ویژگی ها و نشانه های علما در قرآن کریم/بخش اول

دکترعلی عسکری
اهمیت علم و دانش

چکیده:
آنچه مقام انسان را نزد خدا بالا می برد و موجب رستگاری او می گردد،علم و ایمان است و هریک از آنها بدون دیگری چندان فایده ای ندارد .اسلام دین مبتنی برعقل و خرد است و دانش و آگاهی پایه و اساس این دین را تشکیل می دهد .در اولین آیات نازل شده بر رسول اکرم(ص) نیز تماماًسخن از خواندن و قلم و تعلیم بود .در قرآن و روایات با تأکید هرچه بیشتر به فراگیری علم و مبارزه با جهل دعوت شده است ودر تعبیرات قرآن افراد نادان ،کور ونابینا هستند به گونه ای که در قیامت نیز نابینا محشور می شوند.
درآیین حیات بخش اسلام ،مقام و عالم و دانشمند آن قدرعظیم و والاست که تنها انبیا و اوصیا از نظر رتبه برآنها برتری دارند .در فرهنگ قرآن منظور از عالم و دانشمند ،افراد باسوادی نیستند که ذهن خود را از معلومات و محفوظات بسیار انباشته باشند ،بلکه کسانی هستند که به مرتبه بالایی از فهم و بصیرت و خودشناسی رسیده باشند و اندیشه و عمل آنها براساس حق و حقیقت باشد.اینان پیوسته درآیات الهی و آفاق و انفس تفکر و تعمق می کنند و برایمان و یقین خود می افزایند .به خدا وروز جزا ایمان کامل دارند و آیات الهی و کتاب های آسمانی پیشین را تصدیق و تأیید می کنند .با خواندن آیات قرآن به سجده و گریه می افتند وبرخشوع و خضوع آنها افزوده می شود.اهل نماز و زکات و ذکرو مناجاتند و از عذاب خدا هراسان و به لطف و رحمت او امیدوارند.قلبشان گنجینه آیات الهی است و خداوند آیات خود را برای آنها شرح و تبیین می نماید .درقیامت نیز جزو سخن گویان محضرخداوند واز گواهان روز جزا هستند و نزد خدا مقام ودرجه ای والا واجر و پاداشی عظیم دارند.

