تربیت دینی و اخلاقی

میرحسن موسوی
تربیت دینی و اخلاقی

مقدمه:
آنچه که در اینجا قصد داریم به بیان و تشریح آن بپردازیم مسئله تربیت از نظر و دیدگاه اسلام و بالاخص تربیتی با محوریت و رویکرد اخلاق ناب اسلامی است، با توجه به سیر مطالعاتی که درباره تربيت و دين وجود دارد چنین برمى آيد كه مفهوم «تربيت دينى» در پيوند با سه محور شناخت، ايمان و عمل قابل تحقق است. و لذا حتماً باید در نظر داشت که اگر بناست کار تربیتی انجام شود؛ ابتدا باید این بینش صحیح با مبانی صحیح در اختیار متربی قرار بگیرد و مهم ترین بعد آن نیز این است که این مواد خام به مرحله ظهور و فعلیت برسد که ابتدا باید خود مربّی فردی تربیت یافته باشد تا بتواند دستگیری کرده و متربیان را بسوی تعالی و رشد رهنمون سازد زیرا که شاعر می گوید:
ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی
گر راهرو نباشی کی راهبر شوی؟[1]
تربيت اخلاقى از همان آغاز كودكى آغاز شده و انسان را از رذايل و صفات نكوهيده به فضايل و خصال پسنديده می آراید و به خير و سعادت می رساند، تا آنجا كه ندیم پاكان و ملائک کرده و ظرف انسانی را پذيراى فيض الهى مى گرداند.
همانگونه که صاحب خلق عظیم می فرمایند:
«تخلقوا بأخلاق الله[2]، و بعثت لأتمم مكارم الأخلاق [3]...»
بنابراین باید مدنظر داشت که آراستگی به اخلاق الهی و تمام کردن مکارم الهی همان وجه اصلی بعثت و رسالت انبیای الهی است و حافظ شیرازی چه زیبا می فرماید:
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده[4]
و چگونه خداوند سبحان بر انسان تذکر می دهد و دعوت و تربیت بدون عمل و بدون آراستگی از سوی آمر را مذمت کرده و می فرماید:
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون »[5]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟!
تربيت اخلاقى، جنبه هاى گوناگونى دارد. يك جنبه آن، ايجاد عقائد و باورهای صحیح در فرد است؛ باورهايى تعاریف درستی از «بدی»ها و «خوبی»ها و هنجارهایی بر مبانی متعالی الهی را نشان متربی می دهد. و لذا اين عقائد و باورها جنبه عقلانى تربيت اخلاقى را سامان مى دهند. در اين جنبه متربى، اصول و قواعد نهايى اخلاق را درمى يابد و مى تواند خوب و بد افعال را تشخيص دهد. جنبه ديگر تربيت اخلاقى آن است كه فرد بتواند اين اصول و قواعد را در اعمال و رفتار خود به كار بندد.
جنبه سوم تربيت اخلاقى، كه گامى فراتر از جنبه قبلى است، نوعى مراقبت حالات درونى و رفتارهاى بيرونى را دربرمى گيرد. در اين جنبه، متربى بيش از آنكه بياموزد، اين آموزه ها را به كار بندد، مى آموزد تا آموخته ها را ملكه خويش سازد. بنابراين، اگر مجموعه اين سه جنبه در فردى مشاهده شود، مى گويند او به تربيت اخلاقى آراسته است.
یک فرد تربیت یافته بر اساس مبانی و بینش صحیح و متعالی همواره در مسیر صحیح گام بر می دارد تا مسیر خویش را به سرانجام رساند و همواره استقامت دارد و بر این اساس تعبیر و امر به استقامت که بر حضرت ختمی مرتبت صلوات الله علیه وارد شد، یکی از مصادیق ظهور یافته این آیه شریفه می شوند که؛
« فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْت [6]»؛ پس همان گونه كه فرمان يافته اى، استقامت كن...
