9: ماهیّت روح

9: ماهیّت روح

 

اشاره

یکی دیگر از سؤالات قرآنی، که در آیه شریفه 85 سوره اسراء آمده، پیرامون روح است. به این آیه توجّه فرمایید:
«وَیَسْئَلُونَکَ عَنْ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»؛ و از تو درباره «روح» سؤال میکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است، و از علم و دانش، جز اندکی به شما داده نشده است».

 

شأن نزول

جمعی از مشرکان مکّه به سراغ یهودیان مدینه رفته، و خطاب به آنها گفتند:
ما واقعاً به شک افتادهایم که آیا این مرد، محمّد امین، پیامبر خداست یا دروغ میگوید؟ عالمان یهود گفتند: در مورد سه مسأله از او سؤال کنید، اگر به دو مسأله پاسخ کافی و مفصّل داد و پاسخ سوّمی را به اجمال برگزار کرد، او پیامبر خداست.
و اگر به هر سه سؤال جواب کافی و مفصّل داد، و یا از پاسخ هر سؤال عاجز شد، پیامبر خدا نیست. و آن سه مسأله به شرح زیر است:


الف) جوانانی که بر اثر خداپرستی از میان قوم و قبیله و شهر خود فرار کرده، و به غاری در دامنه کوهی پناه بردند چه کسانی بودند؟
ب) مردی که شرق و غرب عالم را زیر پا نهاد که بود؟
ج) حقیقت و ماهیّت روح چیست؟
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مورد اصحاب کهف و ذوالقرنین به طور مفصّل جواب داد (همان گونه که در سوره کهف آمده است) و پاسخ سؤال سوّم را اجمالی و به طور سربسته بیان کرد.(1)

 

واژه روح در قرآن

کلمه روح در قرآن مجید در معانی مختلفی به کار رفته، که به آن اشاره میشود:
1- «قرآن» آیه شریفه 52 سوره شوری، گواه بر این ادّعاست:
«وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا»؛ همانگونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز حقایقی را به فرمان خود وحی کردیم».
2- «فرشتهای بزرگ که در شب قدر نازل میشود» آیه شریفه 4 سوره قدر به این مطلب اشاره دارد. توجّه فرمایید:
«تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»؛ فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل میشوند».
3- «امدادهای الهی» از دیگر معانی روح در قرآن است. در برخی از آیات قرآن مجید از کمکهای معنوی، باطنی، نورانی، تعبیر به روح شده است، که از جمله میتوان به آیه شریفه 87 سوره بقره اشاره کرد:

1- تفسیر نمونه، ج 12، ص 352.


«وَآتَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»؛ و به عیسی بن مریم دلایل روشن دادیم، و او را با روحالقدس تأیید کردیم» و این همان روح مقدّسی است که همراه همه انبیا و ائمه علیهم السلام بوده و هست، و گاه به سراغ نیکان و پاکان هم میآید.
4- «روح در برابر جسم» مثل این که میگوییم: انسان ترکیبی است از روح و جسم. خداوند متعال در آیه شریفه 29 سوره حجر در مورد خلقت حضرت آدم علیه السلام میفرماید:
«فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»؛(1) هنگامی که آن را نظام بخشیدم، و در او از روح خود (/ روحی شایسته و بزرگ دمیدم، همگی برای او سجده کنید».
و ظاهراً منظور از روح در آیه مورد بحث (85 سوره اسراء) معنای چهارم (روح انسان) است.

 

دیدگاه خداپرستان و مادّیها در مورد روح

در مورد روح انسانی خطّ فاصلی میان خداپرستان و مادّیها وجود دارد.
خداپرستان معتقدند که انسان ترکیب دوگانهای دارد (جسم و روح) و پس از مرگ روح از جسم جدا شده، و زنده میماند و در قیامت به جسم باز میگردد و روح به آن پیوند میخورد و معاد جسمانی و روحانی تحقّق مییابد.
امّا مادّیها، که منکر این تفکّر شده، معتقدند: انسان دارای ترکیب دوگانه نیست، و به جز جسم چیز دیگری ندارد، و فکر و اندیشه و تدبیر و هوش و ذکاوت و مانند آن، از خواصّ شیمیایی و فیزیکی مادّه مغزی اوست، که مانعی ندارد اسم آن را روح بگذارید، ولی با مرگ انسان این روح هم از بین میرود و دوباره زنده نمیشود.