کلید واژه ها:
قرآن کریم،عالم و دانشمند، عقل و اندیشه،ایمان

مقدمه

درفرهنگ قرآنی ،علم و حکمت هدیه ای الهی است که خداوند آن را به برخی از بندگان خود عطا می نماید .(یؤتی الحکمةمن یشاء...ان الذین اوتوا العلم ..)و یکی از افتخارات ما مسلمانان این است که در نخستین آیات الهی که به پیامبر اسلام _ص)وحی شد ،سخن از خواندن و قلم و علم و تعلیم بود (علق ،1تا5)و پیامبر ما «مدینةالعلم »و شهر دانش بود واز همان آغاز بنیاد تعلیم و تعلم در این مکتب و آئین پی ریزی و پی گیری شد ؛درحالی که جهان در عصر ظهور اسلام در نادانی ،توحش ،انحطاط ،پستی و فساد غوطه ور بود.
اهمیت و جایگاه علم ودانش در اسلام تا به حدی است که ارزش و ثواب اعمال و عبادات بندگان به میزان علم ودانش آنها بستگی دارد و فراگیری دانش حتی از یک اسیرجنگی یا معلم مشرک و کافی ویا با سفر به دورترین نقاط جهان مانند چین سفارش شده است.
«اسلام ،اساس خداشناسی و سعادت و نجات را برعقل و خرد می نهد و روی سخنش درهمه جا با اولواالالباب و اولوا الابصار و اندیشمندان و دانشمندان است.در منابع اسلامی آن قدر دراین زمینه روایت وارد شده که از حساب بیرون است.
در حدیثی از امام علی (ع)آمده است :جبرئیل برآدم نازل شد و گفت من مأمورم که تورا میان یکی از سه موهبت مخیر کنم تا یکی را برگزینی و بقیه را رها کنی.آدم گفت آنها چیستند؟جبرئیل گفت :عقل وحیا ودین.آدم گفت من عقل را برگزیدم .جبرئیل به حیا و دین گفت او را رها کنید ودنبال کارخود بروید .آنها گفتند :ما مأموریم همه جا با عقل باشیم و از آن جدا نشویم .جبرئیل گفت حال که چنین است به مأموریت خود عمل کنید،سپس به آسمان صعود کرد ». (مکارم شیرازی ،1373،ج24،ص230)خداوند درقرآن کریم خطاب به پیامبرش نیز می فرماید :«وقل رب زدنی علما »(طه ،114)در حدیثی از پیامبر (ص)آمده :«علم و دانش سر همه خوبی ها و جهل و نادانی سر همه بدی هاست ».(محمدی ری شهری ،1385،ج8،ص3933)همچنین آن حضرت «خواب توأم با علم بهتر از نماز با نادانی است ».(محمدی ری شهری ،1385،ج8،ص 3943)
«ازنظر اسلام ،علم هیچ حد ومرزی نمی شناسد ،افزون طلبی و افراط در بسیاری از امورمذموم است ولی در علم ممدوح است.علم مرز مکانی ندارد و تا چین و ثریا نیز باید در طلبش دوید.مرز زمانی نیز ندارد و ازگهواره تا گور ادامه دارد.از نظر معلم ،همه مرز نمی شناسدچرا که حکمت ،گمشده مؤمن است و نزد هرکس بیابد آن را می گیرد .به این ترتیب یک مسلمان راستین هرگز تحصیل علمش پایان نمی پذیرد .وهمواره دانشجو و طالب علم است ،حتی اگر برترین استاد شود.در حدیثی از پیامبراکرم (ص)می خوانیم :«داناترین مردم کسی است که دانش مردم را بر دانش خود بیافزاید ،گرانبهاترین مردم کسی است که از همه داناتر باشد و کم بهاترین مردم کسی است که دانشش از همه کمتر باشد واین است ارزش علم از دیدگاه اسلام ».(مکارم شیرازی ،1373،ج13،صص314و315)
خداوند در قرآن کریم ،با تأکید هرچه بیشتر ،مردم را به فراگیری علم و مبارزه با جهل دعوت کرده و افراد فاقد علم را نابینا و اعمی شمرده است .درباره آثار و نتایج بی دانشی و نادانی در قرآن کریم مطالب زیادی آمده است که برخی از آنها عبارتند از :

1.فرزند قائل شدن برای خدا

و جعلوا لله شرکاءالجن و خلقهم و خرقوا له بنین و بنات بغیرعلم سبحنه و تعلی عما یصفون ».(انعام 100)

2.دشنام دادن به خدا

«و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیرعلم کذلک زینا لکل امه عملهم ثم الی ربهم فینبئهم بما کانوا یعملون ».(انعام 108)

3.دروغ بستن به خدا

«فمن اظلم ممن افتری علی الله کذبا لیضل الناس بغیرعلم إن الله لایهدی القوم الظالمین ».(انعام ،144)

4.مجادله درباره خدا و پیروی از شیطان

«و من الناس من یجادل فی الله بغیرعلم ویتبع کل شیطان مرید»(حج،3)

5.پرستش غیرخدا

«ویعبدون من دون الله ما لم ینزل به سلطاناًو ما لیس لهم به علم و ما للظالمین من نصیر»(حج ،71)

6.پیروی از هوای نفس

«بل اتبع الذین ظلموا اهواءهم بغیرعلم فمن یهدی من اضل الله وما لهم من ناصرین»(روم ،29)

7.گمراه ساختن مردم

«و إن کثیراًلیضلون بأهوائِهم بغیرعلم إن ربک هو اعلم بالمعتدین»(انعام ،119)

