چرا انسان‌ ها خشمگین می شوند؟

چرا انسان‌ها خشمگین می شوند؟

همه ما بارها و بارها عصبانی شده ایم و هرکسی عصبانیت خود را به شکلی بروز می دهد اما  پرسشی که مطرح می‌ شود این است؛ چه دلایلی باعث می‌شود مردم خشمگین شوند و این موضوع تا چه اندازه به خود افراد وابسته است و چقدر از محیط حاصل می‌ شود؟

خشم یک وضعیت روحی و روانی است که از آن به عنوان یکی از حالت های طبیعی بدن و نیرومندترین احساسات یاد می شود و لزوماً منفی نیست. چراکه بسیاری مواقع نوعی هشدار برای نجات یا بقاست. خشم ازجمله حس هایی است که عوامل درونی و بیرونی دارد و معمولاً نمودهای آن  نیز به دو صورت آشکار و مستقیم یا غیرمستقیم دیده می شود.
به عنوان نمونه خشم می تواند به دلایلی مثل سرکوب های درونی و یا تجربه خاطرات تلخ و ترسناک اتفاق بیفتد یا عوامل بیرونی مثل ترس از چیزی یا برخورد کردن با موضوعی که خلاف میل است، داشته باشد که هر دوی این  واکنش ها می توانند با نمودهای مستقیم یا غیرمستقیم مثل بالا رفتن صدا و درگیری آنی یا دندان قروچه و فرو خوردن موضوع و تلافی آن در زمانی غیر از زمان اتفاق، همراه باشند.

شناسایی عوامل عصبانیت زا یکی از راهکارهای کنترل خشم است اما موضوع مهم تر در مدیریت و کنترل آن، توجه به مسأله ارتباطات و چگونگی تعامل افراد با یکدیگر است. در بسیاری مواقع، خشم در نتیجه  عدم تعامل و ارتباط درست و سازنده حادث می شود که در این میان، صحبت کردن نقش مهمی را بازی می کند. عدم توجه به این موضوع منجر به پیدایش نوعی ناهنجاری دیگر به نام «رفتارهای پرخاشگری منفعلانه» یا Passive aggressive می شود که در آن، واکنش ها به صورت غیرمستقیم اتفاق می افتند. ترش رویی، کنایه و طعنه، عدم شفافیت و پاسخگویی و صورت نگرفتن کارها و مسئولیت ها به درستی، ازجمله رفتارهای پرخاشگری منفعلانه است که امروزه در بسیاری اجتماعات از خانواده و انواع گروه های دوستی و کاری گرفته تا سازمان های بزرگ و کوچک، نمودهای آن دیده می شود.
این واکنش، نوعی مقاومت است در نشان دادن خشم و نارضایتی از شرایط موجود که به عنوان رفتاری آزاردهنده در روابط از آن یاد می شود. عدم تعامل درست یا ابهام در ارتباط، مهم ترین عامل به وجود آورنده این نوع ستیزه جویی و پرخاشگری است که به مرور به رفتاری مزمن تبدیل می شود. اطرافیان نیز، بتدریج فرد پرخاشگر منفعل را به عنوان کسی که حال درونی متغیر و بی ثبات دارد و ترش روست، قبول می کنند، بی آنکه آگاه شوند این موضوع کاملاً دلایل خارجی دارد و در محیط بیرون یا حتی خودشان باید به جستجو و اقدام برای برطرف کردن منبع بپردازند.

از زاویه دیگری نیز به موضوع خشم در جامعه امروز ایران می توان نگاه کرد؛ در نظریه خود «آینه سان» چارلز هورتون کولی، که یکی از مباحث معروف در روانشناسی اجتماعی است، بحث آگاهی مطرح می شود و اینکه نمی توان آن را از زمینه اجتماعی اش جدا کرد. در این نظریه، «خود» یک شخص، از رهگذر ارتباط دیالکتیکی شکل می گیرد و رشد می کند. به عبارت دیگر آگاهی یک شخص از خودش، بازتاب افکار دیگران (جامعه) درباره خودش است. کولی بر این باور بود که ما خودمان را در آینه رفتار دیگران با خودمان می بینیم و مفهومی که از خودمان داریم از کنش های متقابل ما با دیگران و بازخوردهایی که از جامعه درباره خودمان می گیریم، به وجود می آید.
حال اگر به موضوع خشم بازگردیم، خشم نوعی بازتاب است که مستقیم و غیرمستقیم از تعامل و ارتباط ما با اجتماع پیرامونمان پدید می آید. آگاهی از این موضوع که چه برداشتی از خودمان داریم و فرد خشمگینی هستیم یا نه، منظر مهم و دیگری از بحث است. در این میان، مسائل و پیچیدگی های اجتماعی انسان معاصر و نوع تعامل و نگاهش به مسائل _از تحمل و از کنار مسائل گذشتن تا وظیفه و مسئولیت اجتماعی – مطرح می شوند که به شناخت «خود» واقعی ما و خودآگاهی مان از شرایط کمک می کنند.

Share