سید محمد عموی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف )

میرحسن موسوی
محمد بن علی الهادی علیهماالسلام
سيّد محمّد با كنيه ابوجعفر، فرزند بزرگ امام هادى عليه السلام، مشهور به سید محمد (که در اصطلاح محلی به سبع الدُجَیل (شیرمرد دجیل) معروف است)، و فردى جليل القدر و عظيم الشّأن بود؛ بگونه اى كه شيعيان و جز آنان گمان مى كردند امامت بعد از پدر به وى خواهد رسيد

محمد بن علی الهادی (علیهماالسلام)

سيّد محمّد با كنيه ابوجعفر، فرزند بزرگ امام هادى عليه السلام، مشهور به سید محمد (که در اصطلاح محلی به سبع الدُجَیل (شیرمرد دجیل) معروف است)، و فردى جليل القدر و عظيم الشّأن بود؛ بگونه اى كه شيعيان و جز آنان گمان مى كردند امامت بعد از پدر به وى خواهد رسيد زيرا نزد شيعيان معروف بود كه امامت به پسر بزرگ منتقل خواهد شد در صورتى كه عيب و نقصى نداشته باشد. و محمّد نه تنها عيب و نقصى نداشت كه وجودش مجمع كمالات اخلاقى و نفسانى بود. ليكن مرگ او در زمان حيات پدرش بر اين پندار خاتمه داد.
وى در مدينه بدنيا آمد، و هنگامى كه پدرش به دستور خليفه عباسى از مدينه به سامراء آورده شد او كودك بود و در مدینه ماند، محمّد پس از چند سال اقامت در مدينه به پدر پيوست و مدتى نزد آن حضرت بود ولى تصميم گرفت دوباره به مدينه باز گردد. در راه بازگشت چون به قريه «بلد»[1] رسيد بيمار شد و در حالى كه سنّش متجاوز از بيست سال بود در سال 252 در همانجا درگذشت و هم اكنون قبرش بين سامرّا و بغداد معروف است، بقعه او همواره مقصد زيارت شيعيان بود، و در سال 1311 ه به دستور آية اللّه العظمى ميرزا محمد حسن شيرازى ساختمان بقعه تجديد بنا و توسعه يافت، و نيم قرن بعد مرحوم حاج آقا محمد قمى- فرزند آية اللّه حاج آقا حسين طباطبايى قمى- ساختمان باشكوه و وسيعى با صحن و سرا و گنبدى بزرگ بپا ساخت كه تاكنون پابرجاست، و هم اكنون بقعه اين امام زاده كه در 50 كيلومترى شمال بغداد قرار دارد، يكى از زيارتگاههاى مهم عراق بشمار مى رود.[2] و مردم از همه طبقات بويژه دانشمندان، فقها و بزرگان مجتهدين و محدّثين به زيارتش مى روند. و در طول اين مدّت مرقد شريفش منشأ كرامات فراوانى بوده، بيماران زيادى شفا يافته و گرفتاران و حاجتمندان فراوانى به بركت توسّل به صاحب اين قبر، حاجت روا گشته اند.
بعضى از بزرگان همچون عالمان جليل القدر ميرزا محمّد تهرانى و نيز علّامه بزرگوار شيخ محمّدعلى اردوبادى هر كدام كتابى درباره معجزات و كراماتى كه از اين امامزاده جليل القدر ديده شده نوشته اند.[3]
