از غدیر تا ظهور

حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند):إِنَّمَا كُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً: مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ وَ الرَّدَّ إِلَیْهِمْ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ)
مردم تنها به سه چيز تكليف شده‏‌ا‌ند: شناخت امامان، تسليم در برابر آنان و رجوع به ايشان هنگام اختلافات.

«غدیر» و «ظهور»، ابتدا و انتهای یک راه است. غدیر، اجمال و ظهور تفصیل غدیر است و بدین روی، انگشت اشارت هر یک به سوی آن دیگری است .حضرت حق غدیر را پدید آورد تا انسان را در بستر تعالی و تکامل قرار دهد؛ و در نهایت، سعادت و فلاح بشریت را در زمان ظهور رقم زند.بدون غدیر، اسلام بی منطق و محتوا خواهد بود.و بدون ظهور، غدیر تجلیگاه جهانی و آرمانی خویش را نخواهد داشت .و بدون این دو، نظام تکوین و تشریع هیچ یک هدفمند و معقول نخواهد بودن.

نگاهی به طراحی خلقت انسان و جهان
در نظام حکیمانه و والای الهی، طراحی آفرینش انسان و جهان، محتوایی متقن و اصیل دارد. در این طراحی، جهان به منزله «راه» است ؛ انسان «رهرو»؛ رسیدن به مرتبه قرب حق و مقام منیع عبودیت، «مقصد»؛ و دین«برنامه» حرکت و سیر انسان تلقی می شود.خداوند متعال بر این اساس، انسان را آفریده و او را رهرو راه کمال قرار داده است. امکانات، استعدادها ونعمت های بیشماری که به او عطا فرموده، همه زمینه ها و لوازمی است که برای طی راه تکامل ضروری است و به همین سبب آنها را مسخر انسان فرموده است .

با این همه هنوز جای یک عنصر اساسی و عامل اصلی در نقشه الهی باقی است و آن، وجود «رهنما» است. در واقع راهنما حلقه واسطی است که اضلاع و حلقه های دیگر این مجموعه را به یکدیگر متصل نموده و آن را کامل می کند.وجود راهنمای الهی است که موجب اتصال صحیح و متعالی انسان به جهان و حرکت واقعی و جهت دار او به سوی مقصد می گردد؛ و تنها با وجود راهنماست که آفرینش جهان و حیات انسان معنا می یابد، حرکت تکاملی او توجیه می گردد و طراحی حضرت حق نسبت به کل نظام خلقت هدفمند جلوه می کند.از همین جاست که ارسال پیامبران و بحث نبوت و امامت به عنوان یک ضرورت جایگاه خود را باز می یابد و انسجام طرح آفرینش انسان و جهان درک می گردد.
بسیاری از حقایق در این زمینه که از زاویه علم کلام و نظام تشریع تاکنون با بحث ها و مناظره های طولانی همراه بوده است، از این دریچه به صورتی کاملاً معقول، متین و «ضروری» فهمیده می شود و در محضر خردمندان و فرزانگان مورد تأیید و تأکید قرار می گیرد. برخی از حقایق مذکور عبارتند از:

- این که جانشین پیامبر و امام بعد از او باید به تعیین الهی باشد؛
- این که زمین و زمان هیچ گاه خالی از امامت و حجت الهی نبوده و نخواهد شد؛
- این که امام و راهنمای الهی باید از علم و عصمت برخوردار باشد؛
- این که انسان ها در صورتی به فلاح و رستگاری نایل شده و به هدف خلقت خویش می رسد که:
الف - راهنمای راه را«بشناسد»(معرفت) ؛
ب - به او«ایمان» آورده و معتقد گردد( ایمان و اعتقاد) ؛
ج - از او «اطاعت» کرده و به او مهر ورزد(تبعیت و دوستی) ؛
د - همیشه با او باشد و حتی لحظه ای نیز رشته اتصال و اطاعت خدا را از او نگسلد(بیعت، معیت و طی راه).

از مجموعه این مفاهیم و حقایق ما به طور خلاصه به «ولایت» تعبیر می کنیم و می گوییم رستگاری انسان ها تنها در مکتب ولایت تامین می شود و در روایات تاکید گردیده است که:

- ولایت روح و حقیقت دین است و اسلام منهای ولایت چون کالبدی بی جان است ؛
- ولایت ضامن سعادت انسان در دو عالم است؛
- هویت انسان و شخصیت راستین او تنها در گرو پیوند با مکتب ولایت رقم می خورد؛
- حیات واقعی و سیادت و اقتدار امت اسلامی و مجد و عظمت آنان فقط در مکتب ولایت شکوفا و تضمین می گردد؛
- اعمال و عبادات انسان تنها با اعتقاد به ولایت مورد پذیرش درگاه حق قرار می گیرد.
- و ... .

