نقش خانواده در مقابل تهاجم فرهنگی (بخش اول)

خانواده و تهاجم فرهنگی

مقدمه:
حیات بشری همواره با فرهنگ توأم بوده است و ملّتی که فرهنگ مخصوص به خود نداشته باشد، مُرده محسوب می شود؛ علاوه بر این، یک فرهنگ بالنده برای تکامل خود باید توانایی تبادل با سایر فرهنگ ها و جذب عناصر مثبت آن را داشته باشد؛ بنابراین، تمام فرهنگ ها باید در تعامل با یکدیگر باشند، تا بتوانند در مجموع، بشر را به پیشرفت مطلوب برسانند.
برای فرهنگ در حدود دویست و پنجاه تعریف ارائه کرده اند؛ از جمله:
ـ کلیه دستاوردهای مادی و معنوی هر جامعه، اعم از دانش، هنر، اخلاقیات، قواعد، آداب و رسوم، عبادات و دیگر قابلیت های اکتسابی، که از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد.
ـ مجموعه باورها، بینش ها، ارزش ها، آداب و سنن، اخلاق و اندیشه های پذیرفته شده و حاکم بر یک جامعه.
ـ مجموعه پیچیده ای که در برگیرنده دانستنی ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی که به وسیله انسان، به عنوان عضو جامعه، کسب شده است.
ـ فرهنگ مجموعه ای از آگاهی ها(شناخت ها) و رفتارهای فنّی، اقتصادی، آیینی(شعایر)، مذهبی، اجتماعی و غیره است که جامعه انسانی معینی را مشخص می کند.
فرهنگ که فرآیندی از آداب و رسوم، خوی ها و خصلتها و چگونگی روابط حاکم بر مجموعه ها و گروههای انسانی است ضمن آنکه خود زاییده زندگی اجتماعی انسانهاست، تأثیر شگرف و غیر قابل تردیدی بر چگونگی زندگی و ادامه حیات اجتماعی و ملّی ملتها نیز دارد.
تعاریف مختلف و متفاوت از فرهنگ بیانگر این مطلب است که تمام دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابل تعبیر است.
به عبارت دیگر، فرهنگ هر ملّتی ریشه در اعتقادات، طرز تلقی ها و نوع نگرش آنها به جهان و مسائل موجود در آن دارد. بنابراین به میزانی که پایه های اعتقادی و باورهای اجتماعی ملتی مبتنی بر حقایق و ارزشهای انسانی و الهی باشد، ارزشهای فرهنگی او نیز شایسته تمجید و در خورِ ستایش و قابل پیروی خواهد بود. اما پُر واضح است که در طول تاریخ حیات بشری، همواره آداب و سنن و خلق و خوی انسانها در جهت حق و بر اساس برداشتهای حق جویانه و واقع گرایانه از قضایا و مسائل مختلف نبوده و در بسیاری موارد و به دلایل عدیده، انحراف و کجروی و دوری از صراط مستقیم فلاح و رستگاری و درغلتیدن در دامن موهومات و باورهای خرافی، باطل گرایانه، غیر الهی و ضد بشری گریبانگیر اقوام و ملل مختلف شده است.
همچنین به علت خوی اجتماعی انسان، مراودات و ارتباطات انسانی و به تبع آن روابط فرهنگی و مبادلات فکری نیز به موازات تاریخ تحولات و تمدن بشری وجود داشته است.
در این میان بنا بر نص صریح قرآن، تقابل و تضاد بین دو فرهنگ«الهی» و«غیر الهی» و نزاع و درگیری بین دو مقوله «حق» و«باطل» از صبحدم تاریخ وجود داشته و تا واپسین لحظات غروب حیات بشری نیز ادامه خواهد داشت و در این مسیر، خدا پرستان و حقجویان، همواره رویاروی باطل گرایان و شب پرستان، در نبردی آشتی ناپذیر بسر خواهند برد.
