در معرفت فاطمه (سلام الله علیها)(بخش اول)

سمیه حاج اسماعیلى و فهیمه بیدگلى
حضرت فاطمه زهرا

بهترین ترازویى که براى سنجش فضایل اخلاقى زن و درخشان ترین آیینه اى که براى تصویر سیماى زن و چهره معنوى و شخصیت انسانى او فراروى زن  امروز مسلمان و زن  امروز ایران و زن  امروز جهان قرار دارد،  زندگى حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسر حضرت على بن ابیطالب(علیهما السلام) و مادر امام حسن و امام حسین سرور شهیدان جهان است.
از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است،  فاطمه یک زن بود آنچنان که اسلام مى خواهد که زن باشد و روز زن روز فلاح و معراج و شخصیت و آزادى و حقوق و مقام زن،  روز تولدى نوین و حیاتى دیگر براى زنان است.
این نکته مسلم است که ما هر قدر صفحات نورانى زندگى آن حضرت را مطالعه کنیم بازهم بررسى بیشتر و تتبع دقیق تر در زندگانى آن حضرت لازم است و بیان مجدد فضایل و سجایاى آن بانوى معظمه به انحاء مختلف براى اقشار مختلف مردم و انسانها در سطوح و سنین متفاوت،  نه فقط براى زنان،  امرى بسیار ضرورى است؛ چرا که آن بانوى مکرمه در مدرسه نبوت و دانشگاه  امامت و رسالت به کمال رسیده و به فضایل و روحیات نیکو آراسته است. و در پاکى و طهارت،  هوشیارى و فطانت،  نجابت و شرافت و جلالت منحصر به فرد بوده و مقام هیچ زنى در دنیا و آخرت به مقام و منزلت ایشان نرسیده و نخواهد رسید.
بنابراین شایسته است که همگى ما با چنین بانویى که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است،  بیشتر و بیشتر آشنا شویم و ابعاد شخصیتى و اوراق تابناک آن حضرت را مورد بازنگرى قرار دهیم تا به شناخت بهترى دست پیدا کنیم.
به تعبیر زیباى حضرت  امام خمینى «قدس سره الشریف» (که روز زن مصادف با تولد این شخصیت بزرگ نیز مى باشد او که مکتب فاطمه را به دنیاى معاصر شناساند.)
«هرکس با هر بینش درباره او گفتارى دارد و از عهده ستایش او برنیامده و احادیثى هم که از خاندان وحى رسیده به اندازه فهم مستمعان بوده و دریا را در کوزه اى نتوان گنجاند و دیگران هرچه گفته  اند به مقدار فهم خود بوده نه به اندازه مرتبت او» صحیفه نور / ج 12 / ص 72.
با این همه،  نباید مأیوس شد و در حد توان باید گامهایى هر چند اندک براى دستیابى به قله فضائل و کمالات فاطمه (سلام الله علیها) برداشت.
ما نیز در این مقاله به فراخور توانایى خویش به بررسى ابعاد زندگانى و شخصیتى حضرت زهرا (سلام الله علیها) پرداخته ایم گرچه که چنین نوشته اى کوتاه،  طبعاً نمى تواند جامع باشد و حق مطلب را آنطور که شایسته است ادا کند اما گامى است هر چند کوچک در جهت شناخت آن بحر بى منتها و آن گوهر تابناک. شاید که مقبول حضرتش افتد.
در این مجال فقط به ابعاد شخصیتى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از دیدگاه قرآن و وحى،  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)،  امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه معصومین علیهم السلام بسنده مى کنیم.
حضرت فاطمه زهراء «سلام اللّه علیها» از دیدگاه قرآن و وحى
خداوند،  آیات بسیارى را به اهل بیت اختصاص داده است؛ به گونه  اى که همه مسلمین در نزول این آیات درباره ایشان اجماع نموده  اند و آن را دلیل عنایت خدا به شأن ایشان و بزرگداشت مقام آنان و ترغیب سایر مسلمین به حرکت در مسیر هدایت ایشان و اقتداى به آنان مى دانند.
برخى از این آیات،  عبارتند از:
1 - فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ[ 1 ]
پس کسى که با تو محاجه کند،  پس از آنکه براى تو علم حاصل شد،  بگو که بیائید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فراخوانیم و سپس مباهله کرده،  لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
همه اهل قبله حتى خوارج اجماع کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان زنان جز دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را براى مباهله دعوت ننمود.
2 - إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا[ 2 ]
ترجمه: همانا خداوند اراده کرده است که هر گونه زشتى و ناپاکى را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را پاک و مطهر سازد.
احادیث زیادى از طرق عامه و خاصه صادر شده و دلالت مى  کنند که آیه فوق در شأن پیامبر و على و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) نازل شده است. من باب نمونه:
احمد و طبرانى از ابوسعید خدرى نقل مى کنند: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چهل روز صبح به خانه فاطمه (سلام الله علیها) مى آمد در حالى که مى فرمود: سلام بر شما اهل بیت و رحمه  اللّه و برکاته،  خداوند شما را رحمت کند و آیه مذکور را قرائت مى  فرمودند.