تربیت در لغت:
تربيت از نظر لغوى عبارت است از تغذيه، عهده دار شدن مراقبت كودك و سرپرستى او.[7] و نیز واژه «تربيت» در لغت به معناى پرورانيدن يا پرورش آمده است.[8]
تربیت در اصطلاح:
از نظر اصطلاحى تعريفهاى متعددی از سوى دانشمندان اسلامى و غير اسلامى براى تربیت ارائه شده  است ولی بخاطر طولانی نشدن مطلب به جامع ترین آنها اکتفا می کنیم؛
با توجه به تعريفهاى مزبور و با ملاك قرار دادن تعريف شهيد مطهرى(ره) از تربيت[9]، مى توان تعريفى را كه نسبت به تعريفهاى ديگر كاملتر و از روشنى و جامعيت بيشترى برخوردار باشد، اين گونه ارائه داد: «تربيت عبارت است از فراهم كردن زمينه ها و عوامل  براى به فعليت رساندن و شكوفا نمودن استعدادهاى درونى انسان در جهت مطلوب و استفاده از روشهاى صحيح و مناسب».[10]
بر مبناى اين تعريف، كار مربى فراهم كردن زمينه ها و عوامل مختلف جهت به فعليت رساندن و پرورش استعدادهاى ذاتى متربى است. تربيت به معناى عام آن هر چند شامل همه جانداران مى شود، اما آنچه كه هم اكنون به عنوان تعليم و تربيت بين انديشمندان جهان مورد بحث است، تنها شامل انسان مى باشد. مربى در جريان تربيت بايد هدفى را در نظر گرفته و
متربى را به سوى آن سوق دهد، چه اينكه تربيت به معناى خاص آن، عملى ارادى و غيرتصادفى بوده كه بدون تعيين هدف تحقق نخواهد يافت.
موضوع تعليم و تربيت :
موضوع هر علمى عبارت است از چيزى كه محور مطالب قرار مى گيرد، و درباره آن و عوارضش گفتگو مى شود. به عنوان مثال: موضوع علم پزشكى، جسم انسان است يعنى در اين علم از جسم انسان و آنچه بر آن عارض مى گردد، بحث مى شود، چنانچه در علم رياضى از عدد و در علم شيمى از عناصر صحبت به ميان مى آيد.
از آنجا كه «انسان» از جنبه هاى مختلف، محور بحث و گفتگو واقع مى شود، از اين جهت، در هر جنبه اى از وجود خود موضوع علمى از علوم قرار مى گيرد، از جنبه جسمى موضوع علم پزشكى است، از جنبه اجتماعى موضوع علم جامعه شناسى، از جنبه رفتارى موضوع علم روان شناسى و ... در اين راستا، تعليم و تربيت از جمله علومى است كه مى توان مدّعى شد، هم از جهات جسمى و هم از جنبه هاى روحى انسان بحث و گفتگو مى كند و با شناسايى نيروها و استعدادهاى درونى و ذاتى انسان به پرورش و شكوفاكردن آنها مى پردازد. بنابراين، بطور قطع مى توان گفت كه موضوع تعليم و تربيت «انسان» است با توجه به توانها، استعدادها و همه جنبه هاى وجودى اش.
انواع تربيت:
تربيت با توجه به ابعادى كه در انسان مورد پرورش قرار مى گيرد، به سه نوع بدنى، عقلى و قلبى تقسيم مى شود که به دلیل اطاله کلام به ذکر اسامی آنها بسنده می شود:
تربيت بدنى :
«الصِّحَّةُ افْضَلُ النِّعَم»[11]
سلامتى بهترين نعمتهاست.
که خود تربیت بدنی نیز شامل سه محور می باشد:
الف- تغذيه ، ب- بهداشت ، ج- ورزش
در اینجا توجه و عنایت به یه نکته ضروری است که بين پرورش جسم و تن پرورى تفاوت و فاصله بسیاری است همانگونه که مرحوم شهید مطهری می فرمایند:
«تن پرورى غير از مسأله رشد دادن و پرورش واقعى نيروهاى جسمانى است، و بلكه اين دو، تا حدّى بر ضدّ يكديگرند؛ يعنى اگر انسان بخواهد جسمش را پرورش دهد، به اين معنى كه بر اساس طبيعت تكميلش كند و سلامتش را حفظ نمايد، بگونه اى كه از آسيبها و بيماريها دور بماند وعمرش را طولانى كند، بايد با آن نوع تن پرورى كه نفس پرورى و شهوت پرورى است، مبارزه كند.»[12]
تربيت عقلى :
عقل در اسلام جايگاه ويژه اى دارد. ارزش انسان به عقل اوست.
