مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن

مرحوم ملا احمد نراقی؛
مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن
هر کسی که در مقام سلوک راه سعادت باشد، و مراقبت از احوالات خود نماید، به قدر استعداد و قابلیت خود بر می خورد به آنچه می رسد به او از الطاف ربانیه و فیوضات رحمانیه...

مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن

زنهار ای جان برادر ! تا حدیث بیماری روح را سهل نگیری، و معالجه آن را بازیچه نشماری، و مفاسد اخلاق رذیله را اندک ندانی، و صحت روح را به صحت بدن قیاس نکنی. و چگونه عاقل چنین قیاس کند، و حال آنکه مقصود از صحت بدن از برای کسانی که از روح و صلاح و فساد آن فراموش کرده اند، نیست مگر زندگانی پنج روزه دنیا، و زیست کردن در این عاریت سرا. و بر مرض آن مفسده ای مترتب نمی شود مگربازماندن از لذات خسیسه جماع و غذا و امثال اینها.

و اما اخلاق ذمیمه که بیماری روح از آنها است، باز می دارد آدمی را از رسیدن به لذت سعادت ابد، و پادشاهی سرمد. وهر یک از آنها پرده ای است ظلمانی، که مانع «اشراقات»(تابش ها، درخشش ها) انوار الهیه، و عایق فیوضات «نفحات»( نسیم ها. یعنی: مانع تجلیات نسیم رحمانی است) رحمانیه است، و مسامحه در معالجات آنها آدمی را به هلاکت دائمه وشقاوت ابدیه می رساند. و صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانی ابدی و حیات حقیقی است.

و بعد از آنکه ساحت نفس انسان از اخلاق ناپسند، پاک، و به صفات ارجمند به ترتیب مقرر آراسته گردد، مستعد قبول فیضهای غیر متناهیه «رب الارباب»،(مراد ذات حق است به اعتبار اسم اعظم و تعین اول، که منشا تمام اسماء، و صفات است. فرهنگ معارف اسلامی، ج 2، ص 901) بلکه به سبب آن رفع حجاب می شود. و صور جمیع موجودات در آئینه دلش ظاهر می شود، و در این هنگام موجودی می شود تام الوجود، ابدی الحیات «سرمدی البقا»،(همیشه زنده و جاودان، باقی) قامتش سزاوار خلعت خلافت الهیه، و «تارکش»(تارک به معنای سر، و فرق سر است) لایق تاج سلطنت و ریاست معنویه. و می رسد به بهجتها و لذتهائی که هیچ دیده مانند آن ندیده، و به خاطر هیچ آفریده نگذشته.

و از این رواست که حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – فرموده اند: «لو لا ان الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السموات و الارض»(بحار الانوار، ج 70، ص 59، ح 39)
یعنی: «اگرنه این می بود که لشکر شیاطین اطراف دلهای بنی آدم را فرا گرفته اند، هر آئینه مشاهده می کردند حقایق موجودات «عوالم علویه و سفلیه»(مراد از «عالم سفلی» عالم ماده و طبیعت ناسوت است. و مراد از «عالم علوی» عالم ماوراء طبیعت، و عالم ملکوت و جبروت است) را، و مطلع می شدند بر آثار قدرت کامله حق – سبحانه و تعالی – در آنها».

همچنان که تطهیر نفس از جمیع صفات خبیثه، مورث رفع جمیع «پرده های ظلمانیه»،(مراد تاریکی هائی است که در اثر گناه، روی قلب انسان احساس می شود) و کشف حقایق جمیع موجودات امکانیه می گردد. و همچنین ازاله بعضی ازآنها نیز باعث صفائی و روشنایی در نفس می شود. و بالجمله به قدری که آئینه نفس اززنگ کدورات عالم طبیعت پاک می شود صور موجودات عوالم قدس در آن ظاهرمی گردد، و به همان مقدار سزاوار بساط قرب پروردگار می شود.

مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن و به این سبب خاتم انبیاء – صلی الله علیه و آله و سلم – فرموده اند: «ان لی مع الله حالات لا یحتملها ملک مقرب و لا نبی مرسل».(بحار الانوار، ج 82، ص 243. (در مصدر بجای «لا یحتملها» کلمه «لا یسعنی» ذکر شده))
یعنی: «مرا با خدای حالاتی چند است که هیچ ملک مقربی و پیغمبر مرسلی طاقت و توانائی آن را ندارد». و هر کسی که در مقام سلوک راه سعادت باشد، و مراقبت از احوالات خود نماید، به قدر استعداد و قابلیت خود بر می خورد به آنچه می رسد به او از الطاف ربانیه و فیوضات رحمانیه، و لیکن فهم ما ادراک فوق رتبه خود را نمی کند اگر چه باید از بابت ایمان به بعثت، تصدیق و اقرار به آن نماید. همچنان که ما ایمان داریم به نبوت و خواص پیغمبری و لیکن حقیقت آنها را نمی شناسیم. و عقول قاصره ما احاطه به کنه آنهانمی کند، چنانچه احاطه ندارد جنین به عالم طفل، و طفل نمی داند عالم ممیز را، و ممیزعامی نمی فهمد عالم علماء را، و علماء نمی شناسند عالم انبیاء و اولیاء را و به حکم عنایت ازلیه درهای رحمتهای غیر متناهیه الهیه بر روی هر کسی گشاده، وبخل و «ضنت»(دریغ)

