گفتار یکم؛ را از نشر نامه دفاع میکنیم؟

پاسخها

پاسخ یکم:

« اقرار و اعتراف به ارتکاب جنایت » اهمیت و جایگاه حقوقی

اقرار و اعتراف جنایتکار به ارتکاب قتل، ایراد ضرب و جرح و ایجاد رعب و وحشت (محاربه و افساد فی الارض)، یکی از طبیعی

ترین، مطمئنترین و معتبرترین روشهاي دستیابی به جزئیات ( 4) جنایات هولناك و حوادث دلخراشیست که بر صفحه تاریخ رخ

دادهاند.

اقرار، در اصطلاح حقوق جزا، عبارت است از:

خبر دادن یک فرد به زیان خود - به ارتکاب جنایتی (همانند:

قتل یا ایراد ضرب و جرح)، در ارتباط با فردي دیگر. چنین اعترافی - به ویژه اگر با شواهد و قرائنی حاکی از وقوع جنایت، همراه

( گردد -، کاملترین دلیل اثبات جرم محسوب میشود؛ به گونهاي که براي ثبوت جرم، مطالبه دلایل دیگر، لازم نمیباشد. ( 5

توجه به چند نکته ضروري است: ،« اقرار به ارتکاب جنایت » در

نکته یکم)

پذیرفته « اقرار » مطلبی را بیان کند تا اعلام او به عنوان ،« اخبار به زیان خویش » به قصد « اقرار کننده » از نظر حقوقی، لزومی ندارد که

گردد.

نکته دوم)

از نظر حقوقی، اقرار کتبی در حکم اقرار شفاهی میباشد.

نکته سوم)

اثبات وقوع » از نظر حقوقی، در قتل، جنایات مستوجب قصاص (ضرب و جرح)، محاربه و افساد فی الارض، یک مرتبه اقرار، براي

کافی است. « جنایت

صفحه 12 از 40 www.Ghaemiyeh.com مصائب فاطمی، در نسخ خطی قرن 5 و 6 هجري مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان

نکته چهارم)

ذکر نمودیم، از بدیهیترین مسائل مطرح شده در فقه جعفري میباشد و « اقرار و اعتراف به جنایت » تمامی مطالبی که درباره

کتابهاي مختلف فقهی و حقوقی نیز به تفصیل درباره آنها سخن گفتهاند.

 

پاسخ دوم:

« اقرار و اعتراف جنایتکاران » توجه و اعتماد نگارندگان مصائب اهل بیت علیهم السلام به

اهمیت و جایگاه ویژه اقرار و اعتراف جنایتکاران، به عنوان یک روش علمی در مسیر کشف رخدادهاي ناگوار تاریخی، از نگاه

تیزبین حدیث نگاران و تاریخ نویسان برجسته شیعه نیز پنهان نماندهست و چنین اعترافهایی - به ویژه در حوزه ظلم و ستمهایی که

جنایتکاران بر اهل بیت علیهم السلام روا داشتهاند، مورد توجه ویژه و اعتماد کامل آنان قرار گرفته است. ( 6) به همین دلیل، شاهد

استناد بزرگان امامیه به این نامه در منابعی میباشیم که با هدف ثبت مطاعن خلفا و یا با انگیزه ذکر مصائب حضرت زهرا

( علیهاالسلام به رشته تحریر در آمدهاند. ( 7

 

پاسخ سوم:

ثبت نامه در یکی از کهنترین منابع معتبر امامیه

تألیف ،« مثالب النواصب » از میان منابع متعددي ( 8) که در کشف حوادث خونبار سقیفه، به این نامه تاریخی استناد کردهاند، کتاب

« علّامه محمد باقر مجلسی، متوفّاي 1111 » تألیف ،« بحار الأنوار » و پس از آن، کتاب « علّامه ابن شهر آشوب مازندرانی، متوفّاي 588 »

از اهمیت فوق العادهاي برخوردار میباشند. (علّامه مجلسی به واسطه اجازهاي ( 9) که دریافت نمودهست ( 10 )، متن نامه ( 11 ) را با

نقل « محمد بن جریر طبري امامی صغیر، متوفّاي قبل از نیمه اول قرن 5 » منسوب به « دلائل الإمامه » ذکر سلسله سند ( 12 )، از کتاب

« مثالب النواصب » از قدمت بیشتري برخوردار میباشد. 14 (کتاب ) ،« مثالب النواصب » مینماید ( 13 ) که این منبع در مقایسه با کتاب

مرکز » ، قدیمیترین منبعیست که متن نامه را به دو سلسله سند متفاوت ( 15 ) نقل نمودهست و تصویر دو نسخه خطّی از آن، در قم