وى نه تنها نزد شيعه بلكه نزد اهل سنّت و اعراب باديه هم از جايگاه رفيعى برخوردار است. آنان نيز احترام او را دارند و از جنابش مى ترسند؛ از اين رو هرگز قسم دروغ به او نمى خورند و پيوسته از اطراف براى او نذر مى برند و مرقدش فصل الخصومه بسيارى از اختلافات و مشاجرات است؛ چرا كه وقتى امر منتهى به قسم به امامزاده محمّد مى شود منكر از قسم خوردن نكول مى كند و حق را به طرف دعوا مى دهد، مبادا مورد خشم و نفرين آن بزرگوار قرار گيرد.[4]
بنابر قول شيخ كلينى زمانى كه محمّد، فرزند امام هادى عليه السلام فوت كرد گروهى از بنى هاشم براى عرض تسليت به خانه امام هادى عليه السلام رفتند؛ ديدند براى آن حضرت در صحن منزل بساطى گسترده اند و متجاوز از يكصد و پنجاه نفر از آل ابى طالب، بنى عباس و قريش گرد آن بزرگوار نشسته اند. در اين هنگام امام حسن عليه السلام- در حالى كه گريبان خود را در مرگ برادر چاك زده بود- وارد شد و كنار پدر ايستاد. پس از ساعتى امام هادى عليه السلام رو به او كرد و فرمود:
 «يا بُنَىَّ احْدِثْ للَّهِ شُكْراً فَقَدْ احْدَثَ فيكَ امْراً»[5]
پسرم! تازه كن شكر خداى را كه خداوند تازه كرد در حقّ تو امرى را.
چند روايت ديگر نيز بدين مضمون وجود دارد.[6] ممكن است در اين روايات تصوّر «بداء» شود و گفته شود اراده خدا نخست بر امامت محمّد فرزند بزرگ امام هادى عليه السلام تعلّق گرفته بود، ليكن براى خدا «بداء» حاصل شد و به فرزند ديگرش امام حسن عليه السلام تعلّق گرفت. در صورتى كه چنين نسبتى به خدا محال است چون مستلزم نسبت جهل به  ذات باريتعالى است.
تأمّل در مضمون سخن امام عليه السلام مى رساند كه اين روايات ارتباطى با مسأله «بداء» ندارد.
مضمون روايات اين است كه خداوند با مرگ محمّد امامت امام عسكرى عليه السلام را براى شيعيان- كه معتقد بودند محمّد به خاطر كمالات و شايستگيها و نيز پسر بزرگ بودنش، جانشين پدر خواهد شد- آشكار ساخت و مرگ او در حيات پدرش موجب شد هر گونه شك و ترديدى نسبت به امامت امام عسكرى عليه السلام از دلها زدوده شود.
اين روايت بيانگر مقام و منزلت محمّد نزد خداوند است؛ چه آنكه بر اين مطلب دلالت دارد كه هر چند او امام نبود و اراده خدا بر امامت برادر بزرگوارش ابومحمّد تعلّق گرفته بود، ولى تالى تلو امام عليه السلام بود؛ چون مستفاد از مجموع روايات وارد شده در اين زمينه اين است كه در ديد مردم شرايط و مقتضيات امامت- از جمله فرزند بزرگ امام بودن و برخوردارى از شايستگيها و كمالات نفسانى- در وجود ابوجعفر نيز فراهم بوده است؛ ولى آنان غافل از اين بودند كه مرتبه اكمل و اتمّ اين شرايط و مقتضيات در وجود مبارك برادرش ابومحمّد عليه السلام جمع است. به همين جهت اراده خداوند بر امات آن گرامى پس از پدر تعلّق گرفته است و اين مسأله بعد از فوت محمّد براى مردم آشكار شد.[7]

