دیار محبت/بخش اول

مولف مصطفي مرجوی؛
dolabi

پیشگفتار
نظام هستی بر اساس مهر و محبت پروردگار به انسان پدید آمده است اگر محبت نبود ، نه طلوعی بود و نه غروبی . نه بهاری بود و شکفتن گلها و نه نغمه های شورانگیز بلبلان . نه کوهساری وجود داشت و نه آبشاری ، نه ستارگان در آسمانها چشمک می زدند .زندگى انسانی، تشکلى است که بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشى حیاتى را در آن بازى مى کند؛ عنصرى که خداوند متعال از آن به عنوان نشانه اى از خود نام برده است. اگر چه اندکى از این سرمایه را خداوند در ابتداى زندگى زناشویى به زن و مرد عطا فرموده، ولى باید آن را چون نهالى دانست که لازم است تمام تمهیدات را به کار بست تا این نهال سست و شکننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبدیل گردد و ریشه آن در اعماق جان زن و مرد و فرزندان آنان نفوذ کند. محبت، انسان را به سوى همشکلى و همسانى با معشوق مى کشاند و این علاقه که در اعماق جان انسان است، باعث مى گردد تا محب به صورت محبوب در آید.مهر و محبّت مایه و سرمایه اى است كه جایگاهش ، قلبى كه در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه  و حرم اللّه  و عرش اللّه  شده است ، قلبى كه همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى كه افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى كه صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این كه جایگاه رذایل شود حفظش كرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیاض نموده است . قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بى منفعت و وجودى فاقد ارزش است(1) .در این مقاله برآنیم تا با مراجعه به دو منبع اصیل معارف اسلامی ـ كتاب و سنت ـ دیدگاه اسلام را فارغ از مشهورات زمانه درباره محبت همراه با اثرات فراگیر آن در سطح جامعه و خانواده مورد بررسی قرار دهیم. در پایان از همه كسانی كه با نقادی ها و تفكرات خود به عبادت و نیایش عقلانی میپردازند و چراغی فرا راه پویندگیهای خود و دیگران قرار میدهند كمال امتنان و تشكر را دارم .

چكیده
از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است كه پایه و زیر بناى اصلى آن محبت است. از زمان شخص نبى اكرم كه این مذهب پایه گذارى شده است زمزمه محبت و دوستى بوده است. آنجا كه در سخن رسول اكرم جمله (عَلِىٌّ وَ شیعَتُهُ هُمُ الْفائِزونَ)(2) را مى شنویم، گروهى را در گرد على مى بینیم كه شیفته او و گرم او و مجذوب او مى باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگى است. تولّاى آن حضرت مكتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشیع دخالت تام دارد. تاریخ تشیع با نام یك سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.اما متأسفانه شاهد آنیم كه برخی از محبین مولا علی علیه السلام محبوبهایی غیر از آنچه دستور بر محبت آن از طرف شارع مقدس وارد شده انتخاب میكنند و محبوبین خود را به سبب آن محبت مورد تكریم و احترام قرار میدهند ، در حالی كه سخت در اشتباهند ، ضرورت وجود این اشتباه فاحش در سراسر زندگی هر شخصی و اهمیت دریافت صحیحی از واژه محبت ، تعریف ، اقسام و آثار آن ما را وادار میسازد تا در زمینه محبت و محبوب واقعی تحقیق و مطالعهی بیشتری داشته باشیم . این مختصر در پی آن است كه با ارائهی چیدمانی جدید و اصولی محبت به معنای واقعی كلمه را ( همان چیزی كه شارع مقدس از ما خواسته ) به مخاطب عرضه كند .در این مقاله پس از ارائه تعریف ، اقسام ، آیات و روایات محبت سعی شده است تا آثار محبت و عشق به خداوند متعال ، اهل البیت علیهم السلام و خانواده بازگو شده ، عوامل كسب محبت حقیقی در احادیث اسلامی مورد بررسی قرار گیرد ، نشانههای محبت حقیقی و راستین از متن روایات و آیات استخراج شود و در نهایت به داستانهایی از محبت و نتیجه گیری از كل مباحث ارائه شده خاتمه یابد ، ضمناً این مختصر در بر دارنده بیست و پنج راه عملی و كاربردی ایجاد محبت در كانون خانواده به صورتی پر محتوا و بسیار خلاصه و موجز به همراه تمثیلات تربیتی محبت میباشد كه از خواص این مقاله است ؛ باشد كه إن شاء الله مورد قبول حضرت حق و استفاده محبوبین دیار محبت قرار گیرد .

