انسان، بدون بدن زنده تر است

متن اصلي نکته ي چهارم از ده نکته ي معرفت نفس، عبارت است از اين که:

«نفس» چون بدون بدن مي تواند ادراك داشته باشد، و حتي بهتر از بدن حوادث را درك مي كند، و حوادثي را مي بيند و درک مي کند كه هنوز چشمِ سر آن ها را نديده، پس نه تنها بدنِ انسان نقشي در حيات انسان نداشته بلکه نفسْ بدون بدن زنده تر است و مي بيند كه مي ميرد.

عنايت داريد كه نكته ي چهارم، ادعاي خود را بر پايه ي نكات قبل مطرح  مي كند؛ که گفته شد: نفسْ بدون بدن مي تواند ادراك داشته  باشد، بلكه همه ي ادراكات مربوط به نفس است و انسان بدون بدن مي بيند و مي شنود و فکر مي کند و حوادث آينده را نيز رؤيت مي کند. همين كه انسان بدون بدن مي بيند - حتي اگر خواب هاي دروغ ببيند- نشان مي دهد که انسان بدون بدن يك نوع ادراك دارد، همين طور كه شما در بيداري اين درخت را مي ببينيد. مهم نيست كه آيا بعداً اين درختي كه در خواب مي بينيد با آن درخت خارجي تطبيق دارد يا نه، مهم اين است که با ديدن هر پديده اي در خواب، مي توان فهميد انسان بدون بدن ادراک دارد، حتي اگر ادراک او مطابق خارج نباشد. بحث ما در رابطه  با «ادراكِ» منهاي بدن است، اين يك نكته.

انسان در خواب - با اين كه بدنش در رختخواب است- چشم دارد و مي بيند، دست دارد و چيزها را در خواب مي گيرد، گوش دارد و مي شنود، دهان دارد و حرف مي زند، پس حيات انسان مربوط به اين بدن نيست.

نکته ي ظريف اين جاست که نفس ناطقه ي انسان بدون «بدن»، نه تنها از ادراك حوادث باز نمي ماند، بلكه بعضاً بهتر از بدنْ و اعضاي بدن حوادث را درك  مي كند. چه از آن نظر که باطن بعضي از حوادث و اعمال را درک مي کند و چه از آن نظر که خود حوادث را قبل از وقوع در زمان و مکان خاص، درک مي نمايد و با حوادثي روبه رو مي شود که هنوز چشم سر آن ها را نديده است. همه ي اين نکات مطالبي بود که در مباحث گذشته مورد بررسي قرار گرفت، آنچه در اين نکته بايد بر نکات قبلي اضافه شود، موضوعِ زنده تر بودن نفس انسان است وقتي که از بدن آزاد باشد.

روشن شد «بدن» در حقيقت انسان دخالت ندارد و هرکس بدون بدن باز خودش است و ذرّه اي از او کم نمي شود. مثلاً در خواب -كه بدون اين بدن خود را احساس مي كنيم- احساس نمي كنيم ذره اي نسبت به موقع بيداري كم شده ايم.

اگر موضوع فوق را کمي وسعت دهيم متوجه مي شويم وقتي مي گوئيم ما بدون بدن، خودمان هستيم، به اين معني است که ما «حيات» هستيم، چون مي گوئيد: بدن نقشي در حيات انسان ندارد، پس انسان بدون بدن «حيات» است و اين نکته نه تنها معناي زنده بودنِ پس از مرگ را به خوبي روشن مي کند بلکه مي فهماند وقتي حقيقت انسان همان حيات است، انسان بدون بدن با حقيقت خود يعني با حيات روبه رو خواهد شد.

انسان ها به کسي مي گويند: «زنده» كه «ادراك» داشته  باشد؛ ببيند و بشنود و فكركند و در مقابل به كسي مي گويند: «مرده» كه نمي فهمد و ادراك ندارد. وقتي متوجه هستيم انسان بدون بدن ادراكش شديدتر است پس معلوم مي شود بدون بدنش زنده تر است. آرام آرام به اين نتيجه خواهيم رسيد كه بدن، مانعِ ظهور حقيقتِ وجوديِ انسان، يعني حيات او است. هر چند که بدن در استکمال انسان مؤثر است.

وقتي مي گوييم: انسان بدون بدنش زنده تر است، به اين معناست كه ما توانسته ايم اين حالت را در رؤياي صادقه و رؤياي رحماني تجربه کنيم، چون در رؤياي صادقه نفس انسان بدون بدنش و آزاد از زمان و مكان، با حادثه اي كه هنوز در دنيا واقع نشده روبه رو مي گردد و فعّال تر از وقتي که در دنيا است با حوادث روبه رو است. و انسان در رؤياهاي رحماني نسبت به وقتي که بيدار است بدون بدن در کشف حقايقِ عالم موفق  تر مي باشد، چون در خواب نه تنها آينده را مي بيند، بلكه باطن حوادث آينده و اعمال و اخلاق خود را درک مي کند. معني زنده تر بودن جز اين نيست که انسان حياتش فعّال تر باشد و در ادراک واقعيات از حالت معمولي بهتر عمل کند به طوري که هم حوادث آينده را ادراک کند و هم بواطن عالم را بيابد و انسان در خواب و بدون بدن در چنين حالتي قرار مي گيرد. همين طور که اگر شما در بيداري هم تزکيه ي لازم را انجام داديد و حاکميت اميال بدني را ضعيف کرديد در درک ظرائف عالمِ وجود موفق تر خواهيد بود و ديگر نمي توانيد امور دنيايي و پوچ و يا سخنان لغو را تحمل کنيد، چون نفس ناطقه ي شما حقيقت را تا حدّي مي شناسد، اگر موانع درک حقيقت ضعيف شود و انسان از حجاب ها آزاد گردد، نمي تواند جذب غير حقيقت شود. همان طور که در تجربه ي رؤياي صادقه معلوم شد اين بدن مزاحم ادراک بعضي از وقايع است، معلوم مي شود حاکميت ميل هاي بدن نيز مزاحم اُنس با حقايق معنوي عالم مي باشد و در همين راستا قرآن در آيه ي 22 سوره ي ق مي فرمايد: در قيامت وقتي - حاکميت بدن از بين رفت- پرده ها از چشم ها برداشته مي شود، شما بيناتر خواهيد شد.

آنچه هرکسي با هر عقيده اي مي تواند تجربه کند، آزاد بودن نفس او از زمان و مکان است و پيرو آن مي تواند نتيجه بگيرد که بدون بدن زنده تر است و به حقيقتِ حيات راحت تر دست مي يابد.

Share