مناجات خائفین یا خداترسان با لحن عربی از میثم مطیعی (متن و ترجمه)

مناجات سوم از مناجات خمس عشر امام سجاد علیه السلام معروف به مناجات خائفین

مناجات خائفین یا خداترسان با لحن عربی از میثم مطیعی (متن و ترجمه)

مناجات الخائفین یا مناجات خداترسان از مناجات های پانزده گانه (خمس عشر) است که از امام سجاد( علیه السلام) بیان شده است. توجه به گناهان، ترس و خوف از عذاب الهی، اظهار خوف و پشیمانی و امید به رحمت الهی از مباحث این مناجات است.

مضامین و پیامهای مناجات الخائفین

• آغاز دعا به صورتی است که احساس ترحم مخاطب و شنونده برانگیخته شود.
• بدین جهت که در خداوند تغيير حالات و انفعال راه ندارد، اینگونه سخن گفتن، سبب دریافت فزون تر رحمت الهی می گردد.
• نشان دادن خود در کمال درماندگی و شرمساری در درگاه خداوند.
• باقی بودن بین خوف و رجا و حالتی کسی که نمی داند که سرانجام او به خیر و سعادت می انجامد یا به شقاوت.
• امیدواری به بخشش و رحمت و رأفت خداوند در کنار اقرار به گناهکاری.
• اهتمام در جهت بندگي با همه اعضا و جوارح.
• باز بودن درهای رحمت الهی به روی موحدان و جویندگان رحمت واسعه الهی.
• درخواست مشاهده جمال خداوند از خودش.
• اشتیاق داشتن به وصال خداوند.
• بی قراری از فراق حق تعالی و ابراز سوز و گداز درونی برای وصال.

مناجات خائفین یا خداترسان با لحن عربی از میثم مطیعی

المناجاة الثالثة: مناجاة الخائفين (متن و ترجمه مناجات خائفین یا خداترسان)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی اش همیشگی است؛

إِلٰهِى أَتَراكَ بَعْدَ الْإِيمانِ بِكَ تُعَذِّبُنِى؟ أَمْ بَعْدَ حُبِّى إِيَّاكَ تُبَعِّدُنِى؟ أَمْ مَعَ رَجائِى لِرَحْمَتِكَ وَصَفْحِكَ تَحْرِمُنِى؟ أَمْ مَعَ اسْتِجارَتِى بِعَفْوِكَ تُسْلِمُنِى؟ حَاشَا لِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ أَنْ تُخَيِّبَنِى.
معبودم، آیا چنین می نمایی که پس از ایمانم به تو، عذابم کنی؟ یا پس از عشقم به تو، از خود دورم سازی؟ یا با امید به رحمت و چشم پوشی ات محرومم نمایی؟ یا با پناه جویی ام به گذشتت رهایم کنی؟ هرگز چنین نیست! از ذات بزرگوار و مهمان نوازت به دور است که محرومم کنی،

لَيْتَ شِعْرِى أَلِلشَّقاءِ وَلَدَتْنِى أُمِّى؟ أَمْ لِلْعَناءِ رَبَّتْنِى؟ فَلَيْتَها لَمْ تَلِدْنِى، وَلَمْ تُرَبِّنِى، وَلَيْتَنِى عَلِمْتُ أَمِنْ أَهْلِ السَّعادَةِ جَعَلْتَنِى، وَبِقُرْبِكَ وَجِوارِكَ خَصَصْتَنِى، فَتَقَِرَّ بِذٰلِكَ عَيْنِى، وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسِى.
ای کاش می دانستم که آیا مادرم مرا برای بدبختی به دنیا آورده، یا برای رنج کشیدن و زحمت پرورانده است؟ اگر چنین است کاش مرا نزاده و نپرورانده بود و ای کاش آگاه بودم که آیا مرا از اهل سعادت قرار داده و به قرب و جوارت اختصاص داده ای تا به این سبب چشمم روشن و جانم آرام گیرد؟

