رفتن به محتوای اصلی
ابوکاظم حسنی؛

تحلیلی بر «جهان تُرک» از منظر ناکامی در جهان عرب: سراب اتحادهای وابسته

تاریخ انتشار:
تحلیل ژئوپلیتیک مفهوم «جهان تُرک» با بررسی تجربه ناکام وحدت در جهان عرب. آیا اشتراکات فرهنگی بدون استقلال سیاسی می‌توانند پایه‌ای برای اتحاد پایدار باشند؟ این مقاله به بررسی ریشه‌های وابستگی امنیتی و پیامدهای آن در پروژه‌های وحدت‌گرای منطقه‌ای می‌پردازد.
تحلیلی بر «جهان تُرک» از منظر ناکامی در جهان عرب: سراب اتحادهای وابسته

جهان تُرک و معمای حاکمیت واقعی

در عصر ژئوپلیتیک پیچیده، تشخیص تفاوت میان قرابت فرهنگی و حاکمیت سیاسیِ واقعی، ضرورتی راهبردی است. این یادداشت با نگاهی عقلانی و بی‌طرفانه، به بررسی مفهوم «جهان تُرک» می‌پردازد و با بهره‌گیری از تجربۀ تاریخی جهان عرب، نشان می‌دهد که وحدت منطقه‌ای بدون استقلال امنیتی، پایدار نبوده و زمینه‌ساز واگرایی و انفعال استراتژیک خواهد بود.
◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦

❖ مقدمه: فراتر از زبان و تاریخ؛ معمای حاکمیت واقعی

تشخیص تفاوت میان قرابت فرهنگی و حاکمیت سیاسیِ واقعی، از ارکان بنیادین تحلیل ژئوپلیتیک در عصر حاضر به‌شمار می‌آید. پروژه‌های وحدت منطقه‌ای که بر پایۀ اشتراکات زبانی، فرهنگی و تاریخی شکل گرفته‌اند، چنان‌چه در تأمین امنیت و جهت‌گیری سیاسی خود به قدرت‌های خارجی وابسته باشند، در نهایت محکوم به شکست‌اند. این نوشتار با رویکردی بی‌طرفانه و عقلانی، به کالبدشکافی مفهوم «جهان تُرک» می‌پردازد و برای تبیین ابعاد آن، از تجربۀ چند دهه تلاش نافرجام برای اتحاد در جهان عرب بهره می‌گیرد، تجربه‌ای که همچون یک مطالعۀ موردی هشداردهنده، می‌تواند چشم‌انداز روشنی از پیامدهای وابستگی سیاسی ارائه دهد.

هدف نهایی این تحلیل، پاسخ به پرسشی بنیادین است:

آیا «جهان تُرک» تلاشی برای تحقق یکپارچگی اصیل و پایدار است، یا صرفاً بازتولید همان الگوی بیمارگونۀ وابستگی است که جهان عرب را به ورطۀ انفعال استراتژیک کشانده است؟!

◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦

❖ رؤیای تحقق نیافته وحدت در جهان عرب

بررسی تجربۀ جهان عرب از این منظر اهمیت بنیادین دارد که درسی حیاتی دربارۀ مخاطرات تلاش برای وحدت، پیش از تحقق استقلال واقعی، در اختیار می‌گذارد. این تجربه به‌روشنی نشان می‌دهد که پیوندهای عمیق فرهنگی، در غیاب حاکمیت سیاسی و امنیتیِ پایدار، می‌توانند به‌سرعت به نقاط آسیب‌پذیر استراتژیک بدل شوند؛ نقاطی که علاوه بر عدم حمایت از همبستگی، زمینه‌ساز واگرایی و انفعال می‌گردند. از همین‌رو، ضروری است که فارغ از هرگونه تعصب و توهم، با نگاهی واقع‌گرایانه و ژرف‌اندیشانه، نسبت به کلیت جریان موسوم به «جهان تُرک» تأمل شود، جریانی که در سطح جغرافیایی با پروژه «اسرائیل بزرگ» هم‌پوشانی و تداخل دارد!

◄ پارادوکس عربی: قرابت فرهنگی، واگرایی سیاسی

جهان عرب با پارادوکسی ژرف و دیرپا مواجه است: ملت‌هایی که در زبان، دین، فرهنگ و تاریخ، اشتراکاتی بنیادین دارند، اما پیوسته در تحقق یکپارچگی سیاسیِ مؤثر ناکام مانده‌اند. کوشش‌های تاریخی برای همگرایی از جمله خیزش پان‌عربیسم و بنیان‌گذاری اتحادیه عرب در سال ۱۹۴۵ قرار بود زمینه‌ای برای کنش مشترک فراهم آورند. با این‌همه، آن‌گونه که تجربۀ تاریخی گواهی می‌دهد، این تلاش‌ها به‌سبب منازعات درونی و رقابت‌های فرساینده بر سر رهبری، به‌سرعت از کارآمدی تهی شدند و به نهادهایی تشریفاتی و کم‌اثر بدل شدند.