1- این آیه شریفه، در سوره ص، آیه 72 نیز تکرار شده است.


آنها مغز انسان و تراوشات و خواصّ آن را به چشمههای بزاقی موجود در دهان تشبیه میکنند که هم خاصیّت شیمیایی دارد و هم فیزیکی.
توضیح این که: چشمههای نامرئی در زیر زبان و اطراف دهان وجود دارد که شبانه روز در حال فعّالیّت است، و دو کار مهم انجام میدهد:
1- کار فیزیکی؛ بزاقهایی که از این چشمهها تراوش میکند غذا را در دهان انسان نرم و ملایم و آماده فرو بردن میکند. اگر این چشمهها نبود انسان برای خوردن غذاهای غیر مایع، مانند برنج با مشکل مواجه میشد، و خوردن غیر سوپ و آش و آبگوشت و مانند آن برایش سخت بود.
از عجایب این بزاقها این که هر چه غذا سفتتر و سختتر باشد آب بیشتری تراوش میکند. گاه غذای ترشی میخوریم که اسید آن برای معده ضرر دارد، در این زمان چشمهها بزاق بیشتری تراوش میکنند تا اسید غذای ترش را رقیق و ملایم و قابل استفاده کند.
عجیبتر این که اگر انسان به فکر ترشی هم بیفتد چشمه به جوشش میافتد.
علاوه بر این که زبان را نرم میکند و به سخن گفتن انسان کمک شایانی میکند، به گونهای که اگر بزاقها نبود انسان پس از مدّت کوتاهی از سخن گفتن عاجز میشد.
2- خاصیّت شیمیایی؛ موادّی در بزاق دهان است که وقتی روی غذا میریزد و با آن مخلوط میگردد مرحله اوّل هضم غذا انجام میگیرد. دانشمندان معتقدند که هضم اوّل غذا در دهان و هضم دوّم در معده است. و شاید به همین جهت یکی از مستحبّات غذا خوردن، طبق آنچه در رساله توضیح المسائل مراجع معظّم تقلید آمده، آن است که «با عجله غذا نخورد، و غذا خوردن را طول دهد، و آن را خوب بجود». بنابراین، آنها که با عجله غذا میخورند هضم اوّل در دهانشان صورت نگرفته، و کار معده سنگین میشود.
این چشمههای فعّال، که در تمام عمر انسان مشغول جوششند، نشانه عظمت و بزرگی خداست که اگر نباشد انسان بدون آنها قادر به ادامه زندگی نخواهد بود.
خلاصه این که مادّیها روح را تشبیه به بزاقهای دهان، و آثار فیزیکی و شیمیایی آن کرده، و هر دو را مادّی میدانند؛ نه چیزی ماورای عالم حسّ و مادّه.
نسان ترکیبی از دو حقیقت است: یکی کم ارزش، و دیگری بسیار پرارزش. بعد جسمانی انسان بسیار کم ارزش است. خداوند در مورد این بُعد میفرماید:
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ»؛ ما انسان را از گل خشکیدهای (همچون سفال) که از گل بدبوی (تیره رنگی) گرفته شده، آفریدیم».(1)
طبق این آیه شریفه خاکی که انسان از آن خلق شد یک خاک معمولی نبود، بلکه خاکِ لجنِ بدبویی بود. و این حدّاکثر قدرتنمایی پروردگار است که از خاکی بدبو و متعفّن، موجودی شریف، که اشرف موجودات عالم است را آفرید. ضمناً دانشمندان علوم تجربی معتقدند که اوّلین آثار حیات از لجنهایی بوده که از کف دریاها برخواسته است.
امّا عنصر دوم انسان، روحی است که از شدّت شرف و عظمت، خداوند آن را روح خود خوانده، در حالی که میدانیم خداوند روح و جسمی ندارد. همانگونه که کعبه را از شدّت شرافت و عظمت، بیتاللّه نامید، در حالی که او جسم نیست تا نیازی به خانه داشته باشد. این مطلب در مورد شهر الله هم صادق است.

1- سوره حجر، آیه 26. مضمون این آیه، در آیه 33 و 28 نیز آمده است.


