جمال محمد

جمال محمد و آل محمد(ص)

ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد

وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد

عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد

وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد

شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد

چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی‌گیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد.[1]

عبادت و مناجات شب

عبدالله بن سيار از امام صادق (عليه السلام) نقل مى کند : رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شبى در منزل ام سلمه بود، او در اثناى شب بيدار شد، آن حضرت را در بستر نيافت، فکر کرد که به منزل بعضى از زنانش رفته است. لذا به جستجوى آن حضرت برخاست، حضرت را در گوشه اى از منزل يافت که ايستاده و دست به آسمان برداشته و گريه مى کرد و مى گفت :
خدايا نعمتهاى خوبى که بمن داده اى از من مگير. و مرا بخودم ولو بقدر چشم بهم زدن وامگذار. خدايا هيچ وقت مرا بشماتت دشمن و آدم بدخواه مبتلا مکن. خدايا هيچ وقت مرا به آن بدبختى که از آن نجاتم داده اى بر مگردان .
«اللهم لا تنزع عنى صالح ما اعطيتنى ابداً، اللهم لا تشمت بى عدواً ولا حاسداً ابداً، اللهم لا تردنى فى سوء استنقذتنى منه ابداً، اللهم ولا تکلنى الى نفسى طرفة عين ابداً.»
ام سلمه با شنيدن اين سخنان به گريه افتاد و برگشت و به شدت مى گريست بطورى که رسول خدا با شنيدن گريه او برگشت و فرمود: اى ام سلمه علت گريه ات چيست؟
گفت: پدر و مادرم بفدايت يا رسول الله، چرا گريه نکنم در حالى که تو با آن مقامى که از خدا دارى و خدا گناه قديم و جديد تو را آمرزيده از او مى خواهى که بشماتت دشمن مبتلايت نکند و تو را به نفس خودت ولو به قدر چشم بهم زدن وامگذارد و تو را ببدى که از آن نجاتت داده بر نگرداند و از تو هيچ وقت نعمت خوبى که داده نگيرد!!!
رسول خدا (ص) در جواب فرمود: اى ام سلمه چه چيز مرا خاطر جمع مى کند، خداوند يونس بن متى را فقط به اندازه چشم بهم زدن به نفس خويش واگذاشت تا به سرش آمد آن بلائى که آمد «يا امّ سلمة ما يُؤمننى و انّما وکل الله يونس بن متى الى نفسه طرفة عين فکان منه ما کان».[2]

-----------------------------------------------------

[1] سعدی، مواعظ، قصاید، قصیده16.
[2] تفسیر قمی ج‏2، ص: 75./بحارالانوار، ج16، ص217، باب9، مکارم الاخلاق.

Share