محبت در لغت و اصطلاح :
1. محبت در لغت :

یعنى دوست داشتن چیزى یا كسى(3). غزالى در كتاب گرانسنگ خود (احیاء علوم الدین) حبّ را این گونه تعریف مى كند: (( حبّ عبارت است از میل طبع به شیئى كه در ادراكش لذت است(4). )) صدرالمتألهین نیز محبّت را همین گونه با عبارت و بیان دیگر چنین تعریف كرده  : (( محبّت عبارت است از ابتهاج به شیئى یا از شیئى كه موافق با طبیعت انسان باشد، اعمّ از این كه آن شى یك امر عقلى باشد یا حسى، حقیقى باشد یا ظنى .(5) )) بنابراین، محبت یك نوع جذب و انجذابى است كه ملاك آن ملایمتى است كه آن موجود با محبوب خود دارد به بیان دیگر، محبّت در حقیقت حالتى است كه در دل یك موجود ذى شعور نسبت به چیزى كه با وجود او ملایمتى و با تمایلات و خواسته هاى او تناسبى داشته باشد، پدید مى آید. حالت محبت هر گاه در انسانى پدید آید آن كس به محبوب خود مایل مى شود و براى رسیدن به محبوب مى كوشد و به آن مجذوب مى شود(6).

2. محبت در اصطلاح شرع اسلام :
عبارت است از دوست داشتن كمال و بیزارى از نقص . هم موجودات ناقص ذى شعور و هم موجود كامل حقیقى دوستدار كمال و بیزار از نقص هستند. یعنى هم خداوند محب است و هم انسان ها ؛ خداوند محبوب هم هست چون كمال مطلق است . پس برترین محبوب و در حقیقت محبوب واقعى خداست.حالت محبت هرگاه درانسانى پدیدآید آن كس به محبوب خود مایل مى شود و براى رسیدن به محبوب مى كوشد و به آن مجذوب مى شود(7).

آیات مربوط به محبت :
اگر می خواهید محبوب باشید

إنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَاتِ سَیجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَانُ وُدًّا (8)مسلّماً كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى دهد

عقده ی كمبود محبت از عوامل جنایت برادران یوسف

إِذْ قَالُواْ لَیوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلىَ أَبِینَا مِنَّا وَ نحَْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِى ضَلَالٍ مُّبِین  ،اقْتُلُواْ یوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یخَْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِیكُمْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِین (9)هنگامى كه (برادران) گفتند: (یوسف و برادرش [بنیامین ] نزد پدر، از ما محبوبترند در حالى كه ما گروه نیرومندى هستیم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشكارى است! یوسف را بكشید یا او را به سرزمین دوردستى بیفكنید تا توجه پدر، فقط به شما باشد و بعد از آن، (از گناه خود توبه مى كنید و) افراد صالحى خواهید بود!

خدا سزاوارترین موجود به محبت

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا یحُِبُّونهَُمْ كَحُبّ  اللَّهِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ یرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَاب  (10)بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مى كنند و آنها را همچون خدا دوست مى دارند. امّا آنها كه ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشركان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها كه ستم كردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى كه عذاب (الهى) را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قدرت، از آنِ خداست و خدا داراى مجازات شدید است (نه معبودهاى خیالى كه از آنها مى هراسند.)

محبت در كانون خانواده
وَ مِنْ ءَایاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكمُ مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فىِ ذَالِكَ لاََیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَكَّرُون (11)و از نشانه هاى او اینكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه هایى است براى گروهى كه تفكّر مى كنند!

حد محبت

یأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُلْهِكمُ  أَمْوَالُكُمْ وَ لَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَن یفْعَلْ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْخَاسِرُون (12)اى كسانى كه ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنین كنند، زیانكارانند

محبت از عوامل تكامل جامعه
وَ اعْتَصِمُواْ بحَِبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ وَ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینْ  قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنتُمْ عَلىَ  شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنهَْا كَذَالِكَ یبَینِ  اللَّهُ لَكُمْ ءَایاتِهِ لَعَلَّكمُ  تهَْتَدُون (13)و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت ]، چنگ زنید، و پراكنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید كه چگونه دشمن یكدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت ایجاد كرد، و به بركتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره اى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشكار مى سازد شاید پذیراى هدایت شوید

تقسیم بندی محبت :
محبت انسان به دودسته كلی تقسیم میشود :
1. محبت به خویشتن :
محبت انسان به خود محبتى شدید است چرا كه معرفت او به خود بسیار نزدیك است .

