انس امام حسین (سلام الله علیه) با قرآن

حجت الاسلام و المسلمین عدالت
امام حسین علیه السلام

 سیره  ارجمند  امام حسین (علیه السلام) را در قرآن باید نگریست تا به شمه ای از حقیقتش دست یافت. امام حسین (علیه السلام) هم شاگرد مکتب قرآن و هم عدل و شریک قرآن است از این روست که در فرازی از زیارتنامه ی شریفش می خوانیم:
«السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛(1)
سلام بر تو ای شریک قرآن»
و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشی امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است. رسولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«انی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کتابَ الله و عترَتی اهلَ بَیتی فَأِنَّهُمَا لَنْ یفتَرِقا حتَّی  یردِا عَلَی الحوض»(2)
حال که ائمه (علیهم السلام) بطور عام و امام حسین (علیه السلام) به طور خاص چنین نسبت و خویشاوندی محکمی با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامت ها و فضیلت های قرآن و گنج های الهی نهفته است.»
«فیهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان»(3)
فرازهایی از آیات نورانی قرآن را در سیره ی علمی و عملی آن امام و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده بیان می کنیم.
                     -----------------------------------------------
1- انس با قرآن
انس آدمی با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتی دارد که انسان برای آن چیز قائل است ره پویان راه یقین
انس ویژه ای با قرآن  داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایی می کنند.
قرآن کریم از مؤمنان می خواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحله ی انس را بپیمایند
فَاقْرَءُواْ مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛(4)
هر آنچه برایتان امکان دارد قرآن بخوانید.
در آیه ی دیگر آنان که در قرآن اندیشه نمی کنند مورد نکوهش قرار داده، می فرماید:
«أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَی  قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(5)
آیا به آیات قرآن نمی اندیشند؟ یا بر دلهایشان قفل هایی نهاده شده است؟
                            ----------------------------------------
امام حسین(علیه السلام) انس ویژه ای با قرآن داشت چون منزلتی بزرگ برای آن قائل بود. نمونه ای از این منزلت را می توان در حکایت زیر مشاهده کرد:
عبدالرحمان  به فرزند امام حسین(علیه السلام ) (الحمدللَّه رب العالمین) را آموخت، وقتی که آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه می توان کار او را با این پاداش مقایسه کرد؟! ( 6 )
                        --------------------------------------------
نصایح و مواعظش، سیره ی علمی و عملی اش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود..
اهل بیت و بویژه امام حسین (علیه السلام )فرزندان پیامبر و شاگرد مکتب قرآنند پس چگونه گفتار و مواعظشان متکی به قرآن نباشد حرکت و قیام حسینی از همان آغاز بر مبنای قرآن همراه بود. که نمونه هایی از آن را ذکر می کنیم.
الف) در نخستین برخورد با والی مدینه، خود و اهل بیت را معدن رسالت و... معرفی می کند و می فرماید: «در حالی که یزید مردی فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام را شایسته است که با او بیعت کند.»(7)
                                ---------------------------------------------
ب) هنگامی که مروان اصرار می کند که والی مدینه از امام حسین(علیه السلام) بیعت بگیرد امام او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهّر» بیان می دارد:
«اِلَیک عَنّی، أَنا مِنْ بَیتِ الطَّهارة  الّذین أنْزلَ الله فیهم عَلی  نَبیه: «إِنَّمَا یرِیدُ الله لِیذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(8)
                                   ---------------------------------------
ج) آنگاه که با کاروان خود از مدینه بیرون آمد این آیه را تلاوت فرمود:
«رَبِ   نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین» (9)
و این همان دعایی است که حضرت موسی(علیه السلام) به هنگام خروجش با بنی اسرائیل آن را بر زبان جاری ساخت.
                      -------------------------------------------
د) آنگاه که به مکه رسید این آیه را تلاوت نمود:
«وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْینَ قَالَ عَسَی  رَبِّی أَن یهْدِینِی سَوَاءَ السَّبِیل»(10)
به این ترتیب هجرت خود را به هجرت موسی  که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود تشبیه می کند.