8.فرزند کشی و حرام کردن حلال خدا

«قد خسرالذین قتلوا او لدهم سفها بغیرعلم و حرموا ما رزقهم الله افتراءعلی الله قد ضلوا و ما کانوا مهتدین»(انعام ،140)

9.قبول سخنان بیهوده و تمسخرقرآن

«و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیرعلم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین »(لقمان ،6)

10.دچارشدن به پلیدی

«و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون »(یونس100)

11.تنزل یافتن به مقام حیوانیت

«إن شرالدوآب عندالله الصم البکم الذین لا یعقلون »(انفال ،22)

12.اهل جهنم شدن

«و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا فی أصحب السعیر»(ملک،10)
«دراین آیات (ملک 8تا 10)،ضمن بیان سرنوشت وحشتناک دوزخیان ،انگشت روی علت اصلی بدبختی آنها گذاشته می فرماید :از سویی خداوند گوش شنوا و عقل و هوش واز سوی دیگر پیامبرانش را با دلایل روشن فرستاده ،اگر این دو باهم ضمیمه شوند سعادت انسان تأمین است ولی هنگامی که انسان گوش دارد اما با آن نمی شنود و چشم دارد و نمی بیند و عقل دارد و نمی اندیشد،اگرتمام پیامبران الهی و کتب آسمانی به سراغ او آیند ،اثری ندارد .در روایتی آمده است که جمعی درمحضر پیامبر (ص)مدح وستایش از مسلمانی کردند.رسول خدا (ص)درعبادت وانواع کارهای خیر سخن می گوییم ،شما ازعقلش سوال می فرمایید ؟فرمود :مصیبتی که از ناحیه حماقت احمق حاصل می شود بدتر است از فجور فاجران و گناه بدکاران ،خداوند فردای قیامت مقام بندگان را به مقدارعقل و خرد آنان بالا می برد و براین اساس به قرب خداوند نایل می گردند »(مکارم شیرازی 1373،ج24،ص238)
دراسلام ،عالم و دانشمند حقیقی جایگاه بسیاروالا و عظیمی دارد.مقام آنان در پیشگاه خداوند درمرتبه بعد از انبیاست و در قیامت همچون انبیا مقام شفاعت دارند.مرکب آنان برخون شهید برتری دارد.آنان وارثان پیامبرانند ونگریستن به چهره آنها عبادت است .امام باقر(ع)فرموده اند «عالمی که ازعلمش بهره گیرد ،برتر از هفتاد هزارعابد است »(محمد ری شهری ،1385،ج8،ص4943)
البته باید توجه داشت که هرعالم و دانشمندی در اسلام و پیشگاه خداوند ،این ارزش و اعتبار را ندارد.عالمی در اسلام و نرد خداوند عزیز و ارجمند است که مؤمن ،متقی ،متعهد و اهل عمل باشد و علم و دانش خود را در راه خدمت و هدایت خلق خدا قرار دهد؛ و گرنه در روایات معصومین و بسیاری از آیات قرآن کریم مطالبی درنکوهش برخی علما و صفات نکوهیده آنها آمده است که به چند مورد اشاره می کنیم:

فساد مالی:
«إن کثیراًمن الاحبار و الرهبان لیأکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله »؛(توبه 34)بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان ،اموال مردم را به ناروا می خورند،و [آنان را ]از راه خدا بازمی دارند .
عده ای ازعلما با سوءاستفاده از موقعیت های به دست آمده ،دچارفساد مالی می شوند و اموال مردم را به ناروا می خورند و به خاطردستیابی به مال و منال دنیوی مردم را از راه حق باز می دارند و یا باکردارناشایست خود مردم را نسبت به دین بی رغبت می کنند .اینان نه تنها در پیشگاه خداوند ارج و قربی ندارند بلکه عذاب سخت و دردناکی درانتظارشان خواهد بود.

