16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

تخمین زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه | نویسنده : دكتر محمد صابر جعفری
جدایی از امام
پیرو سلسله مطالب غدیر، در این نوشتار تلاش بر این است به علت جدایی مردم از امام زمان خویش پرداخته شود...

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

در این نوشتار سعی بر این داریم، به 16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش با اشاره به حوادث بعد از غدیر بپردازیم...

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

چرا عده ای با غدیر مشکل پیدا کردند، سؤالی که همیشه ذهن آدمی را به خود مشغول می دارد. مخصوصاً وقتی نگاهت به غدیر، نگاهی است که می خواهی از تعامل مردم زمانی با امام عصر خود برای مردم این زمان با امام عصرمان درسی بگیری. چه شد که از صدهزار نفری که در غدیر بودند و با علی علیه السلام بیعت کردند، فقط عده ای انگشت شمار ماندند؟
در این مجال کوتاه، قرار به بحث تاریخی نیست، اما تاریخ عجب عبرت هایی است برای ما، از امام جدا شدند، چرا که؛

۱. عدم شناخت امام و جایگاه امامت؛

 قدر و منزلت او را درنیافتند، فکر می کردند چون با علی، پشت سر علی و یا کنار علی و یا در حلقه و جمعی که علی علیه السلام  کنار پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته ، نشسته اند، علی یکی مثل خودشان است؛ چنانکه درباره پیامبر صلی الله علیه و آله هم همین اشتباه را کردند. فکر کردند چون پیامبر، محمد امین بود، ابوطالب عمویش و عبدالمطلب پدر بزرگش بود، با او در حِلفُ  الفضول (پیمان یاری از محرومان) بودند یا نبودند. یا اگر سر، روی زانوی او می گذاشتند و می گفتند: محمد! با ما سخن بگوی و پیامبر صلی الله علیه و آله با تمام مهربانی بی آنکه از بی ادبی شان ناراحت شود، آنان را موعظه می کرد و در مقابل بی ادبی و توهین شان محبت می نمود. [پیامبر صلى اللّه علیه و اله مالى را تقسیم کرد. مردى از انصار گفت : این تقسیم براى خدا انجام نگرفته است . چون سخن آن مرد را به اطلاع پیامبر رساندند، رنگ صورتش سرخ شد و فرمود: خدا برادرم موسى را بیامرزد که او را بیش از اینها آزردند و او صبر کرد. این حدیث را احمد در مسند و بخارى در صحیح ج ۵، ص ۲۰۲ از قول ابن مسعود به سند صحیح نقل کرده است .انس بن مالک مى گوید : مردى بیابانى به محضر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آمده ، رداى پیامبر را با دست گرفت و چنان کشید که کناره ردا بر گردن مبارک رسول خدا نقش انداخت ، سپس گفت : فرمان بده از مال خدا که نزد توست به من ببخشند ! حضرت به او توجه فرمود و تبسّم کرد و فرمان داد آنچه را لازم دارد به او ببخشند!] یا اگر پیامبر صلی الله علیه و آله خطاهای آنان، فرار از جنگ هایشان را نادیده می گرفت و یا اگر به دروغ ادعاهایی می کردند، پیامبر رسوایشان نمی کرد. پس پیامبر صلی الله علیه و آله هم یکی مثل خودشان است. لذا فکر می کردند به جای علی علیه السلام جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله خود یا کسی از خودشان می تواند بنشیند و این گونه بود آن که از پیامبر صلی الله علیه و آله بود را کنار زدند و یکی مثل خودشان [ابی بکر پس از آن که با او بیعت شد گفت: أَقِیلُونِی فَلَسْتُ بِخَیرِکُمْ وَ عَلِی فِیکُمْ؛ رهایم کنید من بهتر از شما نیستم و در حالی که علی در میان شماست. امیر المؤمنین علیه السلام نیز در خطبه شقشقیه به آن اشاره فرمود: تعجب آن است که در زمان حیات خود خلافت را از خود رد می کند [و می گوید رهایم کنید] ولی پس از خود دیگری را نصب می کند. فَیا عَجَباً بَینَا هُوَ یسْتَقِیلُهَا فِی حَیاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ.. – بحارالأنوار، ج30، ص504] را به جای پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نشاندند.