از برای احدی نشده، و لیکن رسیدن به آنها موقوف است به اینکه آئینه دل صیقل داده شود، و از کدورات عالم طبیعت پاک شود، و زنگ اخلاق ذمیمه از آن زدوده گردد. پس حرمان از انوار فیوضات الهیه، و دوری از اسرار ربوبیه، نه از بخل مبدا فیاض است، «تعالی شانه عن ذلک»(خداوند – متعال – بالاتر و برتر از آن است که محرومیت افراد از انوار فیض الهی را به او نسبت داد) بلکه از پرده های ظلمانیه ذمایم صفات وعوایق جسمانیه است که بدن آدمی را احاطه نموده است.

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست              ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

و مخفی نماند که آنچه از علوم و معارف و اسرار که آدمی به واسطه تطهیر نفس وتصفیه آن می فهمد، نه مانند این علومی است که از «مزاوله»(ممارست، تمرین) کتب رسمیه و ادله عقلیه گرفتاران عالم طبیعت و محبوسان زندان و هم و شهوت می فهمند، بلکه آنها علوم حقیقیه نورانیه اند که از انوار الهیه و الهامات حقه ربانیه مستفاد شده اند. و چندان ظهورو جلا و نورانیت و صفا از برای آنها هست که قابل شک و شبهه نیستند، و این علمی است که حضرت فرمودند:

«انما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید».(بحار الانوار، ج 1، ص 225، ح 17«یعنی: علم، نوری است که حق – تعالی – می افکند آن را در هر دلی که می خواهد».

و حضرت امیر مؤمنان علیه السلام درکلمات بسیار، اشاره به این علم فرموده اند، و از آن جمله در وصف راستین از علمامی فرمایند: «هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره، و باشروا روح الیقین، و استلانوا ما استوعره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی»(نهج البلاغه فیض الاسلام، ص 1158، حکمت 139)
یعنی: «علم به ایشان هجوم آورده است، ایشان به بصیرت و بینائی و به حقیقت روح و یقین رسیده اند. و نرم و آسان شده است از برای ایشان، آنچه سخت ومشکل است بر دیگران از اهل عیش و تنعم در دنیا، و یار و انیس شده اند، آنچه وحشت می کنند از آن جاهلان، و زندگانی می نمایند در دنیا به بدنهایی که روح آنهاتعلق به عالم اعلی دارد».

و در مکان دیگر می فرماید: «قد احیی عقله، و امات نفسه، حتی دق جلیله، و لطف غلیظه، و برق له لامع کثیر البرق، فابان له الطریق، و سلک به السبیل».(مدرک فوق، ص 692، خطبه 210)
یعنی: «زنده کرد دل خود را و میرانید نفس خود را، تا آنکه ناهمواری و درشتی او لطیف و هموار شد. و درخشید از برای او نوری درخشنده. پس ظاهر و هویدا کرد از برای او راه حق را، وبرد او را در راه، تا رسانید او را به مطلوب».

ولیکن، مادامی که صفحه دل از نقوش اخلاق ذمیمه پاک نگردد، این قسم علم و معرفت در آن مرتسم نشود، زیرا که علوم و معارف، عبادت باطنی است، همچنان که نماز، طاعت ظاهر است. و همچنان که تا ظاهر از جمیع نجاسات ظاهر، پاک نباشد نمازصحیح متحقق نمی شود، همچنین تا از باطن، جمیع نجاسات باطنیه را که صفات خبیثه است زایل نکنی، نور علم صحیح مبرا از شوائب شبهات بر آن نمی تابد. و چگونه می تواند شد که دل ناپاک، منزل علوم حقه شود، و حال اینکه افاضه علوم بر دلها ازعالم «لوح محفوظ»(او همان لوحی است در نزد خداوند، که از هر گونه تغییر و تبدیل و تحریفی محفوظ است، و همه حقایق عالم و حوادث آینده و گذشته در آن درج است. در مقابل آن، لوح «محو و اثبات» است که امورات نوشته در آن باتوجه به شرائط و موانع، قابل تغییر است. ر ک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 9 و ج 10، ص 241. و بحار الانوار، ج 57، ص 375. و حق الیقین علامه شبر، ج 1، ص 78. و اسفار، ط قدیم، ج 3، ص 62) به وساطت ملائکه مقدسه است که وسائط فیض الهی هستند.

مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن

منبع: معراج السعادة، فصل هفتم؛ مفاسد بیماری نفس و فوائد صحت آن

پدیدآورنده: 
Share