امروزه با پیشرفت سریع تکنولوژی و علم وصنعت و با پیدایش قطبهای غول آسای صنعتی، اقتصادی و نظامی و با سیطره فرهنگ ابتذال، رفاه زندگی و مادّیت بر کفر پرستان شرق و هیچستان غرب این امکان فراهم آمده است که سران کفر و الحاد و مستکبران جهانخوار، دم از تشکیل«دهکده جهانی» زده و با گسترش سلطه شبکه سازمانهای بین المللی بر سراسر عالم، حاکمیت«نظم نوین جهانی» را خواستار شدند. اینان به منظور دستیابی به این اهداف شوم، و در پی بسط و توسعه سلطه و نفوذ شیطانی و اهریمنی خود در تمام شؤون زندگی ملتهای گوناگون در سراسر دنیا، از طریق نهادهای وابسته به سازمان باصطلاح ملل متحد و با جهت دهی به تصمیمات این نهاد و کنترل حساب شده آنها، در سرنوشت تمامی ملتها به صورتی آشکار و نهان دخالت می کنند. به بهانه دفاع از حقوق بشر، با استفاده از وحشیانه ترین و رذیلانه ترین اقدامات ضد بشری، حکومتهای کشورها را تغییر می دهند، تصفیه های خونین نژادی را که به دَدمنشانه ترین روشها صورت می گیرد، با ظرافت و ترفندهای گوناگون توجیه می کنند، از طریق پیمانهای چند جانبه اقتصادی همانند«گات» و غیره زمینه های سلطه شوم اقتصادی خود را بر کشورهای ضعیف و عقب مانده فراهم می کنند و با آزمایش هر روزه سلاحهای مخوف و  ویرانگر خود ملل محروم و مستضعف را تهدید کرده به آنها چنگ و دندان نشان می دهند و هر فریاد اعتراضی را به هر شکل ممکن در گلو خفه می کنند و بالاخره با گسترش شبکه های مدرن و پیچیده ارتباطی و با بهره گیری از حیوانی ترین روشها، روشها، فضای فکری، اعتقادی و فرهنگی ملتها را لجن مال می کنند و با ایجاد جوّ مسموم و خفه کننده فکری و فرهنگی مانع هرگونه بیداری، ابتکار، پیشرفت، آزادی خواهی و استقلال طلبی در میان مردم فقر زده و دربند کشورهای مورد هجوم می شوند.
در عصری که بسیاری از واژه ها معنای حقیقی خود را از دست داده اند، اشاعه ابتذال و فساد، نام ترویج فرهنگ و خدمت به جامعه بشری به خود می گیرد و دفاع از هویت ملی و ارزشهای والای انسانی و فرهنگی واپسگرایی، سُکون و عقب ماندگی تلقی می شود و باندهای آشکار و نهان مافیایی از هر وسیله ای برای استحاله فرهنگی، و مسخ ارزشهای معنوی بهره می جویند. در این بین، هجوم و شبیخون بر بنیانهای فرهنگی،  خطرناکترین و کارسازترین حربه ای است که اینک موجودیت ملتها بویژه ملل اسلامی را تهدید می کند و انقلاب اسلامی و خاستگاه اصلی آن یعنی سرزمین دلاورخیز ایران در نوک این حملات ناجوانمردانه و رذیلانه واقع گردیده است، آنچنان که سکّاندار بیدار کشتی انقلاب و مقام منیع ولایت امر مسلمین فریاد برمی آورد که«کاری که امروز دشمن از لحاظ فرهنگی انجام می دهد نه یک تهاجم، که یک شبیخون فرهنگی است.»
در پی این هشدارهای پی در پی رهبر عظیم الشأن انقلاب درباره این موضوع تلاشهای گسترده ای در سطح مملکت صورت گرفته که هر یک به نوبه خود اقدامی مؤثر و شایسته در این جهاد فرهنگی به حساب می آید.
در این راستا، خانواده ها نیز به سهم خود و با توجه به جایگاه بسیار مهم و حساسی که دارند سعی بر ایجاد نقش آفرینی را باید سرلوحه کارهای خود قرار دهند تا این حربه خطرناک دشمن کار ساز نگردد.
در این مقاله سعی و کوشش زیادی به عمل آمده تا با استفاده از منابع گوناگون و نظرات صاحبنظران در امور مختلف مسأله تهاجم فرهنگی و نقش خانواده در مقابل تهاجم فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد.
بنابراین در لابلای این سطور،  به مسائل مهمی، مانند: مسأله فرهنگ، انواع فرهنگها، تبادل فرهنگی، زمینه های پیدایش تهاجم فرهنگی( اعم از زمینه های داخلی و خارجی آن)، آثار و نتایج ویرانگری که این شیوه تهاجم در پی خواهد داشت، مطالب و اطلاعات مفید و جامعی را در اختیار خواننده قرار می دهد.
امید آنکه توانسته باشم از این طریق گامی هر چند کوچک در این جهاد مقدس فرهنگی برداشته و گوشه ای از رسالت عظیمی را که نسل امروز بر عهده دارد ایفا نموده باشم. ان شاءالله

