جلسه چهارم_مراحل دستیابی به نظام فکری/بخش دوم

سلسله جلسات تبیین و توضیح نظام فکری در منطق توحید / آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

- عدم جریان دین در تمامی علوم و معارف بشری قبل از رنسانس
در دوره گذشته قبل از رنسانس و پیش از این که مسیر علم تغییر کند و وارد عرصه های جدید شود، مجموعه علوم و حتی فن آوری هایی که وجود داشته و زندگی ساده ای را شکل می داده است همه جوامع بشری از زندگی هم گون و هم سطحی داشته اند. صاحبان این نظریه معتقدند در آن دوران همه علوم و روش های زندگی مادی انسان از سرچشمه وحی ناشی می شده و از دین بوده است. به همین دلیل با معارف وحیانی موافق بوده و اصولاً جز از یک سرچشمه ناشی نمی شده است. این ها معتقدند که سرآغاز تمدن با انبیاء الهی بوده و تمدن مادی هم محصول انبیاء الهی و تعالیم آسمانی است؛ یعنی اولین انسانی که روی زمین زندگی می کرده نبی و پیامبر خدا بوده که هم مناسک و آئین بندگی خدا را و هم روش زیست در این دنیا و به سامان رساندن زندگی این دنیایی را از طریق وحی تلقی کرده و در اختیار بشر قرار داده است. دراین مسیر معیشت بشر بر اساس آموزه های قدسی و وحیانی شکل گرفته و میزان نیاز انسان به فرهنگ معیشت هم از طریق وحی تأمین شده است. بر همین مبنا معتقدند مجموعه دانش های بشر برای تأمین معاش و زیست خود تا دوره قبل از رنسانس تحت تأثیر هدایت و تعلیم انبیاء الهی بوده وعمدتاً چون از یک منبع (وحی) ناشی می شده، پس به طور قهری هماهنگ بوده است. یعنی بین منظومه معرفتی جامعه که دینی زندگی می کرده هماهنگی طبیعی وجود داشته است، زیرا هم مناسک بندگی و پرستش خدای متعال را از طریق وحی تلقی می کرده و هم شیوه زندگی و معاش و معیشت خود را از آموزه های وحی می گرفته است. بر اساس این نگاه در قبل از دوره رنسانس به طور قهری هماهنگی نسبتاً تامی بین عرصه های مختلف معرفتی وجود داشته است.
البته به طور اجمال به نظر می آید ضعف هایی جدی در این تفکر وجود دارد. یکی از این ضعفها این است که ما قبول می کنیم که بخشی از زندگی این دنیایی و آداب و مناسک معیشت بشر و به تعبیری یکی از پایه های تمدن بشری، وحی بوده است، ولی این مدعا به معنای این نیست که تمام آنچه تا قبل از رنسانس وجود داشته ناشی از آموزه های وحیانی بوده است، بلکه خط تعارض بین انبیاء و فراعنه و خط تعارض بین ایمان و کفر، خطی تاریخی است که از سرآغاز تاریخ بشری وجود داشته است، لذا دو خط تمدنی را در طول تاریخ پدید آورده است. اگر این دو خط را پی جویی کنیم می بینیم که گر چه بر حوزه های همدیگر تأثیر می گذاشتند، اما کاملاً دو خط متفاوت و متمایز بوده اند. بنابراین نمی توانیم بگوییم همه آنچه قبل از رنسانس وجود داشته ناشی از آموزه های وحی است و از این منظر بگوییم آنچه در عرصه معیشت بشری حضور داشته با ادیان الهی و آسمانی هماهنگ بوده است. این نظریه عرصه های دیگری هم دارد، ولی به طور اجمال آنچه در دوره های قبل از دوره معاصر ـ که بشر به این نکته پی برده که می تواند همه عرصه های زندگی خود را بر اساس مبنا و هدف واحد هماهنگ کند تا بتواند همه عرصه های زندگی خودش را بهینه کند ـ چنین هماهنگ سازی اصلاً موضوع فعل جامعه نبوده و طبیعتاً تحقق نظام فکری و ایجاد شبکه اطلاعات هماهنگ درجامعه، ضروری نبوده است. در این دوره که چنین هماهنگ سازی منظور نظر است به طور طبیعی شبکه اطلاعات هماهنگ هم ضروری می شود و در همین مرحله است که بعد از انقلاب اسلامی، نظر به این که ضرورت برنامه ریزی بر مبنای دین در عرصه جامعه مطرح شده، شبکه هماهنگ معرفتی بر مبنای دین در راستای اداره دینی جامعه ضرورت پیدا می کند؛ یعنی اگر ما بخواهیم در دوره معاصر- که بشر به دنبال ایجاد یک نظام واحد جهانی بر مبنای واحد است - وارد تعامل با چنین نظامی شویم و در چنین فضایی تمدن دینی ایجاد کنیم، حتماً و قهراً باید هماهنگ سازی جامعه بر محور دین را به همه عرصه های جامعه تسری دهیم. به تعبیر دیگر شبکه اطلاعات اجتماعی برمبنای تعالیم اسلام ضروری می شود و الّا تا قبل از این مرحله، چنین امری ضرورت نداشته و دینی زندگی کردن هم متوقف بر تشکیل چنین شبکه هماهنگی نبوده است. شما اگر چنین هماهنگ سازی ای را در مقیاس جهانی یا حتی در مقیاس یک جامعه تعقیب نکنید به شبکه اطلاعات هماهنگ هم نیاز نخواهد بود. بنابراین ضرورت نظام فکری و شبکه اطلاعات ـ به این معنا ـ بعد از انقلاب اسلامی رخ داده است و برای ما که می خواهیم زندگی خود را بر مبنای دین تأمین و تنظیم کنیم، چنین شبکه ای بر محور دین ضروری شده است.