خلاصه این که انسان ترکیبی است از جسم و روح، و از آنجا که شیطان شیطنت داشت و آلوده به کبر و حسد و غرور بود، جنبه روحانی انسان را ندید و به جنبه مادّیانسان «مِنْ حَمَاءٍ مَسْنُون» نگاه کردوگفت: بر موجودیکهاز گل بدبوی متعفّنی آفریده شده سجده نمیکنم! آری، خودخواهی، حسادت، غرور و کبر، مانع دیدن تمام حقیقت میشود، و صاحبش را به بیراهه برده، و در نهایت بدبخت میکند.

 

دلایل وجود روح

اشاره

دلایل فراوانی برای اثبات وجود روح وجود دارد که در جلد پنجم پیام قرآن به آن پرداختهایم. در اینجا به طور اختصار به سه نمونه آن میپردازیم:

 

1- دلیل عقلی

همه ما خاطراتی از دوران کودکی، نوجوانی، جوانی، زمان تحصیلات، خدمت سربازی، هنگام انقلاب، هشت سال دفاع مقدّس و مانند آن داریم. که این خاطرات سالهای سال در ذهن ماست، و هیچ تغییری نکرده است. در حالی که مادّه مغزی دائماً در حال تغییر است و هر چند سال یکبار همهاش عوض میشود. خاطرات ثابت در این مادّه متغیّر چگونه باقی مانده است؟ پرونده خاطرات ما در کجای مغز است؟ محلّ این همه عکس و تصویر از گذشته دور و نزدیک کجاست؟ اگر مادّه مغزی را زیر دقیقترین و پیشرفتهترین میکروسکوپها قرار دهیم خبری از عکسها و تصویرهای مذکور در آن نیست. پس جایگاه خاطرات و عکسها و تصویرها ماورای مغز و بدن انسان است که روح نامیده میشود در کجاست؟ آری تمام پروندهها و خاطرات در آنجا بایگانی شده است. و اگر روح را انکار کنیم پاسخی برای سؤالات فوق نخواهیم داشت
به تعبیر دیگر، فرض کنیم در کنار دریایی نشستهایم که آب آن موج میزند. و هر چه تلاش میکنیم انتهای آب دریا دیده نمیشود، و جز آب نمیبینیم. در کنار دریا کوههای باعظمت آسمانخراشی را مشاهده میکنیم که سر به فلک کشیده، و بر روی کوهها و اطراف آن جنگلهای وسیع و درختان فراوانی را میبینیم و از دیدن این همه مناظر زیبای طبیعت لذّت میبریم. سپس برای لحظهای چشمان خود را روی هم میگذاریم، چه اتّفاقی میافتد؟ تصویر تمام صحنههایی که از دریا و کوهها و جنگل و درختان مشاهده کرده بودیم در همان مقیاس نه کوچکتر، در ذهن ما وجود دارد. این تصاویر و نقشهها در کجای سلولهای خاکستری مغز ماست؟
مادّیها معتقدند اینها آثار فیزیکی و شیمیایی مغز ماست؛ ولی آیا میتوان قبول کرد تصاویر به آن بزرگی در سلولهای مادّی مغز ما که بسیار کوچک است بایگانی شده باشد بی آن که ذرّهای کوچک شود؟ بنابراین باید بپذیریم که ماورای جسم ما، روح باعظمتی وجود دارد که تمام این تصاویر را در مقیاس واقعی آن در خود جای داده است.
دانشمندان معتقدند سلولهای بدن ما به تدریج در حال عوض شدن است، به گونهای که هر هفت سال یک بار تمام سلولها نو و جدید میشد. یعنی یک شخص هفتاد ساله، ده بار سلولهای بدنش تعویض و نو گردیده، امّا شخصیّت او تغییر نکرده است. آیا وحدت شخصیّت حاصل جسمی است که مدام در حال تغییر است، یا مربوط به روحی است که حلقه اتّصال این بدنهاست؟ بنابراین شکّی وجود ندارد که انسان علاوه بر جسم روحی دارد.