تفكّر در نظام آفرينش و خلقت انسان و ديگر موجودات زنده و تاريخ گذشتگان، موجب شكوفايى و بيدارى عقل است.
اطاعت از هوا و هوس، پيروى كوركورانه و بسنده كردن به گمان، جلوى پرورش و شكوفايى عقل را مى گيرد.
پرورش عقل بايد بر اساس محورهاى نقّادى، دورانديشى، آزادانديشى و مصمّم بودن در عمل به تصميمها باشد.
تربیت قلب:
قلب داراى دو معناست:
1- جسم صنوبرى شكل داخل بدن كه تنظيم جريان خون را به عهده دارد.
2- نفس ناطقه انسانى كه از آن به روح و نفس نيز تعبير مى شود.
قلب به معناى دوم كه مركز عواطف و احساسات آدمى است كه اگر بطور صحيح تربيت نشود، دچار بيماريهاى خطرناكى مى گردد كه به كور دلى و از كارافتادگى آن مى انجامد.
نظام تربيتى اسلام توجه كافى نسبت به پرورش قلب اعمال كرده، آن را ظرف نزول قرآن مجيد مى داند و مشاهده آخرين درجه قرب الى اللّه را نيز كار قلب دانسته است.
همچنين واژه قلب بيش از 130 بار در قرآن تكرار شده و خداوند با يازده سوگند، رستگارى انسان را در گرو تزكيه آن دانسته است.
ديدگاه اسلام پيرامون تطهير قلب در دو محور كلّى: پيرايش آفتها و پرورش اسباب تزكيه بيان شده كه عمده ترين آفتها عبارت است از: غفلت از ياد خدا، سخن زياد، گناه فراوان، آرزوهاى طولانى، ثروت زياد، پرخورى و جدال و نزاع و برخى از اسباب تزكيه دل نيز عبارت است از: تقوا، ياد خدا، تلاوت قرآن و همنشينى با دانشمندان.
گفتنى است كه اسلام سه نوع تربيت (جسم، عقل و قلب) را بگونه اى هماهنگ درباره انسان اجرا مى كند و ميان قوا و استعدادهاى او تعادل ايجاد مى كند.
ضرورت و اهميت تربيت دينى
شايد كم تر كسى درباره ضرورت و لزوم تربيت دينى شك كند؛ زيرا با اندكى تفكر روشن مى شود كه سعادت انسان در گرو تربيت دينى است. تربيت دينى مى تواند ارتباط آفريده با آفريدگار را مستحكم تر كند و او را به پذيرش تعهّد و قبول مسئوليت وادارد. انگيزه بعثت انبيا نيز در اصل بر همين هدف استوار است.
در اهميت تربيت دينى همين بس كه انگيزه بعثت انبيا در اصل بر همين هدف استوار است و قرآن كريم كه كتاب هدايت و انسان سازى است در پاره اى از آيات به طور صريح به تربيت دينى فرزندان پرداخته، مى فرمايد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ...[13]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگها است نگه داريد.
در آيه اى ديگر مى فرمايد:
قُلْ إِنَّ ا لْخاسِرينَ الَّذِينَ خَسِروْا أَنفُسَهمْ وَأَهْلِيهمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.[14]
بگو: زيانكاران واقعى آنان اند كه سرمايه وجود خويش و خانواده [بستگانشان ] را در روز قيامت از دست داده اند.