و از امّ سلمه نقل شده که پیامبر در خانه من بود که این آیه نازل شد،  پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد على و فاطمه و حسن و حسین فرستاد و فرمود: اینان اهل بیت من هستند.[ 3 ]
بیشتر مفسّران برآنند که این آیه درباره حضرت على و فاطمه و حسن و حسین (علیهما السلام) نازل شده است.
3 - قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّه َ فِی الْقُرْبى [ 4 ]
ترجمه: بگو براى آن (رسالت) مزدى از شما نمى خواهم جز دوستى نزدیکانم را.
از ابن عباس نقل شده: که وقتى این آیه نازل شد،  مردم گفتند: اى رسول خدا! این نزدیکانت که دوستى آنان را بر ما واجب ساخته اى چه کسانى هستند؟ فرمودند: على،  فاطمه و دو فرزندش.[ 5 ]
و در روایت دیگرى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى فرماید: خداوند اجر رسالت مرا بر شما دوستى اهل بیتم قرار داده است و من بزودى فردا (قیامت) درباره آنها از شما سؤال خواهم نمود.[ 6 ]
4 - وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا[ 7 ]
ترجمه: او خداوندى است که از آب بشرى آفرید پس قرار داد او را تبار و نژاد و پیوند و پروردگار تو توانا است.
از ابن عباس روایت شده که خداوند نطفه سفید مکنونه  اى بیافرید و او را در صلب آدم (علیه السلام) قرار داد،  سپس آنرا از صلب آدم در صلب شیث و از صلب شیث به صلب اَنوش و از صلب انوش به صلب قنیان و از صلب قنیان به اصلاب پاکیزه و ارحام مطهره منتقل گرداند تا رسید به صلب عبدالمطلب،  سپس خداوند آنرا دو قسمت فرمود،  نصفش را در صلب عبداللّه و نصف دیگر را در صلب ابیطالب قرار داد و از سلاله عبداللّه حضرت رسول خدا متولد گردید و از سلاله ابیطالب حضرت علی (علیه السلام) به دنیا آمد و این است معناى کلام خدا.[ 8 ] پس فاطمه (سلام الله علیها) را به علی (علیه السلام) تزویج نمود و على از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و محمد از على است و حسن و حسین (علیه السلام) نسب و نژاد آنها و علی (علیه السلام) داماد و پیوند است. این آیه نیز مشعر بر فضیلت و شرافت فاطمه (سلام الله علیها) و مى رساند که نسب پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نژاد والاى سادات بنى فاطمه در وجود گرانمایه حضرت زهرا (سلام الله علیها) تقاطع مى نماید. چه بعد از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) همه فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اطراف و اکناف عالم زیست کرده و مى کنند. نژاد ساداتى آنها تا حضرت فاطمه و از حضرت فاطمه تا حضرت آدم از جانب پدر است نه مادر،  اما هنگامى که این نسب به فاطمه مى رسد از جانب مادر است نه پدر.
و این فضیلت مخصوص حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است و قرآن مجید در آیه مباهله فرزندان فاطمه را فرزندان پیامبر نامیده و فرموده: «نَوعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکُم» یعنى: مى خوانیم پسران خود و پسران شما را. پس معلوم گردید که این فضیلت بزرگ را خداوند مخصوص فاطمه نمود  و نسب اولاد فاطمه را به رسول خدا پیوند داد.
5 - إِنَّ اْلأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُورًا،  عَیْنًا یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیرًا،  یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْمًا کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیرًا،  وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى  حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیرًا[ 9]
ترجمه: به یقین نیکان از جامى مى  نوشند که با عطر خوش آمیخته است،  از چشمه اى که بندگان خاص خدا از آن مى نوشند و از هر جا بخواهند آن را جارى مى سازند،  آنها به نذر خود وفا مى کنند و از روزى که شرّ و عذابش گسترده است مى ترسند،  و غذاى خود را با اینکه به آن نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى دهند.
سوره مبارکه انسان در شأن حضرت زهراء (سلام الله علیها) نازل شده و آیتى است بر عظمت وجود آن حضرت.
