خطبه البیان یا خطبه الافتخار و بررسی سند و اعتبار آن

خطبه البیان یا خطبه الافتخار
مضمون این خطبه به پیش گویى هایى درباره آینده و معرفى امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نقل از خود آن حضرت و همچنین تبیین آخرالزمان و نشانه هاى ظهور مهدى (علیه السلام)، اختصاص دارد.

خطبه البیان یا خطبه الافتخار و بررسی سند و اعتبار آن

پرسش: سلام علیکم، متن کامل خطبه البیان منسوب به امیرالمومنین سلام الله علیه را می خواستم به علاوه اعتبار ان در انتساب به حضرت.

پاسخ: در ابتداء به جملاتی از آن خطبه اشاره می کنیم :

حدثنا محمد بن أحمد الأنباری قال: حدثنا محمد بن أحمد الجرجانی قاضی الری قال: حدثنا طوق بن مالک عن ابیه عن جده عن عبدالله بن مسعود رفعه إلی علی بن ابی طالب (علیهما السلام):…ثم یسیر بالجیوش حتی یصیر إلی العراق و الناس خلفه و أمامه، علی مقدمته رجل اسمه عقیل و علی ساقته رجل اسمه الحارث. فیلحقه رجل من أولاد الحسن فی إثنی عشر ألف فارس، و یقول: «یابن العم! أنا أحق منک بهذا الأمر لأنی من ولد الحسن و هو أکبر من الحسین». فیقول المهدی: «إنی أنا المهدی». فیقول له: «هل عندک آیة أو معجزة أو علامة؟» فینظر المهدی إلی الطیر فی الهواء فیؤمی إلیه فیسقط فی کفه فینطق بقدرة الله تعالی و یشهد له بالإمامة. ثم یغرس قضیباً یابساً فی بقعه من الأرض لیس فیها ماء فیخضر و یورق. و یأخذ جلموداً کان فی الأرض من الصخر فیفر که بیده و یعجنه مثل الشمع. فیقول الحسنی: «الأمر لک»، فیسلم و تسلم جنوده…سپس [امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] با سپاهیان حرکت می کند و به عراق می رسد؛ در حالی که مردم، اطراف آن حضرت هستند. پیشاپیش ارتش مردی است به نام عقیل و بر ساق لشکر، مردی است به نام حارث. سپس مردی از اولاد امام حسن (علیه السلام) همراه دوازده هزار سواره به او ملحق می شوند. و آن مرد می گوید: «ای پسر عمو ! من به تصدی این امر، از تو سزاوارترم؛ چون من از فرزندان حسنم و او از حسین بزرگ تر بود ». امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «همانا من مهدی هستم. » آن مرد می گوید: «آیا نشانه، معجزه یا علامتی نزد تو هست؟ » پس مهدی به پرنده ای در آسمان، نگاه می کند سپس اشاره ای به آن پرنده می نماید و پرنده روی دست حضرت می نشیند و به قدرت خدا به تکلم آمده و به امامت حضرت شهادت می دهد. سپس حضرت چوب خشکی را در زمینی بی آب می کارد و آن شاخه سبز شده و برگ می دهد. و سنگی از زمین بر می دارد و با دست خرد می کند و مثل شمع خمیر می کند. حسنی می گوید: «این امر، برای تو است » آن گاه تسلیم شده و سپاهش را نیز تسلیم می کند….

مضمون خطبه البیان

بر اساس آنچه در الزام الناصب آمده و مفصل ترین نقل خطبه محسوب می شود، مضمون اصلی خطبه البیان را می توان در سه بخش کلی دسته بندی کرد. بیان صفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، بیان ویژگی های شخص امام علی(علیه السلام) از زبان خودش و نکاتی درباره آخرالزمان و وقایع مربوط به ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

در بخش ویژگی های امیرالمومنین عباراتی در متن خطبه به کار رفته که موجب شده برخی از علمای شیعه این خطبه را به لحاظ محتوایی غیرقابل دفاع بدانند. در این بخش صفاتی به امام علی علیه السلام نسبت داده شده است که در متون دیگر حدیثی همانند آن دیده نمی شود و به گفته برخی از حدیث شناسان مثل علامه مجلسی نمونه این تعابیر در کتاب های غلات مشاهده می شود.[مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۸]

در بخش توصیف ویژگی های آخرالزمان تاکید این خطبه بر گسترش فساد و دوری مردم از ظواهر دینی است.

