ضرورت سیر و سلوک و عرفان عملی و تهذیب اخلاق از منظر رهبر معظم انقلاب

ضرورت سیر و سلوک و عرفان عملی – نگاهی جامع به تربیت اخلاقی و معنوی طلبه در حوزه علمیه
در عصر حاضر که دغدغههای دنیوی مانع از تمرکز بر ارزشهای روحانی شدهاند، نیاز به بازنگری و احیای مفاهیم سیر و سلوک و عرفان عملی بیش از پیش حس میشود. از منظر رهبر معظم انقلاب، تربیت اخلاقی و معنوی طلبه نه تنها مستلزم حفظ معارف دینی، بلکه از طریق وصل واقعی به منابع اخلاقی و معرفتی قابل تحقق است. این مقاله با بهرهگیری از روایتهای مستند و تجربیات ارزشمند بزرگان حوزه علمیه مانند مرحوم آقای قاضی و آقای طباطبایی، دیدگاهی نو و تأملبرانگیز نسبت به ضرورت تهذیب اخلاق و نقش عرفان عملی در ارتقای معارف دینی ارائه میدهد.
بخش اول: سیر، سلوک و عرفان عملی و تأثیرات آن بر تربیت طلبه
به عنوان مثال، مرحوم آقای قاضی دارای مکتوباتی است که بهصورت مستقل چاپ نشده؛ این آثار در قالب یک شرححال (هرچند شرححال نیز چندان عالی نیست) آورده شده و اشعار ایشان نیز در همان مجموعه درج شدهاند. همچنین، مرحوم آقای طباطبایی میفرمایند که ایشان شاعر مفلق، یعنی شاعر برجستهای بودند. در اشعار ایشان نصایحی دیده میشود؛ مکتوباتی در دسترس است؛ نامههایی از ایشان به خود آقای طباطبایی و نیز نامهای به مرحوم حاج حسن آقا الهی (برادر آقای طباطبایی) موجود است. نوشتههای مرحوم بهاری و درسهای مرحوم حاج آقا حسین فاطمی نیز به همین صورت است. راه حل این موضوع، وصل کردن طلبه به این منابع اخلاقی و معرفتی، اهلحال، اهل ذکر و اهل خشوع است.
مرحوم آقای قاضی حدود ده سال با مرحوم آسید مرتضی کشمیری معاشر بودهاند. ایشان میگویند: «من نماز خواندن را از آسید مرتضی کشمیری یاد گرفتم.» به نقل از آقای طباطبایی گفته شده که آقای قاضی، هنگامی که وارد نماز میشد، انگار از همه چیز دنیا غافل میشد و فراموش میکرد. از سوی دیگر، علیرغم اینکه ایشان چهار همسر داشتند و اولاد متعددی در خانه نگهداری میکردند و در نهایت در شرایط فقر بهسر میبردند – به عبارت دیگر، از نظر معنوی واقعاً گرسنه بودند – با وجود تمام مشکلات، هنگام آغاز نماز همه چیز فرو میرفت. بیان این وضعیت برای طلبه میتواند تأثیرگذار باشد. همچنین، حاج آقای محمد شاهآبادی که از اهل معانی است، نیز در همین زمینه مورد توجه قرار میگیرد؛ من شنیدهام که ایشان اینگونه گفتهاند: «حرفهای اصلی مرحوم پدر من پیش من است؛ نه پیش آن دسته که میگویند و ادعا میکنند.» به علاوه، آقای خوشوقت میگفتند: «من میخواستم کتاب «لقاءالله» را چاپ کنم؛ پیش امام رفتم و گفتم: «لطفاً یک تقریظ بنویسید.» امام پاسخ دادند: «نه، این را چاپ نکن؛ برو «المراقبات» را چاپ کن؛ آن مؤثرتر و بهتر است.»
بخش دوم: ضرورت تهذیب اخلاق و معنوی در حوزه علمیه
در بخش تهذیب نیز نکتهای برای گفتن دارم. بر اساس گزارشها، کارهایی که به عنوان تهذیبی معرفی شدهاند، در اصل کارهای تهذیب واقعی نیستند. به عنوان مثال، برگزاری اردوهایی (نام آنها شاید به خاطر گذشت زمان در خاطره نباشد) که در گزارشها آمدهاند، ارتباط مستقیمی با مفهوم تهذیب ندارند. البته حفظ قرآن و حدیث نیز از ارزش بالایی برخوردار است، اما برخلاف آن؛ بحث تهذیب نیازمند تفکری متفاوت است. باید تأمل و مطالعه بیشتری صورت گیرد؛ زیرا بسیاری به قرآن گوش فرا دادهاند اما از لحاظ اخلاقی مهذّب نشدهاند. لازم است راههای واقعی تهذیب اخلاق پیدا شود. درس اخلاق بسیار مهم است؛ اول خود قم. خود قم نیازمند تهذیب اخلاقی است؛ شهرستانها جدا هستند و مزرعه اصلی همینجاست؛ مرکز اصلی نیز همینجا قرار دارد. به نظر من، باید معاونت تهذیب را وادار کرد تا به افکار نو و تفکرات نوین دست یابد.
