براهین اثبات وجود خداوند

خداوند

براهین اثبات وجود خداوند را بیان كنید؟

بشر در تاریخ زندگی خود برای درك جهان، راه های گوناگونی داشته و هر فردی به مقتضای استعداد و توانائی فكر خود، راهی را انتخاب نموده و به مقصود رسیده است مهم ترین راه های خداشناسی عبارتند از:
الف: راه فطری
ب: راه عقلی
الف:
مقصود از راه فطرت این است كه یك شعور باطنی و كشش درونی بشر را به سوی خدا رهبری می نماید و حس خداخواهی در نهاد او به صورت یك امر فطری به ودیعت گذارده شده است، این حس بسان غرائز دیگر، انسان را به مقصدی كه هدف اوست، می كشاند.[1]
بشر در ادراك خدا از طریق دل به هیچ نوع برهانی نیاز ندارد، بلكه در پرتو فطرت خداخواهی و حس خداجویی كه در اصطلاح دانشمندان اسلامی نام آن را فطرت می نامند، به سوی خدا متوجه می گردد.
قرآن كریم: "فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدّینَ حَنیفاً فَطرَتَ اللَّهِ الّتی فَطَرَالنّاسَ عَلیها؛[2] پس روی خود به سوی دین حنیف كن كه مطابق فطرت خدا است، فطرتی كه خدا بشر را بر آن فطرت آفریده».
ظاهراً قرآن كریم اولین كتابی است كه این مسأله را طرح كرده است و اكنون پس از چهارده قرن می بینیم دانش بشری آن را تأیید می كند.[3]
از هر انسانی در هر زمانی و در هر مكانی و در هر رژیمی سؤال كنیم كه شما در این جهان چه احساسی دارید؟ آیا احساس می كنید كه مستقل هستید و یا در خود احساس وابستگی دارید؟ كسی نیست كه بگوید من در این جهان احساس می كنم كه مستقل هستم، همه و همه در خود این احساس وابستگی را دارند لكن این احساس صادقانه دو گونه اشباع می شود:
1. احساس صادق با اشباع صادق.
2. احساس صادق با اشباع كاذب.

نظیر طفلی كه احساس گرسنگی می كند این احساس صادق است كه گاهی با مكیدن پستان پر شیر مادر، صادقانه اشباع می شود و گاهی این احساس صادقانه با مكیدن پستانك خشك، كاذبانه اشباع می شود. در انسان هم اصل وابستگی یك واقعیت و حقیقتی است، لكن وابسته به چه 1. به قدرت خدا 2. به قدرت طبیعت؟ خود طبیعت هم وابسته به صدها شرط است. پس باید وابسته به قدرتی باشیم كه دیگر همچو ما وابسته نباشد.[4]
ب: چنان كه مقصود از راه استدلال این است كه بشر از روی دلائل علمی به وجود خدایی پی می برد و بر وجود او مانند بسیاری از موجودات و مسائل عقلی دیگر استدلال می كند و راهنمای او در این طریق، برهان و استدلال و تفكر عقلی است از این نظر، هر نوع خداجویی كه نتیجه مستقیم كنجكاوی و بحث و استدلال باشد، توحید استدلالی نامیده می شود. خواه ریشه آن علوم حسی و تجربی باشد و یا اساس آن را دلائل عقلی و فلسفی تشكیل دهد.[5]
مزیت این نوع خداشناسی از توحید فطری، در این است كه توحید فطری در عین شرافت و لطافت نمی تواند راهنمای دیگران باشد، بلكه هر فردی باید شخصاً كشش و جاذبه فطرت خود را به سوی خدا احساس نماید، زیرا احساس درونی را نمی توان از طریق گفت و شنود به دیگران انتقال داد، ولی توحید استدلالی علاوه بر اینكه می تواند راهنمای خود استدلال كننده به سوی خدای جهان باشد، می تواند از نقطه تحولی در فكر دیگران هم به وجود آورد، زیرا توحید استدلالی نتیجه یك سلسله دلائل علمی و فلسفی است كه می توان آنها را به جهانیان عرضه داشت.
دلیل بر وجود خداوند جهان یكی دو تا نیست، علم و فلسفه با دلائل زیاد، ضرورت وجود صانع را ثابت نموده و در طول تاریخ زندگی بشر، هر كسی به فراخور فهم و استعداد و پایه معلومات خود، از طریقی خدای خود را شناخته و به یكی از براهین علمی و فلسفی استناد نموده و عقاید مذهبی خود را بر آن استوار ساخته است. نقل و توضیح این دلائل انبوه و گوناگون از حوصله این پاسخنامه بیرون است، حتی تشریح برخی از دلائل فلسفی درخور یك رساله می باشد ولی این مانع از آن نیست كه تا آنجا كه صفحات محدود این پاسخنامه اجازه می دهد برخی از دلائل روشن و استوار و همگانی توحید را مورد بررسی قرار دهیم.

