درد

انجمن‌ها: 

 پاراگرافی از "فیه مافیه"
مولانا

درد است که آدمی را راهبر است.
در هر کاری که هست، تا او را درد آن کار و هوس و عشق آن کار در درون نخیزد، او قصد آن کار نکند و آن کار بی درد او را میسر نشود؛
خواه دنیا،خواه آخرت، خواه بازرگانی، خواه پادشاهی، خواه علم، خواه نجوم و غیره.
تا مریم را درد زه پیدا نشد، قصد آن درخت بخت نکرد که: 
فاجاء ها المخاض الی جذع النخله.
او را آن درد به درخت آورد، و درخت خشک میوه دار شد.تن همچون مریم است، و هر یکی عیسی داریم: اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید؛ و اگر درد نباشد، عیسی، هم از آن راه نهانی که آمد، باز به اصل خود پیوندد_ الا ما محروم مانیم و ازو بی بهره.

جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ،
دیو از خورش به تخمه و جمشید ناشتا.
اکنون بکن دوا که مسیح تو برزمی است؛
چون شد مسیح سوی فلک، فوت شد دوا.

Share