تولد، نسب و فرزندان

سید محمد، در حدود سال ۲۲۸ق در روستای صریا در نزدیکی مدینه متولد شد. بنا بر قول مشهور، او فرزند اول امام هادی(ع)[8] و بزرگتر از امام حسن عسکری(ع) بود. مادرش حدیث (یا سلیل) نام داشت.[9]
وقتی امام هادی به دستور متوکل عباسی، به سامرا احضار شد، محمد (که آن زمان تقریبا پنج ساله بود) در صریا ماند.

فرزندان

از کتاب «بحر الانساب» نقل شده که سید محمد، نُه فرزند پسر داشته که برخی از آنها در شهرهای خوی و سلماس در ایران مدفون هستند. نسل او تنها از دو تن از پسرانش به نام احمد و علی ادامه یافته است.[10]

شایستگی های اخلاقی

ابو جعفر، سید محمّد دارای اخلاق والا و ادب بسیار برجسته بود و این کمالات او را از دیگران متمایز می  ساخت تا آنجا که بسیاری از شیعیان بر این باور بودند که پس از امام هادی منصب امامت به او می  رسد.
«الکلانی» درباره شخصیت او چنین می  گوید:
خدمت ابوجعفر، محمّد بن علی در آغاز شکوفایی و سن کم رسیدم و از او باوقارتر، بزرگوارتر، جلیل  تر و پاکیزه  تر ندیدم. در آن هنگام امام حسن عسکری- در حجاز- کودک بود و ابوجعفر او را بسیار می  ستود. ابو جعفر همواره ملازم برادرش امام حسن عسکری بود و از او جدا نمی  شد حضرت نیز آموزش و تربیت او را به عهده گرفته از علوم، معارف و آداب خویش او را بهره  مند می  ساخت.[11]
از آنجا که سید محمد شایستگی هایی داشت، شیعیان تصور می  کردند وی امام بعدی است. اما پس از درگذشت وی در زمان حیات امام هادی(علیه السلام)، شیعیان با راهنمایی امام هادی(علیه السلام)، از جانشینی امام حسن عسکری (علیه السلام) در امر امامت آگاه شدند.[12]

جلالت امامزاده سید محمد پسر امام هادی (علیه السلام)

در فصل دهم از باب زیارات، دو مقام است: مقام اول؛ در این قسمت از این مقام، جلالت و مقام سید محمد پسر امام هادی علیه السلام را بیان می کنیم:
و نيز بدان كه امامزاده سيد محمد فرزند حضرت امام على نقى عليه السلام را در نزديكى بلد يك منزلى سامره مزارى است مشهور و به جلالت شأن و بروز كرامات معروف عامه مردم به زيارتش مشرف مى  شوند و نذرها و هداياى بسيار به آنجا مى  برند و حاجات مى  طلبند و اعراب آن حدود تمامى از او خوف دارند و حساب مى  برند كرامات بسيار از آن بزرگوار نقل شده كه مقام ذكرش نيست و بس است در جلالت آن جناب كه قابليت و صلاحيت امامت را داشت و فرزند بزرگ هادى عليه السلام بود و در فوت او حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام گريبان خود را چاك فرمود و شيخ ما ثقه الاسلام نورى نور الله مرقده اعتقاد عظيمى به زيارت آن بزرگوار داشته و در تعمير بقعه و ضريح مباركش سعى فرموده و صورت كتيبه كه بر ضريح شريفش نوشته است اين است:
هذا مرقد السّید الجلیل ابیجعفر محمّد بن الا مام ابى الحَسَن علىّ الهادى علیه السلام عظیم الشّان جلیل القدر کانت الشّیعه تزعم انّه الاِمامُ بَعْدَ اَبیه علیه السلام فَلَمّا توفّى نَصَّ اَبوهُ عَلى اَخیهِ اَبى مُحمّد الزّکى علیه السلام وقالَ له احدث لِلَّهِ شکرا فَقَدْ اَحْدَثَ فیکَ اَمْرا خلّفه اَبُوهُ فِى المَدینه طفلا وقدم علیه فى سامراء مشتدّا وَنَهَضَ الى الرّجوع الى الحجاز ولمّا بلغ بَلَد عَلى تسعه فراسخ مرض و توفّى ومشهده هناک وَلَمّا توفّى شَقَّ ابومحمّدعلیه السلام علیه ثوبه وقال فى جوابِ مَنْ عابَهُ علیه قد شقّ مُوسى على اَخیهِ هرون وکانَتْ وَفاتُهُ فى حُدود اثنین وَخَمسین بَعْد الْمأتین.[13]
ترجمه:
این مرقد سید جلیل ابى جعفر محمد فرزند امام ابى الحسن هادى علیه السلام است که داراى منزلتى بزرگ و مقامى شایسته بوده و شیعیان چنین پنداشتند که امام پس از پدرش علیه السلام او است وچون ازدنیا رفت پدرش تصریح کرد به امامت برادرش ابى محمدعلیه السلام وبه او فرمود براى خدا شکرى تازه کن که خدا تازه کرد دستورش رادرباره تو، پدرش او را در کودکى در شهر مدینه بجاى گذارد وپس از آنکه جوانى نیرومند شده بود درسامرا به خدمت پدر آمد، ودوباره خواست بسوى حجاز برگردد و سر راه چون به شهر ((بلد)) نه فرسنگى سامرا رسید بیمار شد و در همانجا از دنیارفت و مزار شریفش در همانجا است، و حضرت ابومحمد(علیه السلام) در مرگش جامه بر تن درید، ودرپاسخ کسى که برآن حضرت در این کار ایراد گرفت فرمود:
موسى در مرگ برادرش هارون جامه بر تن درید، و سال وفاتش حدود دویست و پنجاه و دو هجرى بود. [14]