ترجمه ها و شرح ها

آقا بزرگ تهرانی در الذریعه دو ترجمه فارسی برای این خطبه نام برده که یکی از آنها به صورت شعر است.[آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج ۷، ص ۲۱۰] وی هم چنین شش شرح برای این خطبه ذکر کرده است.[تهرانی، الذریعه، ج ۱۳، ص ۲۱۸ - ۲۱۹]

اما اعتبار یا عدم اعتبار خطبه البیان :

عبدالله بن مسعود - به اسنادی که در متن خطبه مذکور است – می گوید: زمانی که امیرالمومنین امر خلافت را عهده دار گردید، پس از سه روز به بصره آمد و به مسجد جامع شرفیاب شده برفراز منبر قرار گرفت و در ضمن خطبه ای به مناسبت حوادث و مصائبی که بعد از رحلت پیامبر برای امت روی می دهد اشاراتی فرمود. در این بین، منکری به نام "سوید بن نوفل هلالی" از بزرگان خوارج، سخن امام را قطع کرد و پرسید که: وی این چیزها را از کجا می داند؟ حضرت به دیده خشم به وی نگریست و در باب اوصاف خود و احاطه علم خویش، عبارتهایی مسجّع بر زبان آورد که بیان احوال وی بود، مثل :"انا سرّ الأسرار انا شجره الأنوار؛ انا دلیل السموات؛ انا انیس المسبّحات" و غیر اینها.[حائری یزدی علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج 2، ص 148- 191، اول، بیروت، 1422 ق]

این خطبه بسیار طولانى تنها در منابع متأخر، یافت مى شود. شاید دسترس ترین منبع آن، کتاب الزام الناصب، نوشته على یزدى حائرى (م 1333ق) باشد. در این کتاب، سه نسخه و به عبارتى سه متن براى خطبه البیان ذکر شده که هر یک با دیگرى تفاوت هاى زیادى دارد. براى دو نسخه اوّل آن، منبعى ارائه نشده و نسخه سوم را به کتاب الدر المنظم فی السرّ الاعظم نوشته «محمّد بن طلحه شافعى»،(م 652ق) منتسب می کند که وى از عالمان اهل سنت و دوستداران اهل بیت است.[حائری یزدی علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج 2،، ص 232]

افرادی که در این کتاب به عنوان سند حدیث معرفی می شوند -غیر از «طوق بن مالک» که او نیز محدث نیست و روایتى از او نقل نشده، بلکه یکى از فرماندهان هارون الرشید بود و در سال 216ق از دنیا رفت- همگی مجهول هستند.[الطبری، ابوجعفر، تاریخ الطبرى، دار التراث، بیروت، دوم، 1387ش، ج 8، ص 323؛ یعقوبی،احمدبن ابی یعقوب،تاریخ یعقوبى،دارالصادر، بیروت،بی تا،ج 2،ص 424]

منبع و سند خطبه البیان

مهم تر از سلسله سند، راوى اصلى، یعنى «عبداللّه بن مسعود» است که چند نکته درباره وی قابل توجه است:

1. وى پیش از خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) از دنیا رفت و با توجّه به تصریح خطبه که على (علیه السلام) خطبه البیان را پس از خلافت خود در بصره یا کوفه ایراد کرده، نمى توان گفت که در زمان حیات ابن مسعود بیان شده باشد.
2. جالب تر از این، مرفوع بودن سند است؛ یعنى بین ابن مسعود و شنونده خطبه، شخص یا اشخاصى وجود دارند و این مطلب، جاى هیچ گونه توجیهى درباره نادرستى سند خطبه باقى نمى گذارد.
3. به اعتراف دانشمندان اهل سنت، در شرح حال عبدالله بن مسعود آمده است که وی در کتب حدیثی، هیچ گاه از علی (علیه السلام) روایت نکرده است.[المزی، یوسف بن الزکی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ش 3564، موسسة الرسالة، بیروت، 1400ق، ج 16، ص 121]
4. وثاقت ابن مسعود هم در نزد ما ثابت نیست، چرا که درباره وی گفته می شود او در نقل حدیث، دقت نداشته است.[کشّى، ابو عمرو، محمد بن عمر بن عبد العزیز، رجال الکشی، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، 1490 ه‍ ق، ص 38]

پس با این اوصاف و توضیحات جای اعتمادی نسبت به سند این خطبه، باقی نمی ماند.

أحمد بن یحیی بن أحمد بن ناقة در کتاب خود موسوم به «ملحق نهج البلاغة» برخی خطبه های علی (علیه السلام) را که در نهج البلاغه نبوده، مانند خطبة البیان جمع کرده است[حسینى خطیب، مصادرنهج البلاغة وأسانیده ، ناشر: دارالزهراء، سال چاپ 1367، نوبت چاپ چهارم، مکان: بیروت ، ج 1، ص 286]، شیخ آغا بزرگ تهرانی می گوید: میان کتب تراجم آن چه جستجو کردم ،نام و یا شرح حالی از این شخص نیافتم[آغا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، نشر دار الاضواء بیروت، چاپ سوم، 1403، ج 7، ص 199].