فرهنگ چیست؟

هرچند وسیع و جامع بودن مفهوم فرهنگ، شناخت و شناساندن همه جانبه آن را دشوار ساخته است اما از دیرباز هر یک از اندیشمندان، به فراخور آگاهیهای خویش، در این حقیقت نگریسته و تعاریفی از آن ارائه داده اند. اما مع الوصف هر یک از این تعاریف پیرایه هایی از کاستی را نیز به همراه داشته و به تنهایی نمی توانند تعریف کاملی از فرهنگ به شمار آید. به عنوان مثال«تایلر»- دانشور آمریکایی- می گوید:
«در روزگار ما این کلمه(فرهنگ) بر همه ابزارهایی که در اختیار ماست دلالت دارد. و همچنین بر همه رسمها و باورها، دانشها، هنرها، نهادها و سازمانهای جامعه. انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه خود و به برکت آن، موجود اجتماعی می شود. و با مردم پیرامون خود از صدها جهت، همرنگی و همنوایی می یابد، و از مردم جوامع دیگر متمایز می شود.»
«نیم کوف» جامعه شناس برجسته غرب در این باره می نویسد:
« فرهنگ عصاره زندگی اجتماعی است. و در تمام افکار، امیال، الفاظ و تکاپوهای ما منعکس می شود و حتی در اطوار و حرکات خفیف چهره ما راه دارد.»
بر این اساس،« فرهنگ مجموعه پیچیده ای است - متضمّن معلومات، معتقدات، هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم و تمامی تمایلات، قابلیتها و عادات مکتسبه- که آدمی در حالت عضویت در یک اجتماع حاصل می نماید.»

انواع فرهنگ

در یک نگاه کلّی می توان همه فرهنگهای موجود را به دو نوع مادّی و الهی تقسیم کرد و بازنگری قرار داد:
الف) فرهنگ مادی
این فرهنگ بر پوچ انگاری ارزشهای الهی و انسانی بنا نهاده شده است. جنبه انسانی انسان به فراموشی سپرده شده و تنها به عنوان«موجود مادی» مورد ارزیابی قرار می گیرد. چنین فرهنگی افراد پیرو خویش را پیرامون رفاه فزونتر، آزادی و بهره وری بیشتر از غرایز و سود پرستی به جنبش در می آورد.
در فرهنگ مادی هدف وسیله را توجیه می کند. بنابراین، پیروی چنین فرهنگی برای رسیدن به اهداف مادی و بهره مندی هر چه بیشتر از مزایای زندگی به هر وسیله ای دست می یازد و از هر شیوه ممکن سود می جویند. بدین ترتیب در سایه چنین فرهنگی، بنیادهای اخلاقی جامعه فرو می ریزد، ارزشهای انسانی کم رنگ می شود، آمار بزهکاریها فزونی می یابد و بشر در گرداب بی پناهی و تنهایی گرفتار آمده اضطراب و تشویش بر سراسر زندگی وی حاکم می شود.