2- روش استفاده از نظام اطلاعات جوامع توسعه یافته / عدم امکان استفاده دائمی از آن
اگر ضرورت نظام فکری و شبکه اطلاعات را بپذیریم، طبیعی است که راه دست یابی به این شبکه منسجم اطلاعات، تقلید کردن و الگو برداشتن نیست؛ زیرا همان طور که بیان شد، در دستگاه های متفاوت، نظام اطلاعات اجتماعی ـ هم طبقه بندی آنها و هم موضوعات آنها و هم نحوه تعامل و ایجاد ارتباط و التزام بین آنها ـ متفاوت می باشد. اگر دو منظومه و دو شبکه اطلاعات بر دو محور را ترسیم کنید طبیعی است که امکان الگو برداری نیست.
بنابراین برای دست یابی به نظام فکری واحد و شبکه اطلاعات در جامعه دینی، جهت ایجاد تمدن اسلامی، روشن است که این امکان وجود ندارد که مبنای کار فرهنگی جامعه را بهره برداری از نظام اطلاعات جبهه مقابل قرار دهیم، مگر این که مباحث گذشته را تلقی به قبول نکرده باشیم. حال چنانچه بپذیریم می شود درجامعه، شبکه فکری و نظام اطلاعاتی ایجاد کرد که در صورت تفاوت مبانی این نظام ها، منظومه آنها نیز متفاوت می شود، طبیعی است که در دست یابی به نظام اطلاعات و شبکه اطلاعات اجتماعی برای ایجاد یک تمدن دینی نمی توانیم الگو برداری از توسعه تحقیقات در غرب را تجویزکنیم و همان توسعه تحقیقات را ـ که در جبهه مقابل انجام می گیرد ـ به کار بگیریم، بلکه باید شبکه جدیدی از اطلاعات را طراحی کنیم که در این شبکه اطلاعات، ایمان و به تبع آن، معرفت دینی محور شبکه اطلاعات اجتماعی قرارگیرد.
- امکان استفاده کوتاه مدت و مشروط از علوم مدرن (با گزینش روشمند و انحلال آن در نظام اطلاعات مطلوب)
ممکن است شما در بعضی از مراحل دست یابی به چنین نظام منسجم اطلاعاتی از برخی بخش های شبکه اطلاعات مقابل استفاده کرده و آن را در منظومه اطلاعات خود منحل کنید، ولی حتماً باید برای این کار برنامه ریزی، منطق و روشی داشته باشید که میزان و شکل و مرحله بهره برداری از اطلاعات موجود را برای شما ترسیم کند. این طور نیست که به طور کلی بگوییم می شود از منظومه اطلاعات مقابل استفاده کرد و آن را در دستگاه خودمان به کار بگیریم. البته به عنوان یک اصل، به نحو اجمال می شود در ایجاد منظومه فکری برای اداره دینی جامعه، از اطلاعاتی که بشر تا کنون تولید کرده استفاده کرد، ولی برای این که چنین اتفاقی بیفتد شما باید جایگاه اطلاعات موجود را در منظومه اطلاعاتی خودتان تعریف کنید. بدون تردید شما نمی توانید کل آن منظومه اطلاعات را به کار بگیرید؛ چرا که منظومه اطلاعاتی که در دنیای مدرن تولید شده، منظومه ای است که متناسب با مبنا و هدف خاصی بوده و چون شما به دنبال مبنا و مقصد دیگری هستید نمی توانید آن منظومه را به کار بگیرید، ولی ممکن است از عناصر آن در بعضی از مراحل استفاده کنید. البته برنامه شما این نیست که همیشه مصرف کننده تحقیقات دیگران باشید. در بعضی از مراحل اساساً مقرون به صرفه نیست که شما در تولید اطلاع، از منظومه اطلاعات دیگران استفاده کنید و آن را در دستگاه اطلاعاتی خودتان منحل کنید. فرض کنید برای یک نیاز و برای ارتباط در سطح دریا ابزاری برای کشتیرانی در دریاها می سازید؛ آیا می توانید از همین صنعت کشتی رانی برای صنعت حمل و نقل در فضا استفاده کنید؟ روشن است که آن منظومه برای این کار ساخته نشده است و شما نمی توانید آن صنعت و آن نظام اطلاعات و آن فن آوری ها را برای ارتباطات هوایی به کار بگیرید. ارتباطات هوایی، صنعت و ابزار خاص خود را می خواهد و طبیعتاً فن آوری ها و اطلاعات خودش را هم طلب می کند. البته گاهی استفاده جزیی و منحل کردن، مقرون به صرفه نیست. به عنوان مثال آلیاژی که در بدنه کشتی به کار می رود با آلیاژی که در بدنه یک هواپیما یا اتومبیل به کار می رود کاملاً متفاوت است؛ چون برای سطح های مختلفی طراحی و برنامه ریزی شده اند. هر چند ممکن است شما در یک جایی بگویید می شود مثلاً ترکیبات به کار گرفته شده در بدنه یک کشتی را ذوب کنیم و با ایجاد تغییراتی در آن همان را در بدنه یک اتومبیل به کار ببریم، ولی این کار مقرون به صرفه نیست که شما از مواد مصنوعی درجه دو برای این صنعت و فن آوری جدید استفاده کنید.
در اطلاعات هم این گونه است. ممکن است شما گاهی بتوانید از اطلاعات دستگاه مقابل برای یک برنامه ریزی جامع استفاده بکنید. در این صورت اولاً: شما باید یک منظومه اطلاعاتی داشته باشید که بتوانید برنامه ریزی کنید و بگویید من در کجای این مجموعه و منظومه خود می توانم از اطلاعات موجود استفاده کنم و چگونه آن اطلاعات را در یک فرآیند منحل کنم. ثانیاً: استفاده بهینه این نیست که شما در همه مراحل تحقیقات و در توسعه تحقیقات و فن آوری در جامعه اسلامی در مسیر ایجاد تمدن اسلامی، همیشه به تولید اطلاعاتی که در دستگاه موازی شما انجام می گیرد چشم بدوزید. اگر یک دستگاه موازی دارید که هم به دنبال توسعه نیاز و ارضاء مادی وهم دنبال توسعه اجتماعی است (تکامل اجتماعی را به شکل هماهنگ بر محور توسعه نیاز و ارضاء مادی پی جویی می کند) نمی توانید به تولید اطلاعات و تحقیقات و فن آوری در آن دستگاه چشم داشته باشید و از آن استفاده دائمی کنید چرا که استفاده بهینه در مراحلی ممکن نیست و شما باید سامانه جدیدی ایجاد وخودتان، نظام تحقیقات و فن آوری دیگری را درجامعه برنامه ریزی کنید.
- جریان فرهنگ مادی در اطلاعات و فن آوری های مغرب زمین
این ادعا که برای دست یابی به نظام اطلاعات و ایجاد شبکه اطلاعاتی اجتماعی باید از مجموع تلاش های جامعه جهانی استفاده کنیم و آنچه در دنیای علم تولید می شود مربوط به کل جامعه جهانی است و مربوط به یک ملیت و یک قوم و یک نژاد نمی باشد، تمام مطلب نیست. بله، ممکن است شما تأثیر ملیت ها، نژادها و اقوام را در توسعه علم، تأثیر اصلی ندانید، ولی بدون تردید تأثیر فرهنگ زیستی ـ در جهت توسعه ابتهاج مادی یا در جهت توسعه بندگی خدا ـ حتماً تأثیر گذار است. ممکن است شما اطلاعاتی را که در یک جامعه و به وسیله یک نژاد یا قوم و ملیت ایجاد شده متعلق به آن ملیت ندانید؛ چون خصوصیات قومی و نژادی آن جمعیت در توسعه فن آوری و اطلاعاتشان تأثیر جدی ندارد، ولی شما نمی توانید مجموعه اطلاعات و منظومه اطلاعاتی که با یک مدیریت و تحت یک فرهنگ و برای دست یابی به مقصدی خاص تولید شده، در فضای فرهنگی دیگری به کار گیرید و از آن استفاده بهینه کنید. همچنین ممکن است بپذیریم اطلاعاتی که در دنیا ایجاد می شود اختصاص به یک نژاد و قوم ندارد، ولی فرهنگ حتماً در آنها تأثیر دارد.