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

۲. خود را نشناختن و قدر و منزلت خود را نفهمیدن؛

چون ارزش خود را ندانستند و به خود معرفت نیافتند؛ آن چه باید بشوند را نفهمیدند و از آن چه بودند غافل شده بودند. پنداشتند می توانند جای رسول خدا صلی الله علیه و آله بنشینند. فکر می کردند چون در نماز جماعت پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله می ایستند؛ فکر می کردند چون شانه هایشان به شانه علی علیه السلام می خورد؛ چون در جنگ ها حضور داشتند، زود آمدند یا دیر آمدند و زود رفتند، صبر کردند یا گریختند؛ [یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ؛ اى آنان که ایمان آورده‏اید هر گاه با تهاجم کافران در میدان کارزار روبرو شوید مبادا از بیم آنها پشت به دشمن کرده و از جنگ بگریزید (15انفال). و یا (آیه 155 آل عمران)] بالاخره بودند؛ چون پیشانی شان جای مُهر و سجده داشت. چون در مسیر هجرت با پیامبر صلی الله علیه و آله همراه بودند. [اذ هما فی الغار ... (40توبه).] چون فرماندهی در فلان مأموریت یا جنگ داشتند، ادامه دادند یا عزل شدند، [جریان عزل ابی بکر از  بردن آیات  برائت به مکه و فرستادن علی  علیه السلام به این ماموریت. و اعلان این سخن توسط پیامبر که خدا فرمود  «یا خودت یا کسی از خودت»‏ و علی از من است و من از علی؛  اعلام الوری، طبرسی، ص125] موفق بودند [ماجرای هزیمت و شکست و نا ممکن خواندن فتح خیبر توسط برخی  و خیبر شکنی امیر المومنین علی  علیه السلام؛ امالی مفید مجلس هفتم، ص،54] یا ناموفق بودند؛ بالاخره فرمانده بودند. پس قدر و منزلت والایی دارند. به حدی رسیده اند که جای پیامبر صلی الله علیه و آله بنشینند. به حدی رسیده اند که به راحتی همه عهد و پیمان ها، غدیر و غیر غدیر را انکار کنند و جای علی علیه السلام قرار گیرند.

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

۳. به حق خود قانع نشدن و زیاده طلبی؛

این تفکر که، تا کی در اصحاب صفه و غیر صفه باید بود؛ تا کی سهیمه مساوی با دیگران گرفت. ما که از فلان خانواده و فلان قبیله و با فلان سابقه بودیم حالا هیچ امتیازی نگرفته، مساوی آن ها شویم که از زنگبار و ایران و حبشه و ... و دیگر جاها آمده اند، آیا عرب و عجم و بومی و مهاجرت کرده یکی اند.
اگر علی علیه السلام بیاید قرار است عدالت حرف اول را بزند. نه خودش می برد و نه می گذارد ما بِبَریم و بِدَریم! [مبادا حیوان درنده ای باشی که دریدنشان را فرصت بدانی وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُم؛ نهج ‏البلاغه، نامه 53]