◄ تشریح علت اصلی شکست: وابستگی امنیتی

ریشۀ این ناکامی‌ها تنها در فقدان اراده نیست؛ بلکه یک تعمدی در معماری امنیتی این مسئله وجود دارد که توسط قدرت‌های غربی برای تداوم وابستگی ساختاری طراحی شده است. و باید از این مسئله غفلت نشود که این وابستگی صرفاً یک ضعف استراتژیک محسوب نمی‌شود، بلکه مکانیسمی است که هرگونه اقدام مستقل را از اساس خنثی می‌کند. ابعاد این وابستگی را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:

• قراردادهای تسلیحاتی: کشورهای عربی سالانه میلیاردها دلار صرف خرید تسلیحات غربی می‌کنند. این معاملات موجب تقویت استقلال آن‌ها نمی‌شود و بالعکس باعث عمیق‌تر شدن وابستگی آن‌ها نیز می‌شود.

• تجهیزات تضعیف‌شده: تسلیحات مدرن در نسخه‌هایی محدود و تضعیف‌شده به این کشورها عرضه می‌شود تا برتری نظامی اسرائیل در منطقه تحت هیچ شرایطی به چالش کشیده نشود.

• کنترل خارجی: سامانه‌های حیاتی مانند نرم‌افزارها و رادارها تحت کنترل شرکت‌های غربی باقی می‌مانند. این امر ارتش‌های منطقه را در عمل به نیروهایی غیرمستقل تبدیل کرده است که توانایی عملیات مستقل را ندارند.

در شرایطی از این قبیل، هرگونه تلاش برای طراحی و اجرای یک راهبرد دفاعی مشترک و مستقل، از همان آغاز با شکست مواجه خواهد شد. از همین‌رو، انقلاب اسلامی ایران با شعار «بیداری اسلامی» پیامی روشن و ژرف به جهان اسلام ارسال کرد، پیامی که رهبران کشورهای اسلامی باید ماه‌ها و سال‌ها درباره‌اش تأمل و مطالعۀ راهبردی داشته باشند. آنان می‌بایست با بهره‌گیری از تجربۀ جمهوری اسلامی ایران در زمینۀ همگرایی و اتحاد حول محور یک تمدن بزرگ اسلامی، گرد هم آیند. با این حال، تحقق چنین وحدتی تا زمانی که این کشورها به استقلال سیاسی دست نیافته‌اند، ممکن نخواهد بود.

◄ ارزیابی پیامدهای فلج‌کننده: از لفاظی تا بی‌عملی

پیامد مستقیم وابستگی امنیتی، فلج شدن اراده سیاسی و فروغلتیدن در ورطۀ بی‌عملی در برابر بحران‌های منطقه‌ای است. واکنش‌های محدود و صرفاً لفظی در قالب «محکومیت‌های کلامی» از سوی دولت‌های عربی نسبت به اقدامات اسرائیل در غزه و حمله به دوحه، پایتخت قطر، نمونه‌ای آشکار از این انفعال ساختاری است. این در حالی‌ست که برخی کشورهای اروپایی، از جمله اسپانیا، مواضعی قاطع‌تر و مؤثرتر اتخاذ کرده‌اند؛ امری که عمق ناتوانی سیاسی جهان عرب را بیش از پیش نمایان می‌سازد.

نتیجۀ استراتژیک این سکوت و بی‌تحرکی، جسورتر شدن اسرائیل و شکل‌گیری فضایی است که در آن می‌تواند با مصونیت کامل، هم در غزه و هم در لبنان، یمن، سوریه، عراق و حتی قطر، دست به عملیات نظامی بزند. این چرخۀ وابستگی و انفعال، به‌مثابه یک نقشه‌ راه برای شکست، الگویی هشداردهنده در ارزیابی پروژه‌های معاصر وحدت منطقه‌ای به‌شمار می‌آید، الگویی که باید با دقت و بی‌تعصب مورد واکاوی قرار گیرد تا از تکرار آن در قالب‌های نوین جلوگیری شود.

تحلیلی بر «جهان تُرک» از منظر ناکامی در جهان عرب: سراب اتحادهای وابسته

◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦

❖ پروژۀ «جهان تُرک» و خطر تکرار تاریخ

در این بخش با چشم‌پوشی از ارائۀ یک مقایسه سطحی به سراغ بهره‌گیری از شواهد روشن و عبرت‌آموز تجربۀ جهان عرب برای پیش‌بینی مسیر احتمالی پروژۀ موسوم به «جهان تُرک» می‌رویم. اگر بنیان‌های چنین اتحادی بر محور وابستگی و در چارچوب پروژه‌ای سیاسی استوار باشد که غایت آن، تسلیم‌پذیری و انفعال در برابر قدرت‌های بزرگ استعماری است، آن‌گاه سرنوشت آن از پیش رقم خورده است، مسیری که در غایت آن هرگز نمی‌توان همگرایی پایداری را متصور شد، و پرواضح است که هیچ نتیجه‌ای جز بازتولید همان چرخۀ شکست و بی‌عملی در پی نخواهد داشت.

