یاران امام حسین (علیه السلام)/بخش اول

امام حسین علیه السلام

یاران امام حسین  (علیه السلام)
نهضت سالار شهیدان حضرت امام حسین (علیه السلام) از سه رکن اصلی تشکیل شده است:
رهبر قیام;
 حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) و زینب کبری (سلام الله علیها)
 یاران وفادار و فداکار. در این مقاله برآنیم تا اندکی درباره رکن سوم این قیام, یعنی یاران فداکار امام حسین (علیه السلام) بحث کنیم.
نقش یاران وفادار
اساسا در تاریخ نهضتهای الهی هیچ نهضتی بدون یاران وفادار و فداکار جان نگرفته است, انبیا و پیام آوران حق با این که موید از ناحیه خداوند بودند, اما روی یاران مومن حساب می کردند:
"و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا والله یحب الصابرین;(1) و چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگیدند, آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها می رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد".
پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوره بعثت علی رغم ناملایمات و سختیهای فراوان و اصرار دوستان بر اعلان جنگ با دشمنان خدا, اجازه نبرد مسلحانه با دشمن را نداد چرا که جنگ نیاز به (عده) و (عده) دارد و این در مکه فراهم نبود. با هجرت حضرت به مدینه این مهم برآورده شد. دوره سخت مکه در حقیقت دوره سازندگی بود. حضرت در این دوره سربازانی فداکار پرورید; سربازانی که در جنگهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) افتخارات فراوانی برای اسلام و مسلمین آفریدند. آن گاه که این زمینه ها فراهم شد در سال دوم هجرت اولین آیات قتال صادر شد:(2)
"اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر; به آنان که جنگ بر آنها تحمیل شده اجازه جهاد داده شد چرا که آنها مورد ستم قرار گرفته اند و البته خداوند بر یاری آنها قادر است".
امام علی (علیه السلام) هم سکوت و هم پذیرش حکومت را مستند به یاران می کند; آن بزرگوار می فرماید: سکوت کردم چرا که یاران وفادار نداشتم, حکومت را پذیرفتم چون تعداد زیادی درخواست آن را داشتند در خطبه 26 نهج البلاغه می فرماید:
..."فنظرت فاذا لیس لی معین الا اهل بیتی فضننت بهم عن الموت واغضیت علی القذی و شربت علی الشجی و صبرت علی اخذ الکظم و علی امر من طعم العلقم; پس نگاه کردم دیدم برای گرفتن حق خود یاوری ندارم جز خاندانم به مرگ آنها راضی نشدم  چشمهای پر از خاشاک را فرو بستم و با گلویی که گویا استخوانی در آن گیر کرده بود جرعه حوادث را نوشیدم و با این که تحمل در برابر گرفتگی راه گلو و نوشیدن جرعه ای که تلخ تر از حنظل است کار طاقت فرسایی بود شکیبایی کردم.
و در خطبه سوم نهج البلاغه می فرماید:
"لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلمإ الا یقاروا علی کظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها...; اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گردا گردم را گرفته و به یاریم قیام کردند و از این جهت حجت تمام شد و اگر نبود عهد و  مسوولیتی که خداوند از علما و دانشمندان هر جامعه گرفته که در برابر شکم خواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم..
حضرت امام حسن مجتبی مهم ترین فلسفه صلح خویش را نداشتن یارانی مومن و وفادار و فداکار ذکر می کند:
"لو وجدت انصارا لقاتلته لیلی و نهاری...;(3) اگر یارانی می یافتم شب و روزم را در جهاد با معاویه می گذراندم..."
در دوره حضرت امام صادق (علیه السلام) یاران شعاری فراوان بودند ولی یاران وفادار اندک, ساده اندیشان می پنداشتند که این یاران شعاری کارسازند, از این رو به امام صادق (علیه السلام) اعتراض می کردند که با وجود این همه یاور چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟ امام  (علیه السلام) در پاسخشان می فرمود: یارانی که فدایی باشند اندکند: "لو کان لی شیعه بعدد هذه الجدإ لما وسعنی القعود;(4) اگر به عدد این بزغاله ها (هفده عدد) یار می داشتم قیام می کردم".
و در پاسخ (سهل خراسانی) که مشابه اعتراض فوق را داشت فرمود:
..." اما انا لانخرج فی زمان لانجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت... ;(5) آگاه باش ما تا زمانی که پنج یار همراه نیابیم قیام نمی کنیم ما زمان قیام را بهتر می دانیم".
و حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به همراه 313 نفر ـ که در حقیقت فرماندهان لشگر حضرتند ـ قیام می نماید و با این قیام الهی جهان را پر از عدل و داد می کند.
