بخش ششم؛ معاشرت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام (باب 6؛ کیفیه معاشرتها سلام الله علیها مع علیّ علیه السلام )

بخش ششم؛ معاشرت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها با حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام (باب 6؛ کیفیه معاشرتها سلام الله علیها مع علیّ علیه السلام )

 

[روایت شماره] (01)

[علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَبْدِیِّ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ یَحْیَی بْنِ عَبْدِاللَّهِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ:
صَلَّی بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الْفَجْرَ ثُمَّ قَامَ بِوَجْهٍ کَئِیبٍ وَ قُمْنَا مَعَهُ حَتَّی صَارَ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها فَأَبْصَرَ عَلِیّاً نَائِماً بَیْنَ یَدَیِ الْبَابِ عَلَی الدَّقْعَاءِ، فَجَلَسَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَجَعَلَ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ یَقُولُ: قُمْ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا أَبَا تُرَابٍ، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِهِ وَ دَخَلا مَنْزِلَ فَاطِمَةَ، فَمَکَثْنَا هُنَیْئَةً، ثُمَّ سَمِعْنَا ضِحْکاً عَالِیاً، ثُمَّ خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِوَجْهٍ مُشْرِقٍ، فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلْتَ بِوَجْهٍ کَئِیبٍ وَ خَرَجْتَ بِخِلافِهِ، فَقَالَ:
کَیْفَ لا أَفْرَحُ وَ قَدْ أَصْلَحْتُ بَیْنَ اثْنَیْنِ أَحَبِّ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَی أَهْلِ السَّمَاءِ.
بیان: الدقعاء التراب و الأخبار المشتملة علی منازعتهما مأولة بما یرجع إلی ضرب من المصلحة، لظهور فضلهما علی الناس أو غیر ذلک مما خفی علینا جهته.
شیخ صدوق در کتاب علل الشّرایع (464) با چند واسطه از ابوهریره روایت می‌کند که گفت:
یک روز پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نماز صبح را به جای آورد.
آنگاه با یک صورت اندوهناکی برخاست و ما هم با آن حضرت برخاستیم. آن بزرگوار متوجّه منزل فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها شد، حضرت علی علیه السلام را دید که جلوی در روی خاک‌ها خوابیده‌ست.
پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خاک‌ها را از پشت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پاک نمود و فرمود:
برخیز پدر و مادرم به فدای تو ای ابوتراب! سپس دست مبارک حضرت امیر علیه السلام را گرفت و با یکدیگر داخل منزل حضرت زهرا سلام الله علیها شدند. ما مختصری مکث نمودیم آنگاه صدای خنده‌اش به گوش ما رسید. پس از این جریان دیدیم پیامبر خدا با صورتی خوشحال و درخشان از خانه‌ی فاطمه خارج شد.
گفتیم یا رسول الله! با صورتی مغموم و اندوهناک وارد و با صورتی خوشحال بازگشتی؟!
فرمود:
چرا خوشحال نباشم، در صورتی که بین دو نفر را که نزد اهل آسمان محبوب‌ترین مردم زمین هستند صلح و سازش دادم.
بیان: علامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه می‌فرماید «دَقعاء» به معنای خاک است و نیز این گونه اخباری را که مشتمل بر نزاع بین حضرت امیر و حضرت زهرا علیهما السلام می‌باشند باید تأویل و تفسیر نمود، از قبیل اینکه منظور از آنها اظهار فضائل و مناقب ایشان باشد و یا غیر آن، از چیزهایی که بر ما پوشیده‌ست.

 

[روایت شماره] (02)

[علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّکَّرِیِّ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِمْرَانَ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَی، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ قَالَ:
کَانَ بَیْنَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ علیهما السلام کَلامٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَ أُلْقِیَ لَهُ مِثَالٌ فَاضْطَجَعَ عَلَیْهِ، فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها فَاضْطَجَعَتْ مِنْ جَانِبٍ وَ جَاءَ عَلِیٌّ علیه السلام فَاضْطَجَعَ مِنْ جَانِبٍ،
قَالَ:
فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَدَ عَلِیٍّ فَوَضَعَهَا عَلَی سُرَّتِهِ وَ أَخَذَ یَدَ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَی سُرَّتِهِ فَلَمْ یَزَلْ حَتَّی أَصْلَحَ بَیْنَهُمَا ثُمَّ خَرَجَ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلْتَ وَ أَنْتَ عَلَی حَالٍ وَ خَرَجْتَ وَ نَحْنُ نَرَی الْبُشْرَی فِی وَجْهِکَ،
قَالَ:
[وَ ] مَا یَمْنَعُنِی وَ قَدْ أَصْلَحْتُ بَیْنَ اثْنَیْنِ أَحَبِّ مَنْ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَیَّ.
قال الصّدوق؛ : لیس هذا الخبر عندی بمعتمد و لا هو لی بمعتقد فی هذه العلّة لأنّ علیّاً و فاطمة علیهما السلام ما کانا لیقع بینهما کلام یحتاج رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم إلی الإصلاح بینهما، لأنه علیه السلام سیّدالوصیّین و هی سیّدة نساء العالمین، مقتدیان بنبیّ الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فی حسن الخلق.
مصباح الأنوار: عن حبیب مثله.
بیان: المثال بالکسر الفراش، ذکره الفیروزآبادیّ.
نیز در همان کتاب (465) با چند واسطه از حبیب بن ابی ثابت روایت می‌کند که گفت:
بین حضرت زهراء و علی بن ابیطالب علیهما السلام گفتگویی پیش آمد. پس از آن رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد ایشان وارد شد، فرشی برای آن حضرت گستردند و ایشان خوابید.
حضرت امیر علیه السلام نیز آمد و یک طرف آن بزرگوار خوابید. پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست حضرت علی علیه السلام را گرفت و فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را گرفت و روی وسط شکم خود نهاد.
آنگاه بین ایشان را صلح و سازش داد. سپس خارج شد به آن حضرت گفته شد:
یا رسول الله! تو با حال مخصوصی بر علی و زهرا وارد شدی ولی اکنون می‌بینیم با این همه خوشحالی خارج گردیدی؟!
فرمود:
چگونه شاد نباشم، در صورتی که بین دو نفر را که نزد من محبوب‌ترین اهل زمین می‌باشند صلح و سازش دادم.
شیخ صدوق رحمة الله علیه می‌گوید:
این خبر نزد من معتبر و مورد اعتماد نیست. زیرا بین علی و فاطمه علیهما السلام سخنی در نمی‌گرفت که رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بیاید و بین ایشان را صلح و سازش بدهد.
حضرت علی علیه السلام سیّدالوصیّین می‌باشد و فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها سیده‌ی زنان عالم است. ایشان از نظر اخلاق، به حضرت رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم اقتدا می‌کردند.
در کتاب مصباح الانوار از حبیب مثل این حدیث نقل شده‌ست.
بیان: المثال به کسر حرف میم به معنای بستر آمده همان طور که مرحوم فیروزآبادی ذکر کرده‌ست.