◄ ریشه‌های خارجی یک پروژۀ وحدت‌گرا

در این تحلیل با توجه به بررسی‌های میدانی و مطالعات گسترده و بنیادین به این نتیجه می‌توان دست یافت که پروژۀ موسوم به «جهان تُرک»، علی‌رغم جلوۀ فرهنگی و هویتی آن، در حقیقت یک طرح ژئوپلیتیک با ریشه‌هایی عمیق در راستای منافع راهبردی مراکز نفوذ بریتانیایی و صهیونیستی است. و قطعاً این رویکرد، بیش از آن‌که تلاشی برای ایجاد اتحادی مستقل و خودمختار باشد، به‌مثابه یک مانور استراتژیک از سوی قدرت‌های فرامنطقه‌ای تلقی می‌شود، مانوری که هدف غایی آن، شکل‌دهی به بلوکی وابسته، قابل هدایت و کنترل‌پذیر در گسترۀ ژئوپلیتیک اوراسیاست.

◄ ترسیم شباهت‌ها در مسیر وابستگی

اگر پروژۀ موسوم به «جهان تُرک» بر پایۀ تضمین‌های امنیتی یا حمایت‌های سیاسی قدرت‌های خارجی، مشابه آن‌چه در دولت‌های عربی مشاهده شده، بنا نهاده شود، بی‌تردید به همان سرنوشت محتوم دچار خواهد شد. همان‌گونه که هویت مشترک جهان عرب نتوانسته بر وابستگی امنیتی آن غلبه کند، «جهان تُرک» نیز درخواهد یافت که پیوندهای فرهنگی، در غیاب حاکمیت دفاعی و استراتژیک مستقل، فاقد معنا و کارآمدی‌اند.

تصور ساختاری تُرک‌محور که در آن سامانه‌های پدافند هوایی یک کشور کلیدی تحت کنترل شرکت‌های غربی باشد، یا جنگنده‌های پیشرفته با نرم‌افزارهای «تضعیف‌شده» تحویل داده شوند، بازتولید دقیق همان سناریویی است که ارادۀ سیاسی جهان عرب را از درون خنثی کرده است. در چنین چارچوبی، بحران‌های منطقه‌ای به‌جای این‌که با کنش مشترکی مواجه شود، با سکوتی ناشی از وابستگی مواجه خواهند شد.

سرنوشت اتحادیه عرب که امروز به نهادی برای صدور بیانیه‌های بی‌اثر تقلیل یافته هشداری روشن و عبرت‌آموز برای هر ساختار مشابه در حوزۀ تُرک است؛ ساختاری که اگر فاقد بنیان قدرت نظامی و سیاسی مستقل باشد، از تحقق وحدت بازمانده و به ابزاری برای مدیریت خارجی و انفعال در برابر تحولات منطقه‌ای بدل خواهد شد.

◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦◦•●✿●•◦

❖ نتیجه‌گیری: حاکمیت، شرط لازم برای اتحاد

هویت مشترک (چه عربی و چه تُرکی) در غیاب حاکمیتی مطلق و مبتنی بر اصول تمدنی تعالی‌بخش، نمی‌تواند شالوده‌ای پایدار برای اتحاد منطقه‌ای باشد. تجربۀ جهان عرب، یکی از اصول خدشه‌ناپذیر ژئوپلیتیک معاصر را به‌روشنی آشکار می‌سازد: در نبود حاکمیت تمدنی مستقل و تعالی‌محور، به‌ویژه در حوزه‌های دفاعی و امنیتی، همبستگی فرهنگی یک سرمایه راهبردی نمی‌تواند باشد، از این‌رو به باری سنگین و مسئولیتی آسیب‌پذیر مبدل خواهد بود که زمینه‌ساز واگرایی و تضعیف ساختاری شود.

و هم‌چنین ناگفته نماند که قدرت واقعی، هرگز در صدور بیانیه‌های نمادین و مشترک بی‌اثر و کم‌اثر نبوده و نخواهد بود، بلکه در توانایی مستقل برای تضمین امنیت و اعمال ارادۀ سیاسی تجلی می‌یابد. از این‌رو، هر پروژۀ وحدتی به‌ویژه آن‌هایی که با هدایت و تحریکات قدرت‌های خارجی شکل گرفته و به آنان وابسته‌اند، در مسیر دست‌یابی به استقلال حقیقی، محکوم به شکست‌اند و چیزی جز سراب و وهمی فریبنده به همراه نخواهند داشت.

 

تذکر: در این زمینه مطالب دیگری هم وجود دارند که تکمله این مباحث هستند که به شرط عمر در فرصت‌های آتی سعی خواهیم کرد به آن‌ها بپردازیم.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

تبلیغات

بازگشت بالا