در بین امامان, تنها امامی که از یاران خویش رضایت کامل داشته سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) است و این مدال افتخار آنهاست که امام حسین (علیه السلام) فرمود: (.. . اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی و لاخیرا من اصحابی...; من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خویش سراغ ندارم...)
یاران امام حسین (علیه السلام) با فداکاری خویش پیوند با (آل الله) خوردند و تا روز قیامت عاشقان و شیفتگان حق در کنار سلام و درود بر سالار شهیدان, سلام بر آنها را دارند که:
"السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"
تعداد یاران امام حسین (علیه السلام)
در این باره, بین مورخان چهار نظر مطرح است:
شش صد نفر, (پانصد سواره و صد پیاده)
این قول را مورخ مشهور مسعودی نقل کرده(6) که بسیار بعید است, در این نقل, وی همراه ندارد.
 145 نفر, (صد نفر پیاده و 45 نفر سواره). این قول را در روایتی عمار دهنی از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل می کند.(7) این روایت این تعداد را در روز دوم محرم ذکر می کند در حالی که (ابن نما) همین تعداد را مربوط به روز عاشورا می داند. (8)
3 ـ صد نفر, این نقل را (حصین بن عبدالرحمن) از (سعد بن عبیده) ـ که جزء لشکریان عمر سعد و خود شاهد ماجرا بوده است ـ نقل کرده است.(9)
 72 نفر (32 سواره و چهل نفر پیاده) مورخ بزرگ شیعه مرحوم شیخ مفید این نظر را برگزیده(10) و ابوحنیفه دینوری(11) و یعقوبی(12) و خوارزمی(13) نیز همین نظر را برگزیده اند. راوی این نقل (ضحاک بن عبدالله مشرقی) است او از کسانی است که جزو لشکریان امام حسین (علیه السلام) بوده و از امام (علیه السلام) اجازه خواست که تا هنگامی که مقاومت و جهادش ثمر دارد بماند و وقتی دید مقاومتش بی اثر است برگردد: امام به او اجازه داد. بر این اساس او روز عاشورا مردانه جنگید و در ساعتهای پایانی روز عاشورا وقتی سیدالشهدا (علیه السلام) کشته شد از معرکه گریخت و جان سالم به در برد.
به نظر می رسد این نقل به واقع نزدیکتر است, هرچند نمی توان نقل های دیگر را به کلی رد کرد, زیرا مراحل سفر مختلف بوده چه بسا در مرحله ای تعداد یاران حضرت بیشتر و در مرحله دیگر کمتر بوده اند. در آغاز تعدادی با این اندیشه که امام حسین به کوفه خواهد رفت و حکومت یزیدیان را نابود کرده خود حاکم می شود و آنها هم در این راستا به نوا می رسند! به حضرت ملحق شدند ولی وقتی در بین راه اخبار نگران کننده از کوفه رسید برگشتند (البته بی تردید شب عاشورا کسی امام حسین (علیه السلام) را رها نکرده است) به این ترتیب چه بسا در آغاز شش صد نفر بوده اند به تدریج به 145 نفر و صد نفر رسیدند و در پایان آنان که تا آخرین لحظه ماندند و مقاومت کردند 72 تن بودند.
در تعداد یاران حضرت نباید تنها آنها که در کربلا به شهادت رسیدند مد نظر باشند بلکه شهید بزرگ کوفه, سفیر امام حسین (علیه السلام), حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه نیز در همین مجموعه قرار دارند.
پیران کربلایی
در بین یاران حضرت چهره پنج نفر از اصحاب پیامبر بزرگ اسلام دیده می شوند:
انس بن حارث کاهلی;
مسلم بن عوسجه اسدی;
هانی بن عروه;
حبیب بن مظاهر اسدی;
عبدالله بن یقطر, که همسال امام حسین (علیه السلام) بود.(14)
اینان پیران روشن ضمیری بودند که معنای زندگی را عمیقا درک کردند و یافتند که زندگی یعنی در رکاب سالار شهیدان (علیه السلام) جنگیدن و در خون خویش غوطه خوردن:
ای خوشا با فرق خونین در لقای یار رفتن           سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
کودکان کربلایی
در بین یاران وفادار حضرت, چهره کودکان شهید را نیز داریم که برخی سند مظلومیت ابی عبدالله اند و بعضی سند رشد فکری کربلاییان که کودک کربلایی نیز الهام بخش تفسیر درست زندگی است. این کودکان شهید عبارتند از:
 عبدالله بن الحسین، که بیشتر صاحبان مقاتل معتقدند: او (علی اصغر) است, چنان که در زیارت عاشورا آمده است: (... و علی  ولدک الاصغر الذی فجعت به...) شهیدی که تشنه در دست پدر به شهادت رسید و امام شخصا نعش خونین او را در قبری که خود با شمشیرش حفر کرده بودند دفن کرد.