 

[روایت شماره] (03)

[علل الشّرائع ] أَبِی، عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَرَفَةَ، عَنْ وَکِیعٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْرَائِیلَ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ؛ قَالَ:
کُنْتُ أَنَا وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مُهَاجِرَیْنِ إِلَی بِلادِ الْحَبَشَةِ (466) فَأَهْدَیْتُ لِجَعْفَرٍ جَارِیَةً قِیمَتُهَا أَرْبَعَةُ آلافِ دِرْهَمٍ، فَلَمَّا قَدِمْنَا الْمَدِینَةَ أَهْدَاهَا لِعَلِیٍّ علیه السلام تَخْدُمُهُ، فَجَعَلَهَا عَلِیٌّ فِی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ.
فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها یَوْماً فَنَظَرَتْ إِلَی رَأْسِ عَلِیٍّ علیه السلام فِی حَجْرِ الْجَارِیَةِ فَقَالَتْ:
یَا أَبَاالْحَسَنِ فَعَلْتَهَا، فَقَالَ:
لا وَاللَّهِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا فَعَلْتُ شَیْئاً فَمَا الَّذِی تُرِیدِینَ؟
قَالَتْ تَأْذَنُ لِی فِی الْمَصِیرِ إِلَی مَنْزِلِ أَبِی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَ لَهَا: قَدْ أَذِنْتُ لَکِ.
فَتَجَلَّلَتْ بِجَلالِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقُعِهَا وَ أَرَادَتِ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ لَکَ: إِنَّ هَذِهِ فَاطِمَةُ قَدْ أَقْبَلَتْ تَشْکُو عَلِیّاً فَلا تَقْبَلْ مِنْهَا فِی عَلِیٍّ شَیْئاً، فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
جِئْتِ تَشْکِینَ عَلِیّاً،
قَالَتْ:
إِی وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ، فَقَالَ لَهَا: ارْجِعِی إِلَیْهِ فَقُولِی لَهُ: رَغِمَ أَنْفِی لِرِضَاکَ.
فَرَجَعَتْ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَتْ لَهُ یَا أَبَاالْحَسَنِ رَغِمَ أَنْفِی لِرِضَاکَ تَقُولُهَا ثَلاثاً فَقَالَ لَهَا: عَلِیٌّ شَکَوْتِنِی إِلَی خَلِیلِی وَ حَبِیبِی رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، وَا سَوْأَتَاهْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، أُشْهِدُاللَّهَ یَا فَاطِمَةُ أَنَّ الْجَارِیَةَ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْأرْبَعَ مِائَةِ دِرْهَمٍ الَّتِی فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِی صَدَقَةٌ عَلَی فُقَرَاءِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ.
ثُمَّ تَلَبَّسَ وَ انْتَعَلَ وَ أَرَادَ النَّبِیَّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ لَکَ: قُلْ لِعَلِیٍّ: قَدْ أَعْطَیْتُکَ الْجَنَّةَ بِعِتْقِکَ الْجَارِیَةَ فِی رِضَی فَاطِمَةَ وَ النَّارَ بِالْأَرْبَعِ مِائَةِ دِرْهَمٍ الَّتِی تَصَدَّقْتَ بِهَا، فَأَدْخِلِ الْجَنَّةَ مَنْ شِئْتَ بِرَحْمَتِی وَ أَخْرِجْ مِنَ النَّارِ مَنْ شِئْتَ بِعَفْوِی، فَعِنْدَهَا قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام :
أَنَا قَسِیمُ اللَّهِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ.
[المناقب لابن شهرآشوب ] أبومنصور الکاتب فی کتاب الرَّوح و الرَّیحان، عن أبی ذرّ مثله.
[بشارة المصطفی ] والدی أبوالقاسم و عمّار بن یاسر و ولده سعد جمیعاً، عن إبراهیم بن نصر الجرجانیِّ، عن محمّد بن حمزة المرعشیِّ، عن محمّد بن الحسن، عن محمّد بن جعفر، عن حمزة بن إسماعیل، عن أحمد بن الخلیل، عن یحیی بن عبد الحمید، عن شریک، عن لیث بن أبی سلیم، عن مجاهد، عن ابن عبّاس مثله بأدنی تغییر و قد أوردناه فی باب أنّه علیه السلام قسیم الجنّة و النّار (467).
شیخ صدوق در علل الشّرایع (468) با چند واسطه از ابوذر روایت می‌کند که گفت:
در آن موقعی که من و جعفر بن ابیطالب به سوی حبشه هجرت می‌کردیم کنیزکی را به جعفر بن ابیطالب هدیه کردند که قیمت آن 4000 درهم بود. هنگامی که به مدینه آمدیم جعفر آن کنیزک را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام تقدیم نمود که خدمتگزار آن بزرگوار باشد.
حضرت امیر علیه السلام آن کنیزک را در خانه‌ی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها جای داد.
یک روز حضرت زهراء سلام الله علیها داخل خانه گردید مواجه شد با حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام که سر مبارک خود را در کنار آن کنیزک نهاده بود.
حضرت فاطمه به حضرت علی علیهما السلام عرض کرد:
آیا با این کنیزک عملی انجام داده‌ای؟
فرمود:
نه به خدا قسم، من عملی انجام نداده‌ام، منظور تو چیست؟
عرض کرد:
به من اجازه بده تا به خانه‌ی پدرم بروم.
فرمود:
مانعی ندارد.
وقتی حضرت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها لباس پوشید و نقاب زد که به خانه‌ی پدر بزرگوار خویش برود جبرئیل نازل شد و گفت:
یا محمّد! خدای رؤوف به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید:
اکنون فاطمه‌ی زهراء نزد تو می‌آید و از علی شکایت می‌کند ولی تو به شکایت وی ترتیب اثر مده!
موقعی که حضرت فاطمه سلام الله علیها به حضور پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شد آن حضرت فرمود:
گمانم آمدی که از علی شکایت کنی؟
عرض کرد:
آری به خدا قسم.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
برگرد و به علی بگو: من علیرغم میل باطنی خود، راضیم به رضای تو! ! فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها به سوی حضرت علی علیه السلام مراجعت نمود و سه مرتبه به آن بزرگوار عرض کرد:
یا اباالحسن! من علیرغم میل باطنی خود به رضای تو راضی می‌باشم.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
شکایت مرا به دوست و حبیبم پیغمبر اکرم نمودی؟ آه از شرمندگی من نزد پیامبر خدا! ای فاطمه! من خدا را شاهد می‌گیرم که این کنیزک را در راه خدا آزاد نمودم و آن چهارصد درهمی که از عطاء من زیاد آمده برای فقراء مدینه صدقه‌ست.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از این گفتگوها لباس و نعلین‌های خود را پوشید که به حضور حضرت رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شود. جبرئیل نازل شد و گفت:
یا محمّد! خدای مهربان سلام می‌رساند و می‌فرماید:
به حضرت امیر بفرما: من بهشت را برای اینکه آن کنیز را به جهت رضایت فاطمه آزاد کردی به تو عطا نمودم و جهنّم را برای آن چهارصد درهمی که صدقه دادی در اختیار تو نهادم.
پس تو هر کسی را که می‌خواهی با اجازه‌ی من داخل بهشت کن و هر کسی را که می‌خواهی به وسیله‌ی عفو و بخشش من از جهنّم آزاد نما! بدین لحاظ بود که حضرت امیر علیه السلام می‌فرمود:
من از طرف خدا تقسیم کننده‌ی بهشت و جهنّم می‌باشم (469).
در کتاب‌های مناقب (470) و بشارة المصطفی (471) با سندهای دیگری مثل این حدیث با کمی تغییر آمده‌ست.