اولياى گرامى اسلام نيز بر تربيت به طور عام و تربيت دينى فرزندان به طور خاص تأكيد و توصيه كرده اند. رسول خدا (ص) مى فرمايد:
فرزندانتان را با سه ويژگى تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان، دوستى اهل بيت او و قرائت قرآن.[15]
همان حضرت مى فرمايد:
به كودكان خود در هفت سالگى امر كنيد كه نماز بگزارند.[16]
امام صادق (ع) نيز از پدر بزرگوارش نقل مى كند كه فرمود:
ما [اهل بيت ] فرزندانمان را در پنج سالگى به نماز وامى داريم، ولى شما فرزندانتان را در هفت سالگى به نماز وادار سازيد.[17]
در حديثى ديگر مى فرمايد:
پسر بچه هفت سال بايد بازى كند، هفت سال نوشتن بياموزد و هفت سال نيز حلال و حرام را بياموزد.[18]
ويژگيهاى تربيت دينى
تربيت دينى از جهات مختلف با تربيت غير دينى تفاوت دارد. برخى از ويژگيهاى تربيت دينى عبارت اند از:
1. اصلاح خويش
در تربيت دينى، تربيت ابتدا از خود «مربّى» شروع مى شود. دين، ايمان بدون عمل را نمى پذيرد و سخنى را كه گوينده اش بدان عامل نباشد به شدّت نكوهش مى نمايد:

أَتَأْمُرُونَ الْنَّاسَ بِالْ بِر وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ.[19]
آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد، اما خودتان را فراموش مى نماييد.
يَاايُّهَا الَّذينَ امَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ.[20]
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمى كنيد.
برخلاف تربيت غير دينى، كه گاه مربيان آن واعظان غير متّعظ و عالمان بى عمل اند، در تربيت دينى، مربيان نمونه اعلاى تربيت و كمال و اخلاص اند و اين حقيقت يكى از بزرگ ترين امتيازات تربيت دينى بر تربيت غير دينى است.[21]
2. ضمانت اجرايى
از مهم ترين امتيازات تربيت دينى، وجود ضمانت اجرايى منحصر به فردى چون «ايمان به خدا» است.
وقتى ايمان به عنوان نيرويى معنوى و زوال ناپذير در قلب مؤمن جاى مى گيرد، تمام موانع و سختيها را از پيش پاى او برداشته، تحول عظيم درونى و كار بسيار مشكل «خودسازى» را ساده و ممكن مى سازد. دست پروردگان مكاتب الهى به كمك همين نيروى عظيم معنوى بر تمام موانع و منافع شخصى و اميال نفسانى پيروز شده، سدّ پولادين ميان انديشه و عمل را به سادگى مى شكنند و در صحنه پيكار و مجاهدت هميشگى، بى هيچ دغدغه اى پيروزمندانه مبارزه مى كنند.
3. راه حلها و برنامه هاى عملى
از ديگر امتيازات تربيت دينى، ارائه راه حلها و برنامه هاى صحيح و عملى براى تربيت است؛ راه حلهايى كه مبتنى بر شناخت دقيق فطرت و وجود انسان و تأمين كننده كليه نيازها و در برگيرنده همه ابعاد وجودى است كه قابليت تحقق و اجرا دارد.
4. همه جانبه بودن (جامعيت و شمول)
برنامه تربيتى دين برخلاف برنامه هاى فرهنگ بشرى، هرگز محدود به يك يا چند بُعد خاص از وجود انسان نيست. تربيت يافتگان مكاتب بشرى يا فيلسوف اند يا دانشمند، عارف، قهرمان، سخنور، جوانمرد، بخشنده و مانند آن، ولى دست پروردگان مكتب الهى از شخصيتى كامل و جامع و چند بُعدى برخوردارند و در يك كلام آنها مظهر همه صفات مثبت انسانى و فاقد هر گونه صفت منفى هستند. در چنين مكتبى انسانهايى همانند على، فاطمه، زينب، حسن، حسين عليهم السلام، سلمان و مقداد به وجود مى آيند كه تجسّم عينى اسلام و انسانهايى آرمانى اند.[22]
اهداف تربيت دينى
هدفهاى تربيت دينى را در سه محور هدف غايى، كلى و تفصيلى مى توان بررسي کرد.
1. هدف غايى
هدف غايى تربيت دينى، قرب به حقيقتى است بى نهايت و جامع كمالات و ارزشها كه از آن به لفظ جلاله «اللّه» تعبير مى شود. اوست كه بى نهايت وكامل مطلق است و مى تواند محور تمام فعاليتهاى آدمى شود.