یک روایت جالب
آنچه گذشت خلاصه و عصاره آیات و روایات بسیاری است که به دلیل کمی مجال از ذکر آنها صرف نظر می کنیم وتنها به ذکر یک روایت جالب در این زمینه می پردازیم . حضرت امام باقر(علیه السلام) فرمودند:

إِنَّمَا كُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً: مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ وَ الرَّدَّ إِلَیْهِمْ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ.(1) مردم تنها به سه چیز تکلیف شده اند: شناخت امامان، تسلیم در برابر آنان و رجوع به ایشان هنگام اختلافات. این روایت در واقع در مقام تبیین اصول تکالیف و رسالت های اساسی انسان است که با زبان خاص روایی و ادبیات فرهنگ شیعه بیانگر حقایقی است که ذکر نمودیم. در حقیقت تمام تکالیف و وظایف دیگر به این سه تکلیف اساسی باز می گردد.

بر این اساس، تکلیف اول(شناخت و معرفت)، انسان را از حیرت، انحراف، پوچی و بی هویتی نجات می بخشد.او را به صراط مستقیم الهی وارد می سازد و در استمرار راه توحید و نبوت به پیش می برد. راهش را از مسیر طاغوت جدا می سازد و به او هویت دینی و انسانی می بخشد.

تکلیف دوم(تسلیم)، در حقیقت تحقق عملی شناخت و جریان آن در متن زندگی آدمی است. تسلیم چنانچه از عمق و اصالت برخوردار گردد، ایمان، اعتقاد، بیعت، معیت و حرکت در مسیر تکامل را با خود به ارمغان می آورد.به بیان دیگر، تکلیف نخست انسان را به حقیقت متصل کرده و در راه خدا وارد می کند و تکلیف دوم او را در این مسیر به پیش برده و به مقصد نزدیک می گرداند.
تکلیف سوم نیز همین حقایق را در بعد اجتماعی و سیاسی تحقق می بخشد و از آفات، ابهام ها، موانع، بن بست ها، توطئه ها، انحراف ها، اختلاف ها، زمینه نفوذ و تسلط دشمن و هر آنچه مانع اقتدار، سیادت و پیشرفت جامعه و امت اسلامی است، جلوگیری می کند.
در مجموع، این سه تکلیف حکایتگر و ترسیم کننده همان خطوط اصلی و جایگاه راستین انسان درنظام تشریع الهی برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت است که بیان آن گذشت.

اصالت غدیر
با توجه به آنچه گفتیم اصالت و جایگاه بنیادین غدیر نیز بخوبی آشکار می شود .با این نگاه تحلیلی و نگاه جهان شناسانه و انسان شناسانه، غدیر در نظام آفرینش یک «ضرورت» شناخته می شود. بدین ترتیب بعد از ختم نبوت، غدیر، «باید»باشد تا تحقق هدف آفرینش همچنان تا آخر استمرار یابد و خلقت انسان و جهان از معنا و محتوای حکیمانه الهی تهی نشود و ابتر نگردد.بنابراین غدیر استمرار حلقه اتصال انسان به خداست و در یک نگاه تمثیلی همچون دست الهی است که برای گرفتن دست انسان ها و هدایت و سعادت آنها از آسمان به سوی زمین دراز شده است .در این میان نقش انسان ها را نیز نباید از یاد برد. بی توجهی وعدم ایفای این نقش، موجب عدم تحقق هدایت و رستگاری انسان خواهد گشت. اگر انسان هدایت و ولایت الهی را نپذیرد و دست خود را به دست خدا که به سویش دراز شده ندهد، قطعاً به سعادت نخواهد رسید. این سنت تغییرناپذیر خداوند متعال در جهان و لازمه اختیار و انتخاب آدمی است .

بر این مبناست که آحاد جامعه اسلامی باید با غدیر و امام رهبر الهی «بیعت» کنند و ملتزم شوند که:
- همواره به دنبال او حرکت و از او تبعیت می کنند؛
- هیچ گاه از او و مکتب ولایت جدا نمی شوند و بیعت و عهد خویش را نمی شکنند؛
- برای تحقق آرمان ها و اهداف این مکتب حاضر به فداکاری هستند.

متقابلاً مکتب ولایت و امام و رهبر الهی نیز به عهد خود وفا کرده و مردمان را به سعادت دنیا و آخرت رهنمون می گردد. آیه شریفه «و أوفوا بعهدی أوف بعهدکم؛ به عهد من وفا کنید،(2) من هم به عهد شما وفا می کنم» چنانکه در روایات آمده به همین حقیقت اشاره دارد و عهد را عهد ولایت معرفی می نماید.

پیام غدیر
پیام غدیر نیز در دو بعد جلوه گر است؛ بعد معنوی وبعد دنیوی. در بعد معنوی مردم را در مراتب ایمان، معنویت، رشد و تکامل روحی و قرب به حضرت حق بالا می برد و در بعد دنیوی حکومت دینی تشکیل داده و اقتدار و مجد و عظمت آنان را تضمین مینماید.(3) اینها همه در صورتی است که مردم بیعت و عهد خود با غدیر و ولایت نقض نکنند.امام و رهبر نظام اسلامی را تنها نگذارند؛ بر اساس شناخت خویش، همواره به دنبال او حرکت کرده و اوامر و منویات او را تحقق بخشند و در یک سخن، به عهد خود وفا نمایند.