                             -------------------------------------------
ه) پس از ورود به مکه نامه ای برای سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد:
«وَ اَنا ادعوکم اِلی  کتابِ الله و سُنة  نبیهِ»(11)
                            ------------------------------------------------
و) وقتی که عصر پنج شنبه نهم محرّم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت در آمد از برادرش اباالفضل(علیه السلام) درخواست می کند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز با خدا داشته باشد:
«فَهُوَ یعْلَمُ أنّی کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوة  و تلاوة  کتابِهِ و کثرة  الدَّعاء و الاستغفار
 و خداوند می داند که من نماز برای خدا و تلاوت قرآن و بسیاری دعا و استغفار را دوست می داشتم» امام آن شب به خیمه باز می گردد و تمام شب را چنین می کند.(12)
                    --------------------------------------------
انس امام با قرآن به دوران حیات جسمی محدود نمی شود بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد:
«منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهّر امام(علیه السلام) را به دمشق آورده بر نی حمل می کردند، من پیش روی او بودم. شخصی سوره ی کهف را می خواند تا رسید به آیه ی شریفه ی
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایتِنَا عَجَبًا؛(13)
 آیا پنداشتی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!»
 به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفت تر از اصحاب کهف، واقعه ی شهادت و بردن من بر نی است»(14)
«سلمة  بن کهیل» گوید: سر مطهّر را دیدم که بر نی این آیه را می خواند.
«فَسَیکْفِیکَهُمُ الله وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛(15)
خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنوای داناست».(16)
                   ------------------------------------------------
اخلاص و رضایت الهی
اکسیر حیات بخشی که به کارها و افکار رنگ جاودانگی می بخشد اخلاص و انجام عمل برای رضای الهی است خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خویش خواسته است که کارها را فقط برای رضای او انجام دهند.
«صِبْغَة  الله وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ الله صِبْغَة ؛(17)
 رنگ الهی بگیرید و چه چیز از رنگ الهی نیکوتر است».
و در آیه ی دیگر خداوند به پیامبر می فرماید:
«أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَی  وَ فُرَ دَی؛
 دو دو به تنهایی برای خدا به پا خیزید
قرآن در ستایش طبقه ای از مجاهدان راه حق و تشویق آن ها می فرماید:
«إِنَّ الله اشْتَرَی  مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة ؛(18)
 در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهای ]اینکه بهشت برای آنان باشد خریده است».
چنان که ملاحظه می شود خداوند در این آیه بهشت را بهای جان و مال مؤمنان جهادگر می شمارد اما در آیه ای دیگر در ستایش تعدادی از انسان های بلند پرواز می فرماید:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ الله»(19)
 در این آیه آنانکه جانشان را با عشق به خدا می فروشند هدفشان در بهشت فقط رضای الهی است.(20)
                                   ----------------------------------------------------------
امام حسین(علیه السلام) هدف اصلی سفر به کربلا را تحصیل رضای الهی می داند از این رو در آغاز سفر و کنار قبر جدّ بزرگوارش(صلی الله علیه واله) از خداوند می خواهد که او را به این همه موفق بدارد و راهی در پیش رویش بگذارد که رضای او و رضای رسولش در آن است.(21)
این معنا در خطابه های دیگر آن بزرگوار نیز کاملاً مشهود است.(22)
                          -----------------------------------------------------
اخلاق کریمانه
سخاوت، عفو و گذشت، احسانگری و دستگیری بینوایان نمودهایی از اخلاق کریمانه ای است که در جای جای قرآن می توان آنها را جست و امام حسین، شاگرد مکتب قرآن تجسم عینی این صفات و اوصاف دیگر قرآنی است و ما در این جا به عنوان نمونه به ذکر پاره ای از آن ها می پردازیم.
                     ----------------------------------------------------------
گذشت
گذشت عالی ترین کرامت انسانی است بویژه آنکه آدمی قدرت بر انتقام نیز داشته باشد آموزه های قرآنی نه تنها به عفو در مقابل بدی تأکید دارند بلکه در سطحی بالاتر توصیه می کنند که جواب را با خوبی پاسخ دهید
«وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی ؛(23)
گذشت کردن شما به تقوی  نزدیک تر است.
«وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَة  وَ لَا السَّیئَة  ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن؛(24)
 و نیکی با بدی یکسان نیست [بدی را] به آنچه بهتر است دفع کن».
