کار ناتمام آیت الله حائری شیرازی / حکایت خوبان 300

حکایت خوبان 300 / کار ناتمام

کار ناتمام آیت الله حائری شیرازی / حکایت خوبان 300

در بیمارستان به عیادتش رفتم. فقط با اشاره چشم و دست حرف می زد ولی هشیاری کامل داشت. گویی می خواست چیزی به من بگوید، اشاره ای به دکتر کرد. کاغذ و قلمی به دستش داد. نتوانست بنویسد. دکتر که با او مأنوس بود، پرسید: «حاج آقا! می خواهید همان سفارش را به آقای دکتر توکلی بکنید؟» با اشاره چشم تأیید کرد.

دکتر کاغذی به دست من داد که جملاتی کج و معوج روی آن نگاشته شده بود: «بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین؛ مرگ حتمی است؛ ولی گاهی می بینیم سالمی بی هیچ سببی در لحظه می میرد و گاهی بیماری شفا می یابد. من دوست دارم کارم را تمام کنم.»

کار ناتمام مانده او که آرزو داشت تمام کند و برود، دو چیز بود: مبارزه برای حذف ربا از سیستم پولی و مالی کشور و تلاش برای تدوین علوم انسانی اسلامی.

توجه : جهت دریافت و مشاهده تصویر در ابعاد اصلی و بزرگ تر روی آن کلیک کنید.

 

 

آیت­ الله حائری شیرازی رحمه الله

منبع: خبرگزاری فارس

راوی: احمد توکلی

حکایت خوبان 300 - کار ناتمام

پدیدآورنده: 
Share