برهان نظم:

نظامات جهان آفرینش، روشن ترین و همگانی ترین برهان خداشناسی است، قرآن مجید و پیشوایان بزرگ اسلام با بیانات مؤكّدی مردم را به مطالعات كتاب آفرینش كه سراسر صفحات و سطور مختلف آن، بر نظم و ترتیب، محاسبه و اندازه گیری، دخالت عقل و اندیشه بزرگ در آفرینش آن گواهی می دهند، دعوت نموده است. حتی به این دعوت كلی اكتفاء نورزیده و با بیان نمونه هائی از نظامات حیرت انگیز این جهان، راه مطالعه و بررسی را به روی عموم بشر گشوده است.
علت عنایت كتاب آسمانی و پاسداران وحی به پیمودن این راه، این است كه هر فردی به فراخور دانش و بینش و استعداد خود، می تواند نمونه های بارزی از نظم جهان را درك كند، و از وجود نظم شگرف كه در هر ذره ای از ذرات بی شمار آن نهفته است، به وجود ناظمی كه از روی فكر و اندیشه و محاسبه به آن نظم بخشیده است، پی ببرد.
قرآن كریم: "اَلَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَمَواتٍ طباقاً ما تَری فی خَلْقِ الرَّحمنِ مِنْ تَفاوتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ مِنْ فُطُورٍ؛[6] آن خدایی كه هفت طبقه آسمان را آفرید تو در خلق رحمان هیچ تفاوتی نمی بینی به دقت نظر كن آیا هیچ فطور و اختلافی در نظام عالم به چشمت می خورد".
منظور از نبودن تفاوت در خلق، این است كه تدبیر الهی در سراسر جهان زنجیروار متصل به هم است و خدای عزّوجل اجزای عالم خلقت را طوری آفریده كه هر موجودی بتواند به آن هدف و غرضی كه برای آن خلق شده برسد.[7]

پایه های برهان نظم:

اركان این برهان را سه مطلب تشكیل می دهد:
1. هر پدیده ای علتی دارد: شاید از ضروری ترین اندیشه های بشر این باشد كه هر پدیده ای به دنبال علتی است كه وجود آن را ایجاب می نماید و هیچ پدیده ای بدون علتی كه سرچشمه وجود آن است، به وجود نمی آید. بشر این قانون كلی را از كاوش كاملی كه در طول زندگی انجام داده به دست آورده و هرگز تا كنون دیده نشده كه پدیده ای خود به خود و بدون علتی گام به پهنه هستی بگذارد.
2. نظم در آفرینش موجود، دلیل بر وجود عقل در پدیدآورنده است: این دومین پایه برهان نظم است و از نظر بداهت و روشنی اگرچه به پایه اصل نخست نمی رسد، ولی در عین حال پس از یك بررسی كوتاه، به صورت یك امر مسلم و بدیهی جلوه می كند.
اگر وجود اثر حاكی از وجود مؤثر است، همچنین خصوصیات اثر، ما را به خصوصیات وجود مؤثر راهنمایی می كند، خلاصه وجود اتومبیل گواهی می دهد كه سازنده ای دارد، چنان كه خصوصیات آن شهادت می دهد كه سازنده وی از دانشهای مربوط به صنعت اتومبیل سازی، كاملاً آگاه بوده است.
3. نظامات شگفت انگیز جهان آفرینش: رموز و نظامات دقیق و پیچیده جهان آفرینش، بسان اقیانوس ژرف و ناپیدا كرانه ای است كه در تاریكی جهل بشر، فرورفته و بشر فقط توانسته است با دانشهای كنونی خود چند متر كوتاهی از این اقیانوس پهناور را روشن سازد.[8]
اصولاً متفكران بزرگ این خصیصه را دارند كه هیچ موضوعی را بیهوده نمی انگارند و به هیچ چیزی سرسری نمی نگرند و از مسائل ساده و عادی درسهای بزرگ می گیرند. مثلاً نیوتن در سقوط سیبی از درخت قانون جاذبه عمومی را كشف نمود و ارشمیدس حس كرد كه بدنش در آب سبك می شود و در پرتو این فكر اصول تعادل مایعات را به دست آورد.
لذا قرآن آن گروهی را بنده حقیقی خدا می داند كه در جهان آفرینش به تفكر پردازند و آیات خلقت را سطحی و سرسری نگیرند.[9]