 

[روایت شماره] (04)

[المناقب لابن شهرآشوب ] لَمَّا انْصَرَفَتْ فَاطِمَةُ مِنْ عِنْدِ أَبِی بَکْرٍ أَقْبَلَتْ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَتْ لَهُ: یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شِیمَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ فَنَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْأَعْزَلِ [أَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ أَضَعْتَ جِدَّکَ، افْتَرَسْتَ الذِّئَابَ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا کَفَفْتَ قَائِلاً وَ لا أَغْنَیْتَ بَاطِلاً ] هَذَا ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نُحَیْلَةَ أَبِی وَ بُلَیْغَةَ ابْنِی، وَاللَّهِ لَقَدْ أَجْهَرَ فِی خِصَامِی وَ أَلْفَیْتُهُ أَلَدَّ فِی کَلامِی، حَتَّی مَنَعَتْنِی الْقَیْلَةُ نَصْرَهَا وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا، فَلا دَافِعَ وَ لا مَانِعَ خَرَجْتُ کَاظِمَةً وَ عُدْتُ رَاغِمَةً وَ لا خِیَارَ، لِی لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هِینَتِی وَ دُونَ زَلَّتِی عَذِیرِیَ اللَّهُ مِنْکَ عَادِیاً وَ مِنْکَ حَامِیاً، وَیْلایَ فِی کُلِّ شَارِقٍ، وَیْلایَ مَاتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَتِ الْعَضُدُ وَ شَکْوَایَ إِلَی أَبِی. وَ عُدْوَایَ إِلَی رَبِّی اللَّهُمَّ أَنْتَ أَشَدُّ قُوَّةً.
فَأَجَابَهَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ: لا وَیْلَ لَکِ بَلِ الْوَیْلُ لِشَانِئِکِ نَهْنِهِی عَنْ وَجْدِکِ یَا بُنَیَّةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیَّةَ النُّبُوَّةِ، فَمَا وَنَیْتُ عَنْ دِینِی وَ لا أَخْطَأْتُ مَقْدُورِی، فَإِنْ کُنْتِ تُرِیدِینَ الْبُلْغَةَ، فَرِزْقُکِ مَضْمُونٌ وَ کَفِیلُکِ مَأْمُونٌ وَ مَا أُعِدَّ لَکِ خَیْرٌ مِمَّا قُطِعَ عَنْکِ، فَاحْتَسِبِی اللَّهَ، فَقَالَت: حَسْبِیَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ (472).
بیان: أقول: قد مرَّ [تصحیح ] کلماتها و شرحها فی أبواب فدک.
در کتاب مناقب (473) می‌نگارد هنگامی که فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها از نزد ابوبکر مراجعت نمود و پیش امیرالمؤمنین علیه السلام آمد. به آن حضرت گفت:
هنگامی که حضرت فاطمه سلام الله علیها از نزد ابو بکر بازگشت پیش حضرت علی علیه السلام آمده عرض کرد:
ای فرزند ابوطالب! آیا همچون جنین پرده‌نشین شده‌ای و چون کسی که به او تهمت زده‌اند در گوشه‌ی خانه نشسته‌ای؟ تو آن کسی بودی که پرهای بزرگ شاهین را شکستی، حال چه شده که این پرهای بی‌ارزش دست و پای تو را بسته‌اند. ابوبکر هدیه‌ی پدرم را از من به زور گرفته، آشکارا به دشمنی من برخاسته و از لجاج و عناد خود روی برنمی‌تابد چندان که اوس و خزرج از من بریدند و مهاجران نیز از حمایت من خودداری کردند و مردم نیز یاری کردن را فراموش نمودند و امروز برای دفع ستم‌های آن مرد، نه یاوری دارم و نه مددکاری. امروز خشم خود را فرو خوردم و از خانه خارج شدم ولی با خواری بازگشتم. تو شیرمردی بودی که گرگ‌ها را در هم می‌کوبیدی، ولی امروز در را به روی خود بسته‌ای. آیا توان دفاع از حق را، از تو گرفته‌اند؟ آیا قدرت برگرداندن این باطل را نداری؟ چرا که من دیگر قدرت دفاع از خود را ندارم. ای کاش قبل از امروز مُرده بودم و شاهد این خواری و مذلّت نبودم! اگر با تو به تندی سخن گفتم و یا از یاری نکردنت برآشفتم، از خدا مطالبه عفو و بخشش می‌کنم.
وای بر من از هر صبحی که سر برآورد در حالی که پناهگاه بزرگ من از دنیا رفته و نبودنش مرا این چنین پریشان و ناتوان ساخته‌ست. امروز دیگر چه می‌توانم بکنم جز آنکه شکایت این مردم را به پدرم بکنم و از خداوند طلب یاری کنم؟ بارالها قدرت تو از همه کس بیشتر است پس خودت دادِ مرا از این نامردمان بستان.
حضرت علی علیه السلام به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
ای دختر آنکه خداوند انتخابش کرد و ای یادگار پیامبر، غم مخور، بلکه شایسته است آن که حقّ تو را پایمال نموده آه و ناله پیشه کند زیرا آن حق، دامان او را خواهد سوزاند، امّا بدان که من به دلیل سستی و ضعف گوشه‌نشین نشده‌ام، بلکه آنچه در توان داشتم به کار بستم ولی نتیجه‌ای نگرفتم و آنها را به خداوند واگذار کردم، که خداوند عهده‌دار امر آنهاست و از مکر و نیرنگ اینان نیز در امان است.
پس حضرت فاطمه سلام الله علیها آرام گرفت و فرمود:
خداوند مرا کافیست و او بهترین وکیل برای بندگان خویش است.

