تحلیل بیداری اسلام و تبیین نقش زنان مسلمان / مبارزه زنان با جریان مدرنیته و تمدن غرب/بخش اول

آیت الله میرباقری
آیت الله میرباقری

متن زیر گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که درباره بحث زنان و نقش آنها در بیداری اسلامی و مبارزه با جریان توسعه غربی بحث می کند. محورهای این بحث این است که زنان کشورهای اسلامی در موج بیداری اسلامی می توانند دوشادوش مردان انقلابی در به زانو درآوردن طاغوت ها مشارکت کنند و البته زنان نیز هم چون مردان باید با توطئه ایجاد انحراف در حرکت بیداری اسلامی مقابله کنند. در رویکرد تمدنی اسلامی، جایگاه زنان، یکی از محورهای درگیری دو تمدن اسلامی و غربی است. در بیداری اسلامی، باید بر اساس استراتژی مبارزه با استکبار حرکت کرد و با تکیه بر آموزه های دینی الگو، خط مشی و برنامه زندگی اجتماعی و خصوصی را ارائه داد تا زنان در اوج انقلابی بودن و دفاع از پرچم اسلام در مقابل پرچم کفر و تلاش در مسیر تحقق حاکمیت جهانی اسلام، در تحقق آموزه های اسلامی در محیط خانواده و اجتماع شریک شوند. متن زیر توسط شاگردان ایشان تنظیم شده است.
همان گونه که در انقلاب اسلامی زنان با فداکاری و ایثار، نقش به سزایی در پیروزی و استمرار انقلاب داشته اند، می توانند در بیداری اسلامی هم نقش آفرینی کنند و دوشادوش مردان انقلابی در به زانو درآوردن طاغوت های حاکم بر کشورهای اسلامی و شیطان بزرگ مشارکت کنند. برای این که جایگاه زنان در بیداری اسلامی مشخص شود، ابتدا باید به تحلیل کلان بیداری اسلامی پرداخت.
بیداری اسلامی از منظر حکمت تاریخ
حادثه های بزرگ در مقیاس تحولات منطقه ای را باید از زاویه حکمت یا فلسفه تاریخ تحلیل کرد و عوامل و مقاصد این تحولات و نحوه موضع گیری صحیح و هماهنگ انسان در آن، تنها با نگاه جامعه شناسی یا نگاه انسان شناسی قابل تحلیل نیست
در فلسفه تاریخ ماتریالیستی حرکت های جوامع مثل حرکت بیداری اسلامی، به جوشش  درونی پیش رونده مادی و برآمده از مطالبات مادی تحلیل می شوند. در این نگاه، عامل حركت جامعه تضاد است؛ یعنی طبقه ای از اجتماع با طبقه ای دیگر درگیر شده و این درگیری، برانگیزنده حركت اجتماعی و ورود جامعه به ترازی جدید می گردد و جامعه با عبور از چند مرحله به سوی جامعه بدون طبقه حركت می کند. از منظر دیگر، عامل حركت تاریخی و مبنای طبقه بندی و شاخص جوامع، ابزار است؛ و متناسب با تحول یا تكامل ابزار، روابط اجتماعی، دانش اجتماعی، ارزش اجتماعی و در نهایت هویت اجتماعی جامعه، دگرگون شده و به سوی نقطه پایانی حركت می كند
در فلسفه تاریخ لیبرال  دموكراسی نیز جامعه به سوی توسعه مادی، آزادی و ساختارهای متناسب با این مكتب در حركت است. بر اساس این فلسفه تاریخ، عمق حوادث اخیر منطقه، چیزی جز دموكراسی خواهی در مقیاس ملی نیست و حركتی داخلی و در راستای یك حركت جهانی دموکراسی خواهی می باشد