2- آیات قرآن

بعضی خیال میکنند قرآن مجید کمتر در مورد روح سخن گفته، در حالی که آیات زیادی از قرآن در مورد روح بحث کرده، که به چهارگروه آن اشاره میکنیم:


الف) آیات مربوط به شهدا:
آیاتی از قرآن مجید در مورد زندگی شهدا در عالم برزخ سخن میگوید. از جمله، آیه شریفه 169 سوره آل عمران، که میفرماید:
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردهاند! بلکه زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند».
آیا شهدا حیات جسمانی دارند؟ پاسخ این سؤال روشن است، آن عزیزانی که بدنهایشان قطعه قطعه شده، و گاه از آنها جز چند قطعه استخوان چیزی به جای نمانده، دارای حیات جسمانی نیستند، بنابراین منظور از حیات شهدا حیات روح آنهاست. و روزی که در نزد پروردگار میخورند هم مربوط به روح شهداست.
بنابراین، طبق آیه شریفه فوق روح وجود دارد.
 

ب) آیات عذاب فرعون و فرعونیان:
آیه شریفه 46 سوره مؤمن (غافر) در مورد عذاب فرعون و پیروانش میگوید:
«النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»؛ (عذاب آنها) آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه میشوند؛ و روزی که قیامت برپا شود (میفرماید:) «فرعونیان را در سختترین عذابها وارد کنید».
عذاب مذکور در آیه فوق مربوط به عالم برزخ است، چون در انتهای آیه سخن از عذاب آنها در قیامت نیز میگوید. ولی آیا جسمشان عذاب میشود یا روح آنها؟ بی شک روح آنان عذاب میشود؛ زیرا جسم آنها در مدّت کوتاهی پس از مرگ نابود میشود. بنابراین روح وجود دارد؛ روح شهدا در عالم برزخ متنعّم، و روح کفّار و ظالمان در عذاب است.


ج) آیات قبض روح:
آیات متعدّدی در مورد قبض روح انسانها سخن میگوید، از جمله آیه شریفه 11 سوره سجده است؛ توجّه فرمایید:
«قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ»؛ بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را میگیرد؛ سپس شما را به سوی پروردگارتان باز گردانده میشوید».
فرشتگان مرگ چه چیز را قبض میکنند؟ آنچه را فرشتگان میگیرند جسم مردگان نیست، بلکه روح آنهاست، که توسّط آنها قبض میشود.
د) آیات مربوط به خواب:
به آیه 42 سوره زمر که یکی از آیات مربوط به خواب است توجّه فرمایید:
«اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُّسَمّیً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض میکند، و روح کسانی را که نمردهاند نیز به هنگام خواب میگیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده، نگه میدارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) باز میگرداند تا سرآمدی معیّن؛ در این امر نشانههای روشنی است برای کسانی که میاندیشند».
به هنگام مرگ روح به طور کامل، و به هنگام خواب به طور ناقص از بدن جدا میشود. بنابراین، خواب دلیل دیگری بر وجود روح است. نتیجه این که آیات فراوانی از قرآن مجید دلالت بر وجود روح دارد.

 

3- ارتباط با ارواح در سخنان امام علی علیه السلام

مطابق روایتی که در نهجالبلاغه آمده، هنگامی که حضرت علی علیه السلام از جنگ  صفّین باز گشت پشت دروازه کوفه،(1) در کنار قبرستان شهر، توقّف کرد. حضرت میخواهد به اصحاب و یارانش که از جنگ پرفراز و نشیب صفّین بازگشتهاند درس بدهد، لذا خطاب به خفتهگان در خاک و کوچ کردگان به آن دنیا فرمود:
«یَا أَهْلَ الدِّیَارِ الْمُوحِشَةِ، وَ الْمَحَالِ الْمُقْفِرَةِ، وَالْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ؛ یَا أَهْلَ التُّرْبَةِ، یَا أَهْلَ الْغُرْبَةِ، یَا أَهْلَ الْوَحْدَةِ، أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ، وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ 
؛ ای ساکنان خانههای وحشتناک؛ و مکانهای خالی و قبرهای تاریک! ای خاکنشینان! ای غریبان! ای تنهایان! ای وحشتزدگان! شما در این راه بر ما پیشقدم شدید، و ما نیز به شما ملحق خواهیم شد».
حضرت پس از بیان وضعیّت مردگان در خانه قبر، و حتمیّت و قطعیّت مرگ، خطاب به اموات کرده، و حوادث پس از مرگ آنها را در سه جمله بیان میکند:
«أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُکِنَتْ، وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُکِحَتْ، وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ.
هذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا
؛ امّا خانههایتان را دیگران ساکن شدند، و (امّا) همسرانتان (آنها که جوان بودند) با افراد دیگر ازدواج کردند (و شما را فراموش نمودند) و (امّا) اموالتان (که برای تحصیل آن زحمات فراوانی متحمّل شدید و بعضاً رعایت حلال و حرام را ننمودید) تقسیم شد. این خبری است که در نزد ماست».
حضرت پس از بیان خبرهای دنیا برای اموات، خطاب به آنان فرمود:
«فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَکُمْ؟ ثم التفت إِلی أَصحابه فقال: أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِی الْکَلَامِ لَأَخْبَرُوکُمْ أَنَّ «خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی 
؛ نزد شما چه خبری است؟ سپس رو به اصحابش کرده، فرمود: هرگاه به آنها اجازه سخن داده شود به شما خبر میدهند که: بهترین 