ب) فرهنگ الهی
فرهنگ الهی، انسان را آمیزه ای از پیکر خاکی و روان آسمانی می داند. که فرهنگ اسلامی تبلور تمام و کمال آن است، و هدفش دستیابی به کمالی است که در تابش آفتاب"وحی" حاصل می شود و معیار برتری افراد را نیز پرهیزگاری و پایبندی به اصول ثابت اخلاقی می داند. قرآن مجید دراین رابطه می فرماید:
"اِن اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقیکُم" (1)                                                                       
"هر آیینه گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیز گارترین شماست."
اصولاً برای شناخت اصالت و میزان برخورداری یک فرهنگ از روح و حیات نیاز به مطالعه و شناخت، عناصر برجسته، جهت و حرکت، آهنگ رشد و انگیزه های حاکم بر آن فرهنگ می باشد تا مشخص شود که آیا دارای شخصیت مستقلی می باشد؟ و یا اینکه التقاطی بوده و دنباله رو فرهنگهای دیگر است.
فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ مادی که ساخته و پرداخته دست بشر است، به این ویژگی منحصر به فرد، آراسته گشته و به حیات خود ادامه می دهد.
متفکّر بزرگ اسلامی، استاد شهید مرتضی مطهری در این باره می فرماید:
«فرهنگ اسلامی مانند یک سلول زنده رشد کرد و فرهنگهایی را از یونانی و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجود جدید با چهره و سیمای مخصوص به خود ظهور کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدّن، تمدن اسلامی در ردیف بزرگترین فرهنگها و تمدنهای بشری است.» 

خصوصیات فرهنگ

خصوصیات فرهنگ را می توان به شرح زیر ارائه کرد:
1- آموختنی و اکتسابی است: افرادِ هر نسل، میراث فرهنگی را از نسل گذشته دریافت می کنند و به نسل بعدی می سپارند.
2- زنده است: جنبه پذیرندگی فرهنگ مربوط به زنده بودن آن است و توقف فرهنگ مساوی با مرگ آن است.
3- فطرتِ ثانوی انسان است؛ یعنی به خودی خود عمل می کند؛ بر این اساس است که ارزش ها، بایدها و نبایدها و اهداف و عادات، پایه های فرهنگ را می سازند.
 4- فراتر از سواد و تحصیلات است؛ زیرا با فطرت و سرشت انسان ها مرتبط است.
5-هویت دهنده است؛ یعنی تنظیم کننده روابط اجتماعی و تضمین کننده نوع بینش و نگرش فرهنگ پذیر است.
6- نسبی است؛ فرهنگ متنوع است، تدابیر و روش ها از یک گروه به گروه دیگر فرق می کند و هر قومی طرز تفکر و عادات ویژه ای دارد.
7- منتقل شدنی است؛ هر گروه انسانی میراث اجتماعی(فرهنگ) خود را به دیگران انتقال می دهد.
8- خاص انسان است؛ فرهنگ شامل گذر از مرحله غریزی به رفتارِ آموخته است که الگوهای آن می تواند از یک شخص یا نسل به شخص یا نسل دیگر منتقل شود؛ در واقع مفهومی تجریدی از مشاهده رفتار انسان هاست.(1)

وجوه مشترک فرهنگ

همه فرهنگها، گذشته از خاستگاه خود، از ویژگیهای مشترکی برخوردارند که اشاره به برخی از آنها می تواند در بررسی پدیده های اجتماعی سودمند افتد:
1-«فَرا گرفتنی» است. بدین معنی که فرهنگ، قابل آموختن است. و از راه وراثت به دیگری انتقال نمی یابد.
در واقع فلسفه وجود «آموزش و پرورش» در جامعه انسانی نیز همین ویژگی است.
2- خاستگاه فرهنگ اجتماع بشری است. در واقع، فرهنگ یک موضوع اجتماعی است که در جامعه شکل می گیرد، بارور می شود و مفهوم می یابد.
3- هر چند فرهنگ، بزرگترین نیاز جامعه بشری است، ولی خود اساسی ترین نیازمندیهای زندگی انسان را برآورده می سازد.
4- فرهنگ، ایستایی نمی پذیرد و با گذشت زمان پیوسته تحول می یابد.
5- فرهنگ قابل انتقال است و از نسلی به نسلی یا از ملتی به ملتی دیگر منتقل می شود.

 

ادامه دارد...
---------------------------

پانوشت:
1- سوره حجرات، آیه 13.

Share