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

۴. اسیر دنیا شدن؛

برخی چون تمام همشان دنیا بود و چرب و شیرین دنیا. پس با کسی که مقداری از آن را دارا بود یا وعده آن را داد، دل دادند. بنده دنیا بودند و بنده هر که چیزی از دنیا را داشت.[نهج‏ البلاغه خطبه 109] لذا وعده موهوم چرب و شیرینِ عده ای، آنان را از ولی خدا جدا ساخت، یادشان رفت که پیامبر صلی الله علیه و آله دنیایشان را هم فراهم کرد. [هرگز چیزى از وى درخواست نکردند که در جواب ، نه بگوید. , هفتصد درهم خدمت آن حضرت آوردند، پولها را روى حصیر قرار داد؛ سپس از جا برخاست و آنها را تقسیم کرد و هیچ مستمندى را ناامید نکرد تا پولها تمام شد. ، مردى خدمت آن حضرت آمد و درخواست کرد، فرمود: چیزى نزد ما نیست ولى به حساب ما بخر، هر وقت چیزى دست ما آمد، آن را ادا مى کنیم . عمر گفت : یا رسول اللّه ، خداوند شما را بر چیزى که توان آن را ندارید مکلف نکرده است ، پیامبر صلى اللّه علیه و اله از شنیدن این سخن ملول شد. مرد سائل گفت : انفاق کنید و براى خداى بزرگ از تنگدستى بیمى نداشته باشید. پیامبر لبخندى زد و آثار شادمانى در چهره اش نمودار شد؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۷۴، ج۱، ص۳۴.بخارى، ج۴، ص۱۲؛ ترمذى از عمر بن خطاب در «الشمائل»، ص۲۶ نقل کرده است.]
 یادشان رفت که در چه ضلالت و گمراهی بودند و چه فتنه ها و سختی ها و کشتار هایی داشتند. [بیاد آرید که با یکدیگر دشمن بودید و او بین دلهایتان الفت برقرار کرد و در نتیجه نعمت او برادر شدید. و در حالى که بر لبه پرتگاه آتش بودید، او شما را از آن پرتگاه نجات داد. وَ خداى تعالى این چنین آیات خود را برایتان بیان مى‏کند تا شاید راه پیدا کنید (آل عمران103). حضرت علی نیز فرمود: هنگامی که مردم در گمراهی و فتنه ها و شهوات بودند... خداوند او را مبعوث نمود؛ نهج ‏البلاغه، خطبه95] غذای سخت می خوردند و چگونه زندگی می کردند. یادشان رفت که پیامبر عزیزشان کرد و عزت شان بخشید. وعلی علیه السلام که همراهی او هم دنیایشان را آباد و هم آخرتشان را آباد می کرد. را کنار زدند و به وعده های پوچی، چشم بر همه چیز نهادند.

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

۵. راحت طلبی؛

برخی دیگر به دنبال راحت طلبی بودند، حوصله فهم حق و باطل و این طرف و آن طرف رفتن را نداشتند. حالا هر کس که آمد جانشین شد، بشود. شاید هم فکر می کردند؛ اگر دیگران بیایند رفاه و راحت طلبی عالم را می گیرد. شاید آن ها بهتر از علی می دانند چه کنند. نمی شود کسی بیاید مثل پیامبر صلی الله علیه و آله؛ همه عالم بخواهند با او بجنگند و مجبور باشند هر روز سر از غزوه و سریه ای در بیاورد.
همچنین اگر علی بیاید، خیلی ها (دشمنان و منافقان) از او ناراحتند. بهتر است کسانی بیایند که در جنگ مثل علی نباشند (یا در جنگ و غزوه کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نبوده یا لااقل ذوالفقار به دست نباشند) شاید هم سازش کردند و این گونه از شجاعت و همت علی و جوانمردی او که باعث عزت شان شده بود، چشم پوشیدند و از آن که در هر امتحانی پیروز بیرون آمده بود و به خاطر همین، اسلام بر او افتخار می کرد و دشمن از او می هراسید، [ماجرای هزیمت و شکست و ناممکن خواندن فتح خیبر توسط برخی و خیبرشکنی امیرالمومنین علی علیه السلام؛ امالی، مفید مجلس هفتم، ص54] غفلت کردند برخی دیده بودند حق علی غصب شد. اما حال این که بیایند و از حق دفاع کنند را نداشتند. راحت طلبی اجازه نمی داد؛ ببینند وظیفه چیست یا اگر می دانستند وظیفه دفاع از امام عصرشان است. راحت طلبی نمی گذاشت بیرون آیند و به دفاع برخیزند؛ لذا هیچ وقت ندای هل من ناصر علی را نخواستند بشنوند.

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

۶. خستگی؛

گروهی دیگر، خود را بازنشسته می بینند، گویا وظیفه خود را انجام داده اند؛ الان نوبت دیگران است، بیایند کاری کنند یا خسته شده اند، دیگر حوصله و طاقت میدان آمدن و دفاع کردن را ندارند. حالا زمانی است که بنشینند و از ثمرات انقلاب اسلامی پیامبر صلی الله علیه و آله بخورند. فراموش کردند انسان تا زنده است، وظیفه دارد و دفاع از دین و ولی خدا منوط به زمانی نیست.

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

۷. یاس و ناامیدی؛

گروهی را پندار بر این بود که از ما که برنمی آید امور را اصلاح کنیم، پس چرا خود را به خطر و دردسر اندازیم و با این توهم غلط، این گونه تک تک و یکایک که با هم جماعتی تشکیل می دادند و تغییر دهنده انحرافات بودند، از وظیفه سر باز زدند و علی علیه السلام و خاندان و یاران اندکش را رها کردند و از یاد بردند که هر کس به مقدار توانایی خود، وظیفه اصلاح امور را دارد.

