پنج دلیل شگفتانگیز برای نامشخص ماندن سرنوشت سیاسی تالشان

چرا سرنوشت سیاسی تالشان هنوز نامشخص است؟ | پنج عامل کلیدی و تحلیل ژئوپلیتیک
ملت تالش، با ریشههایی عمیق در فرهنگ ایرانی و حضور تاریخی در حاشیه دریای کاسپین، همچنان با آیندهای سیاسی نامشخص روبروست. در حالی که بسیاری از مناطق مشابه به خودمختاری یا تعیین تکلیف سیاسی رسیدهاند، تالشان در هالهای از ابهام به سر میبرند. این مقاله به بررسی پنج دلیل کلیدی برای این وضعیت میپردازد؛ دلایلی که از ژرفای تاریخ تا پیچیدگیهای ژئوپلیتیک امروز امتداد دارند.
مقدمه: معمای یک ملت با ریشههای کهن
وقتی به نقشه سیاسی جهان مینگریم، سرنوشت بسیاری از مناطق و اقوام برایمان آشناست. کردستان عراق به خودمختاری دست یافته، کریمه به روسیه پیوسته و وضعیت قرهباغ، نخجوان، اوستیا و آبخازیا، هرکدام به شکلی مشخص شده است. اما در این میان، ملت تالش، با ریشههایی عمیق در تاریخ و فرهنگ، در هالهای از ابهام سیاسی به سر میبرد. این ملت کهن که در حاشیه دریای کاسپین و در امتداد کوههای تالش زندگی میکند، چرا با سرنوشتی متفاوت روبرو شده است؟ چه عواملی باعث شده تا آینده سیاسی آنها همچنان نامشخص باقی بماند؟ در ادامه به پنج دلیل کلیدی برای این معما میپردازیم.
۱. پارادوکس بقا در برابر «نسلکشی» فرهنگی
یکی از شگفتانگیزترین ویژگیهای ملت تالش، توانایی بقای آن است. در حالی که بسیاری از اقوام و زبانهای دیگر در قفقاز جنوبی، تحت سیاستهای همسانسازی، به تعبیر گوینده در منبع دچار «نسلکشی» فرهنگی و زبانی شده و در تاریخ محو گشتهاند، تالشان همچنان هویت خود را حفظ کردهاند. دلیل اصلی این پایداری، پیوند عمیق آنها با اقیانوس فرهنگی ایران است. این ارتباط ریشهدار، به آنها قدرتی درونی برای مقاومت بخشیده است.
اما ملت تالیش ما که ریشه اش به دریای فرهنگ ایرانی متصل هست، قدرتمند و پابرجا ایستاده است.
این توانایی بقا، در عین حال که یک نقطه قوت است، یک پارادوکس نیز به شمار میرود؛ ملتی که توانسته در برابر شدیدترین فشارها زنده بماند، اما هنوز نتوانسته سرنوشت سیاسی خود را رقم بزند.
۲. فقدان یک حامی قدرتمند خارجی
در دنیای امروز، حمایت قدرتهای بزرگ نقشی تعیینکننده در سرنوشت ملتهای کوچکتر ایفا میکند. این یکی از دلایل اصلی نامشخص بودن آینده تالشان است. اگر به مناطق مشابه نگاه کنیم، این الگو به وضوح دیده میشود:
نخجوان: از حمایت همزمان ترکیه و جمهوری آذربایجان برخوردار است.
آبخازیا، اوستیا و کریمه: روسیه به عنوان یک حامی قدرتمند پشت آنها ایستاده است.
کردستان عراق: از حمایت ایالات متحده آمریکا بهرهمند بوده است.
این واقعیت، پرسشی تلخ و بنیادین را برای تالشان مطرح میکند که عمق چالش پیش روی آنها را نشان میدهد:
اما مسئله اینجاست که پشت تالشان چه قدرتی ایستاده است؟ کدام کشور از ما حمایت میکند تا بتوانیم کار خود را پیش ببریم و به خودمختاری دست یابیم؟
فقدان چنین پشتیبانی، مسیر آنها برای دستیابی به حقوق سیاسیشان را بسیار دشوار کرده است.
