفسیر شده است و اینکه انسان بهترین و اجود و اجمل لباس هایش را در این عبادت داشته باشد.

یا در روایت علاء بن سیابه در تهذیب فرموده: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ رَجُلٍ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ فَضَّالِ بْنِ مُوسَى النَّهْدِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي قَوْلِهِ تَعَالَى  خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قَالَ الْغُسْلُ عِنْدَ لِقَاءِ كُلِّ إِمَامٍ»(8) در این روایت ملاقات و زیارت امام را برای مسجد و غسل را زینت این عبادت قرار داده است.

اما روایتی که مضمون آن به بحث ما در حدیث ابن ابی لیلی می خورد این روایت است که حسین بن مهران در تفسیر عیاشی نقل کرده است. فرموده: «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي قَوْلِ اللَّهِ  خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ قَالَ يَعْنِي الْأَئِمَّةَ»(9) که محتمل است زینت را به امام معنا کرده باشد. یعنی معرفت و ولایت امام باید در عبادت انسان باشد. هرچند محتمل است که در این روایت هم مثل روایت قبل مسجد را به امام تفسیر کرده است و مقصود ملاقات و زیارت امام باشد.

خلاصه اینکه این روایات قدری معنای مسجد در آیه شریفه و زینت را بیان کرده است. لکن اینکه زینت در روایات به ولایت و معرفت الامام معنا شده باشد و این را شرط حضور در مسجد به معنای جمیع عبادات گرفته باشد، ما پیدا نکردیم؛ بغیر از همین روایت ابن ابی لیلی مورد مباحثه خودمان. هرچند محتمل بود که روایت حسین مهران هم این نکته را بیان کرده باشد. و باید هم دقت کرد که اخذ زینت در آیه شریفه معنای لزومی ندارد و مستحب است ولی وقتی معنای باطنی آن مورد نظر باشد امری لزومی است که بدون آن عبادت انسان و اعمال به جایی نخواهد رسید.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

قضاء تفث و رسیدن به ولایت امام

به تناسب اینجا اشاره می کنیم که همانطور که زینت ظاهری در باطن به مزین شدن به امام معنا شده است، از طرف دیگر جدا شدن انسان از وسخ و آلودگی ها هم در نسک حج به رسیدن به امام معنا شده است. در آیه شریفه فرموده: «ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتيق» (حج/29) یعنی در مراحل حج عمل انسان به قضاء تقث می رسد. قضاء تفث به معنای پایان دادن محدویت ها و رها شدن از آلودگی هاست. محدودیت هایی که با احرام آمده است و آلودگی هایی برای انسان ایجاد کرده است.

در بعض روایات آلودگی های ظاهری را بیان کرده است. در صحیحه بزنطی در کافی فرموده: «قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ  قَالَ التَّفَثُ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ وَ طَرْحُ الْوَسَخِ وَ طَرْحُ الْإِحْرَامِ»(10) یعنی به این آلودگی ها و محدودیت های ظاهری احرام پایان دهد.

نیز در بعض روایات به آلودگی های باطنی هم اشاره کرده است. در صحیحه ابابصیر فرموده: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ ثُمَ  لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ  قَالَ هُوَ مَا يَكُونُ مِنَ الرَّجُلِ فِي إِحْرَامِهِ فَإِذَا دَخَلَ مَكَّةَ فَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ طَيِّبٍ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذَلِكَ الَّذِي كَانَ مِنْهُ»(11) که ناظر به خطاها و بی تقوایی است که انسان داشته است. اینها را باید تمام کند و با کلام طیب و طواف بیت و... آثار آن از بین برود. روایات مکرری در این مضمون هست.

