22. کتاب خدا

بسم الله الرّحمن الرّحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1389.06.12 همزمان با شب بیست و چهارم ماه مبارک رمضان 1431 قمری ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

کتاب خدا

... ثُمَّ الْتَفَتَتْ إِلَى أَهْلِ الْمَجْلِسِ، وَ قَالَتْ أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصُبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ، وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الْأُمَم حَوْلَکُمْ وَ زَعِیمُ حَقٍّ له فِیكُمْ وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَیْكُمْ، وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْكُمْ، كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ، وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ، وَ الضِّیَاءُ اللَّامِعُ، بَیِّنَةٌ بَصَائِرُهُ، مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ، مُتَجَلِّیَةٌ ظَوَاهِرُهُ، مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أَشْیَاعُه؛

خطبه مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها به چند بخش کلی قابل تقسیم است. بخش اول آن، حمد و سپاس الهی و شهادت به رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و ضمنا بیان نقش پیغمبر اکرم در هدایت انسان ها بود که توضیح آن تمام شد. بعد حضرت مردم را مخاطب قرار می دهند و در ضمن بیان مسئولیتی که به عهده ایشان است اوصافی از قرآن و شمه ای از اسرار کلی قرآن را بیان می کنند. این فرمایشات مجموعاً بخش دوم از این خطبه را تشکیل می دهند.

بندگی خدا؛ اولین حق خدا بر ما

أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصُبُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ؛ حضرت می توانست به جای «عبادالله» بفرمایند أیها المؤمنون یا أیها المهاجر و الانصار؛ اما انتخاب «عبادالله» ممکن است نکته اش این باشد که می خواهند از همین ابتدا آ ن ها را متوجه مسئولیت بندگی شان کنند و بگویند: بنده باید مطیع و گوش به فرمان مولا باشد. این طور نیست که شما مستقل اید و هر طور دلتان بخواهد می توانید عمل کنید و هر کسی را خواستید می توانید سر کار آورید؛ بلکه باید ببینید تکلیفتان چیست.

نُصُب جمع نُصب است به معنای چیزی که جلوی چشم برجسته باشد. نصب علامت هم از همین ریشه است که اهداف مختلفی می تواند داشته باشد؛ گاهی مثل علائم راهنمایی و رانندگی برای راهنمایی در جاده ها و خیابان هاست و گاهی در مسابقات برای نشان دادن نقطه پایان است. در قرآن هم به این معنا به کار رفته است آن جا که می فرماید: كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ یُوفِضُونَ؛[سوره معارج، آیه 43] مردم در روز قیامت آن چنان منتشر می شوند و با سرعت حرکت می کنند که گویا به طرف هدف مسابقه حرکت می کنند.

به دو اعتبار می توان گفت حضرت مردم را نُصُب خطاب فرموده اند؛ یکی این که همان طور که هدف مسابقه مورد توجه است و افراد به طرف آن هجوم می آورند، امر و نهی الهی به طرف شما سرازیر شده است و گویا شما خط پایانی برای این امر و نهی های الهی هستید. قرآن می فرماید: «لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛[سوره شوری، آیه 7] ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا شهر مکه و اطرافش را انذار کنی»؛ یعنی ایشان مخاطبان اول قرآن هستند. وقتی حضرت می فرمایند: شما نُصُب امر و نهی ها هستید، یعنی شما اولین مخاطبانی هستید که امر و نهی ها متوجه شماست. احتمال دیگر این است که نُصُب به معنای تابلوهای راهنما باشد؛ یعنی شما تابلوهای امر و نهی های خدا هستید؛ یعنی شما باید امر و نهی های الهی را به مردم دیگر نشان دهید؛ اما احتمال اول قوی تر به نظر می رسد.

حَمَلَةُ دِینِهِ وَ وَحْیِهِ؛ شما حاملان دین و وحی الهی هستید. وحی به پیغمبر اکرم نازل شد؛ اما پیامبر محتوای آن را در اختیار شما قرار داد. شما حاملان دین هستید و وظیفه دارید که این امانت را حفظ کنید.