البته این احتمال نیز هست که (عبدالله رضیع) غیر از حضرت (علی اصغر) باشد و او همان کودکی باشد که روز عاشورا متولد شده است; به نوشته تاریخ یعقوبی عبدالله رضیع همان است که در روز آغاز میلادش مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفته است(15) در کتاب (ذخیره الدارین) از (حدائق الوردیه) نقل شده است که:
(ولد للحسین فی الحرب و امه ام اسحق و سماه عبدالله;(16) در روز جنگ عاشورا برای حسین فرزندی تولد یافت که مادر او (ام اسحق) است و او را عبدالله نامیدند.)
 عبدالله بن حسن،  وی هنگامی که دید دشمن در صدد قتل سالار شهیدان است به دفاع برخاست و بر سر دشمن فریاد زد و در پی آن به شهادت رسید.
 قاسم بن الحسن ، فرزند دیگر امام مجتبی (علیه السلام) که در کربلا سیزده ساله و به قولی چهارده ساله بوده است. وی به همراه دو برادر دیگرش (عمر و عبدالله) در رکاب عموی بزرگوارش در کربلا حضور داشت. آن دو نیز در کربلا شهید شدند و به قولی (عمر) در شمار اسرا قرار گرفت.
او با قهرمانی و شجاعت وارد میدان شد, مردانه جنگید و تعداد زیادی از دشمنان را به خاک و خون کشید. دویست تن از سپاه عمر سعد, قاسم را محاصره کردند, وضع به گونه ای شد که ناگهان فریاد (یا عماه) قاسم به گوش امام حسین (علیه السلام) رسید و امام بی درنگ خود را به معرکه رساند ولی به گفته وقایع نگاران (آن جناب زیر سم ستوران دشمن قرار گرفت). امام او را در حال جان دادن دید برای حضرت این صحنه بسیار سخت بود با اندوه خاصی فرمود:
(والله یعز علی عمک ان تدعوه فلایجیبک إو یجیبک فلایعینک;(17) به خدا سوگند برای عمویت دشوار است که او را بخوانی ولی به یاری تو نشتابد یا برای نجات تو اقدام کند ولی سودمند نباشد.)
محمد بن ابی سعید بن عقیل،که بعد از شنیدن گریه و زاری زنها و بچه ها در شهادت امام (علیه السلام) وحشت زده به درب خیمه آمد و توسط جنایتکاران به شهادت رسید.
عمرو بن جناده انصاری، کودکی که بعد از پدر شهیدش وارد معرکه شد و رجز خواند و در پیش چشم مادر به شهادت رسید.
زنان قهرمان کربلا
جلوه برجسته دیگر یاران ابی عبدالله (علیه السلام) این است که حضرت, بانوان فداکاری از بنی هاشم و غیر آنها را در زمره یاران وفادار خویش داشت تا بانوان نیز بدانند که می توانند افتخار (انصارالله) شدن, (انصارالحسین) شدن را داشته باشند در رإس اینان (زینب) شیر زن قهرمان کربلا است. قلم از توصیف این بزرگ انسان تاریخ بشریت عاجز است تنها می توان این را گفت که: او فاطمه ثانی است.
زن مگو مرد آفرین روزگار                      زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین              زن مگو دست خدا در آستین
دیگر بانوان هاشمی که بهمراه حضرت بودند عبارتند از: ام کلثوم, ام هانی و رقیه ـ هر سه از دختران امام علی (علیه السلام) ـ , رمله همسر امام مجتبی, سکینه بنت الحسین, فاطمه بنت الحسین, فاطمه دختر امام حسن و رباب دختر امریالقیس.
از بانوان غیر بنی هاشم: ام خلف همسر حضرت مسلم, ام وهب, همسر وهب, حسنیه کنیز سیدالشهدإ مادر شهید منحج بن سهم, همسر جناده بن حارث و فکیهه خادمه منزل امام حسین (علیه السلام)
این زنان فداکار بیشترین نقش را در فداکاری فرزندان و همسر خویش داشته اند.
ام خلف پس از شهادت همسرش مسلم, فرزندش خلف را ترغیب به فداکاری در رکاب امام حسین (علیه السلام) کرد او نیز با کشتن سی نفر از دشمنان سرانجام به فوز عظیم شهادت نایل آمد(18) ام وهب به فرزندش گفت: از تو راضی نمی شوم مگر آن که در رکاب امام حسین به شهادت برسی: (مارضیت حتی تقتل بین یدی الحسین)(19) همسر وهب نیز ضمن تشویق شوهرش عمودی به دست گرفته به همراه شوهر می جنگید که با دعا و درخواست امام حسین (علیه السلام) به خیمه مخصوص بانوان برگشت.(20)
این زنان فداکار، درس ایثار و فداکاری, درس حضور عفیفانه زنان در صحنه های اجتماعی و درس چگونگی عروج مردان از دامن خود را آموختند.