موجود میباشد. ( 16 ) نکته حائز اهمیت درباره این منبع اصیل، آن است که مؤلّف آن (ابن شهر آشوب « إحیاء التراث الإسلامی

مازندرانی) 17 نامه را تقطیع نموده و به مناسبت فصل بنديهاي کتابش، به فرازهایی از نامه اشاره فرموده است. از این رو، شاهد

درج بخشی از این نامه، ذیل فصلی با عنوان:

« فَصلٌ فی إحراقِ فُلانٍ منْزِلَ أهلِ الْبیت علیهم السلام »

و درج بخشی دیگر از نامه، ذیل فصلی با عنوان:

میباشیم. ،« فَصلٌ فی بغْیِ الطاغُوت »

جالبتر آن که مؤلّف کتاب، هنگام ثبت فرازهایی از این نامه ذیل عنوان اخیر، عبارتهایی از آن را خلاصه کرده و به جاي درج

کامل آنها ( 18 )، مینویسد:

متن ،« مثالب النواصب » الْخُطْبه (- سخن او ادامه دارد). با توجه به آنچه ملاحظه گردید، میتوان حدس زد که در زمان تألیف کتاب

نامه نایاب نبوده و امکان دسترسی به متن کامل نامه، براي علماي شیعه آن روزگار، فراهم بوده است؛ چرا که در غیر این صورت،

ابن شهر آشوب نیز همانند علّامه مجلسی، به ثبت متن کامل نامه اقدام میفرمود؛ در حالی که - ظاهراً - وي چنین ضرورتی را

به گونهاي از متن نامه یاد میگردد که گویی مخاطب کتاب (اهل « مثالب النواصب » احساس نکرده است. به عبارت دیگر، در کتاب

علم)، از مضامین نامه بیاطّلاع نبوده و از محتواي آن، آگاهی قبلی و یا اجمالی داشتهاند. در تأیید این دیدگاه، میتوان به روش

صفحه 13 از 40 www.Ghaemiyeh.com مصائب فاطمی، در نسخ خطی قرن 5 و 6 هجري مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان

اشاره نمود؛ چرا که وي پس از اشاره به دو سلسله سند براي نامه ( 19 )، تنها به « الصراط المستقیم » در کتاب « بیاضی، متوفّاي 877 »

ذکر خلاصهاي کوتاه از آن اکتفا مینماید؛ بدون آن که به ثبت متن کامل نامه دست یازد. ( 20 ) لذا، به نظر میرسد که:، متن نامه

در فاصله سالهاي بعد از 877 هجري قمري، تا زمان حیات علّامه مجلسی، در گردباد حوادث حکومتهاي سنّی ( 21 ) دستخوش

نابودي شده و به شدت نایاب گردیده است؛ به گونهاي که علّامه مجلسی به آن دسترسی نداشته بلافاصله پس از دستیابی به اجازه

(23) .( اقدام مینماید ( 22 « بحار الأنوار » نقلی از آن، به درج آن در کتاب

بازخوانی مصائب حضرت زهرا علیهاالسلام از متن نامه

« مثالب النواصب » مصائب مندرج در نامه، به نقل از کتاب

و فی وصیۀِ فُلانٍ إلی معاوِیه: فَقُلْت لفاطمۀَ: إنْ لَم یخْرُج حملْت الْحطَب الْجزْلَ و أضْرَمتُها ناراً علی هذا الْبیت و أخْرَجت منْ فیه أو

ینْقاد علی للْبیعه و قُلْت لخالد:

إبعثْ رِجالَنا هؤلاء فی جمعِ الْحطَبِ الْجزْلِ و هات النار. فَلَما أتی قُلْت: إنِّی مضْ رِمها یا فاطمه! فَقالَت: علَیک یا عدو الِله و عدو رسوله

و عدو أمیرِالْمؤْمنینَ. فَ َ ض رَبت بِیدي إلی عمد الْبابِ لأفْتَحه، ألج علَیهِم الدار أنا و منْ معی. فَ َ ض رَبت بِیدها إلی الْعمد لتَمنَعنی منْ فَتْحه

فَصعب علَی فَ َ ض رَبت کفَّها بِالسوط فَرَکَلْت الْباب و قَد ألْصقَت أحشاءها فَسمعنا و قَد صرَخَت صرْخَۀً و قالَت: یا أبتاه! هکَذا یفْعلُ

بِحبِیبتک و ابنَتک! آه یا فضَّۀُ! خُ ذینی فَقَد قُتلَ ما فی أحشائی منْ الْحملِ. فَسمعنا تَمخَض و هی مستَندةٌ إلی الْجِدارِ فَدفَعت الْباب و