درحال حاضر ملیت های مختلف در دستگاه تحقیقاتی غرب تحت یک مدیریت تلاش می کنند و به یک نتیجه هم می رسند؛ چون فرهنگ ملی آنها بر پژوهش آنها تأثیر گذار نیست، بلکه آن فرهنگی که این پژوهش را سامان می دهد فرهنگ واحد است. اگر شما دو فضای فرهنگی ترسیم کنید و معتقد شوید که می توان زندگی و معیشت انسان را در همین دنیا دو گونه سامان دهی کرد طبیعتاً جریان نیاز و ارضاء تحت تأثیر این دو فرهنگ قرار می گیرد و توسعه نیاز و ارضا به دو سمت حرکت می کند و به دو نوع تولید اطلاع و فن آوری منتهی می شود که این دو دسته اطلاع و فن آوری دو سیر موازی با هم دیگر دارند و به جای همدیگر به کار گرفته نمی شوند. گرچه شما به اجمال می توانید در مسیر ایجاد تمدن دینی، بعضی از بخشهای تمدن مادی را در فرآیند تمدن سازی خود منحل کنید، ولی این کار نباید رویه غالب و همیشگی شما باشد، بلکه به صورت جزئی و آن هم با دستگاه محاسبه دقیق که شما بتوانید در این جابه جایی و استفاده کردن، مجموعه آثار را در فرآیندی که خود، پی جویی می کنید منحل کنید.
بدون تردید شما اگر از فن آوری مادی که بعد از رنسانس و بر محور فرهنگ زیست مادی تولید شده است استفاده کنید حتماً فرهنگ خود را نیز به دنبال می آورد. شما نمی توانید رابطه بین آن فن آوری و فرهنگ را قطع کنید. مثلاً اگر از ابزار رسانه ای غرب ـ تلویزیون ـ برای ارتباطات اجتماعی استفاده کنید، درست است که شما مسخر آن نیستید به نحوی که صد در صد بر شما تأثیر بگذارد و شما نتوانید هیچ تحولی در آن ایجاد کنید، ولی از سوی دیگر این مجموعه که در اختیار شما قرار گرفته است مجموعه ای خنثی نیست، لذا بین شما و این ابزار تعاملی واقع می شود. این فن آوری ها وقتی به کار برده می شوند، همان طور که شما به نسبت بر آنها تأثیر می گذارید آنها نیز به نسبت بر شما تأثیر می گذارند و طبیعتاً لوازم و اقتضائات خودشان را هم، به نسبت بر شما تحمیل می کنند. درحال حاضر شما از رسانه ای استفاده می کنید که در غرب تولید شده، پس نمی توانید بگویید این رسانه ها تحت تأثیر فرهنگ اسلام تولید شده است، بلکه این رسانه های مدرن مربوط به بعد از دوره رنسانس و مربوط به دوره ای است که بشر به سمت غیر قدسی کردن و زمینی کردن زندگی خود حرکت می کرده است. در عین حال شما از این ابزار استفاده می کنید و حتی به نسبت بر آن اثر می گذارید. شما رسانه خودتان را با رسانه های غربی مقایسه کنید؛ بدون تردید منتجه و برآیند این رسانه غیر از برآیند رسانه های غرب است، ولی در عین حال به نسبت، اقتضائاتِ خودش را بر شما تحمیل می کند؛ یعنی شما وقتی می خواهید مخاطب خودتان را به حد اکثر برسانید مجبورید از جاذبه هایی استفاده کنید که می تواند انسان ها را دور هم جمع کند و مخاطب رسانه قراردهد و از فرهنگی بهره بگیرید که بر به فعلیت رساندن این جاذبه ها هم حاکم است. پس در این حالت، حضور فرهنگ جبهه مقابل به نسبت زیادی در رسانه شما نمایان است؛ یعنی هنر شما تحت تأثیر هنر غرب قرار گرفته و آموزه هایی که به دست می آید تحت تأثیر همان آموزه ها شکل گرفته است. پس این گونه نیست که در تعامل شما با ابزار، فقط شما بر ابزار تأثیر گذاشتید، بلکه ابزار هم بر شما تأثیر گذاشته و اقتضاء خودش را تحمیل کرده است. به تعبیر دیگر ابزار و فن آوری ها هم تحت تأثیر اراده های انسانی و به منزله پیکره منفصل یک جامعه هستند و روح و فرهنگ آن جامعه در این پیکره منفصل حضور دارد و وقتی آن پیکره منفصل وارد فضای اجتماعی دیگر می