انتخاب همسر

انجمن‌ها: 

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

«من زوج کریمته من فاسق فقد قطع رحمها»(2) هر کس دختر خود را به ازدواج مر فاسقی درآورد با این عمل از وی قطع رحم نموده است.

اسلام درباره مسئله ی ازدواج تعقیب کننده مقاصدی بزرگ و حیاتی است. این دین مبین می خواهد ضمن پاسخ به ندای فطرت و غریزه ی جنسی نفس به آرامش و سکون برسد و زمینه ی محبت و مودّت با تعاون و همدلی یکدیگر ایجاد گردد و در نتیجه نسلی پاک و صالح از این پیوند بوجود آید.

و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون»(3).

از جمله آیه ها (خداوند تبارک و تعالی) اینست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفریده تا بدانها آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد که در این برای گروهی که اندیشه می کنند عبرتهاست.

ازدواج وقتی ثمره مودّت و رحمت دارد که ضوابط و نکات مربوط به انتخاب همسر رعایت شود، و آن ضوابط عبارت است از معتقدات سالم و اسلامی، خلق و خوی شایسته و اصالت خانواده، و این حق مسلم زن و شوهر است که این نوع معیارها را درباره ی همسر آینده خود جستجو کنند و بدون تردید ضابطه کفویت هم از همین مقوله است، باین معنی که زن و مرد در اعتقادات و اخلاق و رفتار و خانواده کفو و موزون باشند.

در مکتب اسلام همتائی و کفویت بر مبنای طهارت و پاکیزگی معنوی زن و مرد است مرد مؤمن هم کفو و متعلق به زن مؤمنه است.

مردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کرد که با چه کسی باید ازدواج کرد؟

حضرت فرمود:

«الاکفاء فقال و من الاکفا فقال صلی الله علیه و آله و سلم المؤمنون بعضهم اکفاء بعض»(1).

هم کفو، عرض کرد، هم کفو چه کسانی هستند؟ فرمود مؤمنون بعضی بر بعض دیگر هم کفو می باشند.

حسین بن بشار گفت به حضرت جواد علیه السلام نامه ای نوشته راجع به کفویت در ازدواج سؤال کردم آن حضرت در پاسخ به من نوشت:

«من خطب الیکم فرضیتم دینه و امانته فزوجوه»(2).

هر کس از شما خواستگاری کند دین و امانتش را بپسندید هر که باشد بوی دختر بدهید.

حال برگردیم به اصل مطلب و آن الگو گرفتن از روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و خواستگاران فاطمه ی زهرا علیهاالسلام است و ببینیم که آیا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هر کس از

دخترش خواستگاری کرد فاطمه را به عقد او درآورد، یا آنکه کفویت و لیاقت معنی و الهی را ضابطه قرار داد.

فاطمه ی زهرا علیهاالسلام از نظر اصالت خانواده جزء شریفترین خانوده ها است. او سلاله ی اصحاب طاهرین و ارحام مطهرّه است، از حیث کمالات معنوی و اخلاقی و مقام والای عصمت در عالی ترین مرتبه قرار دارد. به همین علت همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال معروف عرب واقع شده و گاه و بیگاه پیشنهاد ازدواج با حضرتش را می دادند، ولی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اصلاً خوشش نمی آمد که اینها درباره ی فاطمه علیهاالسلام صحبت کنند لذا خواستگاران را با بی اعتنائی رد می کرد.

«ان ابابکر و عمر خطبا الی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه مره بعد اخری فردهما»(1).

چندین بار ابابکر و عمر به خواستگاری حضرت زهرا علیهاالسلام آمدند ولی حضرت پاسخ منفی به آنها داد.

یک روز ابابکر بدین منظور خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد:

یا رسول الله میل دارم با شما وصلت کنم! آیا می شود که فاطمه را به عقد من درآوری؟

فرمود: انها صغیره و انی انتظر بهاالقضاء فلقیه عمر فاخبره فقال ردک ثم خطبها عمر فرده»(2).

فاطمه هنوز کوچک است و اصلا تعیین همسر او با خداست من نیز منتظر دستور خدایم، ابوبکر مأیوسانه برگشت. در بین راه با عمر ملاقات نمود و جریان خواستگاری خودش را با او در میان گذاشت. عمر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیشنهاد ترا رد کرده. بعد عمر خود به عنوان خواستگاری خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حاضر شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیشنهاد او را نیز

نپذیرفت. عبدالرحمان بن عوف و عثمان بن عفان که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند به عزم خواستگاری خمت رسول خدا رسیدند. عبدالرحمان عرض کرد یا رسول الله اگر فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنی حاضرم یکصد شتر سیاه آبی چشم که بارهایشان پارچه های کتان اعلای مصر باشد و ده هزار دینار مهریه اش کنم.