دخَلْت، فَأقْبلت بِوجه غَشی بصرِي نُوره، فَصفَقْتُها صفْقَۀً علی خَدها منْ ظاهرِ الْخمارِ فَانْقَطَع قُرْطُها و تَسابقَ إلی الْأرضِ…

در سفارش [و نامه] فلانی به معاویه آمدهست که: پس به فاطمه گفتم:

اگر [علی از خانه] خارج نشود، هیزم زیادي میآورم و این خانه را آتش میزنم و هر کس را در آن است، بیرون خواهم آورد؛

مگر این که علی بیعت را بپذیرد و به خالد گفتم:

این افرادمان را بفرست تا هیزم فراوانی جمع کنند و آتش [نیز] بیاور. وقتی [خالد] آمد، گفتم:

اي فاطمه! من، آتش را روشن خواهم کرد. پس [فاطمه] گفت:

[آتش] بر تو باد اي دشمن خدا و دشمن رسولش و دشمن امیرالمؤمنین! پس با دستم به تیرك عمودي درب کوفتم که آن را باز

کنم، [تا خود و] همراهانم، وارد خانه شویم. پس او با دستش به درب ضربه زد تا مانع از باز کردن درب شود. پس [باز کردنِ

درب] برایم سخت شد و با شلّاق به دستش زدم و با پا به درب لگد زدم و این در حالی بود که شکمش را به درب چسبانده بود.

[در این موقع] شنیدیم که فریادي عمیق کشید و گفت:

اي پدر جان! با [فرزند] محبوب و دختر تو این چنین میکنند. آه، فضّه! مرا دریاب که جنینم کشته شد و شنیدیم [و متوجه شدیم]

که درد زایمان او را گرفته، در حالی که پشت به دیوار چسبانده بود. پس درب را هل دادم و وارد شدم و او با چهرهاي که نورش

چشمم را میزد، به سمت من آمد و من، - از روي پارچه و روسري اي که به سر داشت - به صورتش چنان سیلی زدم که در

نتیجه، گوشوارهاش پاره شد و بر زمین افتاد…

« دلائل الإمامه » مصائب مندرج در نامه، به نقل از کتاب

فَقُلْت: إنْ لَم یخْرُج جِئْت بِالْحطَبِ الْجزْلِ و أضْرَمتُها ناراً علی أهلِ هذا الْبیت و اُحرِقُ منْ فیه أو یقاد علی إلی الْبیعه و ضَ رَبت و

أخَذْت سوطَ قُنْفُذ و قُلْت لخالد بنِ الْولید:

أنْت و رِجالُنا هلُموا فی جمعِ الْحطَبِ. فَقُلْت: إنِّی مضْ رِمها. فَقالَت: یا عدو الِله و عدو رسوله و عدو أمیرِالْمؤْمنینَ. فَ َ ض رَبت فاطمۀُ یدها

منْ الْبابِ تَمنَعنی منْ فَتْحه فَرُمتُه فَتَصعب علَی فَ َ ض رَبت کَفَّیها بِالسوط فَآلَمها فَسمعت لَها زفیراً و بکاء فَکدت أنْ ألینَ وأنْقَلب عنْ

الْبابِ فَذَکَرْت أحقاد علی و ولُوعه فی دماء صنادید الْعرَبِ و کَید محمد و سحرَه فَرَکَلْت الْباب و قَد ألْصقَت أحشاءها بِالْبابِ تَتْرُسه و

صفحه 14 از 40 www.Ghaemiyeh.com مصائب فاطمی، در نسخ خطی قرن 5 و 6 هجري مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان

سمعتُها و قَد صرَخَت صرْخَۀً حسبتُها قَد جعلَت أعلی الْمدینَۀِ أسفَلَها و قالَت: یا أبتاه! یا رسولَ الِله! هکَذا کانَ یفْعلُ بِحبِیبتک و ابنَتک!