اما نگاه صحیح در تحلیل این  حركت ها، از منظر حکمت تاریخ الهی است. این نگاه معتقد به جریان الهی رشد معنویت خواهی، حقیقت جویی، گرایش به پرستش خدای متعال و تبعیت از اسلام و اولیاء اسلام در سیر تاریخی بشر و در مقیاس جهانی است. بر این اساس، حوادث كنونی جهان اسلام استمرار بیداری اسلامی در انقلاب اسلامی ایران و همان موج معنویت خواهی است كه از اعماق جامعه اسلامی ایران شروع شده و درون دنیای اسلام گسترش یافته است. این موج، مقیاسی فراملی دارد و درگیر و ستیزنده با نظام مادی غرب است
حتی در تحلیل مادی دقیق نیز نمی توان این حركت را تنها یك حركت ضداستبدادی دانست؛ چون نظام سلطه جهانی برای ـ به اصطلاح ـ «جهان سوم»، تعریف و جایگاه خاصی قائل است و از وضعیت قبلی آن، كه هماهنگ با الگوی جهانی است، دفاع می كند، اما بیداری اسلامی، انقلابی علیه این نظام سلطه است. به بیان دیگر، در شرایطی كه استکبار، مدیریت خود را جهانی کرده و بر این منطقه نیز اعمال مدیریت می كند، اعتراض به مدیریت منطقه ای، اعتراض به مدیریت جهانی نیز هست و حساسیت غرب نسبت به تحولات منطقه نیز از این زاویه قابل دقت است. حمایت غرب از این رژیم ها تا آخرین لحظه ها، اقدامی جدا از مقوله جهانی سازی نیست؛ غرب در حركتی برنامه ریزی شده، طرح جهانی سازی خود را دنبال می كند و لذا در شرایطی كه غرب به دنبال ایجاد دهكده واحد جهانی است، این انقلاب ها با عقلانیت غرب كه در پشت مدیریت جهانی  آن پنهان است، درگیر شده اند. حكومت های منطقه یك نظام استبدادی منتزَع و مستقل از مدیریت جهانی كه مردم با آن مخالفت می كنند، نیستند، بلكه این نظام های استبدادی، درون نظام مادی جهانی تعریف شده و جایگاه یافته اند.
بنابراین، حوادث اخیر و خیزش كنونی، تنها در مقیاس ملی جریان ندارد، بلكه موجی است كه در مقیاس ملی، منطقه ای و جهانی ایجاد شده و اعتراضی است كه نشان می دهد جوامع اسلامی دیگر حاضر به تحمل مدیریت كنونی جهان نیستند.
خالص سازی جریان و غلبه فرهنگ اسلام بر ملیت و تجدد
اما باید توجه کرد که این خیزش ها و جوشش ها خالص نیستند، لذا می بایست پیوسته بر خلوص آنها افزود. در انقلاب اسلامی ایران هم همین اتفاق افتاد؛ همه آنهایی كه از روز اول به میدان انقلاب آمدند قائل به حكومت دینی نبودند؛ یعنی در کنار اکثریت مردم مسلمان و انقلابی، برخی مسلمانان روشنفكر كه دنبال دموكراسی خواهی بودند و دموكراسی را از طریق مبارزات پارلمانی می طلبیدند، یا برخی مبارزان كمونیستی كه دنبال جنگ مسلحانه برای رسیدن به جامعه كمونیستی بودند و یا بعضی گروه های کم اثر دیگر هم حضور داشتند اما مجبور به پذیرش مدیریت امام (رض) شدند و انقلاب اسلامی این گروه ها را جذب و در صورت مقابله، حذف كرد.