منظور از قرب، كم شدن فاصله زمانى و مكانى نيست؛ زيرا خداوند آفريننده زمان و مكان و محيط بر همه زمانها و مكانهاست و با هيچ موجودى نسبت زمانى و مكانى ندارد «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ* وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنتُم وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[23]؛ «وَلِلّهِ الْمَشْر قُ وَالْمغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوْا فَثَم وَجْهُ اللّهِ.[24]
منظور قرب تكوينى به خداوند هم نيست؛ زيرا خدا احاطه وجودى بر همه آفريدگان و از جمله انسان دارد «إِنَّهُ بِكُلِّ شَىءٍ مُحيطٌ.[25]؛ «وَ نَحنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لَا تُبْصِرونَ.[26]
بلكه منظور از قرب به خدا، كمالى است اكتسابى كه تنها انسانهاى شايسته و صالح در پرتو بندگى خدا و عبادت و پيمودن مسير تكاملى خويش به آن مى رسند. در اين مقام خويشتن را عين تعلّق و ارتباط به او مى يابند و براى خود و هيچ موجود ديگرى استقلالى در ذات و صفات و افعال نمى بينند و هيچ پيش آمدى آنها را از اين مشاهده باز نمى دارد. علوم و مشاهداتى كه در اين مسير براى انسان حاصل مى شود، بر مرتبه وجودى اش مى افزايد و به تدريج جوهر ذاتش را كامل تر مى سازد و به حدى مى رساند كه با خدا همه چيز دارد و بى خدا هيچ.[27]
2. اهداف كلى
اين اهداف، حدّ واسط هدف غايى و اهداف رفتارى و جزئى اند. هدفهاى واسطه اى مسير حركت انسان را تا حدّى مشخص تر و روشن تر مى كنند و مجموعه اى را تشكيل مى دهند كه از به هم پيوستن آنها پيكره هدف نهايى ساخته مى شود.
با توجه به اينكه تربيت دينى درصدد هدايت تعامل انسان با خدا، خود، ديگران و طبيعت است، اهداف كلى در چهار محور شايان بررسى است؛ با اين توضيح كه ارتباط انسان با يك يا چند عامل، مانع ارتباط او با ديگر عوامل نخواهد بود، براى مثال، ارتباط انسان با خويشتن، ديگران يا طبيعت، از جهتى، ارتباط با خداوند نيز شمرده مى شود.
الف. برخى هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با خدا عبارت اند از: معرفت به خدا، ايمان به آموزه هاى دينى، تقوا، عبادت و شكرگزارى خداوند.
ب. برخى هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با خود عبارت اند از: پرورش قوه عقل و انديشه، خودشناسى، پرورش روح حقيقت جويى و فضيلت جويى و گرايش به فضايل اخلاقى.
ج. پاره اى از هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با ديگران عبارت اند از:
پيوند عملى با پيشوايان معصوم، احترام به والدين، احترام به همنوع و پاسداشت حرمت انسانها، پرورش روح اجتماعى، اخوت، تعاون و همكارى؛ امانتدارى، وفا به عهد و پيمان، صداقت، حسّ نوع دوستى، همدردى، ايثار و فداكارى و مانند آن.
د. از جمله هدفهاى تربيتى در ارتباط انسان با طبيعت عبارت اند از:
شناخت طبيعت و بهره بردارى صحيح از آن.
3. اهداف تفصيلى
براى اينكه بهتر و روشن تر بدانيم كه متربيان خود را در چه جهتى مى خواهيم سوق دهيم و آنان را از وضع فعلى به كدام وضع و موقعيت جديد برسانيم، ضرورى است اهداف كلى، به گونه اى جزئى تر و تفصيلى مشخص گردند. آنچه در مباحث اخلاقى اسلام درباره الگوى اخلاقى اسلام و فضايل و كمالات انسانى مطرح مى شود، همه در اهداف تفصيلى تربيت دينى قرار مى گيرند.[28]
ثمرات تربیت:
از جمله ثمراتی که تربیت دارد این است که افراد تربیت یافته براساس آموزه های صحیح دینی در شناخت مسیر و چگونگی عمل به تعالیم الهی و استقامت در راه، آگاهی کافی دارند و لذا براساس فرمایشات حضرت باری تعالی در قرآن کریم می توان این افراد را در نحوه عملکردشان شناسائی کرد همانگونه که وعده داده شده؛
« فَسَوْفَ يَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَايَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ.[29]
به زودى خدا مردمى را بياورد كه دوستشان بدارد و دوستش بدارند. دربرابر مؤمنان فروتنند و در برابر كافران، سركش؛ در راه خدا جهاد مى كنند و از ملامت هيچ ملامتگرى نمى هراسند.