وَ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغَاؤُهُ إِلَى الْأُمَم حَوْلَکُمْ؛ در برابر این دینی که در اختیار شما قرار گرفته است وظیفه دارید که اولاً آن را بین خودتان حفظ و نگهداری کنید؛ یعنی احکام اسلامی را در جامعه اسلامی خودتان اجرا کنید و حافظ ارزش های الهی باشید و ثانیاً باید آن را به امت های دیگری هم که اطراف شما هستند برسانید.

بعد می فرمایند: در میان شما یک ودیعه الهی قرار داده شده و پیغمبر اکرم آن را به عنوان میراثی در میان شما قرار داده است و آن قرآن است. باید بدانید که برای شناخت امر و نهی خدا، برای تشخیص وظیفه تان و چگونگی عمل به دین و ابلاغ آن باید به قرآن کریم مراجعه کنید.

تبلیغ دین در سراسر عالم؛ واجب کفایی

ما موظف ایم اسلام را بپذیریم و به آن عمل کنیم؛ اما اسلام یعنی چه؟ اسلام یعنی تصدیق و ایمان به حقانیت آنچه که پیغمبر صلی الله علیه وآله آورده است. وظیفه ما این است که به آموزه های اعتقادی اسلام معتقد شویم و به دستورات عملی آن عمل کنیم. اما بعد از 1400سال و بعد از زحماتی که پیغمبراکرم و ائمه اطهار سلام الله علیهم أجمعین و علمای بزرگ در طول چهارده قرن کشیده اند، هنوز ما همه وظایف اجتماعی خودمان را نمی شناسیم. اکثراً گمان می کنیم که اگر احکام فردی را یاد گرفتیم و عمل کردیم دیگر تکلیفی نداریم. این طرز فکر باعث می شود که جامعه ما حالت رخوت پیدا کند. در حالی که غیر از تکالیف فردی، تکلیف امر به معروف و نهی از منکر به عهده ماست. ما غیر از این که خودمان باید عمل کنیم باید مواظب دیگران هم باشیم. امر به معروف و نهی از منکر یکی از ضروریات دین و یکی از فروع دین است. اگر کسی در وجوب امر به معروف و نهی از منکر شک کند مثل این است که در اصل اسلام شک کرده است، و اگر آن را انکار کند یکی از ضروریات دین را انکار کرده و این موجب ارتداد است. در قرآن کریم و در روایات درباره این فریضه تأکیدات فراوانی شده است و از آن به عنوان بزرگ ترین فرائض دین نام برده شده است. امام باقر علیه السلام می فرمایند: إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِیضَةٌ عَظِیمَةٌ بِهَا تُقَامُ‏الْفَرَائِض؛[اصول كافی، ج5 ص56] بقای سایر فرائض به این واجب بستگی دارد. این اولین وظیفه ای است که ما نسبت به دیگران داریم؛ اما وظایف ما به همین جا ختم نمی شود. وظیفه دوم ما این است که این امانت یعنی اسلام را به اهلش برسانیم؛ «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا؛[سوره نساء، آیه 58] خدا امر می کند که امانات را به اهلش برسانید.» اهل این امانت همه کسانی هستند که به اسلام نیاز دارند. اسلام برای همه جهانیان است (لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ).[سوره انعام، آیه 19] این رحمتی است که خدا نازل فرموده تا همه انسان ها از آن بهره مند شوند.

این وظیفه سلسله مراتبی دارد. پیغمبر اکرم اسلام را به معاصرینشان ابلاغ فرمودند و اهالی مکه و حوالی آن، آن را یاد می گرفتند و به شهرهای دیگر ابلاغ می کردند. بعد ائمه اطهار رسالت پیغمبر را ادامه دادند و بالاخره این وظیفه به عهده علماء و سایر مردم گذاشته شد. حال ایشان وظیفه دارند که این امانت را به همه انسان ها برسانند. اگر این امانت را به اهلش نرسانند در رد امانت الهی کوتاهی و خیانت کرده اند.