روایتى از ابن عباس نقل شده که: روزى حسن و حسین در خردسالى مریض شدند. حضرت فاطمه  (سلام الله علیها) نذر کردند،  اگر مریضى آنها خوب شود،  سه روز روزه بگیرند،  پس خداوند آنان راعافیت بخشید. اهل خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) سه روز،  روزه گرفتند و هر سه روز،  هنگام افطار که مى شد مسکین و یتیم و اسیر به در خانه آنها آمدند و طلب غذا کردند و ایشان هم نانى را که مى خواستند با آن افطار کنند به آنها بخشیدند،  سه روز تمام گرسنه بودند و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) وقتى که پدرش به دیدنش آمدند،  دیدند آن بزرگوار در محراب عبادت مشغول نیایش و پرستش خداست در حالیکه از شدت گرسنگى شکمش به پشتش چسبیده به گودى نشسته است. دیدن این منظره براى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سخت تأثر آور بود. در این هنگام جبرئیل فرود آمده و عرض کرد،  این هدیه را بگیر،  خداى تعالى به داشتن چنین اهل بیتى به تو تهنیت گفته است،  پس آیات را بر وى خواند.[ 10 ]
6 - مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ،  بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ،  یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ[ 11 ]
ترجمه: روان کرد دو دریا را که به هم برسند و ملاقات نمایند،  برزخى بین آن دو است که بر دیگرى غلبه نکنند و از آن دو لؤلؤ و مرجان بیرون مى  آید.
 امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این آیه مى فرماید مقصود از دو دریا که با یکدیگر برخورد مى کنند،  علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) است و برزخ بین آن دو که بر یکدیگر برترى نجویند حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است و لؤلؤ و مرجان که از آن دو دریا بیرون مى آید امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) مى باشند.[ 12 ]
7 - کَمِشْکاه ٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَه ٍ الزُّجاجَه ُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیُّ[ 13 ]
ترجمه: به مشکاتى ماند که در آن روشن چراغى در میان شیشه اى که تلألؤ آن گویى ستاره ایست درخشان.
حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) فرمودند: مقصود از مشکاه  حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است و مصباح،  حسن (علیه السلام) و زجاجه  حسین (علیه السلام) است،  کوکب درّى،  فاطمه (سلام الله علیها) است که در بین زنان جهانیان ستاره اى درخشان مى باشد.
8- اَلَمْ تَرَکَیْفَ ضَرَبَ اللَّه مثلاً کَلِمَه ً طَیّبَه ً کَشَجَرَه ٍ طَیّبه ٍ.
در روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ذیل آیه ریفه «اَلَمْ تَرَکَیْفَ...» فرمودند: من شجره هستم و فاطمه شاخه آن. على عامل  بارورى آن،  حسن و حسین میوه آن و دوستداران آنان از امّتم برگهاى آن درخت مى باشند و سوگند به خدا که آنان در بهشت جاویدان مى باشند.[ 14 ]
حضرت زهرا «سلام الله علیها» از دیدگاه پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله و سلم»:
سخن در شأن و عظمت فاطمه (علیها السلام) فراوان است،  اما با بسیارى سخن و فراوانى گفتار در شأن این بانوى مجلله عظمت حقش هرگز ادا نمى شود. بانویى که یکایک حضرات معصومین (علیهم السلام) با بزرگى و عظمت از او یاد کرده اند و در برابر نام شریفش احترام ویژه به جا آورده اند،  بانویى که قرآن کریم از او به عظمت یاد مى کند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگش مى دارد. پیامبرى که قرآن در شأنش فرموده است: «و ما یَنْطقُ عَنِ الْهوى انْ هُوَ الّا وحىٌ یُحى» (این رسول ما هرگز جز وحى نمى گوید و آنچه مى گوید وحى منزل است.)
این پیامبر با این منطق وحى،  فاطمه (سلام الله علیها) را «ام ابیها» مى خواند. پس این سخن،  سخن وحى است که فاطمه (سلام الله علیها) نقش مادرى براى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد. در این تعبیر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید دقّت شود،  چون سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن وحى است و از کنار وحى به آسانى نمى توان گذشت. واژه «ام» یعنى مادر. مادر آن وجودى است که پرورش و رشد و نمو فرزند بسته به اوست. مادر یعنى جایگاهى که فرزند متکى به آن به تکامل طبیعى اش دست پیدا مى کند. حال،  فاطمه (سلام الله علیها) به تعبیر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) «ام ابیها» است،  یعنى: مادر پیغمبر است.