1- در زمانهای گذشته اطراف شهرها دیوار بزرگی کشیده میشد، و برای ورود و خروج افراد دروازههایی درنظر گرفته میشد، تا مردم شهر از شرّ دزدان و سارقان و حمله دشمنان در امان باشند. و معمولًا قبرستان در خارج شهر قرار داشت. زاد و توشه در سفر آخرت، پرهیزکاری است».(1)
این که حضرت میفرماید: «اگر به آنها اجازه سخن داده شود ...» دلیل بر آن است که ارواح وجود دارند و میتوانند با ما ارتباط برقرار کرده، و سخن بگویند. ولی این کار نیاز به اذن الهی دارد.
عزیزان خواننده! از هم اکنون به فکر زاد و توشه عالم آخرت باشیم، و کوتاهیهای گذشته را جبران کنیم، که در بحبوحه قیامت هیچ کس به فکر کسی نیست، بلکه انسان محبوبترین افراد خود را رها کرده و تنها به فکر نجات خویشتن خواهد بود. خدایا به همه ما توفیق تهیّه زاد و توشه آن لحظات وحشتناک را عنایت فرما.

مدّعیان درغگو!

همانگونه که گذشت دلایل متعدّدی بر وجود روح و امکان ارتباط با ارواح وجود دارد. امّا این بدان معنا نیست که ادّعای هر مدّعی ارتباط با ارواح را بپذیریم.
چرا که مدّعیان دروغگو، که اهداف خاصّی را دنبال میکنند فراوانند، و باید مراقب آنها باشیم. این مدّعیان گاه به وسیله میزگردِ مخصوص به اغفال دیگران میپردازند، و گاه بچّه نابالغ تلقین پذیری را آلت دست خود قرار میدهند، و گاه از روشهای دیگر بهره میگیرند، که شرح آن را در کتاب ارتباط با ارواح نوشتهایم.
یکی از این مدّعیان دروغگو را که شهرتی برای خود کسب کرده بود در یکی از شهرستانها دیدم. از او خواستم روح علّامه طباطبایی رحمه الله را برایم احضار کند. پس از مدّتی که کلمات بریده بریدهای میگفت مدّعی شد که روح آن مرحوم حاضر شده و پیامی دارد! گفتم: پیامش چیست؟ گفت: میگوید: قال اللّه تعالی: قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا» گفتم: این مطلب حدیثی از سخنان پیامبر است، نه آیه قرآن! چگونه ممکن است روح علّامه طباطبایی که از مفسّران بزرگ قرآن مجید، و تفسیر المیزان او کتابی کم نظیر است حدیث و آیه قرآن را از هم تشخیص ندهد!
از مرحوم آقای فلسفی، آن واعظ شهیر کمنظیر، نیز نقل شده که در برخورد با یکی از این مدّعیان دروغگو از او میخواهد روح مرحوم سعدی را حاضر کند. پس از آن که مدّعی ادّعا میکند که روح سعدی حاضر شده، به او میگوید: سعدی در گفتن شعر به فارسی و عربی تبحّر داشت، لذا از سعدی خواهش کن که شعر «بنی آدم اعضای یک پیکرند» را به عربی برگرداند! مدّعی دروغگو که داشت رسوا میشد، گفت: سعدی از این تقاضای تو عصبانی شد و مجلس را ترک کرد! خلاصه این که هر چند ارتباط با ارواح ممکن است، ولی باید مواظب مدّعیان دروغگو بود.
***

1- نهجالبلاغه، کلمات قصار، 130.
 

Share