ناتواني نگاه رياضي در ديدن حقيقت

براي روشن شدن بحث يك گل را با يك اسكلت فلزي كه در ساختمان به كار مي رود مقايسه كنيد؛ اگر از منظر نظم رياضي به آن دو نگاه كنيد هر دوي آن ها را منظم مي بينيد. در اسكلت فلزي قواعد رياضي کاملاً محاسبه شده، و مقاومت هاي هر ستون خيلي دقيق مورد بررسي قرار گرفته است. همين طور اگر يك گل را از همان زاويه بررسي نماييد، ملاحظه مي كنيد كه اندازه و وزن اين گلبرگ و نسبتش با زاويه اي كه به ساقه اش دارد و فشاري که بر ساقه مي آورد، كاملاً دقيق و حساب شده است. وقتی اين گل را كه حداقل به اندازه يك اسكلت فلزي، قواعد رياضي در آن محاسبه و در نظر گرفته شده است، صرفاً از منظر محاسبات چشمِ رياضي ببينيم، آيا گل می بینیم يا ديگر نمی توانیم آن را به عنوان يک گل تماشا کنیم؟ درست است كه نظم رياضي وارِ اسكلت فلزي در گل هم رعايت شده است ولي خيلي چيزهاي ديگر در گل هست كه با نگاه محاسبه گرِ رياضي نمي توان آن ها را ديد. اين كه شنيده ايد بعضي ها خارج از برخورد بد كليسا با گاليله، معتقدند گاليله به بشر ظلم كرده است، در همين راستا است كه مي گويند او نگاه بشر به عالم را به نظم ریاضی محدود كرد، و فقط با نگاه رياضي به عالم نگريست و حاصل آن نگاه علم جديد و بشر مدرن شد كه استعداد ديدن بسياري از زيبايي  هاي عالم را از دست داده است. در اين كه كليسا در برخورد با گاليله افراط كرده است بحثي نيست، ولي غفلت از نگاه همه جانبه به عالم، به طوري كه بتوانيم نظر به حقيقت بيندازيم، چيزي بود كه علم جديد با نگاه محاسبه گر خود،از آن غفلت كرد. بشري كه عالم را، مظهر اسماء الهي مي ديد، در منظري كه گاليله مطرح كرد تبديل به انساني شد كه همه چیز را از منظر موجودات محاسبه پذیر مي نگرد، حتي از منظر گاليله نه تنها خداوند جهان را با قلم رياضي خلق کرده، حتي كتاب مقدس بر اساس رياضيات تدوين شده است.[1] ممكن است تصور كنيم اين حُسن كتاب مقدس است که با نظم ریاضی تدوین شده است، ولي متوجه باشيم ما در متون مقدس به دنبال خدا هستيم، نه به دنبال مهندس. وجود مقدس پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) اگر يك مهندس منظمي باشد، جوابگوي آن بُعدي از انسان كه نياز به نبي دارد نخواهد بود.

این که گفته می شود «دبستان كه آمد بشر به بحران معرفتي افتاد» هنوز مبهم است، زيرا بايد اين نكته روشن شود كه وقتي دبستان وارد زندگي ما شد نگاه ما به عالم تغيير كرد. دبستان نگاه ما را به عالم و آدم عوض نمود و ديگر با نگاهي كه انبياء به ما آموخته بودند به عالم و آدم نمي نگريم. در درس علومي كه امروزه مي خوانيد تلاش مي کنيد تا طبيعت را آن طور نگاه كنيد كه غرب نگاه مي كند و با چند نمونه و آزمايش، مي خواهيد حقانيت نگاه خود را اثبات كنيد. مثل اين است كه با چند نمونه محاسبه بين اجزاي گل، نظم رياضي گونه يك گل را ثابت كنند. در حالي كه صحبت از زيبايي هايي است كه با نگاه رياضي گونه در گل ديده نمي شود، نه اين كه نظم رياضي گونه در آن وجود ندارد. از طريق درس علوم، كودكان را از «نگاه سنتي» به عالم، به «نگاه مدرن» منتقل مي كنند. بعضي ها درس علوم را نمي فهمند چون مي خواهند در نگاه سنتي خود پايدار بمانند ولي از طرف اين تمدن به عنوان بي سواد معرفي مي شوند. براي خودِ ما خيلي سخت بود كه نگاهي را بپذيريم كه درس علوم پيشنهاد مي كند، نه اين كه موضوع سخت بود. حرف اين بود که به چه دليل طبيعت اين طور است كه درس علوم مي گويد، و يا به چه دليل با چشم معلم فيزيولوژي به بدن خود نگاه كنيم. در درس علوم بايد تلاش مي كرديم چشم طبيعي خودمان را كور كنيم تا چشم گاليله اي در ما جا باز كند و طبيعت را آن طوري ببينيم كه امروز غربي ها مي بينند، موجودي مُرده كه حق هر تصرفي را در آن داريم! فردي که با تلسكوپ ماه را ديده بود، گفته بود ماهي كه در سقف آسمان به آن زيبايي مي ديدم، چيزي نبود جز يك سنگ بزرگ كه نور به آن مي خورد. در حالي كه در نگاه ديگر؛ يك نظمي در ميان است كه در آن مجموعه، كره ماه هم نقشي در زيبا كردن اين مجموعه دارد، هر چند به طور منفرد يك سنگ بزرگ است. خدا ماه را به واقع ماه زيبايي آفريد، نه يك سنگ كه به آن نور بتابد، در اين پهن دشت آسمان نيلگون اين ماه، به زيبايي ماه است، چشم محدود نگر علم نجوم جدید نمي گذارد زيبايي آن را ببينيم.

گفت ليلي را خليفه كان تويي
كز تو مجنون گشت پريشان و غوي
از دگر خوبان تو افزون نيستي
گفت رو رو چون تو مجنون نيستي
با خودي تو ليك مجنون بي خود است
در ديار عشق هوشياري بد است

نه با چشم خليفه زيبايي هاي ليلي ديده مي شود و نه با چشم رياضي می توان زيبايي هاي عالم خلقت را تماشا کرد.

--------------------------------------------

[1] - به کتاب «در بارة علم»، ويراست دوم از دکتر داوري، بخش اول ص 24 و به کتاب «مباني انديشه هاي اجتماعي غرب» از مرحوم دکتر محمدمددپور رجوع شود.

Share