2ـ برهان امكان و وجوب

قرآن كریم: "یا اَیها النّاس اَنْتُمُ الْفُقَراءِ اِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنی الْحَمیدُ؛[10] ای مردم، شما محتاج به خدائید و خدا تنها بی نیاز و ستوده است".
تمام موجوداتی كه در این جهان می بینیم همه روزی معدوم بوده اند. سپس لباس وجود بر تن كرده اند، و یا به تعبیر دقیق تر روزی هیچ نبوده اند و سپس وجود شده اند، این دلیل بر آن است كه آنها (معلول) وجود دیگری هستند و از خود هستی ندارند.
و می دانیم هر وجودِ معلولی وابسته و قائم به علت خویش و سراپا نیاز و احتیاج است و اگر آن علت نیز معلول علّت دیگری باشد او هم به نوبه خود محتاج و نیازمند خواهد بود، و اگر این امر تا بی نهایت تسلسل پیدا كند، مجموعه ای از موجودات نیازمند و فقیر خواهیم داشت. مسلم است كه چنین مجموعه ای هرگز وجود نخواهند یافت، چرا كه بی نهایت نیاز، نیاز است، و بی نهایت فقر، فقر. هرگز از بی نهایت صفر عددی به وجود نمی آید و از بی نهایت وابسته، استقلالی حاصل نمی شود.[11]
استاد سبحانی در كتاب (راه خداشناسی) می فرماید: گروهی از فلاسفه اعتقاد دارند كه برهان های حسی مثل نظم و... مخصوص گروهی است كه نمی توانند بدون واسطه قراردادن مخلوقات به وجود خدا پی ببرند و همواره ناچارند از مطالعه و آثار او، وجود او را ثابت كنند و به اصطلاح از ظاهر بر وجود باطن استدلال می نمایند، ولی گروهی كه با اصول فلسفی آشنائی دارند و دیده باطنی آنها كاملاً باز است، می توانند با یك محاسبه عقلی به وجود او پی ببرند، بدون آن كه پای مخلوقی را به میان بكشند و آن همان راه برهان امكان و وجوب است.[12]
شیخ الرئیس در اشارات پایه های برهان امكان و وجوب را چنین تقریر كرده:
1. بر خلاف اندیشه گروهی از سوفسطائیها اصل هستی به طور اجمالی قابل انكار نیست و در جهان خارج از اندیشه، وجود و واقعیتی غیرقابل انكار هست.
2. هر نوع تحقق و هستی از دو نوع خالی نیست، یا واجب است و یا ممكن و به عبارت دیگر یا هستی از خود دارد و وجود او از خود او می جوشد و یا هستی را از جای دیگر گرفته است و از این دو قسم خالی نیست و قسم سومی ندارد.
3. هر موجودی كه وجود ندارد، قطعاً در تحقق خود نیاز به علتی دارد كه به آن، تحقق بخشد و این مطلب به قدری روشن است كه جزء امور بدیهی شمرده می شود.
4. رشته ممكنات نمی تواند از یك سلسله علل و معلولات بی نهایت كه همگی ممكن است تشكیل پیدا كند، زیرا لازمه آن تسلسل است و همچنین نمی تواند دو ممكن در یكدیگر بدون واسطه یا با واسطه در یكدیگر تأثیر كنند و به همدیگر هستی بخشند، زیرا نتیجه آن دور است و دور محال عقلی است.[13]
ابن سینا به وجود این برهان افتخار می كند و آن را عالی ترین و استوارترین برهان خوانده و می گوید:
"تأمل كیف لم یحتج بیاننا لثبوت الاوّل و وحدانیة و برائته عن الصمات الی تأمل لغیر نفس الوجود...؛[14] در این برهان هرگز جز به بررسی خود وجود به چیزی دیگر نیاز نداریم و مطالعه خود وجود، ما را به موجودی واجب رهبری می نماید".

برهان وجوب:

