بشارت، آسان‌‌‌‌‌‌‌ تر از انذار است

حاج شیخ جعفر ناصری
بشیر ونذیر
مسیری را که انبیا و بزرگان از حواریین ائمه ارائه می کردند، این بوده است که شخص را به سمت اصلاح پیش می بردند؛ اول او را از تعلّقات نفس جدا می کردند و به او می شناساندند؛ سپس او را گرفتار محبت می کردند. در این صورت آن محبت، محبتی پایدار است.

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون؛[سوره توبه، آیه ۱۲۲]
شایسته نیست مؤمنان همگى [به سوى میدان جهاد] کوچ کنند. چرا از هر گروهى از آنان، طایفه اى کوچ نمى کند [و طایفه اى در مدینه بماند]، تا در دین آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آن ها را بیم دهند؟ شاید [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند، و خوددارى کنند.
انذار، کار هر کسی نیست، انسان باید انذار شده باشد تا بتواند انذار کند. انذار، یکی از موضوعات قرآنی و کار انبیا بوده است. بشارت، آسان تر از انذار است. در قرآن، بشارت به همراه انذار آمده است؛ اما انذار به حسب اهمیتش بدون بشارت هم آمده است؛ مانند آیه شریفه:
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ؛[سوره رعد، آیه ۷]
تو فقط بیم دهنده اى.
إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذیرٌ؛[سوره فاطر، آیه ۲۳]
تو فقط انذارکننده اى       .
بشارت، مخصوص سالکی است که حرکت کرده است. اگر به سالک مبتدی، بشارت داده شود، متوقّف می گردد. تجربه نشان داده است که بشارت و دل خوشی زیاد، حرکتی ایجاد نمی کند؛ بلکه فقط دل را خوش می کند؛ آن هم دل خوشی تخیلی که بعد از بیست یا سی سال، انسان متوجه شود که حرکتی نکرده است. این بشارت و دل خوشی برای نفس، شیرین، گوارا و طبیعی است؛ اما آن چه باعث حرکت در خود انسان یا دیگری می شود، انذار است. شیوه انبیا هم همین طور بوده است.
سبک علمای مکتب نجف هم انذار بوده است. مرحوم ملاحسینقلی همدانی که عارفی قویّ، راه رفته و کامل بود، با یک کلمه، انقلابی در افراد ایجاد می کرد؛ انقلابی که افراد، سراغ گناه و اعمال گذشته شان نمی رفتند. ابوفرار نجفی، یکی از افراد شرور نجف بود؛ مرحوم ملاحسینقلی در گوش او جمله ای گفت که می گویند ابوفرار نعره ای زد و به سمت ایوان طلای امیرالمؤمنین علیه السلام رفت و همان جا از دنیا رفت.
بشارت، اگر در طول راه و به همراه محبت باشد، خیلی اثر دارد؛ یعنی شخص انذارهایش را دیده باشد؛ نه این که بشارت برای مبتدی باشد. بشارت برای مبتدی، داعی حرکت نمی شود.
حضرت شعیب علیه السلام در میان انبیا، سیر محبتی داشتند. محبت، فرع معرفت است و معرفت به خدا، فرع مجاهده و شناخت نفس. افرادی که در جامعه، هزار رقم مشکلات دارند، انذار و محبت مورد تأیید قرآنی است که آن ها را نجات می دهد. آخرش باید در انسان، یک حرکتی ایجاد شود. تمام مشکل ما این نیست که محبت نداریم. محبت، فرع معرفت و زحمت است. وابستگی های نفسانی، مانع انسان است. اگر نفس را رها کنی، بیش از هشت ساعت می خوابد. از خواب هم که بیدار شود، میل به انواع غذاها دارد. ارتباط با خانواده هست، ارتباط با اجتماع هست. با این همه اشتغالات، این نفس می خواهد مبتلا به عشق خدا باشد؛ معلوم است که نمی شود.
مسیری را که انبیا و بزرگان از حواریین ائمه ارائه می کردند، این بوده است که شخص را به سمت اصلاح پیش می بردند؛ اول او را از تعلّقات نفس جدا می کردند و به او می شناساندند؛ سپس او را گرفتار محبت می کردند. در این صورت آن محبت، محبتی پایدار است.
---------------
منبع: بنیاد هاد

Share