اگر این بانوان فداکار نبودند چه بسا دشمنان, فریاد مظلومیت عاشورا را خاموش می کردند این حماسه ها و فریادها و ناله های از دل برآمده بود که جلوی تحریف واقعه عاشورا را گرفت. فریادها و خطبه های آتشین زینب و دیگر بازماندگان نهضت عاشورا سند تثبیت نهضت خونین عاشورا بر تارک تاریخ شد. به تعبیر مورخ دانشمند مرحوم آیتی:
(گفتن این مطالب (فریادهای افشاگرانه) لازم بود و قطعا اهل بیت  (علیهم السلام) در این گفتار در نظر داشتند و می دانستند که فردا که دشمن با عکس العمل این کارها رو به رو شد اصرار خواهد کرد که با هر قیمتی شده است تاریخ شهادت امام (علیه السلام) را تحریف کند و فکر مردم را در گمراهی بیندازد به همین جهت با کمال هوشیاری و مآل اندیشی در هر انجمنی و در هر بازار و کوچه ای, در پاسخ هر پرسشی فصلی از آنچه روی داده بود می گفتند و گوشه ای از تاریخ شهادت امام را روشن می ساختند برای همین بود که در همان روز اول ورود به کوفه سه نفر از بانوان اهل بیت (علیه السلام) خطبه خواندند و به این فکر هم نیفتادند که چون امام چهارم (علیه السلام) در میان ما هست و هم با مردم کوفه و هم با ابن زیاد سخن خواهد گفت دیگر نیازی به سخن گفتن ما نیست هر کدامشان که فرصتی به دست آورد ولو از میان کجاوه صدا بلند کرد و مردمی اغفال شده را در جریان صحیح مطلب گذاشت... من معتقدم که امام چهارم و بانوان اهل بیت موقعی فکرشان آسوده شد و از پریشانی و اضطراب خاطر بیرون آمدند که چند روزی در مرکز خلافت ماندند و سخنان خود را گفتند و مردم شام را هم از اشتباه درآوردند و کاری کردند که اگر تاریخ نویسی در شام هم می خواست جریان واقعه کربلا را بنویسد جز آنچه طبری و مفید و ابو الفرج اصفهانی نوشته اند نمی توانست بنویسد در آن روز که اهل بیت (علیهم السلام) می توانستند به بازگشت خویش علاقه مند باشند و راه مدینه را با خاطری آسوده در پیش گیرند, داغدار بودند, با گریه و شیون به مدینه درآمدند و شهر مدینه را منقلب کردند اما از نظر هدف فکرشان آسوده بود و دیگر نگران آن نبودند که تا فردا جریان عاشورا را به چه صورتی بنویسند و قیام اباعبدالله (علیه السلام) را چگونه توجیه کنند...21)
دو زن در کربلا این افتخار را داشتند که در رکاب سالار شهیدان به شهادت برسند:
"یکی ام عبدالله بن عمیر و دیگری مادر عمروبن جناده ."

-----------------------
پاورقیها:
-1  آل عمران(3) آیه146.
2 -المیزان (چاپ بیروت) ج14, ص382 و 383.
-3  بحارالانوار, ج44, ص147.
4  -اصول کافی, ج2, ص242 و 243 (باب قله عددالمومنین).
5  -بحارالانوار, ج47, ص123.
6 -مروج الذهب, ج3, ص:70 (... فعدل الی کربلإ و هو فی مقدار خمسمإه فارس من اهل بیته و نحو مائه راجل(
-7  تاریخ طبری, ج5, ص:389(... و لحان اصحابه خمسه و اربعین فارسا و مائه راجل(
-8  مشیر الاحزان, ص39.
9  -تاریخ طبری, ج5, ص393.
-10  ارشاد, ص233.
-11  الاخبار الطوال, ص256.
12  -تاریخ یعقوبی, ج2, ص230.
-13 مقتل الحسین خوارزمی, ج2, ص4.
-14  ابصارالعین فی انصار الحسین, ص128.
-15  تاریخ یعقوبی, ج2, ص218.
-16  منتخب التواریخ, ج2, ص;218 معالی السبطین, ص127.
17  -منتخب التواریخ, ص;264 ناسخ التواریخ, ج2, ص328.
-18  ریاحین الشریعه, ج3, ص;305 اعلام النسإ المومنات,ص142.
-19  اعلام النسإ المومنات, ص373.
20  -اللهوف فی قتلی الطفوف, ص44.
-21  بررسی تاریخ عاشورا, ص168 و 169.

Share