اما یک معنای باطنی خاصی در روایت بیان شده است که این آلودگی که باید تمام شود ولایت دشمنان اهل بیت و رسیدن به ولایت امام است. در معتبره ذریح محاربی فرموده: «عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي فِي كِتَابِهِ بِأَمْرٍ فَأُحِبُّ أَنْ أَعْمَلَهُ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَ  لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ  وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ  قَالَ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ لِقَاءُ الْإِمَامِ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ تِلْكَ الْمَنَاسِكُ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ فَأَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَ  لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ  وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ  قَالَ أَخْذُ الشَّارِبِ وَ قَصُّ الْأَظْفَارِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ ذَرِيحَ الْمُحَارِبِيِّ حَدَّثَنِي عَنْكَ بِأَنَّكَ قُلْتَ لَهُ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ  لِقَاءُ الْإِمَامِ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ  تِلْكَ الْمَنَاسِكُ فَقَالَ صَدَقَ ذَرِيحٌ وَ صَدَقْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ يَحْتَمِلُ مَا يَحْتَمِلُ ذَرِيحٌ»(12) حضرت بیان می کنند این معنای باطنی در این بحث است که قضاء تفث به لقاء امام معنا شده است.

در واقع انسان اگر بخواهد به طهارت برسد نیاز به طهور دارد. این در ساحت های مختلف معنای خاصی پیدا می کند. امام اصل طهارت انسان که طهارت قلبی و ایمانی انسان است با ولایت امام حاصل می شود. امام ماء طهوری است که از آسمان الهی باریده است. در سوره مبارکه انفال فرموده: «يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى  قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام»(13) این حقیقتی است که نازل شده است و طهارت با آن حاصل می شود و رجز و پلیدی شیطان با آن خواهد رفت و نیز سبب تثبیت اقدام خواهد شد.

در روایت ذیل آیه شریفه جناب جابر فرموده: «عن جابرٍ عن أبي عَبدِ الله جَعفر بن محمد قال  سَألتُهُ عَن هَذِه الآيَة في البَطنِ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى  قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ  قال: السماءُ في الباطِن رسولُ الله، و الماءُ عليٌ جَعَل الله عليّاً مِن رَسولِ الله فذلك قوله ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ  فَذلك عَليٌّ يُطَهِّر اللهُ بِه قَلبِ مَن وَالاه و أمّا قوله وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ ، مَن وَالى عَليّاً يُذهِب الرِجزَ عنه، و يَقوى قَلبُه و لِيَرْبِطَ عَلى  قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ  فَإنَّه يعني عَليّاً، مَن والى عَليّاً يَربِطَ اللهُ على قَلبِه بِعَليٍّ فَثَبَت على وِلايَتِه»(14)

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

دستور به رسیدن به بیت النبی

به ادامه روایت برگردیم؛ بعد از بیان این مختصات از هدایت الهی و لزوم اطاعت امام و ولی امر که راه ورود به بیت هدایت است، حضرت بعد از بیان دستور اول که اخذ به زینت بود دستور دوم را هم بیان کرده اند؛ فرمودند: «وَ الْتَمِسُوا الْبُيُوتَ الَّتِي  أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ  فَإِنَّهُ أَخْبَرَكُمْ أَنَّهُمْ  رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار» یعنی خودتان را به این بیت النبی برسانید که راه و باب و مدخل این بیت به شما داده شده است.

روشن است که روایت به آیات سوره مبارکه نور اشاره کرده است. در این آیه که جریان هدایت و نور الهی بیان شده است، مراحل تنزل آن توضیح داده می شود تا به «بیوت» می رسد. از اینجاست که این هدایت و نور در اختیار انسان ها قرار گرفته است. اگر کسی به این بیت راه یافت به این نور و هدایت راه یافته است. بیتی که در این محیط اجازه رفعت و ذکر داده شده است؛ «رجال» کسانی در این بیت هستند که تسبیح دائمی دارند و دچار لهوی نیستند؛ همه وجودشان ذکر الهی است.