 

[روایت شماره] (05)

[المناقب لابن شهرآشوب ] مَعْقِلُ بْنُ یَسَارٍ وَ أَبُوقُبَیْلٍ وَ ابْنُ إِسْحَاقَ وَ حَبِیبُ بْنُ أَبِی ثَابِتٍ وَ عِمْرَانُ بْنُ الْحُصَیْنِ وَ ابْنُ غَسَّانَ وَ الْبَاقِرُ علیه السلام مَعَ اخْتِلافِ الرِّوَایَاتِ وَ اتِّفَاقِ الْمَعْنَی، أَنَّ النِّسْوَةَ قُلْنَ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ خَطَبَکِ فُلانٌ وَ فُلانٌ فَرَدَّهُمْ أَبُوکِ وَ زَوَّجَکِ عَائِلاً! فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَقَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ زَوَّجْتَنِی عَائِلاً فَهَزَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِیَدِهِ مِعْصَمَهَا وَ قَالَ:
لا یَا فَاطِمَةُ وَ لَکِنْ زَوَّجْتُکِ أَقْدَمَهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرَهُمْ عِلْماً وَ أَعْظَمَهُمْ حِلْماً، أَمَا عَلِمْتِ یَا فَاطِمَةُ أَنَّهُ أَخِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ، فَضَحِکَتْ وَ قَالَتْ رَضِیتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ فِی رِوَایَةِ أَبِی قُبَیْلٍ: لَمْ أُزَوِّجْکِ حَتَّی أَمَرَنِی جَبْرَئِیلُ وَ فِی رِوَایَةِ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَیْنِ وَ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ أَمَا إِنِّی قَدْ زَوَّجْتُکِ خَیْرَ مَنْ أَعْلَمُ وَ فِی رِوَایَةِ ابْنِ غَسَّانَ زَوَّجْتُکِ خَیْرَهُمْ.
وَ فِی کِتَابِ ابْنِ شَاهِینَ: عَبْدِالرَّزَّاقِ، عَنْ مُعَمَّرٍ، عَنْ أَیُّوبَ عَنْ عِکْرِمَةَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
أَنْکَحْتُکِ أَحَبَّ أَهْلِی إِلَیَّ.
ابن شهر آشوب در مناقب (474) با چند واسطه از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
زنان قریش به حضرت فاطمه سلام الله علیها گفتند:
فلان و فلان خواستگار تو بودند، پدر تو آنان را رد کرد و تو را به مردی شوهر داد که تهیدست است. موقعی که پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نزد آن بزرگوار آمد، حضرت فاطمه سلام الله علیها عرض کرد:
پدر جان! تو مرا به شخصی دادی که تهیدست می‌باشد؟!
پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به دست مبارک خود، مُچ دست فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها را تکان داد و به وی فرمود:
نه! ای فاطمه! بلکه تو را به شخصیّتی دادم که از لحاظ اسلام بر همه مقدّم و از نظر علم از همه اَعلم و از نظر حلم از همه بزرگتر است.
ای فاطمه! آیا نمی‌دانی که علی در دنیا و آخرت برادر من است؟
حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها پس از این سخنان خندید و عرض کرد:
یا رسول الله! راضی شدم. در روایت ابی قبیل آمده که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم خطاب به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود:
من تو را (برای حضرت علی علیه السلام ) تزویج نکردم مگر بعد از آنکه جبرئیل از طرف خداوند متعال به من امر نمود.
و در روایت عمران بن الحصین و حبیب بن ابی ثابت آمده است: آگاه باش که من تو را به ازدواج کسی درآوردم، که او بهترین کسیست که من می‌دانم و در روایت ابن غسّان آمده که من تو را به ازدواج بهترینِ خلائق درآوردم.
و در کتاب ابن شاهین آمده:
عبدالرّزاق با چند واسطه از پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل می‌کند که ایشان به حضرت فاطمه سلام الله علیها خطاب فرمود:
من تو را به نکاح کسی درآوردم که او محبوب ترینِ خویشاوندان من است به من.

 

[روایت شماره] (06)

