معیار تشخیص خیر + عکس نوشته

عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم

معیار تشخیص خیر

قال الله تعالی : …عَسي‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ عَسي‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ[سوره بقره/ آیه 216]؛ چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است ؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شر شما در آن است.

توجه: برای مشاهده و دریافت تصویر در اندازه اصلی و بزرگتر، روی آن کلیک کنید.

[توضیح]: معیار تشخیص خیر

مؤمن در فکر خیر است؛ نه لذّت حسّی و سود دنیایی. البته این خیر گاهی لذیذ و نافع و گاهی تلخ و زیانبار است؛ اگر نسبت به حسّ و طبیعت بررسی شود، برای ذائقه و نیز از نظر منافع مادّی، لذیذ و سود آور نیست، ولی عقل آن را خیر می داند. از این بالاتر، گاهی برخی از کارها، نه تنها برای ذائقه و حسّ، لذّت و از لحاظ مسائل مادّی، سودی ندارد، بلکه عقل هم در تشخیص خیر بودن او "راجل" و درمانده است؛ امّا وحی که اشراف بر عقل دارد و معلّم آن است و آن را شکوفا و دفینه های آن را آشکار و شکفته تر می کند، به عقل می فهماند که فلان کار خیر است و آنگاه عقل، خیر بودن آن را می فهمد و می پذیرد و دستور انجام آن را به بدن صادر می کند.

در قرآن کریم آمده است که باید معیار کارها، خیر باشد و لذّت و سود ظاهری نباشد و خیر را هم باید وحی بیان کند:

عَسي‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ عَسي‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ...[سوره بقره، آیه 216]؛ چه بسا شما چیزی را دوست دارید، از این جهت که به ذائقه شما گواراست یا به منافع مادّی شما لطمه ای وارد نمی کند، بلکه اثر مثبتی هم نسبت به آن دارد؛ ولی در حقیقت آن چیز به حال شما ضرر دارد و خیر نیست.

از این آیه کریمه، معلوم می شود حقیقت ما را همان جان و فطرت تأمین می کند و بدن و منافع بدنی، ابزاری بیش نیست.

گاهی انسان "احول" و دوبین است و گاهی هم، چون محقّق و بینا نیست، سراب را آب می پندارد؛ در این صورت بصیری محض لازم است که به انسان بگوید در کجا دوبین و در کجا سراب زده هستی و آب نما را آب تلقّی می کنی. ذات اقدس اِله خود را به عنوان بصیر محض معرفی کرده است: إِنَّهُ بِکُلِّ شَيْ‏ءٍ بَصيرٌ.[سوره ملک، آیه 19 بصیر بودن خداوند نکات آموزنده فراوانی را در بر دارد که یکی از آنها دستور حیاست که خدا شما را می بیند.

گذشته از این نکته تربیتی، مطلب اخلاقی دیگری را هم به ما یاد می دهد که گاهی انسان نابیناست و اصلاً نمی بیند و تفریط در دید دارد. گاهی افراط در دید دارد که دو گونه است: گاهی یکی را دو و گاهی هیچ را چیز می بیند.

کسی که از نظر دید کور باشد، نیازمند به بصیر است تا او را راهنمایی کند و اگر بینا باشد، ولی بینش او معتدل نباشد، احول و دو بین باشد یا سراب را آب پندارد، نیز نیازمند به بصیر حاذق است تا او را معالجه و هدایت کند. از نظر مسائل اخلاقی خیلی چیزهاست که انسان در مورد آنها بصیرت ندارد، انسان در نهانخانه قلب خود یا کور یا احول یا سراب زده است و نیازمند به راهنمای بصیری است.

برخی اصلاً در تشخیص راه نابینایند. از این رو، قرآن کریم می فرماید: لا تَعمی الأبصارَ وَلکِن تَعمیَ القلوبُ الّتی فی الصّدور؛[سوره حج، آیه 46] که اینها گرفتار تفریط در دید راه هستند و برخی دیگر، احول و تندرو هستند و در کنار راه اصلی، راه دیگر را هم می بینند و بعضی هم سراب زده اند، چیزی را که راه نیست راه می پندارند.

در هر سه حال، انسان نیازمند به خدای بصیر و درون بین و برون بین است. هم گناه چشم و هم گناه دل را می بیند: یَعْلَمُ خائنَةَ الاَعیُن وما تُخفی الصّدور.[سوره غافر، آیه 19]

آنچه را چشم یا دل خیانت می کند، خدا می بیند. چون بصیر و علیم مطلق است. بنابر این بشر در تشخیص خیر که مبنای کار در تهذیب روح و اخلاق است، نیازمند به وحی است.

 

منبع: برگرفته از تفسیرموضوعی قرآن کریم – مبادی اخلاق در قرآن – تالیف: آیت الله جوادی آملی صص254-255-256-257.

معیار تشخیص خیر

Share