لزوم بازگشت مردم به سوی غدیر
حضرت حق در طراحی آفرینش و نقشه سعادت انسان ها هیچ کم وکاستی روا نداشته واز هیچ نعمت و عنایتی فروگذار نفرمود. او مکتب غدیر را به بشریت عرضه داشت و سلسله امامت را از هنگام رحلت حضرت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تا قیامت طرحریزی نمود. امّا مردم از آن اعراض کردند. آنان عهد و بیعت خویش را شکستند و از مکتب ولایت منقطع شدند و البته تنها و تنها خود زیانکار گردیدند و هرگز بر دامان کبریایی حضرت حق و اولیای او گردی ننشست .

خط سقیفه و ادامه آن تا امروز که در لباس استکبار و حاکمیت دشمنان اسلام اشکار گشته، چیزی جز به معنای تباهی انسان و انحراف بشریت از صراط مستقیم و هویت راستین آدمی در طول روزگار نبوده است. چنانکه متقابلاً غدیر نیز جز ضمانت رستگاری و فلاح بشریت در طول تاریخ نبوده است .در این نگاه، بشریت و به خصوص مسلمانان برای نیل به خوشبختی و سعادت خویش چاره ای جز رجوع به غدیر و ولایت ندارند. این امر از اصول ثابت و تغییرناپذیر طراحی الهی و نظام سنن ربوبی است .البته نقشه و طراحی ربوبی تام و کامل است؛ یعنی برای عاقبت و پایان آن نیز مرحله ای زیبا و شیرین تعبیه شده است. در نقشه الهی، غدیر ابتر نمی ماند و حرکت انسان و جهان به کامل ترین و والاترین مرحله؛ یعنی «ظهور» می رسد. در عین حال اینجا نیز تحقق ظهور به خواستن و آمادگی مردم بستگی دارد؛ زیرا همواره فیض حق در ظرف آماده جریان می یابد و هدر نمی رود.

بنابراین اگر انسان ها و خصوصاً مسلمانان از دنیای پر از ظلم و ستم و تباهی امروز که نتیجه دوری از مکتب غدیر و نقض عهد با صاحب ولایت است، خسته و آزرده شده اند چاره ای جز حرکت به سوی ظهور و امام خود ندارند. آنان باید به غدیر بازگردند و در راه وفا به عهد خویش قدم گذارند. لااقل شیعیان و رهروان مکتب ولایت باید بدین امر عنایت ورزند و جایگاهی بسیار جدّی و واقعی برای آن در زندگی فردی و جمعی خود قائل شوند. چنانچه این امر واقع نشود تحقق وعده الهی نیز همچنان انجام نخواهد پذیرفت.

البته لطف و عنایت حضرت حق در این برهه از تاریخ به راستی شامل ایران اسلامی و ملت قهرمان ایران شد و به پاس رجوع آنان به صاحب ولایت فقیه و نایب امام عصر، ارواحنا فداه، جلوه ای از ظهور آن حضرت در این کشور متجلی گردید و بدان مقدار که مردم به عهد ولایت خویش وفا کردند، حضرت منّان نیز به عهد خود وفا فرمود.

این امر نشان می دهد که اگرمردم در سطحی وسیعتر و عمیق تر به پیمان خویش وفا کنند، خداوند متعال نیز به میثاق خویش وفا فرموده و ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تحقق خواهد بخشید. حقیقت مزبور در فرمایش خود امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صریحاً بیان گشته است .

و لو أنّ أشیاعنا وَفقهم اللّه لطاعته - علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخّر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، علی حق المعرفة منهم بنا...(4)
و اگر شیعیان ما - که خداوند به طاعت خویش موفقشان فرماید - در وفا به پیمانی که با ما دارند یکپارچه و همدل می شدند، هرگز از میمنت ملاقات ما محروم نشده [و ظهور ما به تاخیر نمی افتاد] و البته سعادت حضور در محضر ما با معرفتی حقیقی هر چه زودتر نصیبشان می گشت . آری ظهور، آخرین و شیرین ترین مرحله طراحی آفرینش است .ظهور پایان همه ناکامی ها و تلخی های حیات انسانی است .تنها در زمان ظهور است که حقیقت غدیر برای بشریت جلوه گر خواهد شد و انسان ها در خواهند یافت که چقدر بدان محتاج بوده اند.آنها در آن زمان در می یابند که طعم شیرین حیات راستین انسانی در کوثر غدیر نهفته بوده و لذت غدیر نیز در زمزم زلال و گوارای ظهور تجلی کرده است .

تنها در آن زمان وجدان می کنند که انسان یعنی چه! و معنای جهان چیست؟
ساکنان باغ سبز و پر طراوت ظهور تازه در خواهند یافت که شجره طیبه آفرینش به بار نشسته است، گر چه باغبان مهربان از همان آغاز و در بیابان های گرم و سوزان سرزمین غدیر بشریت را از کویر گرم و مهلک گمراهی و تباهی به سوی این باغ حیاتبخش دعوت کرده بود.

--------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:
1. اصول کافی، ج 1، ص 235.
2. سوره بقره(2)، آیه 40.
3. تفسیر صافی، ج 1 ص 85.
4. بحارالانوار، ج 53، ص 176.

Share