کمالات حضرت علی(علیه السلام) در قرآن/بخش دوم

آیت الله قرائتی؛
قرائتی

3- علم و دانش بی همتای حضرت علی علیه السلام
در شکستن بت ها؛ علی بن ابی طالب نفر اول بود. در علم نفر اول بود. یکبار به علی گفتند: می توانی یک سخنرانی کنی که در کلماتش نقطه نباشد؟ شما هرکدام تحصیل کرده هستید و حرف های مرا از طریق تلویزیون می شنوید، یک قلم و کاغذ دست بگیرید و یک سطر بنویسید. از یک سطر حسابی... یک سطر حسابی بنویس که در این یک سطر حرف بی نقطه باشد. هر کس این کار را کرد، من پایش را می بوسم. به عنوان قهرمان ادبیات! هیچ استاد ادبیاتی توان اینکه یک سطر حرف حسابی بزند و از کلمات بی نقطه باشد. یعنی یا عین باشد، یا سین باشد، یا صاد باشد. یا کاف باشد. به امیرالمؤمنین گفتند: می توانی یک سخنرانی کنی که در کل آن یک نقطه نباشد؟ گفت: بله! فوری یک سخنرانی کرد که در کل حرف هایش نقطه نبود. گفتند: می خواهیم یک سخنرانی کنی که در کل سخنرانی ات حرف الف نباشد، گفت: می گویم. ما باید خیلی افتخار کنیم که علاقه مند به علی هستیم، امیرالمؤمنین. قرآن یک آیه دارد می گوید: امیرالمؤمنین آب پاکی روی همه دست ها ریخت. چون همه کاری کردند، پیغمبر را بشکنند. اول ایذای زبانی، گفتند: با زبان نیش بزنیم. چه گفتند؟ ساحر، کاهن، مجنون، شاعر، ابتر، «یعَلِّمُهُ‏ بَشَرٌ» (نحل/103)، «وَ أَعانَهُ‏ عَلَیهِ قَوْمٌ آخَرُون‏» (فرقان/4) «یعلمه بشر» یعنی حرف ها از خودش نیست، یک کسی یادش می دهد. «وَ أَعانَهُ‏ عَلَیهِ قَوْمٌ آخَرُون‏» یعنی یک تیمی پشت پرده هستند به او کمک می کنند. مجنون هم که می دانید یعنی چه. جن زده! کاهن یعنی پیشگو، مثل اینهایی که کف دست می بینند. پیشگویی می کنند. ساحر به معنی جادوگر است. همه نیشی زدند، اثر نکرد. در خانه اش ریختند او را بکشند، حضرت علی جای او بود. نشد! تمام مشرکین بسیج شدند پیغمبر را پیدا کنند. پیغمبر در غار رفت و دم غار تار عنکبوت بود، نشد! جنگ ها راه انداختند، نشد. 
4- ناامیدی دشمنان اسلام با نصب حضرت علی علیه السلام به امامت
خدا در قرآن سه مرتبه گفته: «لِیظْهِرَهُ‏ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون‏» (توبه/33) خدا سه مرتبه در قرآن گفته: اسلام کره زمین را خواهد گرفت. یکبار دیگر اسلام کره زمین را خواهد گرفت. یکبار دیگر اسلام کره زمین را خواهد گرفت. سه مرتبه با همین عبارت، «لِیظْهِرَهُ‏ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» اسلام کره زمین را خواهد گرفت. 
نیش و نوش ها اثر نکرد. جنگ ها اثر نکرد. بسیج برای گرفتن اثر نکرد. آخرش گفتند: بابا ول کن می میرد. پسر که ندارد. دختر هم که در جاهلیت جز انسان حساب نمی کردند. 62، 63 سال دارد می میرد و خلاص! در غدیر خم که امیرالمؤمنین نصب شد، آیه نازل شد، «الْیوْمَ‏ یئِسَ‏ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ» (مائده/3) یئس یعنی مأیوس شدند. «الیوم» یعنی امروز، «الذین کفروا» تمام کفار مأیوس شدند. یعنی علی بن ابی طالب آب پاکی روی دست همه ریخت. 
حالا یک سؤال: می توانید جوابش را بدهید یا نه؟ من این را یک وقتی هم مطرح کردم. شاید هم تلویزیون پخش کرده باشد. اگر کسی آمد یک سؤال از شما کرد، چه کسی است که جواب بدهد. بگوید: آقا شما می گویید: در غدیر خم دهها هزار نفر بودند که پیغمبر فرمود: علی بن ابی طالب جانشین من است. چطور حدود صد هزار تا فراموش کردند؟ می شود یک صحنه ای که دهها هزار شاهد داشته باشد، همه فراموش کنند؟ اصلاً می شود؟ من می خواهم بگویم: می شود. ده پانزده دلیل است که برای شما در یک دقیقه می گویم. در دو، سه دقیقه می گویم. 