16 دلیل مهم جدایی مردم از امام خویش

۸. ناظر بودن بدون هیچگونه نگرانی؛

برخی فکر می کردند که چون یار و همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند و خدا آنان را مدد می کرد، پس الان هم خدا مدد می کند. لازم نیست کاری بکنند. خدا خود، دین خود را حفظ می کند؛ مثل قوم حضرت موسی علیه السلام که توقع داشتند خدا کارها را حل کند ولو آنان بگویند «انا ههنا قاعدون [مائده، 24] ، ما این جا می نشینیم»، لذا بدون هیچ گونه نگرانی، ناظر شدند که گروهی علی را کنار زدند، فاطمه شهید شد و منتظر ماندند تا خدا عذابی بفرستد و خدا خود، دین را دارد حفظ می کند!!!

جدایی از امام

۹. گرفتار روزمرگی بودن؛

گروهی مشغول امور روز مره خود بودند، برای رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخت می گریستند. برای جدایی از او بر سر و صورت می کوبیدند، اما مشغول امور روزمره خود نیز بودند، این که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی می آیند. چه کسانی باید بیایند را اصلا مهم نمی دانستند. مشغول زندگی خود بودند گویا وظیفه ای ندارند.

جدایی از امام

۱۰. برداشت غلط از زهد و تقوی؛

گروهی برداشت شان از زهد و تقوی غلط بود یا آن را بهانه کرده، به گوشه زهد و عزلت پناه برده و کار دنیا را به اهل دنیا واگذار کرده بودند. فکر می کردند در خلسه عارفانه خود عند رب اند و غافل از این که مطیع شیطان شده و با بی طرفی خود، میدان برای پیروان او باز کرده و دست ولی خدا را بسته و دست دیگران را باز گذارده اند.

جدایی از امام

۱۱. کج فهمی و بهانه اندیشی؛

کج فهمان یا بهانه اندیشانی که نه تنها خود فعالیتی نمی کردند، مجاهدان و مبارزان و یاوران امام عصر و مخالفین با غاصبان را متهم به دنیا خواهی یا فتنه گری می نمودند. ابوذرها را به تندروی و دنیاطلبی متهم می ساختند. خود علی علیه السلام فرمود: اگر به میدان بیایم، می گویند حریص دنیاست و اگر نیایم گویند هراسان از مرگ است [فَإِنْ أَقُلْ یقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْت؛ نهج‏البلاغه، خطبه5] و شما جز به ما هدایت نمی شوید.

جدایی از امام

۱۲. سکولاریسمی فکر کردن برخی؛

که دین را با علی مشورت می کنیم چنانکه خلفا هرگاه گرفتار می شدند و کم می آورند؛ به علی رو می زدند و از او مدد می خواستند [نَادَى عُمَرُ وَا عُمَرَاهْ لَوْ لَا عَلِی لَهَلَکَ عُمَرُ الکافی،ج7، ص421.] و دنیا را به دست دیگران می سپاریم. یعنی همان تفکر جداسازی دین از سیاست.

جدایی از امام

۱۳. ترس از باندها و قدرت ها؛

برخی دیگر مرعوب باندها و قدرت ها شدند، ترس از کشته شدن ترس از شارلاتان ها و باند ها (به تعبیر امام حسن علیه السلام ؛ و ارذال و اوباشی که برخی را روی کار آورده بودند)، خیلی ها را به تسلیم وادار کرد و مجبور به سکوت و همراهی نمود.

جدایی از امام

۱۴. امتیازخواهی؛

آن هایی که در زمان حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای تقسیم عادلانه غنیمت ها، با علی علیه السلام درگیر می شدند و بالاخره به وساطت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تسلیم می شدند. حال آمده بودند خود، اسلام و مناصب آن را به غنیمت ببرند تا بتوانند آینده را تضمین کنند و به یکباره خراج یک شهر و غنیمت های یک منطقه وسیع را ببلعند و علی باید دست بسته باشد. لذا برای به دست آوردن امتیازات بیشتر و تصاحب بیشتر آن، به بیعت با دیگران سبقت می گرفتند و به کنار زدن و سکوت در مقابل علی علیه السلام پیشی می گرفتند. بنابراین تا سامری پیدا شد، برای این که بیشتر از آن گوساله سهمی بَرند؛ زودتر سامری و گوساله را پرستیدند و هارون و موسی و خدای موسی را فراموش کردند. [فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏ فَنَسِی؛ طه، 88]