وفات

سید محمد در سال ۲۵۲ه‍.ق برای زیارت خانه خدا ، قصد سفر کرد. هنگامی که به قریه بلد (در نزدیکی سامرای عراق) رسید، بیمار شد و در ۲۹ جمادی الثانی درگذشت. شیعیان او را در همانجا دفن کردند. برخی احتمال مسموم شدن او از سوی عباسیان را مطرح کرده اند.[15]
پس از درگذشت او، امام هادی برای او مجلس ختم برگزار کرد. جمعی از بنی هاشم؛ از جمله حسن بن حسن افطس نقل کرده اند:
روز وفات سید محمد، به خانه امام هادی [علیه السلام] رفتیم و دیدیم، در صحن خانه فرشی گسترده اند و مردم دور تا دور نشسته اند. جمعیت را تخمین زدیم، غیر از موالی و سایر مردم، ۱۵۰ نفر از آل ابی طالب، بنی هاشم و قریش حضور داشتند. ناگهان امام حسن عسکری علیه السلام در حالی که گریبان خود را در مرگ برادر چاک زده بود، وارد شد و در کنار پدرش ایستاد. ما حضرت را نمی شناختیم. پس از ساعتی امام هادی رو به او کرده، فرمود: یا بُنَیّ أَحْدِثْ لِلَّهِ شُکْراً فَقَدْ أَحْدَثَ فِیکَ أَمْراً. امام حسن(علیه السلام) گریه کردند و گفت: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، اِیاهُ نَشْکُرُ نِعَمَهُ عَلَینا وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ. پرسیدم او کیست؟ جواب دادند: حسن فرزند امام علی النقی(علیه السلام). در آن هنگام ۲۰ ساله به نظر می رسید، ما فهمیدیم که پس از پدر، او امام است.[16]

فرقه محمدیه

پس از وفات سید محمد، برخی از شیعیان طرفدار امامت او گقتند: او نمرده و زنده است، زیرا امام هادی او را برای امامت معرفی کرده و از آنجا که نسبت دروغ بر امام جایز نیست و نیز نمی توان گفت بداء رخ داده است، پس او جانشین است و پدرش از ترس مردم که ممکن بود گزندی به وی برسانند، او را پنهان کرده است.[17]

آستانه امامزاده سید محمد

مرقد سید محمد در شهر بلد از توابع استان صلاح الدین در ۸۵ کیلومتری شمال بغداد است و امروز یکی از زیارتگاه های شیعیان است.
از تاریخ بنای اولیه امامزاده، اطلاع دقیقی در دست نیست، جز این که در خلال تعمیراتی که در سال های 1379 -1384 ق. در این آستانه انجام گرفته چنین برمی آید که عمارت اوّل این آستانه متعلّق به قرن چهارم است که توسط عضدالدوله دیلمی انجام گرفته است. پس از آن در قرن دهم هجری، عمارت دوم، توسط شاه اسماعیل صفوی، پس از فتح بغداد انجام گرفت.
بر کتیبه ای بر ضریح نوشته شده است:
این مرقد سید جلیل ابوجعفر محمد فرزند امام هادی است که فردی عظیم الشأن است و شیعیان را این گمان بود که او پس از امام هادی به امامت خواهد رسید و چون درگذشت، امام هادی(علیه السلام) بر امامت حسن عسکری(علیه السلام) اشاره فرمود. هنگامی که امام هادی(علیه السلام) از مدینه به سامرا می رفت، سید محمد کودکی بیش نبود و بعدها چون به بلوغ رسید راهی سامرا شد و چندی در سامرا بود تا آنکه تصمیم گرفت به مدینه برگردد و چون نُه فرسنگ از سامرا دور شد و به روستای بلد رسید در همین جا بیمار شده و درگذشت.