ما توجه نداریم که چنین مسئولیتی به عهده ماست؛ البته این مسئولیت هم مثل امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتب است. مردم وظیفه تبلیغ دین را متوجه علماء می دانند؛ اما این طور نیست که عده معینی برای تبلیغ دین مشخص شده باشند و تکلیف از دیگران ساقط شده باشد؛ بلکه علماء داوطلبانه این مسئولیت را پذیرفته اند و عمرشان را صرف این کار می کنند؛ اما اگر این مقدار کفایت نکرد دیگران هم مسئول اند. تبلیغ دین نظیر جهاد است؛ اگر افرادی به اندازه حاجت، این مسئولیت را پذیرفتند از دیگران ساقط می شود، وگرنه همه مسئول اند.
من از روحانیان سؤال می کنم: ما چه قدر به این موضوع فکر کرده ایم که آیا وظیفه ای داریم که برای معرفی اسلام به آفریقا، آمریکای جنوبی و ... سفر کنیم؟ میلیاردها انسان در روی زمین طالب حقیقت اند. همه که دشمن اسلام، استعمارگر و صهیونیست نیستند. کسانی هستند که با آغوش باز از دعوت صحیح استقبال می کنند. من شهادت می دهم در سفرهای زیادی که به حدود چهل کشور دنیا رفتم، این حقیقت را لمس کردم که مردم عطشی برای شاختن حقیقت دارند. علاقه آن ها تکلیف ما را سنگین تر می کند و ما باید پاسخگو باشیم. آقای سید مجتبی موسوی لاری حفظه الله تعالی و کثّرالله أمثاله بیش از سی سال است که با وجود بیماری و بدون هیچ پشتوانه مالی، با بیش از صد کشور دنیا ارتباط دارد و با بیش از چهل زبان با آن ها مکاتبه دارد. این حجت خدا بر ماست. ما متأسفانه در این جهت کوتاهی کرده ایم. برادران عزیز جوان ما که با دل پاک مشغول تحصیل علم اند توجه داشته باشند که وظیفه ما فقط درست کردن حمد وسوره یک روستایی نیست؛ این هم وظیفه است؛ اما وظایف سنگین تری هم داریم. باید زبان های مختلف را آموخت و معارف اسلامی محکم و مستدل ـ نه مطالب سلیقه ای و ظنیات و بعضاً سست ـ را با زبان قابل فهم و با در نظر گرفتن جو فرهنگی مخاطب ـ نه صرفاً ترجمه ـ برای آن ها بیان کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها در همین جمله کوتاه می فرمایند: شما، هم باید نسبت به خودتان امانت خدا را پاسداری کنید و ضعیف نشوید و هم باید در بیرون از مرز هایتان پیام آور اسلام باشید.

قرآن؛ مدعی حق خدا

بعد حضرت به نقش قرآن در میان جامعه اسلامی اشاره می فرمایند. اگر از اول می فرمودند که: به سراغ امیرالمؤمنین علیه السلام و امام معصوم بروید، قبول نمی کردند. همه این مقدمات و احتجاجات برای این است که به ایشان بفهمانند که شما راه خطا رفتید که علی را کنار گذاشتید. اول چیزی که می تواند زمینه احتجاج را فراهم کند و آن ها را هدایت کند، قرآن است. اما حضرت این معنا را به سبک بسیار جالب و زیبایی بیان کرده اند. می توانستند قرآن را مبتدا قرار دهند و بگویند: قرآن چنین صفاتی دارد. اما می فرمایند: خداوند بر شما حقی دارد که طلب کننده ای در میان شما آن حق را از شما مطالبه می کند. کلام را از این جا شروع می کند: زعیم حق له فیكم؛ یعنی اولا خدا بر شما حقی دارد و ثانیا آن حق مطالبه کننده ای دارد. نمی توانید بگویید: ما حق خدا را نمی دانستیم. خدا بر شما حق ربوبیت دارد و شما به خاطر این که بنده اید در مقابل او مسئول اید. این اولین حق و روشن ترین حقی است که انسان درک می کند. من مال خودم نیستم و هر چه دارم از آنِ دیگری است. او رب من است و من باید مطیع او باشم.

