70. آیه (أَحْسَنَ الْقَصَصِ در برابر تو است)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ
ما بهترین سرگذشت را بر تو بازگو کردیم، از طریق وحی کردن این قرآن به تو، هر چند پیش از آن از غافلان بودی. (3 / یوسف)
شرح آیه از تفسیر نمونه
بعضی از مفسران معتقدند که «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» اشاره به مجموعه قرآن است و جمله «بِمآ اَوْحَیْنآ اِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ» را قرینه آن میدانند و «قِصَّة» در اینجا تنها به معنی داستان نیست، بلکه از نظر ریشه لغت به معنی جستجو از آثار چیزی است و هر چیز که پشت سر هم قرار گیرد، عرب به آن «قِصَّة» میگوید و از آن جا که به هنگام شرح و بیان یک موضوع، کلمات و جملهها پی در پی بیان میشوند، این کار را «قِصَّة» نامیدهاند. به هر حال خداوند مجموعه این قرآن که زیباترین شرح و بیان و فصیحترین و بلیغترین الفاظ را با عالیترین و عمیقترین معانی آمیخته که از نظر ظاهر زیبا و فوقالعاده شیرین و گوارا و از نظر باطن بسیار پرمحتوا است اَحْسَنُ الْقَصَصِ نامیده است. در روایات متعددی نیز مشاهده میکنیم که این تعبیر درباره مجموعه قرآن به کار رفته است هر چند این روایات به عنوان تفسیر آیه مورد بحث وارد نشده است.
مثلاً در حدیثی که علی بن ابراهیم از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده میخوانیم:
«وَ اَحْسَنُ الْقَصَصِ هذَا الْقُرْآنُ: بهترین قصهها این قرآن است». (1) در کتاب «روضه کافی» در خطبهای از امیر مؤمنان علی چنین نقل شده که:
«اِنَّ اَحْسَنَ الْقَصَصِ وَ اَبْلَغَ الْمَوْعِظَةِ وَ اَنْفَعَ التَّذَکُّرِ کِتابُ اللّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ: بهترین داستانها و رساترین موعظهها و سودمندترین تذکرها کتاب خداوند متعال است». (2)
1 و 2 «نور الثقلین» ، جلد 2، صفحه 49.
ولی پیوند آیات آینده که سرگذشت یوسف را بیان میکند با آیه مورد بحث آن چنان است که ذهن انسان بیشتر متوجه این معنی میشود که خداوند داستان یوسف را «اَحْسَنُ الْقَصَصِ» نامیده است و حتی شاید برای بسیاری به هنگام مطالعه آیات آغاز این سوره غیر از این معنی چیزی به ذهن نیاید. اما بارها گفتهایم که مانعی ندارد اینگونه آیات برای بیان هر دو معنی باشد، هم قرآن به طور عموم اَحْسَنُ الْقَصَصِ است و هم داستان یوسف به طور خصوص. چرا این داستان بهترین داستان نباشد؟ با این که در فرازهای هیجانانگیزش ترسیمی از عالیترین درسهای زندگی است. حاکمیت اراده خدا را بر همه چیز در این داستان به خوبی مشاهده میکنیم سرنوشت شوم حسودان را با چشم خود میبینیم و نقشههای نقش بر آب شده آنها را مشاهده میکنیم. ننگ بیعفتی، عظمت و شکوه پارسایی و تقوی را در لابلای سطورش مجسم میبینیم. منظره تنهایی یک کودک کم سن و سال را در قعر چاه، شبها و روزهای یک زندانی بیگناه را در سیاهچال زندان، تجلی نور امید از پس پردههای تاریک یأس و نومیدی و بالاخره عظمت و شکوه یک حکومت وسیع که نتیجه آگاهی و امانت است، همه در این داستان از مقابل چشم انسان رژه میرود. لحظاتی را که سرنوشت یک ملت با یک خواب پرمعنی دگرگون میشود و زندگی یک قوم و جمعیت در پرتو آگاهی یک زمامدار بیدار الهی از نابودی نجات مییابد و دهها درس بزرگ دیگر در این داستان منعکس شده است چرا اَحْسَنُ الْقَصَصِ نباشد؟ منتها اَحْسَنُ الْقَصَصِ بودن سرگذشت یوسف به تنهایی کافی نیست، مهم این است که در ما آن چنان شایستگی باشد که بتوانیم این همه درس بزرگ را در روح خود جای دهیم. بسیارند کسانی که هنوز به داستان یوسف به عنوان یک ماجرای عشقی جالب مینگرند، همچون چارپایانی که به یک باغ پر طراوت و پر گل، تنها به صورت یک مشت علف برای سدّ جوع مینگرند و هنوز بسیارند کسانی که با دادن شاخ و برگهای دروغین به این داستان سعی دارند از آن یک ماجرای سکسی بسازند، این از عدم شایستگی و قابلیت محل است وگرنه اصل داستان همه گونه ارزشهای والای انسانی را در خود جمع کرده است و در آینده به خواست خدا خواهیم دید که نمیتوان به آسانی از فرازهای جامع و زیبای این داستان گذشت و به گفته شاعر شیرین سخن گاه در برابر جاذبههای این داستان «بوی گل انسان را چنان مست میکند که دامنش از دست میرود».
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلینَ.
و بیگمان، پیش از اینکه ما این کتاب آسمانی را به تو وحی نماییم، در مورد آن از بیخبران بودی.
به باور پارهای ممکن است منظور این باشد که:
پیش از فرود آن، از سوی خدا بر تو، از غافلان بودی و از مقررات و احکام و مفاهیم قرآن، یا از چگونگی سرگذشت یوسف چیزی نمیدانستی.