اشعار ویژه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام/1

اشعار مناسبتی؛
اشعار مناسبتی

 در شهادت امام حسن مجتبی (ع)

سید رضا موید

ز آن طشت پر ز لخت جگر در مقابلش  
 پيدا بود كه زهر چه كرده است با دلش‏
 مظلوم چون على و به مظلوميش گواه
آن پاره‏ هاى دل، كه بود در مقابلش‏
 او حاصل نبوّت و بيداد دشمنان  
از آب شعله خيز، شرر زد به حاصلش‏
عمر حسن ز عمر على سخت‏تر گذشت    
تا آن كه مرگ آمد و حلّ كرد مشكلش‏
از ورطه‏اى كه بود كران تا كران ملال  
موجى زد و رساند، شهادت به ساحلش‏
هر مرد راست محرم دل همسرش، ولى  
غربت ببين كه همسر او گشته قاتلش‏
از زهر، پاره پاره و از صبر، ريز ريز    
 قرآن برگ برگ شهادت بود دلش‏
چشمش به لطف اوست «مؤيد» كه دم زند
 گاه از مصائب وى و گاه از فضائلش

****************

 آينه از فرط تجلّى شكست

محمّد على مجاهدى (پروانه)

 زهر كجا؟ جُعده كجا؟ او كجا؟    
غير كجا و حرم هو كجا؟!
 قطره كجا راه به دريا برد؟        
 اسم، كجا پى به مسمّى برد!
هستىِ ظل، بسته به نورست نور      
 سايه كه بى‏نور ندارد ظهور
چون كه ز دم غوطه به درياى فكر    
 تا به كف آرم دُرِ مضمونِ بكر
هاتفى از خلوت لاهوتيان      
آمد و، رو كرد به ناسوتيان‏
 گفت: خداوند عليم و غفور    
 كرد درين آينه، از بس ظهور
 تاب نياورده و از پا نشست      
آينه از فرط تجلّى شكست!
 ذكر ملَك شد پس از آن محن    
 يا حسن و يا حسن و يا حسن‏

****************

در تاب رفت و...!

 وصال شیرازی

در تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
و آن طشت را زخون جگر رشگ لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را  تهی ز خون دل چند ساله کرد!

نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمرش روزگار،همین در پیاله کرد 

خون خوردن و عداوت خلق و جفای دهر
یعنی امامتش به برادر حواله کرد

نتوان نوشت قصه درد دلش تمام
ور می توان از غصه هزاران رساله کرد!

آه از دل مدینه،ز هفت آسمان گذشت
آن روز شد  عیان،که رسول از جهان گذشت

****************

 یاس و یاسمن

حسن حافظى

 مدينه شد ز داغ مصطفى بيت‏ الحزن امشب    
 فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب‏

 مكن اى آسمان روشن چراغ ماه را كز كين  
 چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب‏

 نه‏ تنها ماتم جان‏سوز پرچمدار توحيد است  
 كه هستى شد سيه ‏پوش امام ممتحن امشب‏

گهى گريم ز داغ جانگداز حضرت خاتم    
گهى نالم چو نى در سوگ فرزندش حسن امشب‏

فدا شد ناخداى فلك حق در بحر طوفان‏زا      
كه شد درياى ديده در عزايش موج‏زن امشب‏

دهد غسل از سرشك ديدگان با زارى و شيون  
علىّ بت‏شكن جسم نبى بت‏شكن امشب‏

 نم ى‏دانم چه حالى مى‏كند پيدا امير عشق      
چو مى‏ سازد تن آن جان جانان را كفن امشب‏

 شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لاله‏سان خونين  
كه در دشت بلا گم كرده ياس و ياسمن امشب‏

چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل        
كند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب‏

سرآمد بر همه غم‏هاست داغ ماتم خاتم        
كه امّت را برون رفته است روح از ملك تن امشب‏

 شرر زد «حافظى» بر دفتر دل خامه‏ ات كاين‏سان
 كه آتش مى ‏زنى بر جان، تو با سوز سخن امشب‏

****************

 زهر جفا

حدیقه الذاکرین-یدالله بهتاش

حسن آن نور دو چشمان بتول
حسن آن نوگل بستان رسول

آن شهنشاه که از زهر جفا
کشته گرديد ز جور اسما

پس حسين داد ورا غسل و حنوت
جسم وي هشت ميان تابوت

سينه ‏ها گشت ز هجرانش چاک
بردن او را که سپارند به خاک

پي تابوت حسن غوغا بود
به روي دوش برادرها بود

از زن و مرد مدينه به سما
ناله‏ ي واحسنا بود به پا

اي خدا، حامي دين را کشتند
جان زهراي حزين را کشتند

اندر آن حال يکي غوغا شد
زني از راه جفا پيدا شد

عايشه آمد و ره بر او بست
دل زهرا و علي را بشکست

گفت نگذارمي - آن شوم پليد -
در جوار نبي‏اش دفن کنيد

ناگهان داد چنين فرمان را
عايشه آل بني‏مروان را

آخر از ظلم گروهي ناپاک
تيرباران شدي آن پيکر پاک

****************

 کربلای مدینه

محمود تاري ‏ياسر

اي مدينه چه بهاري چه هوايي داري‏ 
چه نسيمي چه حريمي چه صفايي داري‏ 

اي مدينه چه بهشتي است تو را در آن سو 
ليک اين سوي چه دلگير فضاي داري‏ 

آن طرف روضه ‏ي جانبخش حريم احمد 
اين طرف آه، چه اندوه سرايي داري‏ 

اي مدينه به غريبي تو مي‏سوزد دل‏ 
چه بقيعي چه غم شعله نمايي داري‏ 

اي مدينه چه غم‏انگيز حريمي است بقيع‏ 
واي من واي تو هم کرب و بلايي داري‏ 

اي مدينه تو به چشم و تو به لب‏ها و تو در حنجره ‏ات‏ 
چه سرشکي چه فغاني چه نوايي داري‏ 

اي مدينه به سرا پرده‏ي تو ياسر ديد 
به روي شانه خود تيره لوائي داري‏

****************

Share