فرض کنید یکی از کارهای تأثیرگذار، ارائه شرح حال بزرگان اهل تهذیب و اخلاق است. درباره این افراد کتابی نوشته شود و مطالب آن به میان طلبه توزیع گردد؛ یا مکتوباتی که از ایشان باقی مانده، منتشر شود.
برای مثال، همانطور که گفته شد، مرحوم آقای قاضی دارای مکتوباتی است که بهصورت مستقل چاپ نشده و در قالب یک شرححال درج شده؛ اشعار ایشان نیز در همین مجموعه وجود دارد. ایشان به مناسبت رسیدن ماه حرام، شعری قصیدهآمیز دارند که به زودی خوانده میشود (مثلاً ذیقعده وارد شد، ماه حرام وارد شد، و غیره). اگرچه در تشخیص ارزش شعر عربی متخصص نیستم، اما آقای طباطبایی میفرمایند که ایشان شاعر مفلق، یعنی برجستهای بودند. در اشعار ایشان نصایحی یافت میشود؛ نامههایی به خود آقای طباطبایی، نامههایی به مرحوم حاج حسن آقا الهی (برادر آقای طباطبایی) و به داماد ایشان، مرحوم آقای شریفی – که پدر همان آقای شریفی رفیق شماست (که نمیدانم وضعیت آن در قم است یا زابل) – موجود است. لازم است این مطالب استخراج شده و گروهی مورد بررسی قرار گیرند.
مرحوم آسید محمدحسن (پسر ایشان) که کتابی را تنظیم کرده ولی بهطور کامل تنظیم نکرده بود، فوت کردند؛ اما پسر دیگر ایشان، آسید محمدعلی، هستند؛ لازم است او پیدا شده و این نوشتهها جمعآوری شود. نوشتههای مرحوم بهاری و درسهای مرحوم حاج آقا حسین فاطمی نیز به همین صورت است.
در همین قم بدون شک کسانی هستند که از ایشان یادگاری دارند؛ لذا میتوان از آنها استفاده کرد. به عنوان نمونه، آقای آسید ابراهیم خسروشاهی که با مرحوم آقای فاطمی مرتبط و مأنوس بودهاند، احتمالاً یادداشتی از ایشان در اختیار دارند.
راه حل نهایی این است: وصل کردن طلبه به منابع اخلاقی و معرفتی، به اهلحال، اهل ذکر و اهل خشوع؛ در غیر اینصورت، درس حرفهای اخلاق بیفایده خواهد بود. گفتن اخلاق به تنهایی درس نیست؛ اخلاق یک صیرورت است و باید استادکار شوند تا شاگردانی با صیرورت اخلاقی تربیت کنند. به اعتقاد من، این یکی از کارهای لازم است تا طلبهها به مسئله اخلاق وارد شوند.
همچنین، مرحوم آقای قاضی حدود ده سال با مرحوم آسید مرتضی کشمیری معاشر بودهاند. لازم به ذکر است که از نظر مذاق عرفانی، آسید مرتضی کشمیری کاملاً متفاوت از آقای قاضی است. به نظر من، ایشان بیان میکردند: «فتوحات» را دست نزنید؛ ظاهراً تا هنگامی که آقای قاضی زنده بودند، به «فتوحات» دست نمیزدند. علیرغم اختلاف مذاق با آسید مرتضی کشمیری، ایشان میگویند: «من نماز خواندن را از آسید مرتضی کشمیری یاد گرفتم.» این سخن بیاندازه اهمیت دارد. وقتی مرحوم آقای قاضی به نجف میآمدند، نه تنها فردی ساده نبودند، بلکه شاگرد پدرشان بودند. باید یادآور شد که پدر مرحوم امیرزا علی آقای قاضی، شاگرد آخوند ملاحسینقلی همدانی بوده است؛ یعنی ایشان از طریق پدر به آخوند ملاحسینقلی همدانی وصل شدهاند. ایشان تحت تعلیم پدرشان تربیت شده و مقامهای ارزندهای به دست آورده بودند؛ در عین حال، وقتی به نجف میآمدند و با آسید مرتضی کشمیری ارتباط برقرار میکردند، همچنان میگفتند: «من نماز خواندن را از ایشان یاد گرفتم.»
بنا به نقل آقای طباطبایی، گفته شده که آقای قاضی در هنگام ورود به نماز، گویی از دنیای پیرامون بیخبر میشد و فراموش میکرد. شما میدانید که ایشان چهار همسر داشتند و اولاد متعددی در خانه نگه داشته و در نهایت در فقر به سر میبردند؛ یعنی از نظر واقعی گرسنه بودند. با وجود این همه مشکلات، وقتی نماز میخواندند، تمام میشد. به عنوان مثال، یک روز در خدمت ایشان، پسر یکی از زناشوییهای ایشان آمد و گفت: «مادرم در حال زایمان است.» آنها خواستند از ایشان درخواست پول برای خرید وسایل نمایند، اما ایشان پاسخ دادند: «ندارم.» چندی بعد همان پسر باز آمد، گفت: «پس لطفاً حداقل برای قابله چیزی تأمین کنید.» ایشان نیز پاسخ یکسان دادند: «ندارم.» مجدداً پسر رفت و دوباره بازگشت که گفت: «پس یک فلس بدهید تا دو تا جیگاره برای قابله بیاوریم – چون قابله بندهی خدا، جیگارهکش است و سیگار هم ندارد.» ایشان دست در جیب فرو بردند و گفتند: «ندارم!» این نمونهای از وضعیت زندگی آقای قاضی است؛ چنین داستانهایی برای طلبه بسیار تأثیرگذار است.