[کتاب الروضة ] [الفضائل لابن شاذان ] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ یَرْفَعُهُ إِلَی سَلْمَانَ الْفَارِسِیُِّ قَالَ:
کُنْت وَاقِفاً بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ أَسْکُبُ الْمَاءَ عَلَی یَدَیْهِ إذَا دَخَلَتْ فَاطِمَةُ وَ هِیَ تَبْکِی، فَوَضَعَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم یَدَهُ عَلَی رَأْسِهَا وَ قَالَ:
مَا یُبْکِیکِ لا أَبْکَی اللَّهُ عَیْنَیْکِ یَا حُورِیَّةُ،
قَالَتْ:
مَرَرْتُ عَلَی مَلا مِنْ نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ هُنَّ مُخْضَبَاتٌ، فَلَمَّا نَظَرْنَ إِلَیَّ وَقَعُوا فِیَّ وَ فِی ابْنِ عَمِّی فَقَالَ لَهَا: وَ مَا سُمْعَتِ مِنْهُنَّ؟
قَالَتْ:
قُلْنَ: کَانَ قَدْ عَزَّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَنْ یُزَوِّجَ ابْنَتَهُ مِنْ رَجُلٍ فَقِیرِ قُرَیْشٍ وَ أَقَلِّهِمْ مَالاً؛ فَقَالَ لَهَا: وَاللَّهِ یَا بُنَیَّةِ مَا زَوَّجْتُکِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ زَوَّجَکِ مِنْ عَلِیٍّ فَکَانَ بَدْوُهُ مِنْهُ.
وَ ذَلِکِ أَنَّهُ خَطَبَکِ فُلانٌ وَ فُلانٌ فَعِنْدَ ذَلِکِ جَعَلْتُ أَمْرَکِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ أَمْسَکْتُ عَنِ النَّاسِ، فَبَیْنَا صَلَّیْتُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ صَلاةَ الْفَجْرِ إِذْ سَمِعْتُ حَفِیفَ الْمَلائِکَةِ وَ إذَا بِحَبِیبِی جَبْرَئِیلَ وَ مَعَهُ سَبْعُونَ صَفّاً مِنَ الْمَلائِکَةِ مُتَوَّجِینَ، مُقَرَّطِینَ، مُدَمْلِجِینَ (475) فَقُلْتُ: مَا هَذِهِ الْقَعْقَعَةُ مِنَ السَّمَاءِ یَا أَخِی جَبْرَئِیلُ؟
فَقَالَ:
یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ اطِّلاعَةً، فَاخْتَارَ مِنْهَا مِنَ الرِّجَالِ عَلِیّاً علیه السلام وَ مِنَ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ سلام الله علیها، فَزَوَّجَ فَاطِمَةَ مِنْ عَلِیٍّ، فَرَفَعَتْ رَأْسَهَا وَ تَبَسَّمَتْ بَعْدَ بُکَائِهَا وَ قَالَتْ:
رَضِیتُ بِمَا رَضِیَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ.
فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
ألا أَزِیدُکِ یَا فَاطِمَةُ فِی عَلِیٍّ رَغْبَةً؟
قَالَتْ:
بَلَی،
قَالَ:
لا یَرِدُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ رُکْبَانٌ أَکْرَمُ مِنَّا أَرْبَعَةً: أَخِی صَالِحٌ عَلَی نَاقَتِهِ وَ عَمِّی حَمْزَةُ عَلَی نَاقَتِیَ الْعَضْبَاءِ وَ أَنَا عَلَی الْبُرَاقِ وَ بَعْلُکِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ.
فَقَالَتْ:
صِفْ لِیَ النَّاقَةَ مِنْ أَیِّ شَیْ‌ءٍ خُلِقَتْ؟
قَالَ:
نَاقَةٌ خُلِقَتْ مِنْ نُورِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، مُدَبَّجَةُ الْجَنْبَیْنِ، صَفْرَاءُ، حَمْرَاءُ الرَّأْسِ، سَوْدَاءُ الْحَدَقِ، قَوَائِمُهَا مِنَ الذَّهَبِ، خِطَامُهَا مِنَ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ، عَیْنَاهَا مِنَ الْیَاقُوتِ وَ بَطْنُهَا مِنَ الزَّبَرْجَدِ الْأَخْضَرِ. عَلَیْهَا قُبَّةٌ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ بَیْضَاءَ، یُرَی بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا وَ ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا، خُلِقَتْ مِنْ عَفْوِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَ
تِلْکِ النَّاقَةُ مِنْ نُوقِ اللَّهِ، لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ رُکْناً بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الرُّکْنِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یُسَبِّحُونَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بِأَنْوَاعِ التَّسْبِیحِ لا یَمُرُّ عَلَی مَلا مِنَ الْمَلائِکَةِ إِلا قَالُوا: مَنْ هَذَا الْعَبْدُ؟ مَا أَکْرَمَهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أتَرَاهُ نَبِیّاً مُرْسَلاً، أَوْ مَلَکاً مُقَرَّباً، أَوْ حَامِلَ عَرْشٍ، أَوْ حَامِلَ کُرْسِیٍّ، فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ: أَیُّهَا النَّاسُ، لَیْسَ هَذَا بِنَبِیٍّ مُرْسَلٍ وَ لا مَلَکٍ مُقَرَّبٍ، هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ، فَیَبْدُرُونَ رِجَالاً رِجَالاً، فَیَقُولُونَ: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (476) حَدَّثُونَا فَلَمْ نُصَدِّقْ وَ نَصَحُونَا فَلَمْ نَقْبَلْ وَ الَّذِینَ یُحِبُّونَهُ تَعَلَّقُوا بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی، کَذَلِکِ یَنْجُونَ فِی الْآخِرَةِ.
یَا فَاطِمَةُ أَلا أَزِیدُکِ فِی عَلِیٍّ رَغْبَةً،
قَالَتْ:
زِدْنِی یَا أَبَتَاهْ.
قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنَّ عَلِیّاً أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْ هَارُونَ لِأَنَّ هَارُونَ أَغْضَبَ مُوسَی وَ عَلِیٌّ لَمْ یُغْضِبْنِی قَطُّ وَ الَّذِی بَعَثَ أَبَاکِ بِالْحَقِّ نَبِیّاً مَا غَضِبْتُ عَلَیْهِ یَوْماً قَطُّ وَ مَا نَظَرْتُ فِی وَجْهِ عَلِیٍّ إِلا ذَهَبَ الْغَضَبُ عَنِّی.
یَا فَاطِمَةُ أَلا أَزِیدُکِ فِی عَلِیٍّ رَغْبَةً،
قَالَتْ:
زِدْنِی یَا نَبِیَّ اللَّهِ.
قَالَ:
هَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ:
یَا مُحَمَّدُ اقْرَأْ عَلِیّاً مِنَ السَّلامِ السَّلامَ.
فَقَامَتْ وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها: رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِکَ یَا أَبَتَاهْ نَبِیّاً وَ بِابْنِ عَمِّی بَعْلاً وَ وَلِیّاً.
در کتاب روضه از ابن عبّاس از سلمان فارسی روایت می‌کند که گفت:
در آن وقتی که پیش پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ایستاده بودم و آب به دست‌های مبارک آن حضرت می‌ریختم حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها در حالی وارد شد که گریان بود. پیغمبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست مبارک خود را روی سر فاطمه سلام الله علیها نهاد و فرمود:
چه امری باعث گریه‌ی تو شده؟ خدا چشم تو را گریان نکند، ای حوریّه! عرض کرد:
من به گروهی از زنان قریش که خضاب کرده بودند رسیدم، وقتی چشم آنان به من افتاد راجع به پسر عمویم طعنه زدند.
فرمود چه سخنی از ایشان شنیدی؟
عرض کرد:
می‌گویند ناگوار است که محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دختر خود را به مردی از قریش بدهد که فقیر است.
فرمود:
دختر جان! من تو را شوهر ندادم، بلکه خدا تو را برای علی تزویج نموده.
زیرا موقعی که فلان و فلان خواستگار تو بودند من سکوت اختیار نمودم و امر ازدواج تو را به خدا واگذار کردم تا اینکه نماز صبح جمعه را خواندم و صدای ملائکه را شنیدم ناگاه جبرئیل را با هفتاد هزار صف ملک از ملائکه دیدم که تاج به سر نهاده‌اند، گوشواره پوشیده‌اند و النگو به دست کرده‌اند.
گفتم:
ای جبرئیل! این سر و صداها چیست که از آسمان می‌شنوم؟
گفت:
یا محمّد! خدای توانا توجّهی به زمین کرد و از مردان علی و از زنان فاطمه را برگزید. تو فاطمه را برای علی تزویج کن.
حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها سر خود را به جانب آسمان بلند و پس از گریان شدن یک تبسّمی کرد و عرض کرد:
راضی شدم به رضای خدا و رسول او.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آیا می‌خواهی بیش از این راجع به مقام علی بگویم تا به وی رغبت پیدا کنی؟
عرض کرد:
آری.
فرمود:
از ما چهار نفر گرامی تر، کسی سواره بر خدا وارد نخواهد شد:
1. برادرم حضرت صالح که بر ناقه‌ی خود سوار است.
2. عمویم حمزه که بر ناقه‌ی عضباء سوار می‌شود.
3. من که بر براق سوارم.
4. شوهر تو علی بن ابیطالب علیه السلام که بر یکی از ناقه‌های بهشتی سوار خواهد شد.
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها عرض کرد:
وصف آن ناقه را برای من بگو که از چه چیزی آفریده شده‌ست؟
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ناقه‌ایست که از نور خدا آفریده شده بدین وصف: دو پهلوی آن آراسته، زرد رنگ، سر آن قرمز، سیاه چشم، پاهای آن از طلا، افسار از مروارید، چشمان آن از یاقوت، شکم آن از زبرجد سبز، قبّه‌ای از لؤلؤ سفید بر پشت آن است، باطن آن از ظاهر و ظاهر آن از باطنش دیده می‌شود. آن ناقه از عفو خدا آفریده شده. این ناقه، که از ناقه‌های خداست دارای هفتاد هزار رکن بوده، بین هر رکن تا رکن دیگر هفتاد هزار ملک می‌باشد که مشغول انواع و اقسام تسبیح پروردگار جهان هستند.
حضرت علی علیه السلام به هیچ یک از گروه ملائکه عبور نمی‌کند مگر اینکه می‌گویند:
این بنده کیست، چقدر خدای رؤوف او را گرامی داشته‌ست؟! گویا پیغمبری مرسل باشد، یا ملکی مقرّب باشد یا حامل عرش باشد یا حامل کرسی باشد؟
آنگاه منادی از وسط عرش ندا می‌کند:
ای مردم! این شخص پیغمبر مرسل و ملک مقرّب نیست. بلکه این علی بن ابیطالب علیه السلام است. سپس گروهی دسته دسته به تعجیل می‌آیند و می‌گویند:
«ما از خدائیم و به سوی او باز می‌گردیم» این مطالب را برای ما می‌گفتند ولی ما تصدیق نمی‌کردیم، ما را نصیحت می‌نمودند ولی نمی‌پذیرفتیم، افرادی که این علی را دوست داشته باشند به دستگیره‌ی محکمی چنگ زده‌اند که در آخرت این چنین نجات پیدا می‌کنند.
ای فاطمه! دوست داری بیشتر از این راجع به علی علیه السلام بگویم تا راغب وی شوی؟
عرض کرد:
آری.
فرمود:
حضرت علی علیه السلام از حضرت هارون پیش خدا عزیزتر است، زیرا هارون حضرت موسی را به غضب درآورد، امّا علی بن ابیطالب علیه السلام هرگز مرا به غضب در نیاورده‌ست.
ای فاطمه! باز هم دوست داری که از مقام علی برای تو شرح دهم؟
عرض کرد:
آری ای پیامبر خدا.
فرمود:
جبرئیل نازل شد و گفت:
یا محمّد! از طرف خدا به علی سلام برسان.
فاطمه از جای برخاست و فرمود:
راضی شدم که خدا پروردگار من باشد و تو ای پدرجان، پیغمبر من باشی و پسر عمویم شوهر و ولیّ من باشد.