همانگونه که مشخص شد از ویژگی های بارز این افراد نهراسیدن از سرزنش مخالفان و سرسختی در برابر منحرفان می باشد و نیز رئوف و مهربان به افراد مؤمن و انقلابی می باشند و بر همین اساس است که خدا را همواره مدنظر دارند و خدا نیز آنها را دوست می دارد و محبت خویش را در دل آنها ملکه می سازد و آنها را مورد لطف قرار داده و محبوب مردم نیز می گرداند.
و یا در عبارت دیگر خود خداوند سبحان در مورد این افراد چنین کدهایی را در اختیار ما قرار می دهد؛
التائبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السائِحُونَ الرَّ اكِعُونَ الساجِدُونَ الامِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عِنَ الْمُنكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ.[30]
توبه كنندگانند، پرستندگانند، ستايندگانند، روزه دارانند، ركوع كنندگانند، سجده كنندگانند، امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكرند و حافظان حدود خدايند و مؤمنان را بشارت ده!
باید مدنظر داشت که طبق توصیف خداوند سبحان این افراد مزین به چنین صفات منحصر به فردی هستند و از این روست که حافظان حقیقی حدود الهی همین افراد هستند و خداوند به آنها بخاطر چنین ایمان راسخی بشارت داده است و چیزی را که ما باید از این عبارات بدست بیاوریم این است که اینگونه اشخاص بخاطر انجام چنین اعمالی مورد ستایش هستند نه اینکه بخاطر داشتن چنین ویژگی های به ادبیات غلطی که از جانب دشمنان دین القاء شده و برخی ها نیز مورد نفوذ عقائد انحرافی دشمن قرار گرفته و این افراد را «تندرو» و «افراطی» قلمداد می کنند. همانگونه که در آیه سابق گذشت این افراد از این تعابیر هم واهمه ای ندارند چون آنچه نصب العین آنها قرار گرفته اوامر و حدود الهی است و از این رو خداوند سبحان برای این افراد چنین جایگاهی را قرار داده؛
«وَ للَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لَايَعْلَمُونَ.»[31]
عزت، از آنِ خدا و پيامبرش و مؤمنان است، ولى منافقان نمى فهمند.
بخش اول آیه فوق از عزت و بخش دوم آیه از عدم فهم صحیح منافقان سخن می راند که اولاً این افراد در راستای عزت الهی قرار می گیرند و ثانیاً دشمنان و مخالفان این افراد که همواره مؤمنان خالص را مورد مذمت و سرزنش قرار می دهند، منافق بدون فهم و علم می خواند.
در خانه اگر کس است یک حرف بس است...
نتیجه گیری:
بطور خلاصه باید گفت که تربیت صحیح اخلاقی یعنی مسیر خود را به سوی ربّ الارباب تنظیم کردن و خود را در اختیار ربّ محض دیدن و تعالیم را نیز از این سرچشمه دریافت کردن است که نتایج آن هم در سعادت اخروی فرد و هم جامعه اسلامی تاثیر بسزایی دارد و هم اینکه تربیت صحیح انسان را از فرش به عرش رهنمون می سازد تا مبدا  دنیا و عندالدنیا بودن را به مقصد اعلای «عند ملیک مقتدر»[32] پیمودن است.