«عصام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن علی(علیه السلام) را مشاهده نموده و خوش نامی و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد به گونه ای که حسدی که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا به شدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستی؟ ایشان فرمود: آری. شروع کردم به شتم و سب او و پدرش،  امام حسین (علیه السلام ) نگاهی رئوفانه به من کرد و فرمود:
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین»
آنگاه فرمود: آرام باش و برای من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن اگر از ما یاری می خواستی ما تو را کمک می کردیم و اگر طالب حمایت بودی، تو را پشتیبانی می نمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب می کردی تو را رهنمون می شدیم... عصّام می گوید آثار ندامت و پشیمانی در چهره ام نقش بست. آنگاه امام فرمود: سرزنشی بر تو نیست خداوند تو را می بخشاید که مهربان ترین مهربانان است. آیا تو اهل شامی؟ گفتم: بلی، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد، هر حاجت و نیازی داشتی با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هرچه می خواهی به بهترین وجهی آن را بیابی. عصّام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچ کس وجود ندارد.»(25)
                                ---------------------------------------------------
تواضع و فروتنی
تواضع صفت ارزشمند مردان الهی است و آنان که پیشوای مردمند و الگوی آنان، وجود این صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسان های ستم کشیده نوعی جوانمردی، صبر و شجاعت، اما در مقابل مستکبران و کافران نشانه ی ذلت است.
 قرآن کریم از یک سو به نکوهش تکبر می پردازد:
«وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا؛(26)
 در روی زمین با تکبّر راه مرو»؛
«فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِین؛(27)
 بد جایگاهی است جایگاه متکبران»
 و از سوی دیگر لزوم تواضع را گوشزد می کند
«وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا؛(28)
 بندگان خدای رحمان کسانی اند که در روی زمین به نرمی [و بدون تکبّر] گام بر می دارند»؛
«وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِین»(29)
امام حسین (علیه السلام) نیز صاحب این سیره ی ارزشمند قرآنی بود.
مسعده  گوید: گذر امام حسین(علیه السلام) به فقیرانی افتاد که گلیم خود را پهن کرده و خود را بر آن افکنده بودند (و غذا می خوردند) و حضرت را دعوت نمودند، حضرت(علیه السلام) به زانو، نشست و با آنان هم خوراک شد. سپس این آیه فوق را تلاوت نمود آن گاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت(علیه السلام) به منزل او آمدند. حضرت(علیه السلام) به کنیز خود فرمود: «آنچه را ذخیره می کردی بیرون بیاور.»(30)
                                    --------------------------------------------
سخاوت
«جود و سخاوت» از فضایل مهم اخلاقی است، هر اندازه «بُخل» نشانه ی پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است «جود و سخاوت» نشانه ی ایمان و شخصیت والای انسانی است. در آیات قرآن هر چند واژه ی «جود» و «سخاوت» به کار نرفته اما تعبیراتی دیده می شود که بر این دو مفهوم منطبق است، انفاق اموال در راه خدا، ایثار اموال و جان ها، انفاق از آنچه خود به آن نیازمندیم یا آن را دوست داریم، و... از جمله تعبیرات قرآن برای توصیف سخاوت است که اکنون به چند مورد آن اشاره می کنیم:
یحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهِمْ وَ لَا یجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَة  مِّمَّا أُوتُواْ وَ یؤْثِرُونَ عَلَی  أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَة ...؛(31)
[انصار]... هر کس را که به سوی آنان کوچ کرد. دوست دارند و نسبت به آن چه به ایشان داده شده در دلهایشان حسد نمی یابند، هر چند در خودشان احتیاجی، [مبرم ]باشد.
وَ یطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی  حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ الله لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا؛(32)
 و غذای (خود) را با این که به آن، علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند (و می گویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم.»
امام حسین(علیه السلام) اسوه ی سخاوت بود. روایت شده که «ابوهشام قناد» از بصره برای امام  حسین (علیه السلام) کالا می آورد و آن حضرت از جای برنخاسته همه را به مردم می بخشید.(33)
«ابن عساکر» روایت کرده است: گدایی، میان کوچه های مدینه قدم بر می داشت و گدایی می کرد تا به در خانه ی حسین(علیه السلام) رسید در را کوبید و این چنین سرود «ناامید بر می گردد امروز آن کسی که به تو امیدوار باشد و حلقه ی درخانه تو را حرکت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششی و پدرت کشنده ی فاسقان بود».
حسین(علیه السلام) مشغول نماز بود. نماز را به زودی به جای آورد و بیرون آمده و در سیمای اعرابی اثر تنگدستی را مشاهده کرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد (لبیک یابن رسول  الله) فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است. عرض کرد دویست درهم که فرمودی در بین اهل بیت تقسیم کنم. فرمود: آن را بیاور، کسی آمده که از آن ها به این پول سزاوارتر است... اعرابی پول ها را گرفت و رفت در حالی که می گفت:
«الله اَعْلم حَیثُ یجعل رسالَتَهُ؛(34)
خداوند داناتر است به اینکه رسالت خویش را نزد چه کسی قرار دهد».