اینهایی که می گویم، یا بگویید: آره، یا بگویید: نه. اینها که در غدیر خم بودند، پیغمبر زاده بودند یا نبودند؟ بگویید... ما در قرآن داریم پیغمبر زاده برادرش را نیست کرد. یوسف را در چاه انداختند. وقتی برادر می گوید: برادرم نباشد، بچه های پیغمبر گفتند: یوسف نه! آنهایی که می گویند: یوسف نه، پس آنهایی هم که پیغمبر نیستند، طوری نیست بگویند: علی نه! این یک مورد.
2- در قصه یوسف می بینیم برادر به برادر رحم نکرد. وقتی برادر به برادر رحم نمی کند، می خواستی غدیر خم مردم به علی بن ابی طالب رحم کنند؟ 3- یوسف یک سیلی به یک نفر نزده بود. گفتند: باید نیست شود. علی بن ابی طالب پدران اینها را در جبهه ها کشته بود. «أَحْقَادا» حقد، کینه، «بَدْرِیةً وَ خَیبَرِیةً وَ حُنَینِیةً» (مفاتیح‏الجنان/ص 534) یوسف یک مقداری محبوب تر بود. بچه ها نگفتند: بابا یوسف را دوست دارد و ما را دوست ندارد. گفت: پدر همه را دوست دارد. یوسف را یک مقدار بیشتر دوست دارد. «إِذْ قالُوا لَیوسُفُ وَ أَخُوهُ‏ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ» (یوسف/8) گفتند: أَحَب، یعنی محبوب تر است. بابا ما را سیزده دوست دارد، یوسف را چهارده دوست دارد. پانزده دوست دارد. یک مقدار محبوبیت را نپذیرفتند. آنوقت در غدیر خم می خواستی محبوبیت امیرالمؤمنین را در طول تاریخ بپذیرند؟ یوسف کجا محبوب بود؟ کنعان. کنعان یک شهر کوچک بود، یک دِه بود. محبوبیت در یک روستا را نپذیرفتند. می خواستی محبوبیت امیرالمؤمنین در کره زمین را بپذیرند؟ مگر می شود؟ 
یوسف سیزده ساله بود. به سیزده ساله رحم نکردند. می خواستی به علی، امیرالمؤمنین سی و سه ساله رحم کنند؟ یوسف را شب گفتند: ورزش می بریم و سالم می آوریم. صبح قول دادند و شب فراموش کردند. شما بعد از هفتاد روز می خواستی علی را فراموش نکنند؟ انسان موجودی است که صبح قول می دهد و شب فراموش می کند. صبح به پدرش گفتند: یوسف را بفرست ورزش برویم، سالم برمی گردانیم. صبح قول دادند و شب زیرش زدند. وقتی پسر پیغمبر صبح قول می دهد و شب زیرش می زند. می خواستی در غدیر خم قول دادند، بعد از دو ماه زیرش نزنند؟ اصلاً مردم از خدا برگشتند، می خواستی از علی برنگردند؟ سامری یک مجسمه ساز بود با طلا و نقره یک گوساله ساخت، لوله های درونش را طوری ترتیب داده بود که وقتی باد به آن می خورد، صدا می کرد. مثل سوتک های میدان ورزش، صدا می کنند. گفت: « هذا إِلهُكُمْ‏ وَ إِلهُ مُوسى‏» (طه/88)‏ این گوساله خدای شماست. خدای حضرت موسی هم همین گوساله است. یک تنه یک مجسمه ساز مردم را از خدا به گوساله پرستی دعوت کرد. قرآن می گوید: «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ‏ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُون‏» (بقره/51) شما کسی هستید که خدا را ول کردید و سراغ گوساله رفتید. انسان وجود خطرناکی است. خیلی انسان خطرناک است. شب قدر از خدا حسن عاقبت بخواهید. انسان با یک فیلم، با یک رفیق، با یک تهدید، با یک تلفن، با یک پول، با یک پست، ما در مملکتمان همه رقمش را داریم. از راه پول، از راه پست، از راه فحش، از راه مقام،خیلی انسان... یک حدیث داریم اگر با کسی رفیق هستی. رفیق تو به یک پستی رسید، یک دهم رفاقت قبلی اش را حفظ کرد، «لیس بصدیق السوء» این آدم بدی نیست. آدم خوبی است. یعنی ریاست طوری است که انسان صد در صد عوض می شود. اگر یک کسی ده درصد رفاقتش را حفظ کند، «لیس بالصدیق السوء» این باز هم آدم خوبی است. همه چیز عوض می شود. دو کلمه درس در خانه می خواند و نسبت به پدر و مادرش گردن کلفتی می کند. 