إِلٰهِى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ ساجِدَةً لِعَظَمَتِكَ؟ أَوْ تُخْرِسُ أَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّناءِ عَلىٰ مَجْدِكَ وَجَلالَتِكَ؟ أَوْ تَطْبَعُ عَلىٰ قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلىٰ مَحَبَّتِكَ؟ أَوْ تُصِمُّ أَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِكْرِكَ فِى إِرادَتِكَ؛
معبودم، آیا چهره هایی که در برابر عظمتت سجده کنان به خاک افتاده سیاه می کنی؟ یا زبان هایی را که برای بزرگی و شکوهت به ستایش گویا شده ناگویا می نمایی؟ یا بر دل هایی که به محبتت پیچیده شده مُهر می زنی؟ یا گوش هایی را که از شنیدن ذکرت در راه رضایت لذّت برده؟ ناشنوا می کنی؟

أَوْ تَغُلُّ أَكُفّاً رَفَعَتْهَا الْآمالُ إِلَيْكَ رَجاءَ رَأْفَتِكَ؟ أَوْ تُعاقِبُ أَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِكَ حَتَّىٰ نَحِلَتْ فِى مُجاهَدَتِكَ؟ أَوْ تُعَذِّبُ أَرْجُلاً سَعَتْ فِى عِبادَتِكَ؟ إِلٰهِى لَاتُغْلِقْ عَلىٰ مُوَحِّدِيكَ أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَلَا تَحْجُبْ مُشْتاقِيكَ عَنِ النَّظَرِ إِلىٰ جَمِيلِ رُؤْيَتِكَ.
یا دست هایی را که به امید آرزوهای مهرورزی ات، به سویت بلند کرده به زنجیر می بندی؟ یا بدن هایی را که در طاعتت کوشیده تا جایی که در راه کوشش در بندگی ات لاغر شده، مجازات می کنی؟ یا پاهایی را که در راه عبادتت پوییده، به عذاب دچار می نمایی؟ معبودم، درهای رحمتت را بر یکتاپرستان مبند و شیفتگانت را از نگاه به زیبایی دیدارت محروم مساز،

إِلٰهِى نَفْسٌ أَعْزَزْتَها بِتَوْحِيدِكَ كَيْفَ تُذِلُّها بِمَهانَةِ هِجْرانِكَ؟ وَضَمِيرٌ انْعَقَدَ عَلىٰ مَوَدَّتِكَ كَيْفَ تُحْرِقُهُ بِحَرارَةِ نِيرانِكَ؟ إِلٰهِى أَجِرْنِى مِنْ أَلِيمِ غَضَبِكَ، وَعَظِيمِ سَخَطِكَ، يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ، يَا رَحِيمُ يَا رَحْمانُ، يَا جَبَّارُ يَا قَهَّارُ، يَا غَفَّارُ يَا سَتَّارُ، نَجِّنِى بِرَحْمَتِكَ مِنْ عَذابِ النَّارِ، وَفَضِيحَةِ الْعارِ، إِذَا امْتازَ الْأَخْيارُ مِنَ الْأَشْرارِ، وَحَالَتِ الْأَحْوالُ وَهَالَتِ الْأَهْوالُ، و قَرُبَ الْمُحْسِنُونَ وَبَعُدَ الْمُسِيئُونَ، ﴿وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَهُمْ لَايُظْلَمُونَ﴾.
معبودم، جانی را که به توحیدت عزّت بخشیدی، چگونه به خواری هجرانت خوار می کنی و باطنی که بر دوستی ات پیمان بسته، چگونه به سوز آتشت می سوزانی؟ معبودم، از دردناکی خشمت و بزرگی ناخشنودی ات پناهم ده، ای پرمهر، ای بسیار احسان کننده، ای مهربان، ای بخشاینده، ای توانا، ای چیره، ای آمرزنده، ای پرده پوش، به مهرت مرا از شکنجه آتش و رسوایی ننگ، رهایی بخش، آنگاه که نیکان از بدان جدا شوند و حالت ها دگرگون گردد و هراسنده ها بهراسند و نیکوکاران به خوشبختی نزدیک شوند و بدکاران از آن دور گردند و به هرکس آنچه را که [از خوب و بد] انجام داده به طور کامل [به صورت بهشت اَبدی یا دوزخ همیشگی] خواهند داد و [در پاداش و عقاب] مورد ستم قرار نمی گیرند.

Share