 

[روایت شماره] (07)

[الکافی ] عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
کَانَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَحْتَطِبُ وَ یَسْتَقِی وَ یَکْنُسُ وَ کَانَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها تَطْحَنُ وَ تَعْجِنُ وَ تَخْبِزُ.
[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الحسین بن إبراهیم القزوینیُّ، عن محمد بن وهبان، عن أحمد بن إبراهیم، عن الحسن بن علیِّ الزَّعفرانی، عن البرقی عن أبیه، عن ابن أبی عمیر مثله.
در کتاب کافی (477) با چند واسطه از حضرت صادق آل محمّد روایت می‌کند که فرمود:
حضرت امیر علیه السلام هیزم می‌آورد، آب می‌آورد و جاروب می‌کرد. فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها آسیاب می‌کرد، خمیر می‌کرد و نان می‌پخت.
مرحوم شیخ طوسی هم در امالی (478)، با چند واسطه مانند این حدیث را روایت کرده‌ست.

 

[روایت شماره] (08)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] الْحُسَیْنُ، عَنِ ابْنِ وَهْبَانَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حُبَیْشٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی غُنْدَرٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم قُلْ لِفَاطِمَةَ: لا تَعْصِی عَلِیّاً فَإنَّهُ إِنْ غَضِبَ غَضِبْتُ لِغَضَبِهِ.
در کتاب امالی شیخ طوسی (479) با چند واسطه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
خدای علیم به رسول عظیم الشأن خود وحی کرد به فاطمه بگو: مبادا نسبت به علی نافرمانی کنی! زیرا اگر علی غضب کند من هم غضب خواهم کرد.

 

[روایت شماره] (09)