همینطور، حاج آقای محمد شاهآبادی که اهل معانی واقعی است، باید هفتهای یکبار مراجعه کرده و طلبه را نصیحت نماید؛ چرا که ایشان پسر آقای شاهآبادی هستند. من شنیدهام که ایشان فارغ از حرفهای رسمی، گفتند: «حرفهای اصلی مرحوم پدر من پیش من است؛ نه پیش آن دسته که تبلیغ میکنند.» همچنین مشاهده شده که ایشان مطالبی مختصر چاپ کردهاند، اما بحثهای علمی مرحوم شاهآبادی مورد نظر ما نیست. بهطور کلی، عرفان نظری در اینجا قابل قبول نبوده و فایدهای ندارد؛ یعنی عرفان نظری از نظر عملی سودمند نیست.
در پایان، آقای رجبی نیز در اینجا حضور دارند؛ به نظر میرسد در مؤسسه ایشان عرفان نظری تدریس میشود، اما عرفان نظری کسی را بالا نمیبرد. صدایی دارم به آقای رجبی بگویم: یک شب از امام پرسیدم: «آیا مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید؟ درس ایشان را رفتید؟» ایشان بلافاصله پاسخ دادند: «افسوس، نه.» سپس افزودند: «آقای حاج شیخ محمدعلی اراکی به من پیشنهاد کرد که برویم درس آقای میرزا جواد آقا را ببینیم. ایشان هفتهای یکبار جلسه داشتند؛ ما نیز یک یا دو جلسه شرکت کردیم. بعد اینگونه تعبیر کردند: «آن زمان ذهن ما پر بود؛ این درس را نپسندیدیم. آنگاه امام نیز نپسندیده بودند؛ اما اکنون در هشتاد و چند سالگی که از نظر معنوی پختهتر شدهاند، افسوس میخورند که چرا نرفتهاند.» آن زمان ذهن ایشان از چه پر بود؟ از همین گفتارهای عرفان نظری. یعنی وقتی کسی پا به درس شاهآبادی میگذاشت و اصطلاحات و زیباییهای کلامی را میشنید، شاید برای خود معنا داشته باشد؛ ولی این سخنان برای هر کسی قابل درک نخواهد بود. از سوی دیگر، حرفهای سادهای همچون سخنان مرحوم حاج میرزا جواد آقا بسیار مورد پسند است، چرا که در آن لبّ عرفانی وجود دارد.
آقای خوشوقت میفرمودند: «من میخواستم کتاب «لقاءالله» را چاپ کنم؛ پیش امام رفتم و گفتم: «لطفاً یک تقریظ بنویسید.» امام گفتند: «نه، این را چاپ نکن؛ برو «المراقبات» را چاپ کن؛ آن مؤثرتر و بهتر است.» ایشان نیز نمایان ساختند و چاپ کردند؛ بنابراین میتوان گفت که عرفان، صرفاً از نظر لفظی نیست.
کسی که آشنا و دوست نزدیک ما بود و در عرفان مسلط بود، به اعتقاد کسانی که در این عرصه حضور داشتند، در حوزه عرفان نظری نمونهای وجود نداشت؛ به باور من، ایشان هیچ حظی از عرفان نداشتند. در جلسهای که برگزار شد، نه تنها صحبت کردیم بلکه شنیدیم؛ اما مشخص بود که آن آقا واقعاً هیچ حظی از عرفان نداشته است، در حالی که عرفان نظری ایشان نیز از همه بهتر بود.
آنچه که ترقی طلبه را به همراه دارد، تزکیه میکند و معراج طلبه میشود، عرفان عملی است؛ گرچه عرفان نظری نیز ممکن است کمکی بکند. باید این عرفان عملی، این حالت سلوک در میان طلبه ایجاد شود. ما باید همت کنیم تا طلبه را به اهل نماز شب تبدیل کنیم؛ این امر بسیار مؤثر است. لازم است برنامهریزی شود که از میان پنجاه هزار طلبه حوزه قم – با حذف دستههای ضعیفتر یا پیرتر – حداقل سی هزار نفر هر شب نماز شب بخوانند. اگر چنین شود، به اعتقاد من حوزه از جهت اخلاقی راه میافتد. بنابراین، لازم است نظام جامعی در تمامی این زمینهها تدوین گردد.
پایاننویس:
۱. در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه علمیه قم، سال ۱۳۸۹
۲. حفظ قرآن و حدیث نیز مورد توجه قرار گرفته است.
۳. صد و بیست نفر از اساتید برای شناسایی حوزه به شهرستانها اعزام شدهاند.
افزودن دیدگاه جدید