۳. بیتفاوتی ایران و ترس از «اثر دومینو»
با کمال تأسف، علیرغم اینکه تالشان ملتی ایرانیزبان هستند و ریشههای فرهنگی مشترک عمیقی با ایران دارند، از حمایت سیاسی همسایه بزرگ خود بیبهرهاند. بر اساس تحلیلهای موجود، یکی از دلایل احتمالی این بیتفاوتی، نگرانی از «اثر دومینو» است. نظریهای که در این زمینه مطرح میشود این است که ایران ممکن است نگران باشد که اگر تالشان در جمهوری آذربایجان به خودمختاری دست یابند، این امر میتواند الهامبخش تالشان ساکن در ایران شود تا آنها نیز خواستههای مشابهی را مطرح کنند. البته باید تأکید کرد که این یک تحلیل و نظر شخصی است، اما به خوبی پیچیدگیهای ژئوپلیتیکی منطقه را نشان میدهد.
۴. سرکوب داخلی و استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن»
دو چالش بزرگ داخلی، مانع از حرکت منسجم تالشان شده است:
۱. تفرقهافکنی: حکومت جمهوری آذربایجان، به ویژه در میان جوامع تالش در خارج از کشور (دیاسپورا)، به طور فعال سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را دنبال میکند. با ایجاد اختلاف و تخریب چهرههای فعال، از شکلگیری یک جبهه متحد و همبسته جلوگیری میکند تا تالشان نتوانند به یک نقطه مشترک برای پیگیری اهدافشان برسند.
۲. سرکوب شدید: این سرکوب ریشه در تاریخ معاصر دارد؛ پس از آنکه تالشان در سال ۱۹۹۳ برای مدت کوتاهی جمهوری خودمختار تالش-مغان را تشکیل دادند، فشارهای امنیتی بر این منطقه شدت یافت. امروزه در داخل جمهوری آذربایجان، فضای امنیتی سنگینی بر مناطق تالشنشین حاکم است. این فشار به حدی است که هرگونه فعالیت سیاسی، یا حتی پژوهشهای صرفاً فرهنگی و تاریخی، با سرکوب مواجه میشود. بازداشت اقبال ابیلاف، پژوهشگر شناختهشده تاریخ و فرهنگ تالش، نمونه بارزی از این وضعیت است که عملاً هرگونه همکاری و فعالیت از داخل را غیرممکن میسازد.
۵. نابرابری اقتصادی؛ مقایسهای تکاندهنده با نخجوان
پیامدهای وضعیت نامشخص سیاسی تالشان، تنها به حوزه فرهنگ و هویت محدود نمیشود، بلکه در زندگی روزمره مردم نیز کاملاً ملموس است. مقایسه وضعیت اقتصادی منطقه تالش با جمهوری خودمختار نخجوان، این نابرابری را به شکلی تکاندهنده به تصویر میکشد. با وجود اینکه جمعیت منطقه تالشنشین تقریباً دو برابر جمعیت نخجوان است، کیفیت زندگی، امکانات و امتیازات اقتصادی آنها چهار تا پنج برابر کمتر از ساکنان نخجوان است. این آمار به وضوح نشان میدهد که فقدان خودمختاری و وضعیت سیاسی نامشخص، به طور مستقیم به محرومیت اقتصادی و توسعهنیافتگی منجر شده است.
نتیجهگیری: سرنوشت یک ملت در دستان کیست؟
سرنوشت ملت تالش در میان مجموعهای از موانع پیچیده گرفتار شده است: فقدان یک حامی قدرتمند خارجی، بیتفاوتی همسایگان کلیدی، سرکوب داخلی و تفرقهافکنی سازمانیافته. این عوامل دست به دست هم دادهاند تا آینده سیاسی این ملت کهن در هالهای از ابهام باقی بماند.
در نهایت، این وضعیت به همان ایده اولیه بازمیگردد که «سرنوشت هر ملتی در دستان خودشان و رهبرانشان است». اما وقتی دستها از درون و بیرون بسته شده باشند، یک ملت برای رقم زدن سرنوشت خود با چه چالشهایی روبرو خواهد بود؟ این پرسشی است که نه تنها برای تالشان، بلکه برای بسیاری از ملتهای مشابه در سراسر جهان، همچنان باز و تفکربرانگیز است.
افزودن دیدگاه جدید