2. محبت به غیر:
محبت به غیر انواعى دارد ، محبت انسان به اجسام ، افراد و خداوند مصادیقی از این محبت است . محبت انسان به اجسام مانند محبت او به غذا، مناظر زیبا، وسایل رفاه و امثال آن است. محبت به افراد مانند محبت به والدین، فرزندان، همسر، دوستان و خویشاوندان و... است كه نوعا یابه محبت انسان به خود باز مى گردند، مانند محبت به فرزند؛ و یا یكى از نیازهاى او براى یافتن كمالى خاص را برآورده مى كند ؛ انسان خواستار كمال است و هر چه در ایجاد رشد و حركت او به سوى كمال مؤثر باشد محبوب اوست . والدین سبب ایجاد او بوده اند و همسر نیاز او به بقاء و ادامه وجود و نیز درك لذایذ خاصى را برآورده مى كند؛ ولى یكى از نیازهاى انسان كه مهم ترین نیاز اوست استكمال قوه ناطقه اوست. قوه ناطقه انسان خواستار معرفت است چون معرفت موجب كمال آن قوه است و هر چه معرفت برتر باشد كمال این قوه فراهم تر است پس انسانِ در جستجوىِ كمال قوه ناطقه خود ، به معرفت خدا مى رسد و چون خدا را شناخت به او عشق و محبت مى ورزد. محبوب حقیقى انسان خداست زیرا هر موجود دیگرى جز او فقیر است و كمال او وابسته به خداست خدا به او وجود داده است و او از خود چیزى ندارد. انسان محب كمال حقیقى است و هیچ كمالى جز ذات مقدس خداوند حقیقى و مستقل نیست. پس هیج محبوبى جز خدا شایسته محبت نیست. هر محبوب دیگرى از آن رو مى تواند محبوب انسان باشد كه مخلوق خداست و جلوه اى از وجود و قدرت و لطف اوست. محبوب حقیقى انسان خداست، زیرا موجودى نامتناهى و كمال مطلق است. محبوب هاى دیگر همه ناقصند و هر كس محبوبى جز خدا انتخاب كند محبوبى دروغین را برگزیده است و به زودى در خواهد یافت كه كه محبوب حقیقى چیزى دیگرى است. تفاوت محبت به خداوند و غیر او، مانند تفاوت تأثیر داروى شفا بخش با تاثیر داروى مسكن است داروى مسكن ، درد را موقتا تسكین مى دهد، ولى درمان نمى كند و بیمار پس از مدت كوتاهى دوباره دچار درد و رنج مى شود ولى داروى شفابخش علت درد را از بین مى برد. هر كس محبوبى جز خدا اختیار كند، تا مدت زمانى آرام مى گیرد ، ولى چون نقص و فقر آن محبوب را دریافت خواستار محبوبى كامل تر مى شود و طلب و خواست او باز مى گردد. محبت به غیر خدا موجب خسارت و حسرت است چرا كه هر محبوبى جز خدا زوال پذیر است. دنیا و اموال و اولاد ، شایسته محبت بى واسطه نیستند. خداوند دنیا را به بارانى تشبیه مى كند كه موجب روییدن و شكفتن گیاهان مى شود، ولى سپس خزان مى رسد و همه آن زیبایى ها نابود مى شوند: ( اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینكم و تكاثر فى الاموال و الاولاد كمثل غیث اعجب الكفار نباته ثم یهیج فتریه مصفراً ثم یكون حطاما و فى الاخرة عذاب شدید و مغفرة من اللَّه و رضوان و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور(14))، (( بدانید كه زندگى دنیا، در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخر فروشى شما به یكدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است. مثل آنها چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن به شگفتى اندازد، سپس آن كشت خشك شود و آن را زرد بینى آن گاه خاشاك شود، و در آخرت دنیا پرستان را عذابى سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگى دنیا جز كالاى فریبنده نیست. )) محبوب هاى دروغین، مزاحم رسیدن به محبوب واقعى هستند و محب را فریب مى دهند و از محبوب واقعى غافل مى كنند. كسى كه محبت محبوبى دروغین را در دل دارد، هم چون كسى است كه داروى مسكن مصرف كرده و چون دردى احساس نمى كند از درمان خود غافل مى شود و زمان را براى درمان از دست مى دهد. تاخیر در درمان ممكن است خطرناك و هلاك كننده باشد. تاخیر در محبت ورزیدن به محبوب حقیقى نیز ممكن است باعث كدورت دل و غفلت از او شود و به انكار خدا و لطف و احسان او بیانجامد(15).