اساس این برهان همان قاعده معروف فلسفی است كه "الشیء ما لم یجب لم یوجد"[15] یعنی تا پدیده ای وجود آن از ناحیه علت، حضوری و واجب نگردد، لباس وجود بر خود نمی پوشد. برای توضیح برهان فوق اولاً به توضیح مفاد قاعده می پردازیم سپس به نحوه استدلال با آن، بر وجود خدا اشاره می نمائیم.
1. هر پدیده ممكن مانند روئیدن گیاه، وزش باد در حد ذات خود نه تقاضای هستی را دارد و نه تقاضای عدم، بلكه هستی و نیستی آن معلولِ بود و نبود علت آن است، در صورت وجود علت، جامه هستی به خود می پوشد و در صورت نبودن آن، تحقق نمی پذیرد و این مطلب آنچنان روشن و واضح است كه نیازی به توضیح ندارد.
2. هر گاه علتِ پدیده ای از اجزاء و شرائطی مركب باشد كه جملگی به معلول تحقق می بخشد، در این صورت معلول موقعی تحقق می پذیرد كه تمام آن اجزاء و شرائط وجود داشته باشد و اگر در میان هزار و یك شرط، یكی موجود نباشد، در این صورت معلول جامه وجود به خود نمی گیرد.
3. از بیان پیش استفاده شد كه مادامی كه پدیده حالت تساوی دو طرف (وجود و عدم) دارد، هرگز لباس هستی به خود نخواهد گرفت، بنابراین شرط اساسی برای پیدایش پدیده این است كه حالت تساوی و امكانِ نفوذِ عدم، از بین برود و وجوب وجود و ضرورت تحققِ معلول، قطعیت و ضرورت یابد.
از این بیان روشن می شود كه هر پدیده ای تا ضرورت وجود پیدا نكند، لباس هستی به خود نمی پوشد. و از نظر عقلی، قبلاً پدیده ضرورت و وجوب وجود پیدا می كند، بعداً موجود می شود. این است مقصود فلاسفه كه می گویند "الشی ء ما لم یجب لم یوجد".
توضیح: هرگاه فرض كردیم كه یك رشته از ممكنات به صورت امور متناهی و یا نامتناهی در كنار یكدیگر قرار بگیرند، در این صورت هرگاه از وجوب وجودِ معلول اخیر، سؤال كنیم جواب خواهیم شنید كه علت آن، به آن صفت وجوب داده و رنگ امكان را از چهره او پاك كرده است، هرگاه سراغ علت آن برویم، همان جواب را خواهیم شنید. بالاخره انگشت روی هر كدام بگذاریم، وجوب و ضرورت خود را از موجود بالاتر كسب كرده و همه این پاسخها صحیح است.
ولی هرگاه همه رشته را خواه متناهی و خواه نامتناهی مورد سؤال قرار دهیم و بگوئیم كه مجموع این رشته همگی ممكن است و هیچ نوع ضرورت وجود در آن مشاهده نمی شود و امكان نفوذ عدم برای همه آن مسدود نیست، چگونه این رشته ممكن است رنگ امكان را از خود زدوده و لباس وجوب پوشیده است.
این جاست كه عقل داوری می كند كه در كنار این رشته باید موجود واجب الوجودی باشد كه به همه این سلسله، وجوب وجود بخشد و غبار امكان را از چهره آنها بیفشاند و باب نفوذ عدم را به روی آن ببندد.[16]
مرحوم صدرالمتألهین با این قاعده بر وجود واجب الوجود، استدلال كرده است.[17]
براهین عقلی برای اثبات صانع، بیش از آن است كه ما بیان كردیم. مثل برهان صدیقین،[18] برهان ترتب،[19] برهان اسدّ و اخصر،[20] برهان وجودی یا ذاتی[21] و برهان های دیگر.

 

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

1ـ براهین اثبات خداوند، آیت الله جوادی آملی.

 

پی نوشت ها:

[1] سبحانی، جعفر، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ص36.
[2] روم / 30.
[3] مطهری، مرتضی، معارف اسلامی در آثار شهید مطهری، ص60.
[4] قرائتی، محسن، اصول عقاید، ص19.
[5] راه خداشناسی و شناخت صفات او، همان، ص36.
[6] ملك / 3.
[7] طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، فارسی، ج19، ص587.
[8] راه خداشناسی و شناخت صفات او، همان، ص105.
[9] آل عمران / 191؛ فرقان / 73.
[10] فاطر / 15.
[11] مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج18، ص221.
[12] راه خداشناسی و شناخت صفات او، همان، ص212.
[13] ابن سینا، اشارات، (چاپ جدید)، ج3، ص18.
[14] همان، ص66.
[15] ر.ک: طباطبايي ، سيد محمد حسين ؛ نهاية الحکمة ، قم ، مؤسسه نشر اسلامي ، 1420ق، ص74: "الشيء ما لم يجب لم يوجَد و فيه بطلان القول بالأولوية".
[16] راه خداشناسی و شناخت صفات او، همان، ص217.
[17] صدرالمتألهین، اسفار، ج6، ص36.
[18] همان، ص15.
[19] همان، ص165.
[20] همان، ص166.
[21] فروغی، محمدعلی، سیر حكمت در اروپا، ج1، ص91.

Share

دیدگاه‌ها

با عرض سلام خدمت شما ؛ 18 سالم هست و شبهات سختی برایم پیش امده که در وبلاگ mimsad1.blogfa.com قرار داده ام تحت عنوان الاشکال علی برهان النظم ... اگر پاسخ فرمودید لطفا در بخش نظرات وبلاگم یا ایمیلم اطلاع بفرمایید ممنون