متن شعر باغ رویا (تنها تو بمان)

انجمن‌ها: 

متن شعر تصنیف باغ رویا (تنها تو بمان) + آهنگ بیکلام تصنیف

تصنیف باغ رویا (تنها تو بمان) یکی از بهترین تصنیفهایی است که آهنگ آن را در «ابوعطا» عباس خوشدل ساخته که بعدها علیرضا افتخاری با عنوان «سرمستان» آن را خواندند، این تصنیف را «لعبت والا» سروده اند.

 

 

متن شعر تصنیف باغ رویا (تنها تو بمان) + آهنگ بیکلام

ای چشم تو هم پیمانه
هم سنگ دوصد خم خانه

همه شور عشق و مستی ام از یک نگاه تو

از هر دو جهان بیگانه
شد خانه دل میخانه

چو تویی کنارم غم ندارم در پناه تو

با تو دنیا
باغ رؤیا

♬♫♩♫♬♬♫♩♫♬♫♩♫♬

در چشم تو صد میکده مِی میبینم
سرمستی دل با نگهی میجویم
در آینه جز نقش تو کی میبینم
کی جز ره مهر تو رهی میپویم

ای چشم تو هم پیمانه
هم سنگ دوصد خم خانه

همه شور عشق و مستی ام از یک نگاه تو

با تو دنیا
باغ رؤیا

♬♫♩♫♬♬♫♩♫♬♫♩♫♬

عشق تو پناهم
غیر از تو نخواهم

ای راحت جان من
شوق دو جهان من

با تو بود دنیا
باغ رؤیا

بی تو همه دردم
چون آتش سردم

ای مایه جوش من
ای از تو خروش من

با تو بود دنیا
باغ رؤیا

♬♫♩♫♬♬♫♩♫♬♫♩♫♬

ای شوق مستی من از تو، با من تنها تو بمان
راز دل قصه غم بشنو، سوز جان را بنشان
ای شور هستی من از تو، با من تنها تو بمان
راز دل از سخنم بشنو، سوز جان را بنشان

ای چشم تو هم پیمانه
هم سنگ دوصد خم خانه

همه شور عشق و مستی ام از یک نگاه تو

از هر دو جهان بیگانه
شد خانه دل میخانه

چو تویی کنارم غم ندارم در پناه تو

با تو دنیا
باغ رؤیا

♬♫♩♫♬♬♫♩♫♬♫♩♫♬

♬♫♩♫♬♬♫♩♫♬♫♩♫♬

علیرضا افتخاری بعداً براساس ملودی همین تصنیف «سرمستان» را خواند، آلبومی که با حضور کمانچه نواز معروف جمهوری آذربایجان «هابیل علی اف» اجرا شد.

ای ساقی ما سرمستان جامی بده جانم بستان
ز همه گریزان ناله خیزان بر تو رو کردم

ای شاهد بزم آرایم با دیدۀ خون پالايم
همه شب به یادت بادۀ غم در سبو کردم

یا رب یارا دریاب ما را

چون آتش عشق تو به جان دارد دل
صد شعله شرر خود به زبان دارد دل
آه سحری سوز دلی سودایی
شوق نگهت در دو جهان دارد دل

ای ساقی ما سرمستان جامی بده جانم بستان
ز همه گریزان ناله خیزان بر تو رو کردم

یا رب یارا دریاب ما را

بنگر به نیازم بر سوز و گدازم
ای راز و نیاز من ای عطر نماز من

در بر نشان ما را یارا یارا

ای همنفس من، بشکن قفس من
امید رهایی ها پیوند جدایی ها

در بر نشان ما را یارا یارا

سوداي شعله شدن سر زد تا از خاكستر من
مي ريزد دست جنون هر دم باده در ساغر من

ای ساقی ما سرمستان جامی بده جانم بستان
ز همه گریزان ناله خیزان بر تو رو کردم

ای شاهد بزم آرایم با دیدۀ خون پالايم
همه شب به یادت بادۀ غم در سبو کردم

یا رب یارا دریاب ما را

فایل: 
Share