این آیه و روایات ذیل آن دو ساحت معنایی را بیان کرده است. یک ساحت اینکه «بیوت» محیط ولایت انبیاء و نبی اکرم است و «رجال» به اهل بیت عصمت و طهارت معنا شده است. بنظر می رسد در این معنا رجال در واقع «اهل البیت» هستند که راه ورود به این بیت هم همین ها هستند. برای دریافت از این بیت باید از مدخل اهل آن بهره مند شد. لذا ذکر اهل البیت و «رجال» در این بحث بیان باب و راه ورود بوده است. اما ساحت دیگر اینکه «بیوت» محیط ولایت ائمه است و «رجال» به شیعیان و مومنین تاویل می شود. و شاید گفته شود اینکه عده ای ملحق به «اهل البیت» می شوند از همین طریق است. «سلمان منّا اهل البیت»

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

اشاره به روایات بیت النور در آیه شریفه

در صحیحه ابابصیر در کافی شریف فرموده: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ  قَالَ هِيَ بُيُوتُ النَّبِي» (15) که این آیه شریفه را به بیت نبی اکرم معنا کرده است. در صحیحه ابوحمزه در کافی فرموده: «فی حدیث شجره قال: فَالْحُجَّةُ الْأَنْبِيَاءُ وَ أَهْلُ بُيُوتَاتِ الْأَنْبِيَاءِ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ لِأَنَّ كِتَابَ اللَّهِ يَنْطِقُ بِذَلِكَ وَصِيَّةُ اللَّهِ  بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ  الَّتِي وَضَعَهَا عَلَى النَّاسِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ  فِي  بُيُوتٍ  أَذِنَ  اللَّهُ  أَنْ  تُرْفَعَ  وَ هِيَ بُيُوتَاتُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْحُكَمَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى  الحدیث»(16) که به مطلق بیت انبیاء و بلکه خانه های اولیاء الهی و ائمه نیز تفسیر شده است.

در سوره مبارکه نوح وقتی از دعای حضرت نوح خبر می دهد فرموده: «رَبِّ اغْفِرْ لي  وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِنات»(17) غفران الهی برای کسی است که وارد بیان ایشان شده باشد درحالیکه مومن است. این بیت که بیت گلی و خشتی نیست. این محیط ولایت جناب نوح نبی است. در موثقه حلبی فرموده: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع  فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبِ  اغْفِرْ لِي  وَ لِوالِدَيَ  وَ لِمَنْ  دَخَلَ  بَيْتِيَ  مُؤْمِناً يَعْنِي الْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِي الْوَلَايَةِ دَخَلَ فِي بَيْتِ الْأَنْبِيَاءِ ع وَ قَوْلُهُ  إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً يَعْنِي الْأَئِمَّةَ وَ وَلَايَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِي»(18) که به وضوح این بیت رابه محیط ولایت معنا کرده است.

در روایت معتبره ابوحمزه نیز فرموده: «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ إِذَا أَقْبَلَ رَجُلٌ فَسَلَّمَ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ يَا عَبْدَ اللَّهِ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ فَقُلْتُ مَا حَاجَتُكَ فَقَالَ لِي أَ تَعْرِفُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ فَقُلْتُ نَعَمْ فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ قَالَ هَيَّأْتُ لَهُ أَرْبَعِينَ مَسْأَلَةً أَسْأَلُهُ عَنْهَا فَمَا كَانَ مِنْ حَقٍّ أَخَذْتُهُ وَ مَا كَانَ مِنْ بَاطِلٍ تَرَكْتُهُ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ قَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ لَهُ فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ إِذَا كُنْتَ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَقَالَ لِي يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَنْتُمْ قَوْمٌ مَا تُطَاقُونَ  إِذَا رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ فَأَخْبِرْنِي فَمَا انْقَطَعَ كَلَامِي مَعَهُ حَتَّى أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ حَوْلَهُ أَهْلُ خُرَاسَانَ وَ غَيْرُهُمْ يَسْأَلُونَهُ عَنْ مَنَاسِكِ الْحَجِّ فَمَضَى حَتَّى جَلَسَ مَجْلِسَهُ وَ جَلَسَ الرَّجُلُ قَرِيباً مِنْهُ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَجَلَسْتُ حَيْثُ أَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ حَوْلَهُ عَالَمٌ مِنَ النَّاسِ» این فرد که در ادامه روشن می شود قتاده بوده است آمده تا از حضرت سوال کند. معلوم هم هست که میزان را خودش می داند نه امام؛ ابوحمزه همین را به رخ او کشیده و مشکل اصلی را در یک کلام به او متذکر شده است.