هم اکنون در کشورهای عربی هم مانند ایران سه لایه فرهنگی وجود دارد كه روی هم یك برآیند دارند: فرهنگ اسلام، سنّت های ملی و فرهنگ تجدّد. می توان به گونه ای برنامه ریزی و حركت کرد كه سهم تأثیر اسلام و یا سهم تأثیر تجدد و یا سهم تأثیر ملیت افزایش یابد؛ اما به ناچار باید از همین شرایط تركیبی عبور کرد. كسانی كه عنصر اصلی را فرهنگ تجدد می دانند و در نگاه فلسفه تاریخی  آنها همه حركت ها به سمت دموكراسی خواهی و لیبرال دموكراسی است، این بیداری را حركتی نرم برای عبور از فرهنگ اسلام تفسیر می کنند و فرهنگ اسلام را مزاحم جریان دموكراسی خواهی می دانند. ملی گراهای سنّتی هم مدعی اند این حركت زمینه مناسب برای عبور از مرزهای اسلام به سمت فرهنگ ملی است
هر چند ناسیونالیسم عربی و فرهنگ اسلام و فرهنگ تجدّد، در لایه های مختلف زندگی مردم این كشورها وارد شده است، اما جهتی كلّی كه بر این حركت غلبه دارد فرهنگ اسلامی است؛ یعنی سمت گیری غالب انگیزه هایی كه مطالبه عدالت می کنند، اسلامی و دینی است؛ چون کمابیش برای همه اقشار جامعه به ویژه اهل دقت واضح شده است که آن چه زندگی را برای جامعه تلخ کرده است، مناسبات مدرنیته است. اگر دیکتاتوری بر آنها حکومت می کند، به پشتیبانی و حمایت تمدنی غرب است؛ اگر هویت و حیثیت فرهنگی آنها در مقابل دشمنی مثل صهیونیسم، سرکوب می شود، به فشار مدیران حکومت جهانی است؛ اگر فاصله طبقاتی و بی عدالتی اجتماعی وجود دارد، ناشی از تحقق الگوی لیبرالیستی است؛ اگر سرمایه های ملی چپاول می شود، به دست سرمایه گذاران غربی و اذناب آنهاست؛ و اگر اخلاق اجتماعی، مخدوش شده و ناهنجاری ها هنجار می نماید، از رواج فرهنگ غربی است.
توطئه غرب برای انحراف در بیداری اسلامی
مدیران غرب متوجه شده اند كه می بایست در نوع مدیریت خود نسبت به جغرافیای اسلام بازنگری کنند و انگیزه اسلام خواهی را در دموكراسی خواهی منحل كنند و شعارهای لیبرالیستی را بر این حرکت، حاکم سازند و نگذارند که این جوشش بر پایه ارزش های اسلامی و برخورد تمدنی حرکت کند
غرب می خواهد جریان سكولاریسم میانه رو را شبكه سازی كند و بُعد تجددخواهی این حركت ها را مدیریت نماید و بر دو بُعد دیگر غلبه دهد و الگوهایی مثل الگوی ترکیه را پیشنهاد می کند. قابل توجه است که چون در این انقلاب ها اصل مطالبات، اسلامی است، انقلابیون به مدل پادشاهی عربستان و یا مدل طالبان رجوع نمی كنند، بلكه این مطالبات اگر ادامه پیدا كند بر علیه مدل عربستان هم انقلاب خواهد شد. اما خطر اصلی برای بیداری اسلامی آن است كه سكولاریسم میانه رو كار را به دست گیرد و انقلاب ها را منحرف سازد؛ در حالی كه ظرفیت این انقلاب ها عبور از سكولاریسم میانه رو و مقابله با پرچم داری آمریکا و غرب و حرکت به سمت یك حكومت اسلامی است
جایگاه زنان در حرکت بیداری اسلامی
بررسی جایگاه زن در حرکت عظیم بیداری اسلامی به معنای بررسی جایگاه زن در عصر حاضر و در دوره گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است. نهضت های بیداری اسلامی، در مرحله سازندگی نیستند که جایگاه زنان در این مرحله بررسی شود، آنها در مرحله براندازی اند و در این مرحله باید نقش آنها را تعیین کرد و جلوی توطئه غرب در این عرصه را گرفت.
سه رویکرد كلی درباره جایگاه زنان وجود دارد: رویکرد اول این است که جایگاه و نقش بانوان به صورت فردی مطالعه شود و از موازنه اجتماعی آنها بحث نشود. رویکرد دوم، نقش و مسائل زنان را در مقیاس موازنه اجتماعی و در فرآیند توسعه غربی، مطالعه و بررسی می کند و مسائل توسعه را بر مسائل بانوان حاکم می سازد و به عبارتی، مشارکت اجتماعی بانوان را به صورت یک مشارکت انفعالی در فرآیند توسعه ملاحظه می کند. در ذیل این رویکرد، که می توان از آن به «مدرن سازی مسائل بانوان» تعبیر کرد، برخی هم پیشنهاد مدرنیته اخلاقی را مطرح می کنند و می خواهند مسائل اجتماع و از جمله نقش بانوان را بر پایه مسائل نوظهور مطالعه کنند و مناسبات و الگوی توسعه در خصوص زنان را در ظاهر اسلامی یا اخلاقی سامان دهند.