عثمان نیز اظهار داشت: یا رسول الله من هم به همین مهریه حاضرم و بر عبدالرحمان برتری دارم زیرا زودتر مسلمان شده ام. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سخن آنان سخت خشمناک شد و برای آنکه بفهماند من به مال شما علاقه ندارم و داستان ازدواج داستان خرید و فروش و مبادله ی ثروت نیست، مشتی سنگ ریزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشیده و فرمود: تو خیال می کنی من بنده ی پول و ثروتم و بوسیله ی ثروت خودت بر من فخر و مباهات می کنی و می خواهی بوسیله ی پول ازدواج را بر من تحمیل کنی.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام تنها کفو فاطمه علیهاالسلام:

امام صادق علیه السلام فرمود:

«لولا ان الله تعالی خلق امیرالمؤمنین لم یکن لفاطمه کفو علی وجه الارض آدم فمن دونه»(1).

اگر خداوند تبارک و تعالی امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خلق نمی کرد از حضرت آدم تا آخرین انسان روی زمین کسی همتا و کفو فاطمه نبود.

و البته این بدان جهت است که مسئله ازدواج علی علیه السلام نیز با فاطمه علیهاالسلام از جانب پروردگار تعیین شده و شخص رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیز مامور باین امریّه بوده است. و بهمین جهت همه ی خواستگاران پاسخ رد شنیدند و به اکثر آنهائی که داوطلب ازدواج با حضرت فاطمه علیهاالسلام بودند از ناحیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

جواب می شود که: «انتظر امر الله فیها» منتظر فرمان خدایم.

و بالاخره انتطار سرآمد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«آتانی ملک فقال یا محمد ان الله یقرا علیک السلام و یقول لک انی فد زوجت فاطمه ابنتک من علی بی ابیطالب فی الملاء الاعلی فزوجها منه فی الارض»(1).

فرشته ای به نزد من آمد و گفت ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم خداوند تو را سلام می رساند و می گوید من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسری علی بن ابیطالب درآوردم تو هم در زمین اینکار را انجام بده.

در حدیث دیگر نقل شده که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«یا علی ان الله امرنی ان اتخذک صهرا»(2).

ای علی: خداوند مرا امر کرده که تو را به دامادی خود انتخاب کنم. یک روز امیرالمؤمنین علی علیه السلام بنابر پیشنهاد عده ای از مردم و تشویق و ترغیب آنها تصمیم به خواستگاری حضرت زهراء علیهاالسلام گرفت و خود را آماده کرد تا به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شود. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه نشسته بود که ناگهان در باز شد و علی علیه السلام سلام کرده در حضور آن حضرت نشست. در این مورد راوی حدیث خود امیرالمؤمنین علیه السلام است، می فرماید:

فلما رآنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ضحک ثم قال: ما جاء بک یا ابالحسن حاجتک؟»

همین که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مرا دید خندان شد و فرمود: ای ابالحسن به چه منظوری آمده ای؟ حاجتت را بیان کن. علی علیه السلام می فرماید: از آنجا که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ابهت خاصی داشت من نتوانستم حاجتم را بگویم و سکوت کردم، پیغمبر که چنان دید، خود به سخن آمده و فرمود:

«لعلک جئت تخطب فاطمه» شاید به خواستگارن فاطمه آمده ای. عرض کردم آری.

«فقال یا علی انه فد ذکرها قبلک رجال فذکرت ذلک لها فرایت الکراهه فی وجهها، ولکن علی رملک حتی اخرج الیک».

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: یا علی پیش از تو مردان دیگری هم به خواستگاری او آمدند ولی من گاهی که با خود فاطمه در میان گذاشتم چنین احساس کرده ام که موافق نبوده و روی خوش نشان نداده است. اینک تو در جای خود باش تا من بازگردم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و به درون خانه و پیش فاطمه علیهاالسلام رفت. حضرت زهرا علیهاالسلام جلو رفت عبای پدر را از دوشش برداشت و نعلین های او را به کناری گذارد و سپس آب آورد دست و روی و پاهای مبارکش را شست و آنگاه پیش روی پدر نشست.

«فقال لها: یا فاطمه فقالت لبیک لبیک حاجتک یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؟»

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه را صدا زد و با جمله ی لبیک لبیک پاسخ دختر گرامی را شنید.

سپس فرمود: ای فاطمه: علی بن ابیطالب کسی است که خوبی، نزدیکی و فضیلت و سابقه اش را در اسلام می دانی، و من از پروردگار خود خواسته ام که تو را به همسری بهترین خلق خود و محبربترین آنها در پیشگاه او درآورد و اکنون که وی به خواستگاری تو آمده نظر تو در این باره چیست؟

فاطمه سر به زیر انداخت و چیزی نگفت: اما مانند دفعات قبل آثار ناراحتی در چهره اش دیده نشد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از جا برخاست و فرمود:

«الله اکبر سکوتها اقرارها» الله اکبر سکوت فاطمه نشانه ی رضایت و پذیرش اوست.

«فاتاه جبرئیل علیه السلام فقال: یا محمد زوجها علی بن ابیطالت فان الله قد رضیها له و رضیه لها»(1).

و به دنبال آن جبرئیل نازل شد و گفت ای محمد: فاطمه را به عقد علی بن ابیطالب درآور زیرا که خداوند به این ازدواج راضی است.

Share