در ادامه فرموده: «فَلَمَّا قَضَى حَوَائِجَهُمْ وَ انْصَرَفُوا الْتَفَتَ إِلَى الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ الْبَصْرِيُّ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ الْبَصْرَةِ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ اصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةً عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ قَالَ فَسَكَتَ قَتَادَةُ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اللَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدْ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيِ الْفُقَهَاءِ وَ قُدَّامَ ابْنِ عَبَّاسٍ فَمَا اضْطَرَبَ قَلْبِي قُدَّامَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا اضْطَرَبَ قُدَّامَكَ قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ وَيْحَكَ أَ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ أَنْتَ بَيْنَ يَدَيْ  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ. رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ فَأَنْتَ ثَمَّ وَ نَحْنُ أُولَئِكَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ صَدَقْتَ وَ اللَّهِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ مَا هِيَ بُيُوتُ حِجَارَةٍ وَ لَا طِين  الحدیث»(19)

ابتدا حضرت در مقابل ادعای فقاهت او اشاره می کنند که این مقام بی حساب بدست نمی آید. خدا در زمین حججی دارد که آن مصطفی ها و برگزیده های خدا هستند. اینها هستند که وتد زمین و قائم به امر الهی هستند. اگر کسی قرار است به جایی برسد از طریق آنهاست. فقاهت باید ذیل امام و حجت الهی تعریف شود. بعد هم حضرت فرمودند اگر می بینی اینجا مضطرب هستی و خودت را گم کرده ای زیرا در مقابل بیت النبی نشسته ای و به همین آیه اشاره می کنند. در این روایت محتمل است که امام خود را به بیت معنا کرده باشد. و محتمل هم هست که امام خود را به آن رجال داخل بیت تطبیق کرده اند. هرچند معنای اول با جواب قتاده تناسب بیشتری دارد.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

ارتباط صدر و ذیل روایت ابن ابی لیلی

بعید نیست در جمع بندی گفته شود که در صدر عبارت فرموده بود که شما باید مسیر اهتداء را بروید؛ و این هدایت در بیت النبی است که باید از باب آن ورود کنید. «إِنَّهُ مَنْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا اهْتَدَى وَ مَنْ أَخَذَ فِي غَيْرِهَا سَلَكَ طَرِيقَ الرَّدَى» حال بعد از اینکه از اطاعت امام و ولایت او بحث کرده است و این باب را توضیح داده است بیان می کند: «وَ الْتَمِسُوا الْبُيُوتَ الَّتِي أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه» یعنی ملتزم به این بیوت باشید که با این مسیر راه رسیدن به بیوت برای شما باز شده است. همان بیتی که بیت النور و الهدایه است. برای مهتدی شدن باید همین مسیر طی شود.(20)

این توضیح و اتصال لطیفی است که بین دو آیه سوره مبارکه بقره «وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ  أَبْوابِها» و سوره مبارکه نور «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّه» داده شده است؛ این بیت هدایت و تمثل نور خداست که محیط ذکر و رفعت است. و این بیت بابی دارد که اگر کسی به این بیت با باب آن رسید، به هدایت رسیده و مهتدی شده است. «ثم اهتدی» و اگر در ادامه فرموده: «فَإِنَّهُ أَخْبَرَكُمْ أَنَّهُمْ  رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصار» این توضیح بیت نیست بلکه توضیح بابی است که برای این بیت قرار داده شده است. هرچند ممکن است که کسی اینطور توضیح دهد که ولو رجال خود اهل بیت هستند ولی بیت، محیط ولایت آنهاست. و ظاهرا مرحوم مجلسی به این احتمال دوم متمایل است. والحمدلله...

