جامعه ي ايده آل ديني

در جلسه ي قبل به دو نكته اشاره شد و آن دو نکته عبارت بودند از اين که اولاً: براي ادامه ي حيات مذهبيِ خودمان نياز به جامعه اي روحاني داريم. ثانياً: آن جامعه محقق نمي شود مگر با داشتن مبادي که ما را به تفکري همه جانبه بکشاند و امکان تفاهم حقيقي را به ميان آورد. هزار سال است دين ما، دين نظر به امور فردي افراد است و در اين مورد چاره اي نداشتيم، وقتي اهل البيت(علیهم السلام) از مديريت جامعه حذف شدند تنها توانستيم در امور فردي از آن ها پيروي کنيم و كم كم باور كرديم دينِ فردي همه ي دين ما است.[1] به همين جهت با اين که با وقوع انقلاب اسلامي، دين به اجتماع برگشت ولي هنوز ما متوجه نشده ايم که نبايد امور اجتماعي جامعه ي ديني با انديشه ي سکولار مديريت شود. متأسفانه عادت کرده ايم که اجتماعمان را به دست سکولارها بدهيم و تنها امور فردي خود را به روحانيت بسپاريم. در حالي که انديشه ي حضرت امام آن است كه اگر مي خواهيد اسلام را به نحو صحيح داشته باشيد حتماً بايد اسلام را در حيات اجتماعي خود به صحنه بياوريد. در اين رابطه حضرت امام«رضوان الله عليه» مي فرمايند:

«ما جمهوری اسلامی لفظی نخواستيم؛ اينكه ما دائماً راجع به اين معنا سفارش می‏كنيم كه بايد حالا كه رژيم، رژيم اسلامی شده است محتوا، محتوای اسلامی باشد، برای اين است كه يك مملكتی [که] مدعی است من مُسْلم هستم، افرادش ادعا می‏كنند كه ما مسلم هستيم لكن در بسياری جاها ديده می‏شود كه پايبند احكام اسلام نيستند. بسياری از اشخاص ادعای اسلام می‏كنند، همان ادعاست؛ ديگر در عمل وقتی كه مشاهده بكنيد می‏بينيد كه خبری از اسلام نيست. ما كه می‏گوييم حكومت همان طور كه اسلامی است، محتوايش هم اسلامی باشد، يعنی هرجا كه شما برويد، در هر وزارتخانه كه شما برويد، در هر اداره كه شما برويد، در هر كوچه و برزن كه شما برويد، در هر بازار كه شما برويد، در هر مدرسه و دانشگاه كه شما برويد، آنجا اسلام را ببينيد؛ احكام اسلام را ببينيد. اين برای اين است كه ما حكومت اسلامی خواستيم. ما جمهوری اسلامی لفظی نخواستيم. ما خواستيم كه حكومت الله در مملكت مان- و إن شاء الله در ساير ممالك هم- اجرا بشود.»[2]

معلوم مي شود تا اسلام در همه ي مناسباتِ جامعه ي ما حاضر نشود ما نمي توانيم درست مسلماني کنيم و اسلامِ ما يک اسلام همه جانبه نخواهد بود. متأسفانه هنوز بعضي از مذهبي هاي مسایل اجتماعي سياسي را بيرون از دين مي دانند، نهايتاً مي پذيرند اگر کسي بر حضور دين در مسائل اجتماعي حساس است انسان بي ديني نيست، هنوز نمي توانند بفهمند اگر ما از تلاش براي حضور دين در جامعه كوتاه بياييم حتماً از اساس اسلام كوتاه آمده ايم. هنوز آن طور که شايسته است بصيرت پيدا نکرده ايم که اگر نسبت به حاکميت اسلام با مبادي درست کوتاه بيائيم به يك نحوه سوسياليسم رجوع خواهيم کرد و در مناسبات خود اصالت را به جامعه و يا به اقتصاد خواهيم داد. غافل از اين که ما فقط به کمک يک روح معنوي که متأثر از اشراق حقايق معنوي است مي توانيم جامعه ي مورد نظر خود را شکل دهيم تا حقيقتاً وحدت در آن حاکم باشد و تفاهم بين افراد محقق گردد.

تأکيد مي کنم که براي اتحاد با همديگر هيچ بعدي از ابعاد انساني ما نبايد مورد غفلت قرار گيرد و چنين موضوعي واقع نمي شود مگر در جامعه اي که فرهنگِ وجودي و اشراقي اهل البيت(علیهم السلام) بر آن جامعه حاکم باشد و از گفتمان هايي که به انديشه ها ي انتزاعي و يا فرهنگ مدرنيته محدود است عبور کرده باشد که اين همان اصول گرايي حقيقي است.

----------------------------------------

[1] - مقام معظم رهبري«حفظه الله» در ملاقاتي که مجلس خبرگان در سال 1390 خدمتشان داشتند فرمودند: مطالبه ي من نسبت به فقه حکومتي از حوزه ي علميه ي قم برآورده نشده است.

[2] - صحيفه ي امام، ج‏8، صص: 282-283

Share