کرامات

کرامات زیادی از سید محمد دیده شده است. میرزا حسین نوری در النجم الثاقب می نویسد:
سید محمد، صاحب کرامات متواتر است. حتّی نزد اهل سنت هم معروف است. مردم عراق و حتی اعراب بادیه نشین نیز می ترسند به نام او سوگند یاد کنند. اگر آنها را به برداشتن مالی متهم کنند، آن را برمی گردانند، ولی به سید محمد قسم نمی خورند.
تعدادی از علما درباره کرامات سید محمد کتاب هایی نوشته اند؛ از جمله رساله ای در کرامات سید محمدبن علی الهادی، تألیف مهدی آل عبدالغفار کشمیری. در اینجا به نمونه ای از کرامات وی اشاره می شود: علاّمه سید میرزا هادی خراسانی از سید حسن آل خوجه از خدام آستانه عسکریین (علیهما السلام) نقل می کند:
در صحن شریف ابی جعفر سید محمد نشسته بودم، متوجه شدم شخصی عرب در حالی که یکی از دستهایش را به گردن بسته بود، وارد آستانه شد. نزدیک رفتم و از علت مریضی اش پرسیدم. گفت: سال گذشته، روزی به منزل خواهرم رفتم، دیدم در حیاط، گوسفندی بسته است. خواستم ذبح کرده، بخورم. خواهرم اجازه نداد و گفت: این گوسفند نذر سید محمد است. من به حرف او توجه نکردم و آن را ذبح کردم، پس از سه روز آثار شلی در دستم نمایان شد و روز به روز بدتر شد. من متوجه علت آن نبودم، تا این که در این اواخر متوجه کار خود شدم، حالا هم پشیمانم و برای شفا به آستانه سید محمد آمده ام. سپس با همراهیان وارد حرم شد و شروع به گریه و زاری کردند. پس از ساعتی دیدم دستش را حرکت می دهد. سجده شکر به جا آورد و نذر کرد هر سال گوسفندی بیاورد و به نیت سید محمد ذبح کند.[18]

شیرمرد دجیل

ابوجعفر سید محمد علیه السلام فرزند امام هادی علیه السلام در میان صحرانشینان دجیلی و ساکنان شهر بلد، معروف به «سبع الدجیل» یعنی شیرمرد دجیل است، شیعیان عرب زبان، به این بزرگوار درست همان احترامی را قائل و معتقدند که شیعیان فارسی زبان به ویژه ایرانیان برای حضرت ابوالفضل العباس قائلند. وی که برادر بزرگ امام حسن عسکری علیه السلام است، شخصیتی فوق العاده و در حد معصومین علیهم السلام بود، تا آن جا که تصور می شد پس از پدرش امام هادی علیه السلام او مقام امامت را دارا خواهد بود. حدیث حیات او را چنین آورده اند: در حدود سال 228 ق. به دنیا آمد و در حدود 252 ق، یک یا دو سال پیش از شهادت پدرش، در شهر بلد، هشت فرسخی شرق شهر سامرا، چشم از این سرای خاکی بست و به ابدیت پیوست، هنگامی که وفات یافت، برادرش امام حسن عسکری علیه السلام از فرط غصه و غم، گریبان لباسش را درید، عیب جویان وقتی خواستند، به این کار امام علیه السلام اشکال کنند، حضرت فرمود: حضرت موسای پیامبر نیز در وفات برادرش هارون گریبان چاک کرد. سید محمد سلام الله علیه را انسی عجیب با قرآن بود و زمانی که قرآن می خواند، روحانیت خاصی از او جلوه گر می شد، او شیفته ی قرآن و عاشق تلاوت و قرائت آن بود. «حدیث بداء» را که حاکی از مقام بس بزرگ او، و نشانگر عظمت و جلالت فوق العاده ی اوست، ثقة الاسلام کلینی در اصول کافی، شیخ بزرگ شیعه، مفید، در ارشاد، شیخ الطائفه (طوسی) در کتاب غیبت خویش و امین الاسلام طبرسی در اعلام الوری و... همگی نوشته اند و همین خود روایتی است معروف و معتبر که فضیلت بسیار بزرگی را در حق سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام و عموی بزرگ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ثابت می کند، دیگر نیازی نیست که در شأن آن بزرگ مرد علوی و شیرمرد حسینی، احادیثی دیگر و روایاتی بیشتر نقل شود. 
به علاوه بزرگان ما، این احرام را بسته و این سفر باصفا را رفته اند، چنان که در حق آن بزرگوار، رساله های زیادی شریف تحریر یافته و کتابهای چندی مرقوم شده است، از آنهاست: 
1 - رسالة فی کرامات السید محمد بن الامام علی الهادی علیهما السلام، توسط شیخ هاشم بن محمد علی بلداوی (م 1305 ق.) از شاگردان شیخ اعظم انصاری، مردی که در دین راسخ و محکم بود و بصیرتی باز و ضمیری روشن داشت. 
2 - کرامات السید ابی جعفر محمد، نوشته ی شیخ جابر آل عبدالغفار کشمیری (م ح 1320 ق.) ، آقا بزرگ تهرانی، در نقباء البشر می نویسد: شیخ جابر، مقیم بلد و مرجع شیعه در آن دیار بود و رساله ی مذکور را به امر علامه نوری (محدث نوری طبرسی) نوشت، وی علاوه بر آثاری که در فقه و اصول دارد، دیوان شعری نیز در قطر بزرگ دارد. 
3 - ابو جعفر محمد بن الامام علی الهادی علیه السلام، سبع الدجیل، علامه ادیب محمدعلی اردوبادی، چاپ اول 1375 ق، نجف اشرف، از منشورات کتابخانه ی امینی. 
این کتاب که تنها منبع ما در این فصل بود، کتابی با قلم محکم و متین و ادبی است. [19]