و وقتی انسان به معنای حقیقی تربیت یافت آنوقت می توان گفت یکی از مصادیق تعریف مرحوم علامه طباطبائی در مورد نور می شود که: «ظاهرٌ بذاته مظهرٌ لغیره»[33] یعنی خودش نورانی و ظاهر است به تعبیری و نیز راهنما و چراغیست برای اهل سلوک مثل حضرات امام خمینی(ره) و آیت الله بهجت(ره) که حقیقتاً جزو مصادیق نور و مصباح بودند.
 

منابع:
1. قرآن کریم
2. الهامى نيا، على اصغر، تعليم و تربيت در اسلام ، ناشر: اداره آموزشهاى عقيدتى سياسى نمايندگى ولى فقيه در سپاه ، قم 1376، چاپ: اول
3. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران.
4. نعمت اللّه يوسفيان ، تربيت دينى فرزندان
5. مجله معرفت، شماره 23( مقاله تربيت دينى خانواده، محمد احسانى).
6. دیوان حافظ شیرازی
7. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى(1110 ق )، بحار الأنوار( ط- بيروت)، ناشر: دار إحياء التراث العربي ، چاپ: بيروت 1403 ق ، چاپ: دوم
8. رضا فرهاديان، مبانى تعليم و تربيت در قرآن و احاديث ، ناشر: موسسه بوستان كتاب ، قم 1390، چاپ: چهارم .
9. طباطبائی، سیدمحمدحسین، بدایة الحکمة، ناشر: موسسه النشر الاسلامي التابعه لجماعه المدرسين بقم‏، چاپ: اول‏.
10. محمدی ری شهری، محمد، ميزان الحكمة.
11. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعه، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم‏1409 ق‏، چاپ: اول‏.
12. مصباح يزدى، محمدتقى، به سوى خودسازى، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى( ره)، چاپ اول1380.
-----------------------------------
پی نوشت:
[1] حافظ شیرازی، غزل شماره ۴۸۷.
[2] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏58، ص: 129.
[3] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏16، ص: 210.
[4] حافظ شیرازی، غزل شماره ۴۲۳.
[5] سوره مبارکه صف، آیه2.
[6] هود/112.
[7]  اقتباس از اقرب الموارد، واژه رَبّاهُ.
[8] لغت‏نامه، على‏اكبر دهخدا، واژه تربيت.
[9]  تعليم و تربيت در اسلام، ص 56.
[10]  تعليم و تربيت اسلامى، محسن شكوهى يكتا، ص 5( با اندكى تصرف).
[11]  غررالحكم، ج 1، ص 263، دانشگاه تهران.
[12] تعليم و تربيت در اسلام، ص 270- 271.
[13] تحريم: 6
[14] زمر: 15
[15] ميزان الحكمة، ج 10، ص 721.
[16] همان، ص 722.
[17] وسائل الشيعه، ج 3، ص 12.
[18] همان، ج 12، ص 247.
[19] بقره: 44
[20] صف: 2- 3 صف: 2- 3
[21] ر. ك. تحقيقى پيرامون انسان، تربيت، اسلام، دفتر تحقيقات امور تربيتى، ص 27- 29.
[22] ر. ك. بحثى پيرامون انسان، تربيت، اسلام، ص 31- 34.
[23] حديد: 3- 4.
[24] بقره: 115.
[25] فصلت: 54.
[26] واقعه: 85.
[27] ر. ك: به سوى خودسازى، استاد محمدتقى مصباح يزدى، ص 246- 259، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى( ره)، چاپ اول، 1380.
[28][28] ر. ك. تعليم و تربيت اسلامى، تربيت معلم، ص 30- 31.
[29] مائده( 5) آيه 54 .
[30] توبه( 9) آيه 112 .
[31] منافقون( 63) آيه 8 .
[32] اشاره به آیه شریفه « في‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِر ».(سوره القمر/آیه55).
[33] بدایة الحکمة، الفصل الخامس، فی أن الوجود حقیقة واحدة مشککة، ص: 14.
---------------------------------
جهت مطالعه بیشتر:
1. الهامى نيا، على اصغر، تعليم و تربيت در اسلام ، صص 16-91-101.
2. نعمت اللّه يوسفيان ، تربيت دينى فرزندان.
3. رضا فرهاديان، مبانى تعليم و تربيت در قرآن و احاديث.

Share