رویکرد سوم، رویکرد تمدنی به جایگاه زنان است که نقش و مسائل بانوان را بر محور تشکیل تمدن اسلامی مطالعه می کند. پیش فرض این رویکرد آن است که دین قدرت رهبری و ساختارسازی اجتماعی دارد و می تواند زیرساخت های جامعه و مظاهر تمدن را مدیریت کند. محصول این مدیریت، ایجاد یک مدرنیته اخلاقی نیست؛ یعنی در مدل های بشری و مادی دست نمی برد که آنها را تعالی بخشد و اخلاقی کند، بلکه تمدنی جدید بر مبنای ارزش های اسلامی را پیشنهاد می دهد. از این منظر، مسئله های مورد کاوش در خصوص بانوان با مقیاس خُرد و فردی و یا با رویکرد مدرن سازی مسائل به کلی متفاوت خواهد شد و جایگاه زن و خانواده در تکامل اجتماعی و تحقق تمدن دینی موضوع بحث قرار خواهد گرفت. به عبارت بهتر، برای بررسی جایگاه زنان در بیداری اسلامی نیز باید فراتر از مقیاس روانشناختی به این مسئله نگریست و بلکه حداقل باید در مقیاس جامعه شناسی آن را مطالعه کرد و هم چنین برای رسیدن به برنامه ریزی پایدار بر محور تمدن دینی، باید نقش زنان را در حوزه حکمت تاریخ نیز بررسی نمود
در رویکرد تمدنی، نقش و جایگاه زنان یکی از محورهای مهم درگیری دو تمدن اسلامی و تمدن غربی است؛ ازاین رو، چه در مرحله آسیب شناسی و چه در مرحله ارائه راه حل و تعیین مسئولیت برای زنان، باید بر محور دست یابی به الگوی پیشرفت اسلامی و تحقق تمدن دینی گام برداشت.
نظام سرمایه داری و ساختار خانواده
اگر تمدن غرب و نظام سرمایه داری اصالت یابد و رشد سرمایه و بهره بری مادی محور تحولات اجتماعی باشد، فرآیند ها و ساختار های اجتماعی با آهنگ رشد سرمایه همراه شده و به نفع آن متحول یا منحل خواهد شد و حتی عواطف و اخلاق انسان هم چون انرژی های مادی، مبتنی بر رشد سرمایه تعریف شده و هزینه توسعه سرمایه خواهد شد. در این فرآیند، از زنان نیز مانند مردان به عنوان انباره انرژی که می توانند در خدمت توسعه اجتماعی قرار گیرند؛ استفاده می شود و مشارکت زنان در توسعه به گونه ای خواهد بود که همه ظرفیت های این قشر، استحصال و به ثروت بالفعل، تبدیل  شود و درخدمت رشد سرمایه  قرار  گیرد
توسعه سرمایه داری، انسان را ابزار توسعه و سرمایه به حساب می آورد و او را به عنوان یک منبع تولید ثروت، می شناسد و اخلاق، عواطف، مهارت ها، کارآمدی ها و همه آگاهی های او را در این مسیر به خدمت می گیرد و در این جهت، بین زن و مرد تفاوتی نمی گذارد؛ زن هم چون مرد، منبع تولید ثروت است که می توان از توانایی های او در تولید ثروت استفاده کرد. در آن نظام، حتی عواطف زن را همانند سوخت فسیلی که استخراج و به ثروت بالفعل تبدیل می شود به کار می گیرند
نگاه نظام سرمایه داری به خانواده هم، اقتصادی است. خانواده را تنها کانونی برای تامین نیاز های غریزی می داند و آنجا که ساختار خانواده مانع از توسعه سرمایه داری شود کیفیت آن را به گونه ای تعریف می کند که در خدمت توسعه قرار گیرد. به همین جهت، در این نظام، مفهوم خانواده و اعضاء و کارکرد آن تغییر یافته است و به معنای خانواده مورد نظر جامعه اسلامی نیست؛ تا جایی که امروزه دو هم جنس و یا یک انسان و یک حیوان را نیز به عنوان خانواده به حساب می آورند

Share