آه یا فضَّۀُ! إلَیک فَخُذینی فَقَد والِله قُتلَ ما فی أحشائی منْ حملٍ و سمعتُها تَمخَض و هی مستَندةٌ إلی الْجِدارِ فَدفَعت الْباب و دخَلْت،

فَأقْبلَت إلَی بِوجه غَشی بصرِي، فَصفَقْت صفْقَۀً علی خَدها منْ ظاهرِ الْخمارِ فَانْقَطَع قُرْطُها و تَناثَرَت إلی الْأرضِ…

پس گفتم:

اگر [علی از خانه] خارج نشود، هیزم زیادي میآورم و این خانه را بر سر اهلش به آتش میکشم و هر کس را که درون آن است،

میسوزانم؛ مگر اینکه علی، کشان کشان براي بیعت [کردن] برده شود و [به درب ضربهاي] زدم و شلّاق قنفذ را گرفتم و به خالد

بن ولید گفتم:

تو و افراد مان به دنبال جمع هیزم بروید و گفتم:

من آتش را روشن خواهم کرد. پس [فاطمه] گفت:

اي دشمن خدا و رسولش و اي دشمن امیرالمؤمنین! پس فاطمه دستش را به [پشت] درب کوبید که مانع از باز شدن آن شود؛ پس

خواستم آن را باز کنم ولی برایم دشوار شد، لذا دو دستش را با شلّاق زدم. شلّاق او را به درد آورد؛ پس صداي ناله و گریه او را

شنیدم و نزدیک بود که دلم به رحم بیاید و برگردم که کینههاي علی [که در دل داشتم] و علاقهاش به کشتن شجاعان عرب و مکر

و جادوي محمد، به یادم آمد؛ پس به درب لگد زدم در حالی که فاطمه درب را همچون سپر خود کرده، پشت درب قرار گرفته،

شکمش را به آن چسبانده بود و صداي فریادش را شنیدم؛ فریادي که گمان کردم مدینه را زیر و رو کرد و گفت:

پدر جان! اي رسول خدا! با [فرزند] محبوب و دختر تو این چنین رفتار میشود. آه، اي فضّه! مرا دریاب که به خدا قسم، جنینم کشته

شد و شنیدم [و متوجه شدم] که درد زایمان او را فراگرفته است، در حالی که پشتش را به دیوار چسبانده بود. پس درب را هل دادم

و وارد شدم و او با چهرهاي که [نورش] چشمم را میزد، به سمت من آمد و من، - از روي پارچه و روسري اي که به سر داشت -

به صورتش چنان سیلی زدم که در نتیجه، گوشوارهاش پاره و تکّه تکّه شد و به زمین ریخت.

 

پاسخ چهارم:

انطباق مصائب مندرج در نامه، با گزارش حضرت زهرا علیهاالسلام از ماجراي یورش

در ضمن وصیت حضرت زهرا علیهاالسلام ، از « إرشاد القلوب » (ابی محمد حسن بن محمد) دیلمی (متوفّاي 771 ) در کتابش با نام

قول ایشان چنین نقل میکند:

فَجمعوا الْحطَب الْجزْلَ علی بابِنا و أتَوا بِالنارِ لیحرِقُوه و یحرِقُونا، فَوقَفْت بِعضادةِ الْبابِ و ناشَدتُهم بِالِله و بِأبِی أنْ یکُفُّوا عنّا و ینْصرُونا.

فَأخَ ذَ عمرُ السوطَ منْ ید قُنْفُذ - مولی أبِی بکْرٍ - فَ َ ض رَب بِه عضُ دي، فَالْتَوي السوطُ علی عضُدي حتّی صار کَالدملُجِ و رکَلَ الْباب

بِرِجله فَرَده علَی - و أنا حاملٌ - فَسقَطْت لوجهِی و النار تَسعرُ و تَسفَع وجهِی، فَ َ ض رَبنی بِیده حتّی انْتَثَرَ قُرْطی منْ اُذُنی و جائَنی

( الْمخاض؛ فَأسقَطْت محسناً قَتیلًا بِغَیرِ جرْمٍ ( 24 ). فَهذه اُمۀٌ تُصلِّی علَی؟!! و قَد تَبرَّاَ الُله و رسولُه منْهم و تَبرَّاْت منْهم. ( 25

بر درب [خانه] ما هیزم زیادي جمع کردند و آتش آوردند که آن را و ما را آتش بزنند. من در چارچوب درب ایستاده بودم و آنها

را به خدا و پدرم قسم میدادم که دست از ما بردارند و ما را یاري کنند. پس عمر، شلّاق را از دست قنفذ - غلام ابوبکر - گرفت و

با آن به بازویم زد. پس شلّاق، دور بازویم پیچید؛ به گونهاي که [دور تا دور] بازویم [ورم کرد و] مثل دملُج ( 26 ) شد؛ و با پایش به

درب لگد زد و درب را به روي من، به عقب راند و باز کرد؛ - و من در آن هنگام باردار بودم - ، پس به صورت به زمین افتادم،

در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را میسوزاند. پس با دستش مرا کتک زد به طوري که گوشوارهام تکّه تکّه