وَ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَیْكُمْ؛ کلمه عهد استعمالات مختلفی دارد. یک معنای عهد تعهد و التزام است؛ اما تعبیر «عهد إلیه» تعبیر خاصی است. هر حرف اضافه ای معنای دقیقی را افاده می کند. «عهد إلیه» با «عهد له» یا «عهد فی کذا» تفاوت دارد. «عهدنا إلی آدم» در آیه شریف وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا،[سوره طه، آیه 115] معنای قرارداد متقابل بین دو نفر نیست. نزدیک ترین معنا در فارسی به این، معنای «فرمان» است. عهد امیرالمؤمنین الی مالک الاشتر، یعنی فرمان علی به مالک اشتر. حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: خدای متعال حقی دارد که این حق یک متصدی در میان شما دارد و فرمانی برای شما صادر کرده است.

وَ بَقِیَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَیْكُمْ؛ کلمه «بقیة» در قرآن هم به کار رفته است: (بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّكُمْ).[سوره هود، 86] یکی از القاب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف هم «بقیة الله» است؛ یعنی سایر ائمه از دنیا رفته اند و امامی که برای شما باقی گذاشته شده وجود مقدس ولی عصر ارواحنافداه است. حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: گرچه پیغمبر از دنیا رفت، اما چیزی برایتان باقی گذاشته است. این صفاتی که برای قرآن ذکر می فرمایند در حکم خبر برای مبتدای متأخر است.

کِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ؛ قرآن کتابی است که برای شما حرف می زند. البته نسبت نطق به قرآن به اعتبارات مختلف متفاوت می شود. از این جهت می گویند ناطق است که وقتی انسان قرآن را می خواند از آن مطلب می فهمد و گویا خدا با او سخن می گوید. از طرف دیگر، قرآن خودش حرف نمی زند و برای بیان بعضی مطالب احتیاج به مبین دارد. از این جهت امیرالمؤمنین می فرمایند: هَذَا كِتَابُ اللَّهِ الصَّامِتُ وَ أَنَا كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ.[وسائل الشیعه، ج27 ص34] این دو اعتبار نباید با هم خلط شود. حضرت می فرمایند: خدای متعال در میان شما کتابی قرار داده است که سخن می گوید و حق خدا را از شما مطالبه می کند. اگر به قرآن گوش دهید می فهمید که از شما چه می خواهد. قرآن می گوید: أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ.

وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیَاءُ اللَّامِعُ؛ قرآن صادق نور تابان، پرفروغ و درخشان است.

همه این فرمایشات مقدمه ای است برای فراهم کردن زمینه برای استدلال به قرآن.

بینة بصائره؛ بصیرت ها و بینش هایی که قرآن به شما اعطا می کند خیلی روشن است.

منكشفة سرائره؛ درست است که مطالبی در قرآن پنهان است، اما این سرایر باز شده و پرده از روی آن ها برداشته شده است و شما می توانید آن حقایق را بی پرده ببینید و استفاده کنید.

متجلیة ظواهره؛ ظاهر آن جلوه گری می کند.

مغتبطة به أشیاعه؛ کسانی که از قرآن پیروی کنند و پا جای پای او بگذارند به آن مسرورند.

قائدا إلى الرضوان اتباعه؛ کسی که دنباله روی قرآن باشد، قرآن او را به سوی رضوان الهی رهبری می کند.

مؤد إلى النجاة استماعه؛ حتی گوش دادن به قرآن شما را به راه نجات می کشاند.

به تنال حجج الله المنورة و عزائمه المفسرة و محارمه المحذرة؛ به وسیله قرآن است که حجت های الهی به شما می رسد و عزیمت های قرآن (چیزهایی که خدای متعال بر شما واجب کرده است) برای شما تفسیر می شود و در مقابل، شما را از حرام های الهی بر حذر می دارد.

و بیناته الجالیة و براهینه الكافیة؛ دلایل روشن و برهان های کافی همه در قرآن بیان شده است.

خلاصه بیانات حضرت در این بخش این است که باید اول توجه داشته باشید به این که شما مسئول اید، و این مسئولیت شما منحصر به مسایل فردی نیست. باید این مسئولیت تان را به وسیله قرآن بشناسید و قرآن حجت را بر شما تمام کرده است.

ان شاءالله خدا توفیق استفاده از قرآن و اهل بیت علیهم السلام را به همه ما مرحمت کند.

Share