معرفی کتاب

حیاة و کرامات ابوجعفر محمد بن الامام علی الهادی(علیه السلام): محمدعلی اردوبادی (۱۳۱۲-۱۳۸۰ق.) این کتاب را در احوال امام زاده سیدمحمد، به زبان عربی تالیف کرده که ترجمه فارسی این کتاب به نام ستاره دجیل، با مقدمه علی اکبر مهدی پور منتشر شده است. وی در پایان کتاب، ضمائمی (۱۴۳-۱۹۹ص) مشتمل بر زندگی نامه مؤلف کتاب و نیز فرزندان، کتاب نامه و زیارت نامه سید محمد افزوده. این کتاب در دو بخش تدوین شده. مؤلف در بخش اول مراحل زندگانی امام زاده سیدمحمد را تشریح کرده و در بخش دوم کرامات وی را ذکر نموده است.

 

پی نوشت:
[1] بين سامرّا و بغداد و در فاصله حدود سى كيلومترى سامرّا قرار دارد.
[2] نگاه كنيد به: المجدى: 130، مراقد المعارف: 2/ 262.
[3] الامام الهادى من المهد الى اللحد، ص 137.
[4] ر. ك: النجم الثّاقب، ص 114.
[5] كافى، ج 1، ص 326.
[6] ر. ك: همان مدرك.
[7] :على رفيعى‏، تاريخ زندگانى امام هادى(ع)، ص: 14.
[8] طوسی، محمد بن حسن،الغیبه،قم، دار المعارف الإسلامیة، ۱۴۱۱ق،ص:۲۰۰.
[9] مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران‏، اسلامیة،۱۳۶۳ش، ج۵۰، ص۲۳۷-۲۳۸.
[10] سبع الجزیره.
[11] قرشی، باقر شریف، زندگانی امام حسن عسکری (ع)‏، ترجمه سید حسن اسلامی‏، قم‏، جامعه مدرسین‏، ۱۳۷۵ش‏، ص:۲۳.
[12] قرشی، زندگانی امام حسن عسکری (ع) ، ،ص:۲۳.
[13] مفاتيح الجنان، بخش زیارات
[14] احسان مقدس، راهنمای اماکن زیارتی و سیاحتی در عراق، نشر مشعر، ص۳۱۲.
[15] قرشی، زندگانی امام حسن عسکری (ع) ، ،ص:30.
[16] مجلسی ، بحار الأنوار، ج‏۵۰، ص۲۴۶.
[17] اشعری قمی، المقالات و الفرق، تصحیح محمد جواد مشکور، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۱.
[18] احسان مقدس ، ص۳۰۲.
[19] گزیده سیمای سامرا سینای سه موسی؛ محمد صحتی سردرودی؛ نشر مشعر چاپ اول بهار 1388.

Share