ترک امر به معروف ونهی از منکر:
چرا الهیون و دانشمندان آنان را از گفتار گناه [آلود]و حرام خوارگی شان باز نمی دارند؟
«لولا ینهاهم الربنیون و الأخبارعن قولهم لاإثم واکلهم السحت »؛(مائده 63)
برخی ازعلما در وظیفه مهم امربه معروف ونهی از منکر کوتاهی می کنند وبا سکوت وبی تفاوتی خود زمینه ترویج فساد و گناه را فراهم می نمایند.اینان نیزعالم واقعی هستند.
«حضرت علی (ع)دراواخر خطبه فاطمه می فرمایند :«خداوند اقوام پیشین را مورد ملامت قرار نداد مگربه خاطر ترک امر به معروف ونهی از منکر .خداوند عوام را به خاطرارتکاب معاصی و دانشمندان را به خاطر ترک ونهی از منکر لعنت کرد ».امام حسین (ع)در ذیل این آیه فرمود «دلیل سکوت علما و رهاکردن امر به معروف ونهی از منکر یا طمع به منافع ستمگران ویا ترس از آنان ».(قرائتی 1383،ج3،ص120)

بازداشتن از توحید و سوق دادن به شرک و انسان پرستی:
«اتخذوها أحبارهم و رهبانهم أرباباًمن دون الله »؛(توبه 31)اینان دانشمندان و راهبان خود را به جای خدا با الوهیت گرفتند.
برخی علما به خاطرحب وجاه ومقام ،مردم را از توحید و خداپرستی به شرک و انسان پرستی سوق می دهند.
«امام صادق (ع)فرمود :اهل کتاب برای علمای خود نماز و روزه انجام نمی دادند بلکه علمای آنان حرام هایی را حلال و حلال هایی را حرام کرده و مردم از آنها پیروی می کردند ».(قرائتی ،1383،ج5،ص28)

پنهان کردن و کتمان حقایق:
درسه آیه قرآن کریم درباره علمای یهود و نصاری آمده است که آنها به انگیزه های مادی و دنیوی حقایق تورات وانجیل را برای مردم بیان نمی کردند و خداوند آنها را لعنت کرده و به آنها وعده عذاب داده است.
«إن الذین یکتمون ما انزلنا من البینت والهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللعنون »(بقره 159)کسانی که نشانه هایی روشن ،و رهنمودی را که فرو فرستاده ایم ،بعد از آنکه آن را برای مردم در کتاب توضیح داده ایم ،نهفته می دارند ،آنان را خدا لعنت کنندگان لعنتشان می کنند.
«إن الذین یکتمون ما انزل الله من الکتب و یشترون به ثمناً قلیلاًاولئک ما یاکلون فی بطونهم إلا النار و لا یکلمهم الله یوم القیمة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم «؛(بقره 174» کسانی که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده ،پنهان می دارند و بدان بهای ناچیزی به دست می آورند ،آنان جز آتش در شکم های خویش فرو نبرند و خدا روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت و پاکشان نخواهد کرد و عذابی دردناک خواهند داشت.
«وإذ أخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه وراءَ ظهورهم و اشتروا به ثمناً قلیلاً فبئس ما یشترون »؛(آل عمران ،187)و [یاد کن ] هنگامی را که خداوند از کسانی که به آنان کتاب داده شده ،پیمان گرفت که حتماً باید آن را [به وضوح ]برای مردم بیان نمایید و کتمانش مکنید .پس ،آن [عهد ]را پشت سر خود انداختند و در برابر آن ،بهایی ناچیز به دست آوردند و چه بد معامله ای کردند.
«دانشمندان یهود و نصاری تا قبل از آمدن پیامبراسلام ،به مردم وعده آمدن آن حضرت را می دادند و نشانه هایی راکه در تورات و انجیل آمده بود برای مردم می گفتند ،ولی همین که پیامبراسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوی با از دست دادن مقام ،مال و... خود دیدند ،حقیقت را کتمان نمودند تا چند روز بیشتر در مسند خود بمانند و تحفه و هدایایی بخورند .ولی این بهای اندکی است که در برابرگناه بزرگ خود دریافت می نمایند ».(قرائتی ،1383،ج1،ص226)
«به گفته صاحب تفسیر اطیب البیان ،بیش از شصت مورد بشارت اسلام و پیامبر اسلام درعهدین آمده است ،ولی دانشمندان اهل کتاب ،همه را رها کرده اند ».