شکى نیست که مادر بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در یک نگاه ظاهرى جناب آمنه بوده است،  پس اینکه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) را مادر خویش مى خواند سرّش در یک واقعیّت معنوى است،  زیرا پیامبر با چنین تعبیرى به این نکته اشاره مى  فرماید:
همانگونه که فرزند در وجودش مدیون و مرهون مادر است،  استقرار و پایگیرى و ادامه نبوّت من،  دین من و حیات اسلام مرهون وجود فاطمه (سلام الله علیها) است،  اگر مادر نباشد فرزندى نیست،  اگر فاطمه (سلام الله علیها) نمى بود دینى نبود،  اسلامى نبود و قرآنى نبود،  لذا در حدیث شریف قدسى نقل شده است که،  خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
«لولاک لَما خَلَقْتُ وَ لَولا عَلّى لَما خَلَقُتکَ وَلا فاطمَه ُ لَما خَلَقْتُکُما».[ 15 ]
اگر به برکت وجود تو اى پیامبر نبود،  آسمان ها را نمى  آفریدم و اگر علی (علیه السلام) نبود تو را نمى آفریدم و اگر فاطمه نبود،  پیغمبر و على را نمى آفریدم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون حضرت علی (علیه السلام) یعنى قرآن بى پیامبر،  همانگونه که قرآن بدون پیامبر معنا نمى دهد،  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدون علی (علیه السلام) امکان ندارد،  حکایت،  حکایت نور و روشنایى است،  مگر مى شود بدون آنکه روشنایى باشد،  نورى وجود داشته باشد. نور هست چون روشنایى هست،  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نور است و علی (علیه السلام) روشنایى این نور است،  مگر مى شود نور باشد اما تاریکى وجود داشته باشد،  لذا فرمود: «لولا علىٌ لما خلقتک» سپس فرمود: «لولا فاطمه ُ لما خلقتکما». حقیقت راز این سخن جز بر همان بزرگواران بر کسى معلوم نیست،  مگر خود ایشان عنایت کنند. براى توضیح این مرحله از حدیث و در تأیید آن مى توان به این فراز از زیارت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) استشهاد کرد: «وَسَلَلْتَ فیها انوارَ الائمه .»[از وجود نورانى فاطمه (سلام الله علیها) انوار پر فروغ ائمه (علیهم السلام) را تاباندى و پرتو افشان کردى.]
خداوند،  پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مبعوث کرد،  وحى را نازل فرمود،  این را فرو فرستاد  اما این مقدار شروع و آغاز بود. حفظ این نهال نو پا و حراست و نگهبانى از این دین تازه تحقق یافته بر عهده حضرات ائمه (علیهم السلام) بوده است و ائمه (علیهم السلام) که خود نگهبانان دین هستند نور وجودشان از وجود مقدس صدیقه زهرا (سلام الله علیها) درخشیده است. پس در واقع به یک معنا بقاء دین وابسته به وجود فاطمه (سلام الله علیها) است،  لذا آن حضرت نسبت به وجود معنوى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که همان حقیقت دین است،  «ام ابیها» شد و خداوند فرمود: اگر این بانو نبود،  تو را اى پیامبر نمى  آفریدم یعنى اگر حکمت خداوند بر آفرینش فاطمه (سلام الله علیها) مقدر نبود،  دین که وجود معنوى پیامبر است و حقیقت شرح و بسط یافته حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ هرگز در عالم هستى معقول نبود تحقق یابد،  زیرا بقائش وابسته به نور عظمت فاطمه است،  همان طورى که در سوره کوثر خداوند اشاره فرموده است که به برکت فاطمه (سلام الله علیها) نقص ابتریت از دامن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زوده شد.
 اما مرحله دوم این حدیث شریف که اگر فاطمه (سلام الله علیها) نمى  بود علی (علیه السلام) را نیز نمى آفریدم،  گوشه اى از اسرار این بیان باز در کلام نورانى پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نهفته است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) فرمود: على جان! تو دو رکن دارى،  یکى من و دیگرى فاطمه و به زودى یکى از این دو رکن از تو گرفته مى  شود.
پس حقیقت وجودى علی (علیه السلام) بر دو پایه استوار است،  به عبارتى دقیق تر وجود علی (علیه السلام) حکایتى است از نور دو وجود تابناک،  یکى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگرى فاطمه (سلام الله علیها) علی (علیه السلام) بدون فاطمه (سلام الله علیها) تصور ندارد،  همانگونه که علی (علیه السلام) بدون پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قابل تصور نیست،  زیرا اگر فاطمه (سلام الله علیها) یک رکن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رکن دیگر علی (علیه السلام) است،  على نیز به حکم قرآن کریم در آیه مباهله جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که فرمود: فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ [ 16 ]
به اتفاق جمیع مفسرین و روایات از جمیع ملل و فرق اسلامى،  «انفسنا» اشاره به امیرالمؤمنین (علیه السلام) است یعنى علی (علیه السلام) جان پیامبر است؛ وقتى رابطه علی (علیه السلام) با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اینگونه است دیگر بدیهى خواهد بود که علی (علیه السلام) بدون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اصلاً شدنى نیست،  مگر جان و روح بدون صاحب جان و صاحب روح معنا مى دهد؟! هرگز.
بنابراین وقتى فاطمه (سلام الله علیها) نیز رکن علی (علیه السلام) است دیگر قابل تصور نیست بى آنکه فاطمه (سلام الله علیها) باشد،  علی (علیه السلام) باشد. پس نام على و فاطمه به هم تنیده و به یکدیگر گره خورده است.