برخی از اقسام محبت به غیر :

1. محبت به خداوند :

محبت به خداوند ، محبت راستین است و خداوند یگانه محبوب حقیقى است. همه نشانه هاى محبت حقیقى در محبت به خدا هست. محبت به خداوند پایدار و زوال ناپذیر است ، چرا كه هیچ كمالى برتر از خداوند نیست و هیچ جمالى زیباتر از او وجود ندارد ، كسى كه خدا را بیابد همه چیزها در چشم او ناقص و حقیر مى آید: ( ما ذا وجد من فقدك و ما الذى فقد من وجدك لقد خاب من رضى دونك بدلا(16) ) (( آن كه تو را نیافت چه یافت؟ و آن كه تو را یافت چه نیافت؟ كسى كه به غیر تو راضى و مایل گشت یقیناً محروم شد. ))محبت به خداوند با هیچ محبت دیگرى قابل قیاس نیست هر محبت دیگرى اگر در طور محبت خدا باشد و به سبب محبت به خدا باشد، محبتى راستین وگرنه دروغین است. كسى كه غیر خدا را دوست مى دارد و محبت او را بر محبت خدا بر مى گزیند، مؤمن نیست. مؤمنان بیشترین محبت را به خداوند دارند. ( والذین آمنو اشد حباللَّه(17) ) (( محبت خدا شرط ایمان است و كسى مؤمن است كه خدا و رسولش را بیش از هر چیز دیگرى دوست داشته باشد. )) از پیامبر اكرم(ص) روایت شده است: ( لا یؤمن احدكم حتى یكون اللَّه و رسوله احب الیه مما سواهما (18)) (( هیچ یك از شما تا زمانى كه خدا و رسولش محبوب ترین كس در نزد او نباشد، ایمان نیاورده است. ))مؤمنان واقعى مى خواهند قلبشان آكنده از محبت خداوند باشد تا هیچ محبت دیگرى در آن جاى نگیرد. امام زین العابدین (ع) در دعاى ابوحمزه ثمالى این گونه دعا كرده اند: ( اللهم انى اسئلك ان تملا قلبى حباً لك ) (( اى خدا از تو مى خواهم كه قلبم را از محبتت آكنده سازى. ))ویژگى دوستان حقیقى خدا این است كه جز محبت او را در دل نداشته باشند. امام حسین(ع) در دعاى عرفه این چنین مناجات مى فرمایند : ( انت الذى ازلت الاغیار عن قلوب احبائك حتى لم یحبوا سواك ) (( تو همانى كه بیگانگان را از دل هاى دوستانت زدودى تا جز تو را دوست ندارند. ))محبت به غیر خدا وقتى مذموم است كه محب، محبوب را مستقل بداند و كمال و جمال آن را وابسته و ناشى از خداوند نداند؛ ولى اگر كسى مخلوقات خداوند را به خاطر انتساب به خداوند بخواهد و دوست بدارد محبت او ممدوح و پسندیده است. این گونه دوستى منافاتى با دوستى خدا ندارد، بلكه عین دوستى با خداست . محبت به بندگان صالح خدا محبت خداست كسى كه بنده صالحى را به سبب ارتباط و اتصال با خدا دوست دارد، كسى را دوست دارد كه خدا دوستدار اوست، پس محبت او اصالتاً از آن خداست و ترشحى از محبت به خداوند است خداوند بندگان مؤمن و صالح را دوست دارد و بندگان ظالم و عاصى را دوست نمى دارد؛ پس كسى كه حب و بغض خود را متناسب با حب و بغض خداوند نماید مى تواند مدعى دوستى خدا باشد: ( من احب اللَّه و ابغض للَّه و اعطى للَّه و منع للَّه فهو ممن كمل ایمانه(19) ) (( كسى كه به خاطر خدا محبت و بغض ورزد و به خاطر خدا ببخشاید و باز دارد پس او كسى است كه ایمانش كامل شده است. ))در روایات آمده است كه دوستى مؤمنین به یكدیگر از بزرگ ترین شاخه هاى ایمان است و كسى كه دوستى و دشمنى او براى خدا باشد برگزیده خداوند است(20). اهمیت محبت ورزیدن به كسانى كه خداوند آنها را دوست مى دارد و دشمنى با دشمنان خدا، به قدرى است كه این دوستى و دشمنى محك ایمان و نیك سیرتى انسان هاست. امام صادق(ع) به یكى از اصحاب خود مى فرمایند : (( اگر مى خواهى بدانى كه آیا در تو نیكى و خیرى هست به قلب خود رجوع كن. اگر بندگان مطیع خدا را دوست مى دارى و گناهكاران را دشمن مى دارى، پس در تو خیرى هست و خداوند تو را دوست دارد و اگر چنین نیستى، در تو خیرى نیست و مبغوض خداوند هستى. انسان با آنچه كه دوست مى دارد همراه است .(21) ))این گونه روایات نشان مى دهد كه محبِ واقعى خداوند، به غیر خداوند نیز محبت دارد چرا كه آن غیر به خدا منسوب است و اگر كسى به محبوب هاى خداوند یعنى انبیاء و اولیاء و صالحان دوستى نورزد، محبت او به خداوند واقعى نیست و نیز اگر دشمنان خدا را دشمن ندارد ، به خداوند محبت واقعى ندارد و ایمان او حقیقى نیست . محب واقعى خدا، خود را آن گونه كه خدا مى پسندد مى سازد. عمل خود را مطابق خواست او مى نماید و ظاهر خویش را خداپسند مى آراید. محب واقعى خدا مى كوشد محبوب خدا باشد. هر محبى آرزو دارد كه محبوبش به او محبت داشته باشد. راه این محبت دو سویه را محبوب حقیقى بر زبان حبیبش جارى نموده و به ما آموخته است : ( قل ان كنتم تحبون اللَّه فاتبعونى یحببكم اللَّه.(22) ) (( تبعیت از پیامبر نشان راستگویى در اظهار محبت است و چون كسى در محبت خویش به خداوند صادق باشد ، خداوند نیز او را دوست مى دارد ؛ تبعیت از پیامبر یعنى عمل به كارهایى كه خدا دوست دارد و ترك آن چه خداوند نمى پسندد. ))براى ساختن خویش به چهره و گونه اى خدا پسند باید از خود خدا و رسول او پرسید كه چگونه باشیم ، در قرآن كریم پاكیزگان، توبه كنندگان، محسنین، متقین، صابران، مقسطین، و كسانى كه بر خدا توكل مى كنند ، محبوب خدا معرفى شده اند و تجاوزكاران، ظالمان، مفسدان، كافران ، گنه كاران، مستكبران، خیانت پیشگان، مسرفان و كسانى كه نعمت هاى خداوند را كفران مى كنند محبوب خدا نیستند. پس اگر كسى مى خواهد محبوب خدا باشد باید از این راهنمایى ها بهره گیرد و با پیروى از دستورات پیامبر اكرم(ص) دل خویش را از محبت غیر پاك سازد و سر به فرمان پروردگار نهد. كسى كه دوستدار واقعى خداست از مناجات با او لذت مى برد و از این كه خدا با او سخن بگوید شادمان مى شود. قرآن سخن خدا با بنده و عهد او با بندگان است. از امام صادق(ع) روایت شده است: ( القرآن عهداللَّه الى خلقه، فقد ینبغى للمرء المسلم ان ینظر فى عهده و ان یقرأ منه فى كل یوم خمسین آیة(23) ) (( قرآن عهد خداوند با بندگان است پس بر هر مسلمانى شایسته است كه در عهد خداوند نظر كند و در هر روز پنجاه آیه قرائت نماید.))