شده، از گوشم جدا شد و درد زایمان به سراغم آمد و محسن را - که بیگناه کشته شد - سقط کردم. پس اینها، مردمی هستند که

صفحه 15 از 40 www.Ghaemiyeh.com مصائب فاطمی، در نسخ خطی قرن 5 و 6 هجري مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه اصفهان

[میخواهند] بر [جنازه] من نماز بخوانند؟ و حال آن که خدا و رسولش رشته پیوند خود را با آنان گسستهاند [و بین آنها و رسولش

هیچ رابطه و پیوندي برقرار نیست] و من [نیز] رشته پیوندم را با آنان گسستهام [و بین من و آنها هیچ رابطه و پیوندي نیست]. لازم به

ذکر است که عبارات مذکور، در میراث مکتوب سالهاي آغازین قرن چهارم هجري، بدین صورت به ثبت رسیده است:

فَجمعوا الْحطَب بِبابِنا و أتَوا بِالنارِ لیحرِقُوا الْبیت، فَأخَ ذْت بِعضادتَیِ الْبابِ و قُلْت: ناشَ دتُکُم الَله و بِأبِی رسولِ الِله أنْ تَکُفُّوا عنّا و

تَنْصرِفُوا. فَأخَ ذَ عمرُ السوطَ من قُنْفُذ - مولی أبِی بکْرٍ - فَ َ ض رَب - بِه عضُ دي، فَالْتَوي السوطُ علی یدي حتّی صار کَالدملُجِ و رکَلَ

الْباب بِرِجله فَرَده علَی - و أنا حاملٌ - فَسقَطْت لوجهِی و النار تَسعرُ ( 27 ) و صفَقَ وجهِی بِیده حتّی انْتَثَرَ قُرْطی منْ اُذُنی و جائَنی

( الْمخاض؛ فَأسقَطْت محسناً قَتیلًا بِغَیرِ جرْمٍ. فَهذه اُمۀٌ تُصلِّی علَی؟!! و قَد تَبرَّاَ الُله و رسولُه منْها و تَبرَّاْت منْها. ( 28

پس بر درب [خانه] ما هیزم جمع کردند و آتش آوردند که خانه را آتش بزنند؛ پس من چارچوب درب را گرفتم و گفتم:

شما را به خدا و به پدرم رسول خدا قسم میدهم که دست از ما بردارید و برگردید و بروید. پس عمر، شلّاق را از قنفذ - غلام

ابوبکر - گرفت و با آن به بازویم زد، در نتیجه شلّاق دور دستم پیچید به گونهاي که [دور تا دور] دستم [ورم کرد و] مثل دملُج شد

و با پایش به درب لگد زد و درب را به روي من، به عقب راند و باز کرد؛ - و من در آن هنگام باردار بودم - ، پس به صورت به

زمین افتادم در حالی که آتش شعله ور بود و سیلی به صورتم زد به طوري که گوشوارهام تکّه تکّه شده و از گوشم جدا شد و درد

زایمان به سراغم آمد و محسن - را که بیگناه کشته شد - سقط کردم. پس اینها، مردمی هستند که [میخواهند] بر [جنازه] من

نماز بخوانند؟ و حال آن که خدا و رسولش پیوند خود را با آنان گسستهاند [وبین آنها و خدا و رسولش هیچ رابطه و پیوندي

نیست] و من [نیز] رشته پیوندم را با آنان گسستهام [و بین من و آنها هیچ رابطه و پیوندي برقرار نیست]. خاطر نشان میگردد که

قرن ) « دلائل الإمامه » باورهاي قطعی و فراگیر شیعیان در زمینه مصائب حضرت زهرا علیهاالسلام ، قبل و بعد از ثبت نامه در کتاب

5)، به مراتب افزونتر از مطالب مندرج در نامه میباشد و مصائب مندرج در نامه، نه تنها مطلب جدیدي به دانستهها و باورهاي

تاریخی شیعیان نیفزوده است؛ بلکه در بیان مصائب، از نقصانهایی نیز برخوردار میباشد. به عبارت دیگر، منابع معتبر امامیه در طی

قرون متمادي (از قرن 2 تا قرن 10 هجري)، از مصائب تردید ناپذیري یاد کردهاند که در این نامه، هیچ اشارهاي به آنها نشده است.

برخی از این مصائب جانسوز عبارتاند از:

( الف) شکستن پهلو. ( 29

( ب) ضربه و لگد زدن به شکم. ( 30

( ج) اصابت غلاف شمشیر. ( 31

 

پاسخ پنجم:

انطباق مصائب مندرج در نامه، با نقلهاي متواتر در منابع امامیه

Share