این گونه بود که وقتى حضرت زهرا (سلام الله علیها) به شهادت رسید امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)،  به نقل مسعودى طبق آنچه که مرحوم محدّث در بیت الاحزان فرموده،  چنین مرثیه خوانى مى کرد:
وَ لِکل اجتماعٍ من خلیلین فرِقه ٌو کلُّ الّذى دوُنَ المماتِ قَلیلٌ  وَ انّ افتقادى فاطمه َ بَعْدَ احمدٍ دلیلٌ عَلى اَنْ لا یُدمَ خلیلْ
سرانجام کار هر دو دوست به جدایى مى  انجامد و هر مصیبتى بعد از مرگ و فراق دوست،  اندک قابل تحمل است و اینکه بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه را نیز از دست دادم،  دلیل بر آن است که هیچ دوستى باقى نیست. با این توضیحات شاید گوشه  اى از اسرار این حدیث شریف آشکار شده باشد که فرمود: «لولا فاطمه کما خَلَقُتکما» یک فاطمه مى گوییم و یک فاطمه مى  شنویم،  اما چه مى دانیم که شأن و قیمت فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟ ارزش فاطمه (سلام الله علیها) را پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى داند که فرمود: «مَن صلّى علیکِ غَفَراللَّهُ تَعالى لَهُ و اَلحَقُه بى حیث کنتُ من الجنّه» .[ 17 ] «فاطمه جان! کسى که بر تو درود بفرستد،  خداى تعالى او را مى  آمرزد و در بهشت در جایگاهى که هستم به من ملحقش مى  کند.»
علاقه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به فاطمه (سلام الله علیها)
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مکان پهناورى از قلب پدر خویش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به خود اختصاص داده و در کشور وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بهترین موقعیّت از آن وى بود. نبىّ مکرّم،  فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را دوست مى  داشت،  ولى نه محبّتى مانند محبّت پدران به دخترانشان. به عبارتى دیگر،  احترام نهادن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به دخت خویش علاوه بر انگیزه باطنى و فطرى،  یعنى محبّت ورزیدن پدر به فرزند همراه با تعظیم و تکریمى بود که از بزرگى مقام صدیقّه طاهره منشأ مى گرفت. آنگونه که نمى توانیم به هیچ وجه در عالم هستى این چنین محبّتى را از پدرى نسبت به دخترى سراغ بگیریم. به نظر مى رسد که این اظهار محبّت ها و تکریم ها از سوى خدا نسبت به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به آن علّت بود که مقام و موقعیّت صدیّقه طاهره براى مردم نزد خدا و رسول شناسانده شود،  زیرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مى دانست به زودى بر سر دختر عزیز او انواع ظلم ها و ضدیّت ها و آزارها و هتک حرمت ها خواهد آمد و از آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى خواست حجّت را بر مردم تمام نماید،  تا در این زمینه براى هیچکس عذر و بهانه اى باقى نماند. به همین سبب تا این حدّ دختر عزیز خویش را اعزاز و اکرام مى فرمودند. لازم مى دانیم به عنوان شاهد سخن،  احادیثى را که بیانگر مقام و موقعیّت و منزلت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است،  ذکر نماییم:
جابر بن عبداللَّه انصارى،  یکى از اصحاب نزدیک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى گوید: یکى از حاضران به آن حضرت عرض کرد: به گونه اى با فاطمه (سلام الله علیها) رفتار مى کنى که با هیچ کدام از دخترانت این گونه رفتار نکردى؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: «جبرئیل سیبى از سیب هاى بهشت را برایم آورد و به من داد،  از آن خوردم،  آب آن در صلب من قرار گرفت،  و فاطمه از همان آب به وجود آمد؛ و من بوى بهشت را از وجود فاطمه (سلام الله علیها) استشمام مى کنم.
روزى عایشه نیز همین سؤال را کرد،  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شبیه همان پاسخ را داد،  و در پایان فرمودند: هرگز فاطمه (سلام الله علیها) را نبوسیدم مگر اینکه بوى خوش درخت طوبى بهشت را،  از وجود او در روح و روانم یافتم.[ 18 ]
براى اینکه بیشتر به مقام ارجمند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پى ببریم،  به سخن جالب و عمیق که از پیامبر  (صلی الله علیه و آله و سلم) است،  استناد مى کنیم:
«رائحَهُ الاَنْبیاء رائحَهُ السَّفَرْجَلِ،  وَ رائحَه ُ الْحُورِ العْینِ رائحَه ُ الْاسِ،  وَ رائحَه ُ الْمَلائکَه ِ اَلْوَرْدُ،  وَ رائحَه ُ اَبْنَتى فاطِمَه ُ الزَّهراء رائحَه ُ السَّفَرجَلِ وَ الآسِ وَ الْوَرْدِ؛»
بوى پیامبران بوى «به» است،  بوى بانوان بهشت،  بوى درخت مُوْرد(شبیه درخت انار که برگ و گل خوشبو دارد) مى باشد،  بوى فرشتگان بوى گل سرخ است،  و بوى دخترم «سلام الله علیها» بوى بِهْ و آس و گل سرخ است.[ 19 ] یعنى در وجود این دختر ممتاز،  خوى و سرشت پیامبران و بانوان بهشت و فرشتگان،  در یکجا جمع است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامى که از جنگ یا سفرى باز مى گشت،  ابتدا به مسجد رفته و دو رکعت نماز مى  خواند و آنگاه نزد فاطمه (سلام الله علیها) مى رفت،  و بعد نزد همسران خود.[ 20 ]