                           ---------------------------------------------------------------
 احسان گری
أنس» گوید نزد امام حسین(علیه السلام) نشسته بودم در این هنگام یکی از کنیزان آن حضرت وارد شد و با دسته ی ریحانی که به آن حضرت هدیه کرد سلام و تحیت گفت، حضرت نیز به او فرمود: تو در راه خدا و برای خدا آزادی.
أنس می گوید: من به آن حضرت عرض کردم: این کنیز با چند شاخه  ی ریحان که اهمیتی ندارد به شما تحیت گفت، حال شما او را آزاد می کنید؟ حضرت فرمود: حق تعالی ما را چنین تربیت کرده و فرموده است:
«وَإِذَا حُییتُم بِتَحِیة  فَحَیواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا؛(35)
 و چون به شما درود گفته شد شما به [صورتی ] بهتر از آن درود گویید یا همان را [در پاسخ ] بر گردانید».
                        --------------------------------------------------------------
امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر محور تحقق یافتن حکمیت ارزشها و محو پلیدیها است بنای رفیع جامعه ی اسلامی بر ستون مستحکم امر به معروف و نهی از منکر گذاشته شده و امت مسلمان بهترین امتی هستند که برای امر به معروف و نهی از منکر برانگیخته شدند.
امام حسین (علیه السلام) مصداق این آیه بود:
«وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّة  یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛(36)
باید از میان شما گروهی به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگارانند»
آن بزرگوار هدف قیام خود را اصلاح طلبی و امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرد از اولین مراحل امر به معروف که همان اندرز و نصیحت است آغاز کرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد(37) و تا آخرین مرحله که گذشتن از جان خویش است در راه احیای این عنصر مهم کوشا بود. آن حضرت در این باره چنین می فرماید:
«اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الأِصلاح فی أَمّة  جَدّی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
اُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعروف وَانهی عنِ المُنکر...؛

 من برای اصلاح در امت جدّم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قیام کردم و امر به معروف و نهی از منکر را طالبم...»(38)


--------------------------------------------
پانوشت ها: 
1. بحار الانوار، ج 98، ص 355.
2. منبع پیشین، ج 23، ص 133: مرحوم سید هاشم بحرینی در کتاب غایة  المرام این حدیث را با سی و نه سند از دانشمندان اهل تسنن و با هشتاد سند از دانشمندان شیعه نقل کرده است.
3. نهج البلاغه، خطبه ی 154.
4. مزمل/ 20.
5. محمد/ 24.
6. تفسیر البرهان، ج 1، ص 100.
7. الفتوح، ج 5، ص 14.
7. احزاب/ 33.
9. قصص/ 21 و 22.
10. قصص/ 22 ؛ الفتوح، ج 2، ص 25.
11. تاریخ طبری، ج 3، ص 28.
12. بحارالانوار، ج 44، ص 392 و ج 45، ص 3.
13. کهف/ 9.
14. بحار الانوا، ج 45، ص 32 و 188.
15. بقره/ 137.
16. معالی السبطین، ج 2، ص 115.
17. بقره/ 138.
18. توبه/ 111.
19. بقره/ 207.
20. حماسه و عرفان/ 247.
21. بحار الانوار، ج 44، ص 328.
22. بحارالانوار، ج 44، ص 377.
23. بقره/ 237.
24. فصلت/ 34.
25. سفینة البحار، مادّه ی خ ل ق، ج 2، ص 116.
26. اسراء/ 37.
27. زمر/ 72.
28. فرقان/ 63.
29. شعراء/ 215.
30. بحارالانوار، ج 44، ص 189.
31. حشر/ 9.
32. انسان/ 8 و 9.
33. پرتوی از عظمت حسین (علیه السلام)، به نقل از سمعوالمعنی، ص 150 - 151.
34. پرتوی از عظمت حسین (علیه السلام)، ص 168 - 169، به نقل از سمعوالمعنی، ص 151.
35. نساء/ 86.
36. آل عمران/ 104.
37. ر.ک: «نصیحت گری و خیرخواهی» در همین مقاله.
38. بحار الانوار، ج 44، ص 329.

Share