علاوه بر شروح زیادی که به فارسی و عربی به توضیح و تأویل و صحت و سقم این خطبه نوشته شده[آغا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، نشر دار الاضواء بیروت، چاپ سوم، 1403،، ج 5، ص 39 و ج 7 ، ص 219 و ج 13، ص 209؛ حاجی خلیفة، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون ،نشر دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 715]، به نظم نیز آراسته[آغا بزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، نشر دار الاضواء بیروت، چاپ سوم، 1403،، ج 9، ص 491] شده است.

مؤلف کتاب "بشارة الاسلام" می نویسد: مستند صحیحی برای این خطبه نیافتم و هیچ کدام از محدثان بزرگ مانند کلینی، صدوق و شیخ طوسی آن را نقل نکرده اند و از این که علامه مجلسی با همه اطلاع و احاطه بر احادیث، این خطبه را نیاورده است، نشانگر بی اعتمادی وی به این خطبه است...[آل حیدر، سید مصطفی، بشارة الاسلام، موسسة البعثه، تهران،1410ق، ص 75، ح 214]

برخی خواسته اند عبارات این خطبه را که به ظاهر غلو آمیز می آید به کتب معتبر شیعه، از قبیل کتاب بصائر الدرجات محمد بن حسن بن فروخ صفار (م 290 ق) یا البدء و التاریخ مقدسى، تاریخ طبرى و رجال الکشى منتسب کنند که اگر مقصود ایشان فقط چند کلمه یا جمله از خطبه البیان است، باید گفت آنها را سیّد رضى هم در نهج البلاغه آورده است، ولى قطعاً سازندگان خطبه البیان ، آن کلمات یا جملات را از نهج البلاغه یا منابع معتبر دیگر گرفته اند[بید آبادى، مسعود، نگاهى به خطبة الافتخار و خطبه تطنجیه، فصل نامه علوم حدیث، دارالحدیث، ش 25، ص 69]. و اینها دال بر اعتبار این خطبه نمی تواند باشد. نهایت این که مضامینی از این خطبه که در کتب ذکر شده آمده است، بر فرض داشتن سایر شرایط وثاقت متن و سند، به اعتبار همان کتب مورد قبول واقع می باشد.

از مجموع آنچه درباره این خطبه گفته شد، می توان چنین نتیجه گرفت که دلایل مخالفان این خطبه، قوی تر است و روایت، به دلیل مجهول بودن جد طوق و ضعیف بودن عبدالله بن مسعود، ضعیف است. از طرف دیگر، مرسل بودن آن، دلیل دیگری بر ضعف روایت می باشد. عدم اعتنای بزرگان به این خطبه و عدم ذکر آن در کتب دست اول نیز اطمینان ما را به ضعف روایت بیشتر می کند.

در متن خطبه نیز مطالبی وجود دارد که بوی غلو از آن، استشمام می شود و اگر ظاهر آن را اخذ کنیم، مشعر به کفر است. این خود باعث عدم پذیرش و اعتماد به این خطبه شده و اشکالات تاریخی موجود در متن نیز مزید بر علت است.

اما از سویی برخی مطالب موجود در این خطبه، توسط آیات و روایات دیگر تأیید می شوند و این امر، باعث می شود برخی در پذیرش آن، قائل به تفصیل شوند و عباراتی که مخالف قرآن و سنت قطعیه است را نپذیرفت؛ اما پذیرش سایر قسمت ها را بدون مانع بدانند که نظر نهایی ما نیز همین است.

پس با توجه به سند و منبع ضعیف خطبه البیان و اشکالات اساسی که به آن وارد می شود، بزرگان علمای شیعه از انتساب این خطبه به امام علی (علیه السلام) خودداری کرده و در کتاب های خود نیاورده اند و بعضی آن را ساخته و پرداخته غلات و صوفیه می دانند.

خطبه البیان یا خطبه الافتخار و بررسی سند و اعتبار آن

منابع: 
1. 
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
2. دانشنامه مجازی اهل بیت علیهم السلام
3. اسلام کوئست

Share

دیدگاه‌ها

نظر به جریان دوازده ساله خطبه البیان در مسهد مقدس و وقوع جمیع ایات ان دیگر نیازی به بررسی صحت و سقم ان نیست .