تفاوت فلسفه و حکمت

حکمت

کاربرد واژه حکمت، فراتر و وسیع تر از واژه فلسفه است و حکمت اعم از فلسفه است. یعنی هم معارف عقلی و فلسفی را حکمت می گویند و هم معارف وحیانی و عرفانی را حکمت می نامند. سپس تفاوت حکمت و فلسفه در آن است که حکمت عام و فلسفه خاص است

پرسش: آیا فلسفه و حکمت یکی است؟ اگر با هم مغایرت دارند، لطفاً توضیح دهید؟

پاسخ:
واژه فلسفه ریشه یونانی دارد، و گفته اند: واژه فلسفه از کلمه (فیلوسوفیا) گرفته شده که مرکب از دو کلمه است: یکی «فیلو» به معنای دوستداری. و دیگر «سوفیا» به معنای دانایی است، پس کلمه (فیلوسوفیا) به معنای دوست دار دانایی خواهد بود، در نتیجه «فلسفه» که کلمه عربی است از آن کلمه یونانی گرفته شده و به معنای فیلسوفی گری است و کلمه فیلسوف یعنی دوستدار دانش.
اما از نظر اصطلاح شایع در میان مسلمین، واژه فلسفه به معنای دانش عقلی است و نوعاً مسلمین همه دانش های عقلی که بر اساس عقل و اندیشه (و نه نقل) بدست می آید، فلسفه می نامند. گر چه به طور خاص، نوعاً فلسفه به دانشی گفته می شود که درباره هستی شناسی بحث می کند. (برای اطلاع بیشتر از این مسئله به منبع ذیل مراجعه شود)(1)
از واژه حکمت نیز تعریف های متعدد شده از جمله گفته اند: حکمت عبارت است از علم قطعی به حقایق اشیاء و احوال و خواص و اوصاف ظاهری و باطنی و مصالح و مفاسد آنها و شناخت ارتباط معلول ها با علت هاشان ... و دارای درجات متعدد است(2)
هم چنین گفته شده: حکمت قضایای حقه ای است که با واقع مطابقت داشته باشد و به نحوی بیان گر سعادت انسان باشد.(3) و در مجموع حکمت عبارت است از، دانش و معرفتی که برای خیر و سعادت انسان است چه از راه عقل چه از راه نقل (آیات و روایات) و چه از راه عرفان و شهود بدست آید.
با توجه به معنایی که برای فلسفه و حکمت ارائه شد، تفاوت آن دو نیز تا حدودی روشن گردید، توضیح مطلب این که: فلسفه به عنوان یک نوع خاصی از هستی شناسی، در واقع جزئی از حکمت است و یکی از مصادیق حکمت به معنای خاص است. یعنی اگر هستی و پدیده های کلی آن از طریق اندیشه های عقلی و به طور کلی، مورد شناسایی قرار گیرد و انسان بخواهد حقایق عینی و هستی را با عینک عقل ببیند و با پای چوبین استدلال در مسیر شناخت آن گام بردارد، اسم این نوع شناخت و دانش و فن را اصطلاحاً فلسفه گذاشته اند و به تناسب این که فلسفه نوعی از شناخت حقایق است، آن را احیاناً حکمت نیز می گویند و به همین جهت صدرالمتالهین اندیشه فلسفی خود را (حکمت متعالیه) نامیده و یا از فلسفه اشراقی به (حکمه الاشراق) یاد می شود و شیخ اشراق سهرودی، اندیشه فلسفی خود را تحت عنوان (حکمه الاشراق) مطرح کرده است.
از سوی دیگر حکمت محدود به شناخت عقلی حقایق نیست. بلکه معارف وحیانی که در ارتباط با شناخت و یا تعلیم مبداء، معاد و معارف مختلف مربوط به سعادت و کمال انسانی را نیز حکمت می گویند و در قرآن هم از آنها به حکمت یاد شده، لذا در سوره جمعه فرمود: «اوست آن کسی که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را به آنان بخواند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد.)(4) و هم چنین معارف شهودی و عرفان را نیز حکمت می گویند و به همین جهت مثلاً عارف بزرگ محی الدین عربی ره آورد شهودی خود را که جزء‌ سنگین ترین متون عرفانی است به نام (فصوص الحکم) نامیده که در آن هر فصل را به نام حکمت یکی از انبیاء نامیده مثلاً (حکمه محمدیه) یا (حکمه هارونیه) و مانند آن.
بنابراین معلوم می شود که حکمت و به تعبیر دیگر کاربرد واژه حکمت، فراتر و وسیع تر از واژه فلسفه است و حکمت اعم از فلسفه است. یعنی هم معارف عقلی و فلسفی را حکمت می گویند و هم معارف وحیانی و عرفانی را حکمت می نامند. سپس تفاوت حکمت و فلسفه در آن است که حکمت عام و فلسفه خاص است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. دائره المعارف تشیع، ج 6، ص 432، نشر شهید سعید محبّی، تهران، 1376 ش.
2. عبدالرزاق قاسانی، اصطلاحات صوفیه، ص 61، نشر بیدار، قم، 1370 ش.
3. جوادی آملی، رحیق مختوم، بخش اول از جلد اول اسفار، نشر مؤسسه مرکز اسراء، قم.
---------------------------
پی نوشت:
1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، سال 1378 ش، ج5، ص 127.
2. قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، 1372 ش، ص 332.
3. طباطبائی، محمد حسین، المیزان، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1372 ش، ج 2، ص 418.
4. جمعه: 2.

Share