زودباوری ما، عامل تسلط شیطان

استاد اصغر طاهرزاده؛
حد حضور شیطان در عوالم غیب
من به این شرکی که در طول زندگی بدان مبادرت کردید، هم کافر بودم و هم کافر هستم. شما مرا ربّ گرفتید و فکر کردید غیر خداوند می تواند ربّ شما باشد و من هم به این گرایش شما دامن زدم با این که می دانستم دارم شما را اغفال می کنم و من به واقع ربّ حقیقی شما نیستم

علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» می فرمایند:
«شیطان به معنی شریر است و شامل جن و انس می شود، ولی در آیه فوق منظور همان اولین شخص است که منشأ همة گمراهی هاست که نام شخصی  او «ابلیس» است و نهایتاً هم کار شیطان صرفاً دعوت و پیشنهاد است و خداوند او را بر ما مسلّط نکرد بلکه انسان است که با زودباوری خود، شیطانِ دعوت کنندة به بدی ها را بر نفس خود تسلّط می دهد و دل خود را ملک او می کند و لذا نباید انسان کاسة گمراهی خود را بر سر دیگری بشکند، زیرا انسان به اعمال خود مسلّط است و پاداش و کیفر عمل هم مربوط به خود انسان است».

ملاحظه می فرمایید که آیه می فرماید: شیطان در قیامت می گوید: «خدا به شما وعده حق داد» پس بدی ها را به خود نسبت بدهید و خوبی ها را به حق، ولی عموماً مردم در اثر تحریکات شیطان عکس آن عمل می  کنند و بدی ها را به غیر نسبت می دهند و خودشان را خوب و بی عیب می دانند، روحیة اهل دنیا این طوری است. اهل دنیا در قیامت بر اساس همین روحیه شان به شیطان می گویند: تو ما را گمراه کردی؛ شیطان می گوید: آخر مگر این طور نبود که خداوند وعدة حق به شما داد و من وعدة باطل، و شما خودتان وعده های مرا پذیرفتید در حالی که من شما را مجبور به اطاعت از خودم نکردم: «ما کانَ لی عَلَیکمْ مِنْ سُلْطان» من هیچ تسلطی بر شما نداشتم، مگر این که در مقابل پیشنهادات خدا توسط انبیاء، من هم پیشنهادهایی به شما کردم، و لذا وسوسة من «اختیار» را از شما نگرفت. مشکل؛ خود شما بودید که در مقابل این دو دعوت، «فَاسْتَجَبْتُمْ لی» پیشنهاد مرا پیروی کردید و حالا هم: «فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا اَنْفُسَکم» مرا ملامت نکنید، خودتان را ملامت کنید، چون ریشه پذیرش وسوسه های من در خود شماست. بعد هم می گوید: «ما اَنَا بِمُصْرِخِکمْ وَ ما اَنْتُُمْ بِمُصْرِخی»؛ حالا هم بی خود شلوغ نکنید، چون نه من می توانم به داد شما برسم و نه شما می توانید به داد من برسید، هر کدام خودمان سرنوشت بدی برای خود رقم زدیم و این سرنوشت عین شخصیت ما است و تغییر ناپذیر است، و بعد ادامه می دهد که: «اِنّی کفَرْتُ بِما اَشْرَکتُمُونِ مِنْ قَبْل»؛ من به این شرکی که در طول زندگی بدان مبادرت کردید، هم کافر بودم و هم کافر هستم. شما مرا ربّ گرفتید و فکر کردید غیر خداوند می تواند ربّ شما باشد و من هم به این گرایش شما دامن زدم با این که می دانستم دارم شما را اغفال می کنم و من به واقع ربّ حقیقی شما نیستم و شما هم به جای تذکرات انبیاء از اغفال های من خوشتان می آمد. «اِنَّ الظّالِمینَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ» ظالمین در عذاب دردناک و عمیقی هستند، چون جان آن ها جهت گیری به سوی ربّ خود را گم کرد و بندگی خدا را که اصل همه آرامش ها بود از دست داد و این عذاب الیم، صورت همان جدا شدن از آرامش بندگی است که در دنیا می توانستند نصیب خود کنند.

همان طور که طراوت و آرامش بندگی و توجّه به ربّ العالمین، در بهشت ظهور می کند و صورت های بهشتی همه بسته به تحقّق آن آرامش است، دوری از بندگی و اضطراب و حرصِ به جهت از دست دادن توجّه به ربّ العالمین در جهنّم ظهور کامل می کند و صورت های عذاب های جهنّمی وابسته به تحقّق آن اضطراب ها و حرص ها است.

Share