آموزه های تربیت کودک در اشعار سعدی/بخش اول

مونا ولیپور
سعدی

سعدی، حکیمی فرزانه، عارفی وارسته، نویسنده ای مردمی و شاعری در حد اعلای فصاحت و بلاغت است که آثار وی چه منظوم و چه منثور، دربرگیرندۀ اندیشه های والای تربیتی این اندیشمند توانا و عارف روشن ضمیر و معلم اخلاق است. آشنایی سعدی با فرهنگ و معارف اسلامی، جلوه ای خاص به آثار گران سنگ وی بخشیده است. او در جایگاه فیلسوفی ارزشمند، به بررسی اخلاق و نقش آن در مناسبات انسانی و اجتماعی می پردازد. دراین باره او حتی از بیان دیدگاه های تربیتی برای کودکان نیز غافل نشده است. به طوری که مسائل بنیادی تدبیر فرزندان مورد توجه جدی اوست و در سخنان وی، می توان روش تعلیم و تربیت، آموزش مسائل نظری و عملی و انتخاب همنشین مناسب را به روشنی بازشناخت.

در گذشته، در غیاب روان شناسان و متخصصانی از این دست، همواره ادیبان و شاعران بودند که هنر خود را در خدمت مفاهیم تربیتی به کار گرفته و سعی می کردند مخاطب را با این مفاهیم آشنا کنند. از همین روست که قسمت مهمی از ادبیات ما در چارچوب ادبیات تعلیمی گنجانده می شود. به جرئت می توان گفت که در میان شاعران و نویسندگان ادب فارسی نمی توان کسی را یافت که به مسائل تربیتی نپرداخته باشد؛ اما بسیار نیستند شاعران و نویسندگانی که به اصول تربیت فرزند به طور ویژه توجه کرده و در باب آن سخن رانده باشند. بعضی از کتاب هایی که در آن ها به طورخاص به این مقوله پرداخته شده است، عبارت اند از: قابوس نامه، کیمیای سعادت، سندبادنامه، کلیله و دمنه، چهارمقاله، مرزبان نامه، اخلاق ناصری و گلستان و بوستان. 

ادیبان ما اصول و مبانی فکری   خود دربارۀ تربیت انسان را از متون دینی استخراج کرده اند و انسان شناسی خود را بر این متون متکی ساخته اند. به بیان دیگر، آن ها همان آموزه های دینی را در قالبی جدید به مخاطبان عرضه کرده اند تا تأثیرشان را دوچندان کنند.

شاعران ادبیات فارسی، بیشتر به مفهوم تربیت به طور کلی و عمومی توجه کرده اند. دراین میان، سعدی از معدود شاعرانی است که به مفهوم تربیت کودکان به طور ویژه توجه کرده و اصول درست تربیت فرزندان را از منظر خویش برشمرده است. مهم ترین آموزه های تربیت کودک از نظر سعدی عبارت اند از:

۱. تشویق و تنبیه به موقع کودکان: سعدی تأکید می کند که نباید فرزند را بیهوده مورد عتاب قرار داد یا بی دلیل تنبیه کرد:

           فرو کوفت پیری پسر را به چوب / بگفت ای پدر بی گناهم مکوب

توان بر تو از جور مردم گریست / ولی چون تو جورم کنی چاره چیست؟ (بوستان، بیت ۲۵۹۹و۲۶۰۰) .

سعدی معتقد است گاهی لازم است که کودکان را توبیخ و تنبیه کرد. البته نباید در این کار از حد گذشت. در نظر او، تنبیه معلم درنهایت به نفع کودک است. وی در ضمن حکایتی در گلستان می گوید:

            پادشاهی پسر به مکتب داد / لوح سیمینش بر کنار نهاد

بر سرِ لوحِ او نبشته به زر / جور استاد به که مهر پدر (گلستان، ص۱۵۶).

او در بوستان هم بارها گفته است که تأثیر تأدیب در دوران کودکی، برخورداری از ادب و بزرگی در بزرگ سالی است:

           بسا روزگارا که سختی برد / پسر چون پدر نازکش پرورد

خردمند و پرهیزگارش برآر / گرش دوست داری به نازش مدار

به خردی درش زجر و تعلیم کن / به نیک و بدش وعده و بیم کن (بوستان، بیت ۳۱۵۸ تا۳۱۶۰).

           ندانی که سعدی مراد از چه یافت؟ / نه هامون نَوَشت و نه دریا شکافت

به خردی بخورد از بزرگان قفا / خدا دادش اندر بزرگی صفا

هر آن کس که گردن به فرمان نهد / بسی برنیاید که فرمان دهد

هر آن طفل کو جور آموزگار / نبیند، جفا بیند از روزگار (بوستان، بیت ۳۱۶۷تا۳۱۷۰).

۲. نقش پررنگ محبت و عاطفه در تربیت کودکان: به اعتقاد سعدی، کودکی که مهربانی و عطوفت پدر و مادر را در خانه به دست نیاورد و تجربه نکند، در بیرون از محیط خانه به جست وجوی آن می رود. امروز نیز روان شناسان به این نکته اعتقاد دارند که بیشتر انحرافات اخلاقی و مفاسد اجتماعی جوانان ناشی از بی توجهی به تربیت آن ها در کودکی و خلأ عاطفی است:

            پسر را نکو دار و راحت رسان / که چشمش نماند به دست کسان

هر آنکس که فرزند را غم نخورد / دگر کس غمش خورد و بدنام کرد

نگه دار از آمیزگار بدش / که بدبخت و بی ره کند چون خودش (بوستان، بیت ۳۱۷۱تا۳۱۷۳).