وَ فِی الدِّیوَانِ الْمَنْسُوبَةِ أَبْیَاتُهَا إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، أَنَّهُ قَالَ فِی مَرَضِهِ مُخَاطِباً لِفَاطِمَةَ مَا رُوِیَ عَنْ أَبِی الْعَلاءِ الْحَسَنِ الْعَطَّارِ، عَنِ الْحَسَنِ الْمُقْرِی، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ الْحَافِظِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْمُقْرِی، عَنْ زَیْدِ بْنِ مُسْکَانَ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَلَوِیِّ أَنَّهُ علیه السلام أَنْشَدَ هَذِهِ الْأَبْیَاتَ وَ هُوَ مَحْمُومٌ یَرْثِی فَاطِمَةَ سلام الله علیها:
وَ إِنَّ حَیَاتِی مِنْکِ یَا بِنْتَ أَحْمَدَ
بِإِظْهَارِ مَا أَخْفَیْتُهُ لَشَدِیدٌ
وَ لَکِنْ لِأَمْرِ اللَّهِ تَعْنُو رِقَابُنَا
وَ لَیْسَ عَلَی أَمْرِ الْإِلَهِ جَلِیدٌ
أتُصْرِعُنِی الْحُمَّی لَدَیْکِ وَ أَشْتَکِی
إِلَیْکِ وَ مَا لِی فِی الرِّجَالِ نَدِیدٌ
أُصِرُّ عَلَی صَبْرٍ وَ أَقْوَی عَلَی مُنًی
إذَا صَبْرُ خَوَّارِ الرِّجَالِ بَعِیدٌ
وَ فِی هَذِهِ الْحُمَّی دَلِیلٌ بِأَنَّهَا
لِمَوْتِ الْبَرَایَا قَائِدٌ وَ بَرِیدٌ
بیان: و إن حیاتی منک أی اشتدَّت حیاتی بسببک حیث لا بدَّ لی من إظهار ما أخفیته من المرض، کذا خطر بالبال (480) و قیل: منک أی من بعدک و قیل: أی حیاتی منک و بسببک و أنا شدید بإظهار ما أخفیته، أی لا أُظهره و لا یخفی بعدهما، تعنو أی تخضع و الجلید:
الصلب و الندید:
المثل و النظیر و الخوار الضعیف و الصّیّاح.
در کتاب دیوانی شعری که اشعار آن منسوب به حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام است راجع به مرثیه‌ی فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها می‌فرماید:
حقّاً که زندگی من بعد از تو ای دختر احمد به آشکار نمودن چیزی که مخفی کرده‌ام سخت است.
ولی گردن‌های ما برای عظمت خدا فروتنی می‌کند و برای انجام امر خدا هیچ عملی سخت نخواهد بود.
آیا تب، مرا نزد تو می‌اندازد و من به تو شکایت کنم، در صورتی که در میان مردان نظیر من وجود ندارد.
من صبر می‌کنم و به حاجت خویشتن نائل و پیروز می‌شوم موقعی که خیلی بعید است صبر بتواند مردان را سست نماید.
در این تب، دلیلیست که آن برای مرگِ مردم یک نوع پیشوا و قاصد است.
بیان: در توضیح این جمله که در ابیات گذشت «إِنَّ حَیَاتِی مِنْکِ» مرحوم علّامه رحمة الله علیه می‌گوید:
یعنی زندگی و حیات من به سبب تو (به سبب فراق یا مصائب تو) بسیار سخت و ناگوار شده به اندازه‌ای سخت که ناچار هستم آنچه را مخفی کرده بودم آشکار کنم، (پس مرحوم علّامه رحمة الله علیه می‌گوید معنی این مصرع این گونه که گفتیم به ذهن می‌رسد) و همچنین قول ضعیفی گفته منظور از «مِنْکِ» یعنی بعد از تو (زندگی بر من سخت و دشوار شده بعد از تو) و باز قول دیگری گفته: منظور این است که حیات و زندگی من از تو و به سبب تو می‌باشد و من مُصمّم هستم به آشکار نمودن آنچه مخفی نموده‌ام، یعنی آن را در گذشته اظهار نکرده‌ام و در آینده آن را مخفی نمی‌کنم.
و در معنی کلمه‌ی «تعنو» گفته‌اند:
به معنی خضوع و فروتنی‌ست و «جلید» به سخت و محکم و شدید معنی شده است و «ندید» به معنی مثل، مانند، نظیر است و «خوّار» به معنی ضعیف و شکسته می‌باشد.

 

[روایت شماره] (10)

دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِیِّ: عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ قَالَ أَصَابَتْ عَلِیّاً علیه السلام شِدَّةٌ فَأَتَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم، فَدَقَّتِ الْبَابَ فَقَالَ:
أَسْمَعُ حِسَّ حَبِیبِی بِالْبَابِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ قُومِی وَ انْظُرِی! ، فَفَتَحَتْ لَهَا الْبَابَ، فَدَخَلَتْ فَقَالَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم لَقَدْ جِئْتِنَا فِی وَقْتٍ مَا کُنْتِ تَأْتِینَا فِی مِثْلِهِ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مَا طَعَامُ الْمَلائِکَةِ عِنْدَ رَبِّنَا؟
فَقَالَ:
التَّحْمِیدُ؟
فَقَالَتْ:
مَا طَعَامُنَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا أَقْتَبِسُ فِی آلِ مُحَمَّدٍ شَهْراً نَاراً وَ أُعَلِّمُکِ خَمْسَ کَلِمَاتٍ عَلَّمَنِیهِنَّ جَبْرَئِیلُ علیه السلام قَالَتْ:
یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْخَمْسُ الْکَلِمَاتُ؟
قَالَ:
«یَا رَبَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینِ وَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» وَ رَجَعَتْ فَلَمَّا أَبْصَرَهَا عَلِیٌّ علیه السلام قَالَ:
بِأَبِی أَنْتِ وَ أُمِّی مَا وَرَاءَکِ یَا فَاطِمَةُ؟
قَالَتْ ذَهَبْتُ لِلدُّنْیَا وَ جِئْتُ لِلْآخِرَةِ،
قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام خَیْرٌ أَمَامَکِ خَیْرٌ أَمَامَکِ.
در کتاب دعوات راوندی (481) از سُوَید ابن غَفْلَه روایت می‌کند که گفت:
حضرت علی علیه السلام دچار تهیدستی شدیدی شد.
حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها برای این موضوع به حضور رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم مشرّف شد. هنگامی که دقُّ الباب نمود پیغمبر اکرم:
فرمود:
من احساس می‌کنم که حبیبم پشت در باشد، ای اُمّ ایمن برخیز ببین کیست؟
وقتی امّ ایمن در را باز کرد و فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها داخل شد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به وی فرمود:
هنگامی نزد ما آمدی که هیچ وقت نمی‌آمدی؟! عرض کرد:
یا رسول الله! غذای ملائکه نزد خدای ما چیست؟
فرمود:
گفتن «الْحَمْدُلِلَّه».
عرض کرد:
غذای ما چیست؟
فرمود:
قسم به حقّ آن خدایی که جان من در دست قدرت اوست، مدّت یک ماه است که آتش در خانه‌ی ما روشن نشده ولی من، آن پنج کلمه‌ای را به تو یاد می‌دهم که جبرئیل به من تعلیم داده‌ست.
عرض کرد:
کدام پنج کلمه یا رسول الله؟
فرمود:
بگو:
«یَا رَبَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ یَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِینِ وَ یَا رَاحِمَ الْمَسَاکِینِ وَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین».
فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها پس از شنیدن این کلمات مراجعت نمود. وقتی چشم حضرت امیر علیه السلام به وی افتاد فرمود:
پدر و مادرم به فدایت چه خبر آوردی؟
عرض کرد:
به منظور کار دنیا رفتم، ولی به منظور امر اخروی بازگشتم.
حضرت علی علیه السلام دو مرتبه فرمود:
خیر پیش تو آید! !