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره فاطمه (سلام الله علیها) مى  فرمود: ایمان به خدا در اعماق دل و باطن روح زهرا (سلام الله علیها) چنان نفوذ کرده که براى خدا،  خودش را از همه چیز فارغ مى  سازد.[ 21 ]
از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند: «دخترم فاطمه سیده بانوان جهان از پیشینیان و آیندگان است،  وى پاره تن من است و نور چشم و میوه قلب و روحى که میان دو پهلوى من است. او حوریه اى است به صورت انسان،  آن هنگام که در محراب عبادت در برابر خدایش مى ایستد،  نور وى براى ملائکه آسمان مى درخشد،  آنگونه که نور ستارگان براى اهل زمین درخشندگى دارد آن هنگام پروردگار بلند مرتبه به فرشتگان خود مى فرماید: اى فرشتگانم به بنده ام نظر افکنید فاطمه سیّده و سرور کنیزانم که در برابرم ایستاده اعضاء و جوارح او از ترس من مى لرزد و با تمام قلب و وجود خویش به عبادتم ایستاده شما را به شهادت مى گیرم که شیعیان وى را از آتش ایمن گردانم.»[ 22 ]
از عایشه پرسیدند: محبوبترین مردم نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسى بود؟ گفت: فاطمه (سلام الله علیها) بعد پرسیدند: محبوب ترین مردان چه کسى بود؟ گفت: شوهرش على.[ 23 ]
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا صورت فاطمه را نمى  بوسید به خواب نمى رفت.[ 24 ]
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى  فرمود: فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خشنود کند،  مرا خشنود کرده و هر کسى او را اذیت کند مرا اذیت کرده است. عزیزترین مردم نزد من فاطمه است.[ 25 ]
در حدیث شریفى،  پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مى فرماید: «اى فاطمه به درستى که خداوند تو را اختیار کرد و پاکیزه ات قرار داد و بر تمام عالم برگزیدت. اى فاطمه! در برابر پروردگارت بر فروتنى پافشار و با رکوع کنندگان سجده و رکوع بگذار.»[ 26 ]
همچنین آن حضرت مى فرماید: اگر نیکویى مى خواست شخصیّتى به بگیرد،  آن شخص فاطمه بود،  بلکه او بزرگتر است،  همانا دخترم فاطمه در نژاد و بزرگوارى و کرامت و بخشش بهترین فرد بر روى زمین است.[ 27 ]
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: همانا خداوند مرا آفرید و نور مرا شکافت و عرش را از آن آفرید،  بنابراین عرش از نور من است و نور من از نور خداست و نور من از عرش برتر است. بعد نور برادرم على را شکافت و ملائکه را از آن آفریده پس ملائکه از نور على است و على از ملائکه برتر است. پس نور دخترم فاطمه را شکافت و آسمان ها و زمین را از نور او خلق کرد. بنابراین آسمان ها و زمین از نور فاطمه مى باشد و نور دخترم از خداوند است و دخترم فاطمه از آسمانها و زمین برتر است.[ 28 ]
ابو ایّوب انصارى نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مى  کند: روز قیامت منادى از زیر عرش ندا مى کند،  اى اهل محشر سر به زیر افکنید و چشم ها را ببندید تا فاطمه (سلام الله علیها) از صراط عبور فرماید و آن گرامى عبور مى کند در حالیکه هفتاد هزار نفر از حوریان بهشتى همراه اویند.[ 29 ]
عبداللَّه بن عمر مى گوید: نبى اکرم سر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را مى  بوسید و مى فرمود: پدرت فداى تو باد و وقتى بر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وارد مى شدند و ایشان مى خواست به احترام پدر از جاى خود برخیزد،  پیامبر مى  فرمودند: تکان مخور و به همان حالتى که هستى باش.
حضرت زهرا «سلام اللَّه علیها» از دیدگاه  امیرالمؤمنین «علیه السلام»
این سخن به گزاف نیست اگر بگوییم معرفت و شناخت فاطمه (سلام الله علیها) آن گونه که شأن و منزلت اوست براى آحاد بشر دور از مقام عصمت غیر ممکن است و بازگزاف نیست اگر گفته شود،  کسى مى  تواند فاطمه (علیها السلام) را بشناسد که بتواند علی (علیه السلام) را با آن همه عظمت و بزرگى بشناسد و بدیهى است که شناخت حقیقى و کامل  امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فقط و فقط از عهده معصوم (علیه السلام) بر مى آید و بس.
بنابراین شناخت کامل و حقیقى فاطمه (سلام الله علیها) نیز فقط و فقط از عهده و توان معصوم (علیه السلام) بر مى  آید بس.
سرّ مطلب با این گفتار روشن مى  شود که در روایات متواتره و صحیح از جمیع فرق اسلامى القابى از زبان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) براى  امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده است.