5- توصیف حضرت علی علیه السلام در کنار جبرییل و فرشتگان
امیرالمؤمنین اول مظلوم است. دهها هزار شاهد داشت ولی نتوانست حقش را بگیرد. ضربت که خورد، گفت: «فزت» رستگار شدم. چرا حضرت علی به شهادت، رستگار گفت؟ خیلی زجر کشید. به نظر من بیشترین زجر پیغمبر، بیشترین زجر امیرالمؤمنین ضربت خوردن نبود. آن روزی بود که در خانه زهرا آمدند. من بلد نیستم روضه بخوانم ولی گاهی فکر می کنم علی خیلی مظلوم است. یک آیه داریم که «وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیه‏» (تحریم/4) قاری: «فان تظاهر علیه» می گوید آیه اش را نوشتم. یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
قرآن می گوید: دو تا از زن های پیغمبر یک خیانتی کردند. خدا در قرآن در سوره تحریم است، می گوید: اگر شما علیه پیغمبر کودتا کنید، سه چیز را به جان شما می فرستم. یکی خدا، «فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ هُوَ مَوْلاهُ» (تحریم/4) خدا مولاست. بعد می گوید: «وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ» پنجاه حدیث، تقریباً پنجاه و یک حدیث داریم که صالح المؤمنین علی است. یعنی ای خانم ها اگر خواسته باشید علیه پیغمبر دست به توطئه بزنید، جبرئیل، ملائکه، صالح المؤمنین، با اینها طرف هستید. شیعه و سنی گفتند، صالح المؤمنین حضرت علی است. یعنی امیرالمؤمنین قدرتی دارد که خدا قدرت علی را به رخ زن های پیغمبر می کشد. دو تا از زن های پیغمبر بنا بود سری را نقل نکنند، نقل کردند. خدا به پیغمبر گفت: آن جمله ای که به خانمت گفتی، نگو، این خانم به خانم دیگر گفت. قرآن می گوید: «صَغَتْ قُلُوبُكُما» (تحریم/4) منحرف شدید. به امانت خیانت کردید. شد؟
اگر ایندفعه توبه نکنید، توطئه کنید. جان شما و جبرئیل، جان شما و ملائکه و جان شما و علی بن ابی طالب، خدا قدرت علی را به رخ می کشد. اسم امیرالمؤمنین را کنار جبرئیل می گذارد. سوره تحریم است    . «وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیهِ فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِیرٌ» درست شد همین آیه است.
اگر توطئه کنید با خدا طرف هستید. با جبرئیل طرف هستید. با ملائکه طرف هستید. با صالح المؤمنین طرف هستید. این متن قرآن است و شیعه و سنی گفتند: صالح المؤمنین، امیرالمؤمنین است. آنوقت این علی یک چنین قدرتی را که خدا به رخ می  کشد، خدا قدرت امیرالمؤمنین را کنار قدرت جبرئیل و فرشته می گذارد، آنوقت در خانه باشد و به زنش بزنند؟ این مظلومیت اینجا است. شما حساب کردید مظلومیت امیرالمؤمنین را یک خرده... اگر پیغمبر ما چند دختر داشت، یکی را شهید می کردند اینقدر نمی سوخت. یک دختر داشت. این یک نکته است.
اگر زهرا را با شمشیر می کشتند اینقدر دل نمی سوخت. با لگد... اگر زهرا پیرزن بود اینقدر دل آدم نمی سوخت. جوان بود. اگر زهرا حامله نبود، دل نمی سوخت. زهرا حامله بود. اگر علی، امیرالمؤمنین در خانه نبود، اینقدر دل نمی سوخت. اگر بچه ها در خانه نبودند، اینقدر دل نمی سوخت. زینب کوچک بود نگاه کرد و دید. حسن دید، حسین دید. اگر زهرا داغدار نبود، دل آدم نمی سوخت. هفتاد روز پیش پدرش از دنیا رفته بود. بین ماجرای در خانه و فوت پیغمبر حدود هفتاد روز است. اگر این همه سفارش اهل بیت را نمی کرد اینقدر دل نمی سوخت. کاش پشت در نبود. در یک کوچه ای بود، در یک بیابانی بود. آخر در را نمی شود کاری کرد. حضرت علی از در می خواهد بیرون برود، بگوید: اینجا قتلگاه زن من است. از خانه بیرون می رود. دوباره برمی گردد، اینجا قتلگاه زنم است! این در را نمی شود کاری کرد.
یک وقت خبر می دهند زن شما در بیابان تصادف کرده است. زن شما در یک چاه افتاد. خوب چاه در خانه جلوی چشم آدم نیست. در بیابان... اما در خانه را نمی شود کاری کرد. حضرت علی دائم این در را می دید. پشت در بود. همینجا بود. خیلی سخت است. خیلی سخت است!

Share