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

پی نوشت ها
................................................................
(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 182.
(2) بنظر می رسد این معنای دوم مناسب تر باشد زیرا اگر آیه «خذوا زینتکم» مفاد همان «ما انزل» باشد، جمله بعدی که «و التمسوا» است عطف مناسبی نشده است زیرا در سابق بحث توصیفی است نه تکلیفی. اگر بخواهد روایت وارد فضای تکلیفی شود بهتر است با «فاء» عطف شود. لذا می گوییم انسب به سیاقت معنا این است که بعد از بیان شرط سلوک که امر ولایت است با دو امر «خذوا» و «التمسوا» دستور نهایی بیان شده است. و همانطور که مرحوم مجلسی فرمودند خذوا اینجا حکایت امر نیست بلکه امری است که از امر قرآن اقتباس شده است.
(3) مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 2، ص: 309
(4) تفسير العياشي، ج 2، ص: 13
(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 6، ص: 489
(6) تفسير العياشي، ج 2، ص: 13
(7) تفسير العياشي، ج 2، ص: 14
(9) تفسير العياشي، ج 2، ص: 13
(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 504
(11) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 543. شبیه همین مضمون در صحیحه معاویه بن عمار نیز آمده است. فرموده: «عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع  إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ ذِكْرِ اللَّهِ كَثِيراً وَ قِلَّةِ الْكَلَامِ إِلَّا بِخَيْرٍ فَإِنَّ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ يَحْفَظَ الْمَرْءُ لِسَانَهُ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِ  وَ الرَّفَثُ الْجِمَاعُ وَ الْفُسُوقُ الْكَذِبُ وَ السِّبَابُ وَ الْجِدَالُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّجُلَ إِذَا حَلَفَ بِثَلَاثِ أَيْمَانٍ وِلَاءً فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَقَدْ جَادَلَ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ وَ يَتَصَدَّقُ بِهِ وَ إِذَا حَلَفَ يَمِيناً وَاحِدَةً كَاذِبَةً فَقَدْ جَادَلَ وَ عَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ وَ يَتَصَدَّقُ بِهِ وَ قَالَ اتَّقِ الْمُفَاخَرَةَ وَ عَلَيْكَ بِوَرَعٍ يَحْجُزُكَ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ  ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ  وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ  وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ  قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مِنَ التَّفَثِ أَنْ تَتَكَلَّمَ فِي إِحْرَامِكَ بِكَلَامٍ قَبِيحٍ فَإِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ وَ طُفْتَ بِالْبَيْتِ وَ تَكَلَّمْتَ بِكَلَامٍ طَيِّبٍ فَكَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقُولُ لَا لَعَمْرِي وَ بَلَى لَعَمْرِي قَالَ لَيْسَ هَذَا مِنَ الْجِدَالِ إِنَّمَا الْجِدَالُ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ» الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 338
(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 549
(13) سوره مبارکه انفال آیه 11
(14) تفسير العياشي، ج 2، ص: 50
(15) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 331
(16) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 119
(17) سوره مبارکه نوح آیه 28. بعید نیست این آیه نشان دهد هرکسی که در ظاهر وارد محیط ولایت انبیاء می شده است این مومن نبوده است. کسانیکه از باب این بیت وارد نمی شدند به ارزاق این بیت نمی رسند. «وادخلوا الباب سجدا»
(18) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 423
(19) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 6، ص: 257
(20) استاد می فرمودند این تعبیر مجعول که عده ای دنبال کرده اند که «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» این در واقع مسیر دیگر و باب درست کردن برای اهتداء امت است. جریان هدایت بابی دارد که امام بوده است. این مسیری است که عده ای درست کردند و عده زیادی در آن گرفتار شدند.

شرح کتاب الحجه کافی - آیت الله میرباقری

جهت دسترسی به مجموعه بیانات آیت الله میرباقری کلیک کنید. 

جهت دسترسی به مجموعه مباحث «شرح کتاب الحجه کافی» کلیک کنید

Share