۳. نقش وراثت و استعداد ذاتی در سرنوشت کودکان: سعدی علاوه بر تربیت، وراثت و استعداد ذاتی افراد را نیز در سرنوشت آن ها بسیار مؤثر می داند. او معتقد است تعلیم و تربیت وقتی مؤثر است که شخص استعداد ذاتی و شایستگی پذیرش آن را داشته باشد:

            پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش به دست / تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبدست (گلستان، ص۶۱).

            شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی؟ / ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست / در باغ لاله روید و در شوره بوم خس (گلستان، ص۶۲).

           عاقبت گرگ زاده گرگ شود / گرچه با آدمی بزرگ شود (گلستان، ص۶۲).

او در باب هفتم گلستان چنین حکایت می کند: «یکی را از وزرا پسری کودن بود؛ پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مر این را تربیتی می کن، مگر عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود. پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی شود و مرا دیوانه کرد.»

چون بود اصل گوهری قابل / تربیت را در او اثر باشد 

هیچ صیقل نکو نداند کرد / آهنی را که بدگهر باشد 

سگ به دریای هفت گانه بشوی / که چو تر شد پلیدتر باشد 

خر عیسی گرش به مکه برند / چون بیاید هنوز خر باشد» (گلستان، ص۱۵۴).

در همین باب، حکایت دیگری نیز با همین پیام وجود دارد: «پادشاهی پسر را به ادیبی داد و گفت: این فرزند تو است، تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش. گفت: فرمان بردارم. سالی چند بر او سعی کرد و به جایی نرسید و پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند. ملک دانشمند را مؤاخذت کرد و معاتبت فرمود که وعده خلاف کردی و وفا به جای نیاوردی. گفت بر رأی خداوند روی زمین پوشیده نماند که تربیت یکسان است ولیکن طبایع مختلف.»

گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی / در همه سنگی نباشد زرّ و سیم

بر همه عالم همی تابد سهیل / گاهی انبان می کند جایی ادیم (گلستان، ص۱۵۷).

۴. تأکید بر داشتن استعداد ذاتی و برخورداری از تعلیم و تربیت محیطی به صورت هم زمان: به نظر سعدی، نه داشتن استعداد ذاتی به تنهایی کافی است و نه برخورداری از تربیت صحیح. کودک باید استعداد ذاتی داشته باشد و از طرف دیگر درست تربیت شود تا بتوان به صلاح و نیک بختی او امیدوار بود: «استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علوی است ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد با خاک برابرست و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.»

چو کنعان را طبیعت بی هنر بود / پیمبرزادگی قدرش نیفزود

هنر بنمای اگر داری نه گوهر / گل از خارست و ابراهیم از آزر (گلستان، ص۱۸۰). 

۵. تبعیض قائل نشدن میان فرزندان: سعدی ضمن حکایتی زیبا در گلستان این مفهوم را آموزش می دهد که والدین نباید بین فرزندان خود تبعیض قائل شوند و مخصوصاً نباید یکی را به دلیل ویژگی های ظاهری بر دیگری ترجیح دهند:

ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادرانش بلند و خوب روی. باری پدر به کراهیت و استحقار در وی نظر همی کرد. پسر به فراست و استبصار به جای آورد و گفت: ای پدر، کوتاه خردمند به از نادان بلند، نه هر چه به قامت مهتر به قیمت بهتر. (گلستان، ص۵۹)

۶. تشویق فرزندان به آموختن حرفه و هنر: ازنظر سعدی هرچقدر هم که کسی از نظر مالی توانا و ثروتمند باشد و حتی اگر گنج قارون را هم داشته باشد، بازهم از فراگیری هنر و پیشه بی نیاز نیست:

           توانگری به هنرست نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال (گلستان، ص۶۳) .

            بیاموز پرورده را دست رنج / وگر دست داری چو قارون به گنج

مکن تکیه بر دستگاهی که هست / که باشد که نعمت نماند به دست

به پایان رسد کیسۀ سیم و زر / نگردد تهی کیسۀ پیشه ور

چه دانی که گردیدن روزگار / به غربت بگرداندش در دیار

چو بر پیشه ای باشدش دسترس / کجا دستِ حاجت بَرَد پیش کس؟ (بوستان، بیت ۳۱۶۲تا۳۱۶۶).

۷. تأکید بر تأثیر هم نشینان و دوستان در تربیت فرزندان: سعدی انسان را از هم نشین بد برحذر می دارد و معتقد است هم نشینی با نیکان چنان تأثیری دارد که ممکن است سرشت آدمی را تغییر دهد:

           جامۀ کعبه را که می بوسند / او نه از کرم پیله نامی شد

با عزیزی نشست روزی چند / لاجرم همچو او گرامی شد (گلستان، ص۱۵۸).

           با بدان یار گشت همسر لوط / خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند / پی نیکان گرفت و مردم شد (گلستان، ص۶۲).

           گِلی خوشبوی در حمام روزی / رسید از دست مخدومی به دستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری / که از بوی دلاویز تو مستم؟

بگفتا من گِلی ناچیز بودم / ولیکن مدتی با گُل نشستم

کمال همنشین بر من اثر کرد / وگرنه من همان خاکم که هستم (گلستان، ص۵۱).

            هر که با بدان نشیند، نیکی نبیند.

گر نشیند فرشته ای با دیو / وحشت آموزد و خیانت و ریواز بدان جز بدی نیاموزی / نکند گرگ پوستین دوزی (گلستان، ص۱۷۷)

 

 

Share