شود ( وقتی به محصولات و تجسد قابل مبادله تبدیل می شود و به دست دیگران می رسد) به دنبال خود لایه های پنهانی و آن امواج و فرهنگ پشت سرش را با خود منتقل می کند. بنابراین تکنولوژی دیگران در دست شما پدیده ای خنثی نیست، بلکه به نسبت بر فضا و فرهنگ اجتماعی شما تأثیر می گذارد و همین محصولات مبدأ انتقال فرهنگ و نوع زندگی می شود. به عبارت دیگر منظومه ای که برای یک هدف ساخته شده و دائماً در سمت و سوی آن هدف، بهینه می شود و تناسباتش با آن هدف هماهنگ تر می گردد، وقتی وارد فضای زندگی شما شد صد در صد تحت تأثیر اراده شما قرار نمی گیرد و شما قادر نیستید آن را به هر سمتی که می خواهید، ببرید. به عنوان مثال در رسانه های ملی وقتی می خواهید از جاذبه های هنری استفاده کنید تا بتوانید ایده و اهداف خودتان را در این روابط و ارتباطات انتقال دهید از جاذبه هایی که در هنر معاصر است همچون جاذبه کمدی، دلهره ، خشونت و سکس استفاده می کنید که این جاذبه ها ابزار ارتباطی شما را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و روابط اجتماعی و فرهنگ اجتماعی شما را هم متأثر می سازد. این ابزار برای هدفی ساخته شده که در آن مسیر از این جاذبه ها هر چه بیشتر استفاده کنید به هدفتان نزدیک تر می شوید، ولی در یک فضای زیست اسلامی، اگر از آن جاذبه ها استفاده نکنید کارآمدی ابزار تنزل پیدا می کند و راندمان این ابزار ارتباطی کاهش می یابد. لذا شما ببینید الآن حتی در مذهبی ترین سریال ها و فیلم هایی که در رسانه جمهوری اسلامی ایران پخش می شود بخصوص در آنجا که شکل و صبغه هنری به خود می گیرد به چه نسبت تحت تأثیر فرهنگ مقابل شماست و به چه نسبت فضای فرهنگی جامعه شما را متأثر می کند.
پس این گونه نیست که فن آوری ها، اطلاعات، علوم و فرهنگ جبهه مقابل شما اطلاعات و ابزار خنثایی باشد که شما بگویید ما به طرف شبکه اطلاعات حرکت می کنیم، اما سعی می کنیم از همان مسیری که دنیا پیش می رود تبعیت کنیم و به قافله کنونی برسیم و در همین مسیر از قافله کنونی بشر سبقت بگیریم. چنین شکلی از حرکت، برای دست یابی به نظام منسجم فکری متناسب با زیست دینی و موحدانه و بندگی و عبادت در عرصه حیات اجتماعی معقول نیست و شما باید تلاش دیگری را پی ریزی کنید. گرچه ممکن است مجبور باشید برای گذار از دوره کنونی و رسیدن به دوره مطلوب، از این ابزار و فن آوری ها استفاده کنید؛ زیرا ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در فضای فرهنگی ای که بر جهان حاکم شده زندگی می کنیم و تحت تأثیر آن فضا هستیم و جریان نیاز و ارضاء در جامعه ما هم از مناسبات جهانی تأثیر پذیرفته است. به عبارت دیگر امروزه بسیاری از نیازمندی های دنیای اسلام وجامعه مسلمین از جمله الگوی زیست، پوشاک، مسکن و حتی الگوی بسیاری از روابط اجتماعی تحت تأثیر فرهنگ غرب وهمان جریان نیاز و ارضاء در مقیاس جهانی است. بنابراین ممکن است بگویید برای دوره گذار از دنیای مدرن به سمت تمدن اسلامی، در بعضی مراحل مضطر و ناچار از بهره وری از مجموعه اطلاعات و فن آوری های کنونی در عالم هستیم، ولی مسیرحرکت ما نباید به این سمت باشد، بلکه باید متفاوت باشد و باید در این مسیر با برنامه ریزی دقیق، میزان و شکل استفاده از عناصر غربی را در مراحل مختلف ـ به گونه ای که حاصل آن به نفع تمدن اسلامی تمام شود ـ طراحی و برنامه ریزی کنیم.
3- مراحل دست یابی به نظام فکری بر محور وحی
برای حرکت به سمت فرهنگ دینی باید تلاشهایی انجام گیرد.

Share