جدایی از امام

۱۵. اِمَّعه بودن؛ 

درد دیگر جامعه «اِمّعَه» [اختصاص، ص343؛ اِمَّعه یعنی؛ کسی که حق و باطل را نشناخته و موضع ندارد و همرنگ جماعت اند.] و همرنگ بودن است همان دردی که امام می فرمود حق راهی است و باطل راهی، مبادا بی موضع بوده و بگویی: «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو». برخی به جماعت نگاه می کنند؛ اگر سکوت بود ولو فاطمه علیها السلام را به شهادت برسانند ساکت گردند و اگر جمعیت جمع شده فریاد می زنند لا حکم الا لله و علی را به انزوا می کشند بدون این که خود موضعی داشته باشند فریاد می زنند. این ها به قبیله و طائفه و جناح نگاه می کنند نه به حق و باطل.

جدایی از امام

۱۶.مهم ندانستن جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله؛

برخی مسئله جانشینی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را چیز مهمی نمی دانستند؛ لذا هرکه آمد با او همراه شدند حتی وقتی فاطمه و علی علیهما السلام اعتراض کردند، می گفتند: آن ها زودتر آمدند. نوبت شما هم می رسد. همین!
این بیماری ها، وقتی با تبلیغات دشمنان آگاه نیز همراه می گردد، ناخودآگاه حسین بن علی علیه السلام به مظلومانه ترین صورت به شهادت می رسد و برخی به همراهی دشمن و برخی با بی طرفی، میدان را برای شهادت او باز می گذارند.
و همه این دردها امروز هم، گلوی جامعه را می فشارد و منتظران را تهدید می کند. امروز هم باید دید که ما در غدیر امام عصر خود مقداد و ابوذر و سلمانیم یا دیگرانیم که فقط فریاد می زنند بخ بخ [بحارالأنوار، ج37، ص141؛ از میان جماعت، عمربن خطاب برخاست و گفت: مبارک باد مبارک باد ای پسر ابی طالب مولای من و مولای هر مؤمن و مومنه ای شدی؛ بحارالأنوار،ج36 ص386] (مبارک باد؛ مبارک باد) حتی دست ولی خود را به بیعت می فشارند یا برای او می گریند اما بعد به همان دلایلی که گفته شد، حاضر نیستند به وظایف خود در قبال امام بیاندیشند و عمل کنند. عدم فهم جایگاه امام و عدم درک نیاز و عطش به امام، درد جامعه ماست. ما در دوران امام عصر خود، همانیم که چون جامعه عاشورا، به او نامه بنویسیم و بعد برای مطامع دنیوی یا جَو زدگی، نامه خود را انکار کنیم؟ عدم فهم این که در این دوران بایستی به چه افرادی به عنوان جانشینان امام مراجعه کرد و دیگر این که راحت طلبی درد بدی برای منتظران است که به جای «الدعاه الی دین الله سراً و جهراً؛ [الدُّعَاه إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قَالَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ؛] پنهان و آشکارا به دین خدا دعوت کنند». به روزمرگی مبتلا شدن و یا فکر کنند خدا خود، امور را حل می کند، ظهور را محقق می سازد ولو تلاشی از ناحیه منتظران صورت نپذیرد. این که از تلاش خسته شوی، تلاش نکنی و بگویی ما را بس یا چکار به مسائل جامعه داری، همین که دعا می کنی کافی است، چکار به زمان و اهل زمانه داری. اصلاً آن هایی که از دنیا سخن می گویند، از جامعه و سیاست، از زهد و تقوی بدورند و از حضرت مهدی علیه السلام بی خبرند و درد مهم تر امّعه بودن و بدون درک و شناخت بودن است. این که وظیفه خود را ندانی و حق و باطل را در دوران غیبت تشخیص ندهی، دوستان را دشمن و دشمنان را دوست پنداری.

جدایی از امام

همچنین شما می توانید درباره غدیردر قالبهای مختلف «ویژه نامه کمال الدین و تمام النعمه» را نیز مشاهده نمایید.

پدیدآورنده: 
Share