 

**********************************
پی نوشتها:
1. غرر الحكم : 67 ، حدیث 913.
2.نقل از جلال الدین سیوطی در الدر المنثور ذیل آیه 7 از سوره بینه
3.لغت نامه دهخدا .
4. احیاء علوم الدین، ج 4، ص 275
5. به نقل از فلسفه و قرآن در زمینه ى المیزان، ج 3، ص 145 .
6. اخلاق در قرآن، آیةالله مصباح یزدى، ج اوّل، صص 359- 360 .
7. آموزه هاى بنیادین علم اخلاق جلد اول ، محمد ، فتحعلی خانی .
8.مریم/ 96
9.یوسف /8 و 9
10.بقره/ 165
11.روم/ 21
12.منافقون/ 9
13.آل عمران/ 103
14.حدید / 20.
15. آموزه هاى بنیادین علم اخلاق جلد اول ، محمد ، فتحعلی خانی .
16. دعاى عرفه امام حسین .
17. بقره / 165.
18. جامع السعادات ، ج 3 ، ص 151.
19. بحارالانوار، ج 66، ص 33 .
20. بحارالانوار، ج 66، ص 240.
21. اصول كافى ، ج 2، ص 126.
22. آل عمران / 31 .
23. شرح چهل حدیث، ص 497.

مطالب مرتبط: 
Share