 

[روایت شماره] (11)

مِصْبَاحُ الْأَنْوَارِ: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام قَالَ:
شَکَتْ فَاطِمَةُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم عَلِیّاً فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لا یَدَعُ شَیْئاً مِنْ رِزْقِهِ إِلا وَزَّعَهُ عَلَی الْمَسَاکِینِ، فَقَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَةُ أَ تُسْخِطِینِی فِی أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی إِنَّ سَخَطَهُ سَخَطِی وَ إِنَّ سَخَطِی سَخَطُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.
در کتاب مصباح الانوار (482) از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
حضرت زهراء سلام الله علیها از دست حضرت علی علیه السلام به رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شکایت کرد و عرض کرد:
علی همه‌ی رزق و روزی خود را بین فقراء تقسیم می‌نماید.
رسول اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
ای فاطمه! آیا تو مرا نسبت به پسر عمویم خشمناک می‌کنی، در صورتی که خشم او خشم من و خشم من خشم خداست.

 

[روایت شماره] (12)

[الأمالی للشّیخ الطوسی ] جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِی غَالِبٍ الزُّرَارِیِّ، عَنْ خَالِهِ، عَنِ الْأَشْعَرِیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (483)، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ الْکَاتِبِ، عَنْ أَبِی طَالِبٍ الْغَنَوِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ:
حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَی عَلِیٍّ النِّسَاءَ مَا دَامَتْ فَاطِمَةُ حَیَّةً، قُلْتُ: وَ کَیْفَ؟
قَالَ:
لِأَنَّهَا طَاهِرَةٌ لا تَحِیضُ.
بیان: هذا التعلیل یحتمل وجهین:
الأوّل أن یکون المراد أنّها لما کانت لا تحیض حتّی یکون له علیه السلام عذر فی مباشرة غیرها، فلذا حرَّم الله علیه غیرها رعایة لحرمتها.
الثانی أن یکون المعنی أنّ جلالتها منعت من ذلک و عبّر عن ذلک ببعض ما یلزمه من الصفات الّتی اختصّت بها.
در کتاب امالی شیخ طوسی (484) با چند واسطه از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود:
مادامی که فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها زنده بود خدای سبحان، زنان دیگر را بر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام حرام کرده بود، زیرا حضرت زهراء سلام الله علیها پاک و پاکیزه بود و حیض نمی‌شد.
علامه‌ی مجلسی رحمة الله علیه راجع به این تعلیلی که امام جعفر صادق علیه السلام فرموده:
«حضرت زهراء حیض نمی‌شد» دو وجه را بیان می‌کند:
اوّلاً چون فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها حیض نمی‌شد، حضرت علی علیه السلام از نظر زناشویی احتیاجی به زنان دیگر نداشت، لذا خدای علیم زنان دیگر را بر حضرت علی علیه السلام به احترام فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها حرام نموده‌ست.
ثانیاً اینکه عظمت و جلالت حضرت زهرا سلام الله علیها مانع از آن می‌شد (که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همسر دیگری اختیار کند) و تعبیر به این مطلب (که حضرت فاطمه سلام الله علیها حیض نمی‌شدند) حضرت امام صادق علیه السلام فرموده که لازمه‌ی آن صفات دیگری از آن حضرت می‌شود که مختصّ اوست و این صفت آن فضائل و خصائص را در بر می‌گیرد.

 

[روایت شماره] (13)

[المناقب لابن شهرآشوب ] سُئِلَ عَالِمٌ فَقِیلَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَدْ أَنْزَلَ هَلْ أَتَی فِی أَهْلِ الْبَیْتِ وَ لَیْسَ شَیْ‌ءٌ مِنْ نَعِیمِ الْجَنَّةِ إِلا وَ ذَکَرَ فِیهِ إِلا الْحُورَ الْعِینَ،
قَالَ ذَلِکَ إِجْلالاً لِفَاطِمَةَ سلام الله علیها.
سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ فِی قَوْلِهِ: «وَ إذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (485) قَالَ:
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلا إذَا قَطَعَ الصِّرَاطَ زَوَّجَهُ اللَّهُ عَلَی بَابِ الْجَنَّةِ بِأَرْبَعِ نِسْوَةٍ مِنْ نِسَاءِ الدُّنْیَا وَ سَبْعِینَ أَلْفَ حُورِیَّةٍ مِنْ حُورِ الْجَنَّةِ إِلا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ، فَإنَّهُ زَوَّجَ الْبَتُولَ فَاطِمَةَ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ زَوْجُهَا فِی الْآخِرَةِ فِی الْجَنَّةِ لَیْسَتْ لَهُ زَوْجَةٌ فِی الْجَنَّةِ غَیْرُهَا مِنْ نِسَاءِ الدُّنْیَا، لَکِنْ لَهُ فِی الْجِنَانِ سَبْعُونَ أَلْفَ حُوراءَ لِکُلِّ حُورٍ سَبْعُونَ أَلْفَ خَادِمٍ.
أقول: سیأتی بعض أخبار هذا الباب فی باب غسلها و دفنها سلام الله علیها.
در کتاب مناقب (486) از عالِم (شاید منظور حضرت صادق علیه السلام یا موسی بن جعفر علیهما السلام باشند) پرسیده شد:
سوره‌ی مبارکه‌ی هل أتی که در شأن اهل بیت: نازل شده حاوی هر نعمتی هست، ولی نامی از حورالعین در این سوره برده نشده‌ست؟
فرمود:
این یک نوع احترام و تجلیلیست که خدا از فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها نموده‌ست.
سفیان ثوری از اعمش از ابوصالح در تفسیر (آیه‌ی هفتم سوره‌ی تکویر که می‌فرماید:)
«وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَت» می‌گوید:
روز قیامت هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه وقتی از صراط عبور نماید خدای رؤوف چهار زن از زنان دنیا در بهشت را و هفتاد هزار حوریه برای او تزویج می‌نماید.
فقط حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام که زوجه‌اش در دنیا فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها بوده در آخرت هم زوجه‌اش فاطمه سلام الله علیها خواهد بود.
حضرت علی علیه السلام در بهشت غیر از حضرت زهراء سلام الله علیها زوجه‌ای از زنان دنیا نخواهد داشت.
ولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بهشت دارای هفتاد هزار حوریه است که برای هر یک از ایشان، هفتاد هزار خادم شد.

Share