یکى از آن القاب همین لقب  امیرالمؤمنین است،  دیگرى  امام المتقین،  سوى سید الاوصیاء و ده ها لقب دیگر. و چه بسیار مى فرمود: علىٌّ مع القرآن و القرآن مع العَلى،  علىٌّ مَعَ الحقّ مع العلى.
از این بیانات و تعابیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شأن والاى  امیرالمؤمنین در پیشگاه خدا و رسولش به خوبى به دست مى آید. اما امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: «اگر امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نبود،  براى فاطمه (سلام الله علیها) تا روز قیامت در سراسر زمین کفو و همتایى نبود.»[ 30 ]
تمام عظمت و بزرگى همه و همه یکجا در وجود امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) جمع شده است و على با این همه عظمت همتا و کفو فاطمه (سلام الله علیها) است که اگر علی (علیه السلام) نمى بود فاطمه (سلام الله علیها) همتایى نمى داشت. بنابراین اصولاً زندگانى فاطمه (سلام الله علیها) را باید در کنار امیرالمؤمنان علی (علیه السلام) مشاهده کرد،  چرا که على و فاطمه را تنها وصلت ازدواج به هم پیوند نداده است بلکه آن دو در ایمان خویش به هم پیوسته  اند؛ آنان دو تن نیستند بلکه دو بعد عنصرى یک ایمانند،  دو دست یک پیکره جهادند،  دو فرزند یک فضیلتند،  دو سوى یک کعبه اند،  دوروى یک خورشیدند،  همچون دو بخش کلمه «توحید» بیانگر یک وحدتند؛ صلابت حق در رخسار علی (علیه السلام) مى درخشد و عطوفت خدا در چهره فاطمه (سلام الله علیها) لبخند مى زند...
علی (علیه السلام) جلال خداست و فاطمه (سلام الله علیها) جمال او،  علی (علیه السلام) سطوت الهى است و فاطمه (سلام الله علیها) رحمت آن؛ علی (علیه السلام) پدر مؤمنان است و فاطمه (سلام الله علیها) مادر مهربان آنان،  على را با فاطمه باید دید و فاطمه را با على،  فاطمه (سلام الله علیها) پیراهن علی (علیه السلام) است و على رداى فاطمه است،  امامت شهسوارى است که عصمت همسر اوست،  عصمت ملیکه  اى است که امامت شوهر اوست... پیامبر عظیم (صلی الله علیه و آله و سلم) در دو تندیس قدسى جلوه  گر است: قاطعیّت او در علی (علیه السلام) و رحمت او در فاطمه (سلام الله علیها)؛ فاطمه را با على باید شناخت،  عقاب آسمان معرفت که همبال با شهبازى چون علی (علیه السلام) در اوجهاى نور پرواز مى کند و کدام فضیلت برتر از این مى توان تصوّر کرد که انسانى همبال  امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در اوجهایى که آن بزرگ زیر بال دارد پرواز نماید،  امام راستین علم و شرف که سزاوار خویش،  فرموده است:«یَنهدرُ عَنّى السَّیْلُ و لا یَرْقَى  الىَّ الطَّیُر...»[ 31 ]
من آن کوهسار بلندم که سیل علم و معرفت از دامانم سرازیر است و پرنده اى به سوى اوج هاى من توان پرواز ندارد،  و تنها فاطمه (سلام الله علیها) است که همبال علی (علیه السلام) در عقابگاه قلّه هاى زندگى او پرواز کرده است.
سراسر زندگى پر نور فاطمه (سلام الله علیها) همچون همسرش  امیرمؤمنان (علیه السلام) به زهد و تقوى و عبادت و انجام وظایف الهى سپرى شده است؛ و اینک در متن روایات و تاریخ،  فرازهایى از زندگى پر نور او را به روایت همسر بزرگوارش بررسى مى  کنیم.