تعبیرات قرآن کریم از علما و دانشمندان:
در قرآن کریم ،تعبیرات و اصطلاحات گوناگونی برای علما و دانشمندان ذکر شده که عبارت از :«علما،عالمون و عالمین، الذین یعلمون، الذین اوتوا العلم ،الراسخون فی العلم، اولوا العلم، اولوا الالباب و اولی الالباب، اولی النهی، اولی الابصار، من عنده الکتاب من عبده من الکتاب، قوم یعملون قوم یعقلون، قوم یتفکرون، ربانیون (علمای مسیحی )،احبار(علمای یهود )و رهبان»
البته اگرچه تمامی اصطلاحات و تعبیرات فوق بیانگرمفهوم عالم و دانشمند است ،در جزئیات معانی آنها تفاوت هایی وجود دارد مثلا درتفسیر نمونه آمده است:
«درآیات فوق (نحل ،10تا 13)بعد از بیان سه بخش از نعمت های الهی ،مردم را دعوت به اندیشه کرده ،منتها در یک مورد می گوید :دراین ها نشانه هایی است برای قومی که تفکرمی کنند .درمورد دیگری می گوید برای قومی که تعقل دارند و در مورد سوم برای قومی که متذکر می شوند .این اختلاف تعبیرمسلماًجنبه تفنن در عبارت ندارد ،بلکه آنچه از روش قرآن می دانیم هر کدام اشاره به نکته ای داشته و شاید نکته این تفاوت آن باشد که در مورد الوان نعمت هایی موجود در زمین ،آنقدر مسأله روشن است که تنها تذکر و یادآوری کافی است، ولی درمورد زراعت و زیتون و نخل و انگور وبه طورکلی میوه ها کمی بیشتر اندیشه لازم است تا به خواص غذایی و درمانی آنها آشنا شویم ،به همین جهت تعبیر به تفکر می کند .اما در مورد تسخیر خورشید و ماه و ستارگان واسرار شب و روز ،بازهم اندیشه بیشتری لازم است ،لذا تعبیربه تعقل که گویا سطح بالاتری از اندیشه است فرموده ».(مکارم شیرازی،1373،ج11،ص177)
قبل از ورود به محبت اصلی ،تذکراین نکته ضروری است که علم و جهل در فرهنگ قرآن معنایی گسترده تر از باسواد و بی سواد دارد و مقصود از عالم و دانشمند در قرآن کریم صرفاً افراد درس خوانده و باسواد نیست ،بلکه عالم کسی است که به مرتبه بالایی از فهم و بینش و بصیرت و آگاهی به ویژه درحوزه خودشناسی و خداشناسی و عبادات و اعتقادات رسیده و اندیشه وعمل او براساس حق و حقیقت باش؛حتی اگرسواد خواندن و نوشتن نداشته باشد و برعکس ممکن است افراد باسوادی باشند که درحوزه های مختلف علوم ،حتی علوم دینی مدارج عالی را طی کرده و دانشمند شده باشند ولی فهم و بصیرت کافی در دین و خداشناسی ندارند و نفس برآنها غلبه دارد و فکروعملشان بر باطل است ،بنابراین نمی توانند مصداق عالم ،بیش از آنکه صاحب دانش ،یعنی محفوظات و آموخته ها باشد ،صاحب خود یعنی عقل و دانایی و بینش و بصیرت است.

 

ادامه دارد...

Share