رفتار حضرت زهرا (سلام الله علیها) با شوهر در عالیترین مرحله صفا و مهربانى بود،  نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجانید،  بلکه یاور مهربان و نوازشگر دلسوز براى شوهر بود،  و در همه صحنه  هاى زندگى،  همدم و همدرد و شریک زندگى علی (علیه السلام) بود،  براى روشن شدن این مطلب به نمونه  هایى  اشاره مى کنیم:
1- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روزى نزد دخترش فاطمه (سلام الله علیها) آمد و ضمن احوالپرسى،  پرسید: «شوهرت را چگونه یافتى؟» فاطمه (سلام الله علیها) در پاسخ گفت: «اور ا بهترین شوهر یافتم» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دخترم! شوهرت،  نیکو همسرى است،  در هیچ کارى از دستور او سرپیچى نکن».[ 32 ]
2- امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در سخنى در شأن حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود:
سوگند به خدا من زهرا (سلام الله علیها) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوى خود برد،  خشمگین نکردم،  در هیچ کارى موجب ناخشنودى او نشدم،  او نیز مرا خشمگین نکرد و هیچگاه موجب ناخشنودى من نشد.[ 33 ]
3- پیوند مقدّس همسرى زهرا (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) به قدرى با صفا و پر مهر بود،  و وجود زهرا (سلام الله علیها) به قدرى براى حضرت علی (علیه السلام) مایه آرامش و خشنودى بود که علی (علیه السلام) در سخنى مى  فرماید: «من به چهره زهرا نگاه مى کردم،  همین نگاه،  هرگونه غم و اندوه را از من برطرف مى  نمود».[ 34 ]
4- فاطمه (سلام الله علیها) در یارى علی (علیه السلام) و همکارى با او در رنج ها و دشوارى ها و غم ها به قدرى کوشا بود،  که وقتى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از علی (علیه السلام) پرسید: «زهرا (سلام الله علیها) را چگونه همسرى یافتى؟» علی (علیه السلام) بى درنگ در پاسخ گفت: او را در راستاى اطاعات خداوند،  یاورى نیکو یافتم.[ 35 ]
حضرت علی (علیه السلام) در مورد خانه دارى همسرش مى فرماید:
فاطمه (سلام الله علیها) با اینکه از محبوبترین افراد نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود،  آنقدر با مشک آب کشید و حمل کرد که اثر بند مشک در سینه  اش نمایان شد،  و آنقدر خانه را جارو کرد که لباس هایش غبار آلود شد،  و آنقدر زیر دیگ آتش افروخت که رنگ لباسش تغییر کرد،  زحمات طاقت فرساى او به جایى رسید که به او گفتم: نزد پدرت برو و تقاضاى کنیز کن،  تا در کارها تو را کمک کند،  او نزد پدر رفت،  چند نفر از جوانان را در محضر پدر دید،  چیزى نگفت و بازگشت،  روز بعد صبح شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه ما آمد و به فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: «دیروز نزد من آمدى،  چه حاجتى داشتى؟» فاطمه (سلام الله علیها) از روى شرم چیزى نگفت،  ترسیدم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخیزد و برود،  عرض کردم: «اى رسول خدا! فاطمه آنقدر آسیا را گردانده که دست هایش آبله نموده،  و آنقدر خانه را جارو کرده که لباسش غبار آلود شده،  و آنقدر آتش زیر دیگ گذارده،  که رنگ لباسش دگرگون شده،  به او گفتم: اگر نزد پدر بروى و کنیزى را براى کمک،  کنى بجا است.» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چیزى را به شما بیاموزم که بهتر از خدمتکار است،  آنگاه گفتن ذکر 33 مرتبه «اَلْحَمْدُللَّهِ» و 33 بار «سُبحان اللَّه» و 34 بار «اللَّهُ اکَبر» هنگام خواب را به ما آموخت،  فاطمه (سلام الله علیها) 3 بار فرمود: «از خدا و رسولش خشنود شدم.»[ 36 ]

----------------------------
پى نوشت ها:
1.  سوره آل عمران آیه 61.
2.  سوره احزاب آیه 33.
3. المستدرک: ج 3- ص 146.
4.  سوره شورى آیه 23.
5. الصواعق المحرقه: ص 101.
6. ذخائر العقبى: 26.
7.  سوره فرقان آیه 54.
8. بحارالانوار: ج 10- ص 42.
9. سوره انسان آیه 6 تا 9.
10. سید هاشم بحرانى،  تفسیر البرهان.
11.  سوره الرحمن آیه 19-20-22.
12. جلال الدین سیوطى،  الدرالمنثور،  ج 7 - ص 698.
13.  سوره نور آیه 35.
14. شواهد التنزیل،  ج 1- ص 212.
15. الحضائص الفاطمیّه  مطابق نقل مستدرک السفینه - ج 3 - ص 335.
16.  سوره آل عمران آیه 61.
17. بیت الاحزان - مرحوم محدّث قمى،  ص 38،  به نقل از مصباح الانوار.
18. بحارالانوار - ج 43 - ص 5 و 6.
19. بحارالانوار - ج 66 - ص 177.
20. الاستیعاب - ج 2 - ص 750.
21. بحارالانوار - ج 43 - ص 46.
22. بحارالانوار - ج 43 - ص 172.
23. کشف الغمه،  ج 2 - ص 88.
24. کشف الغمه،  ج 2 - ص 93.
25. مناقب این شهر آشوب،  ج 3 - ص 332.
26. بیت الاحزان - محدّث قمى،  ص 60.
27. بیت الاحزان - محدّث قمى،  ص 61.
28. بحار الانوار - ج 15،  ص 10.
29. کشف الغمه - ج 2،  ص 13.
30. بیت الاحزان - محدّث قمى - ص 21.
31. نهج البلاغه - خطبه شقشقیه.
32. کشف الغمّه،  ج 1،  ص 491.
33. کشف الغمّه،  ج 1،  ص 492.
34. کشف الغمّه،  ج 1،  ص 492.
35. بحار الانوار - ج 43،  ص 117.
36. بیت الاحزان - ص 43.

Share